جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا
انقطاع فرهنگی؛ آری یا نه؟
ساده و صمیمی میگفت و در نگاهش هرم کویر را میتوانستی حس کنی، اگرچه با مزینان زندگی نکرده است (شاید) و دغدغههایش بزرگ بودند با عمقی که میتوانستی از تاثیر پدر در وی دریابی. از ریشههای اندیشگی انقلاب که سخن به بیان آمد طبیعتا و به تناسب آثار دکتر و مسیر مبارزاتی او در حوزه اندیشه بر مباحث دیگر میچربید. گفتوگو کوتاه بود و جماعت مشتاق اما اندک و دستچین. از تقابل ایدئولوژی با حریت و دیانت که سخن به میان آمد و اینکه آیا روزگار <ایسم>ها و ایدئولوژیها از آنچه شریعتی با آنها مواجه بود به سرآمده است یا نه میگفت: <شاید بازیگران انقلاب به اهلیت این حادثه تاریخی و سرنوشتایدئولوژیک یا عقیدتی آن در دنیا واقف نبودهاند یا اینکه در چارچوب همان جهانبینیها یا افکار و آموزههایی که از پیش داشتهاند پس از پیروزی هر کدام انقلاب و نیروهایی که آزاد کرده بود را به سمتی کشاندند.> و پس از یک دهه توقف در حوزههای روشنفکری و بهخاطر گشایش سیاسی و جنبشی که اصلاحطلبی و تحولخواهی نام گرفت نواندیشی دینی و ازجمله افکار شریعتی از حاشیه و انزوا بیرون آمدند و بهخاطر همین فضای باز مجددا به اندیشههای اولیه و آرمانهای انقلاب توجه شد. حتی در مطبوعات و رسانههای جهانی نیز این تجدیدنظر احساس میشد.
<آنها نیز تلاش کردند ریشهیابی کنند که این حادثه و ریشههای فکری آن چه بوده و روشنفکران مسلمان چه نقشی در آن داشتهاند چرا که انقلاب ایران و ریشههای فکری آن برای دنیای غرب مهم بود تا آنجا که شخصی مثل میشل فوکو که خودش از روشنفکران فرانسه و جهان است در آغاز انقلاب به ایران میآید و برای یک روزنامه ایتالیایی گزارش و تحلیل مینویسد. تحلیلهایی که ایشان داشت نمونهای بود از توجه جامعه روشنفکران جهانی به انقلاب ایران و پیامش و آرمانهایش و حرفهای تازهای که ممکن است داشته باشد.> روشن است که در ایران دستکم بعد از صفویه دو رکن اصلی قدرت شناسایی شدهاند؛ یکی قدرت سلطنت و دیگری روحانیت و پس از انقلاب اسلامی تمامی قدرت در یک جا متمرکز شد. روحانیت رسمی و بیشتر سنتگرا توانست تاثیر چشمگیری بر ارکان قدرت و نظامهای سیاسی و تقنینی بگذارد چون طبیعی هم بود که قدرت حاکم به مرور تبدیل به تفکر حاکم شود و سخن در پی هم میآمد. پس نقش روشنفکران دینی چه میشود؟ آنها هنوز هم موثرند یا باید منتظر بسترهای نوینی از تعامل اندیشگی باشند و او میگفت: <هنوز بارقههایی از امید و کانونهایی از عقاید پدید آورنده انقلاب زندهاند و باید دید چگونه میتوان این ظرفیتها و پتانسیلها را فعال کرد و در مسیر درست آنگونه که انقلاب میخواهد هدایتش کرد. باید دید با چه برنامههایی میتوانیم بحثهای فکری را دوباره مطرح کرده و بارورتر کنیم.> و چون بحث تغییر گفتمان و پارادایم این روزگار با دوران شریعتی و روزگار خیزشهای انقلابی منجر به سقوط رژیم شاه به میان آمد گفت: <با توجه به انقطاعی که حاصل شده است متاسفانه با نسل چهارم انقلاب زبان مشترکی نداریم و گویا نمیتوانیم هیچ ارتباط ذهنیای با آنها داشته باشیم.
