دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا


مجبوریم کوچ کنیم


مجبوریم کوچ کنیم
● گفت و گو با داریوش تقی پور
▪ بعد از آلبوم های بغض و آخرین غزل، کارهای بسیار کمی از شما شنیده ایم. در این مدت چه کرده اید و چه آثاری را برای عرضه به بازار آماده کرده اید؟
ـ بعد از بغض من کار بر روی اشعار تعدادی از دوستان شاعر را آغاز کردم، به خصوص اشعار بابک روزبه که آن موقع ایران بود و تعدادی کار را برای چند کنسرت آماده کردیم.
یک مجموعه دارم که فقط شعر و موسیقی است و البته در آن ترانه خوانی هم داریم. کار بیشتر حالت دکلمه دارد و شعر جنبه ای داستان گونه که کلامش سروده اهورا ایمان است . برای شعرخوانی نظر من این بود که گوینده بازیگر باشد. بعد از صحبت با چند نفر قرار شد امین زندگانی شعرخوانی این کار را انجام دهند.
کار دیگری که تقریبا می شود گفت مجموعه ای است از ترانه های سنگین من، در آلبومی به نام «ستاره خاک» با صدای علی سهراب و کلام ایرج جنتی عطایی , پیام پارسا,محمد آزرم و بابک روزبه و ... منتشر خواهد شد. با آقای عطایی صحبت هایی کرده ام و طرح هایم را فرستاده ام. البته هنوز همه چیز قطعی نشده است چون مشکلاتی در ارشاد داریم و حاضر نیستیم به اسم فرد دیگری آن را منتشر کنیم.
مجموعه های اینچنینی دارم که همه این ها تا سر ضبط جلو رفته اند ولی مشکل عمده و اساسی من بحث کیفیت انتشار آثار است. کارهایی که منتشر می شود اکثرا ضعف های عمده ای دارد. برخی به لحاظ کیفیت صدا و برخی به لحاظ ارکستراسیون؛ حتی در زمینه تبلیغات و شکل ظاهری آلبوم. شرکت هایی که من می شناسم شرکت هایی نیستند که کار را به شکلی مطلوب به بازار عرضه کنند.
طرح هایی که من برای کارهای با کلام دارم به غیر آلبوم عاشقانه و ستاره خاک شاید چهار یا پنج آلبوم باشد. می خواهم از این آلبوم ها چند آهنگ را حذف کنم؛ تنها به این دلیل که دوست دارم بهترین هایم را به مخاطب عرضه کنم. شاید این تعداد را به ۳ آلبوم مفید تبدیل کنم و این ۳ آلبوم، آلبوم هایی باشد که مخاطب بیشتری را جذب کند.
در کارهای قبلی من خیلی شخصی کار کردم. بطور مثال در آخرین غزل من نظرات شخصی خودم را اعمال کردم. ولی در کارهای جدید می خواهم اندکی از طرز تفکر ویژه خودم عبور کنم، کارها را تا حدودی نرم تر کرده ام به خصوص در بخش کلام. شعرهایی را انتخاب کرده ام که برای مردم در همان لحظه اول قابل درک باشد.
فضای کارهای جدیدم تلفیقی است از فضاهای ارکسترال و الکترونیک. البته جنس ارکسترم با ارکستر قبلی فرق دارد، هم به لحاظ نوشتار موسیقی و هم نوع تنظیم. البته کارها را هنوز در مرحله طرح نگه داشته ام و هنگامی که با شرکتی برای عرضه آنها قرارداد بستم، بسته به نوع شعر و ملودی شروع به تنظیم آنها خواهم کرد.
▪ دلیل اینکه این کارها به بازار عرضه نمی شوند مالی است؟
ـ نه. ما مشکل مالی نداریم، چون خودم حاضرم در تولید آثار شراکت کنم. سهم آهنگسازی و تنظیم درصد زیادی از هزینه هاست. خیلی از تهیه کننده ها برایشان مشکل است که برای این بخش از کار هزینه کنند.
اگر تهیه کننده بخواهد کار کند موقعیت ایده آلی خواهد داشت، حتی خواننده هایی که با آنها کار می کنم حاضرند به صورت شراکتی کار کنند. کاری که ۶،۷ سال بر روی آن فکر شده باشد