نوعی بیعلاقگی حتی به فرهنگ ملی در اینها احساس میشود، چه رسد به مسائل مذهبی که این خودش یک بحران اخلاقی و عقیدتی به وجود آورده است.> و چون بحث از بحران جدید گفتمان با این نسل به میان آمد پرسیدند که حتما عواملی داشته است آنها کدامند و چه کسانی بیش از دیگران در ایجاد این انقطاع مقصرند؟ و او بیهیچ ادعایی و از سر خضوع و احترام میگفت: <شاید مقداری روشنفکران دینی در پدید آمدن این وضع مقصر باشند البته عدهای عقیده به بحران ندارند و میگویند اصولا بحرانی پدید نیامده است تا در پی مقصر آن بگردیم. جمعی هم با ارائه اسناد و اقامه دلایلی میگویند بحران شکل گرفته و باید آن را بپذیریم. به نظر من بحران پدید آمده است و ریشه آن هم در انقطاع روشنفکری پس از انقلاب با ریشههای انقلابی افکار پیشین است. بیریشگی جنبش دینی بعد از انقلاب به خاطر آن است که اینها خودشان را دنباله پروژهای که پیش از انقلاب بوده تعریف نمیکنند. به قول راسل که میگوید بحران علوم اروپایی این است که از ریشه خودشان که فلسفه است جدا شده و <خودبنیاد> شدهاند، لذا آن رسالت و ماموریت معنوی که فلسفه به علوم میداد را ندارند. همین بیرسالتی میشود ریشه بحران علوم در اروپا و بنابراین میشود گفت عامل بحران روشنفکری دینی پس از انقلاب این است که ریشه خودش را در پروژه قبل از انقلاب گم کرده است؛ آنچنان که شریعتی میگفت: من دنباله کار اقبال هستم و اقبال میگفت من دنباله کار سیدجمالالدین اسدآبادیام.> از اینجا بود که باید به جستوجوی ریشههای اصلاحی دهه ۷۰ برویم. اصلاحات خرداد ۷۶ ریشه در کدام منابع فکری و فرهنگی قبل و بعد از انقلاب داشته و دارد؟ نسبتش با مکاتب سیاسی روز چیست؟ با ایدئولوژیک بودن چه نسبتی دارد؟ ادامه کدام جنبشهای اصلاحی است؟ کی و چگونه باید مرامنامهای مکتوب در اندازه قانونی مورد اتفاق فراهم آید؟ چگونه میتواند قرائت اصلاحطلبانه را به قرائت مورد قبول اکثریت تبدیل کند؟ آیا اصلاحات و جنبش مدنی امروز جامعه ایران میتوانند ادامه رفتار اصلاحاتی سیدجمال، شریعتی و... تلقی شوند؟
آنچه خواندید برداشتی آزاد بود با تصرف و تلخیص در سخنان دکتر احسان شریعتی که در نشستی صمیمانه به دست آمد. هرجا سخنی در گیومه آمده عین سخنان ایشان است. امیدوارم همچنان که قولش را دادند بتوانم در فرصتی مناسب گفتوگویی مفصل با آقای شریعتی انجام دهم و خوانندگان محترم را نیز از محصول مصاحبه در روزنامه مطلع سازم.
محمدصادق جوادیحصار
منبع : روزنامه اعتماد ملی
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران انتخابات دانشگاه تهران عراق رهبر انقلاب احمد وحیدی مجلس شورای اسلامی دولت دولت سیزدهم روز معلم نیکا شاکرمی مجلس
سیل هواشناسی آتش سوزی تهران شهرداری تهران آموزش و پرورش قوه قضاییه پلیس فضای مجازی معلم سلامت زلزله
قیمت خودرو سهام عدالت تورم قیمت طلا سازمان هواشناسی خودرو بازار خودرو قیمت دلار قیمت سکه بانک مرکزی حقوق بازنشستگان ایران خودرو
مهران غفوریان ساواک موسیقی تلویزیون سریال عمو پورنگ سینمای ایران تبلیغات نمایشگاه کتاب مسعود اسکویی سینما عفاف و حجاب
رژیم صهیونیستی فلسطین اسرائیل غزه آمریکا جنگ غزه روسیه ترکیه حماس انگلیس نوار غزه اوکراین
استقلال فوتبال پرسپولیس سپاهان باشگاه استقلال لیگ برتر علی خطیر بازی باشگاه پرسپولیس لیگ برتر ایران تراکتور رئال مادرید
اپل هوش مصنوعی فناوری آیفون گوگل ناسا مدیران خودرو تلفن همراه
خواب فشار خون چای کبد چرب دیابت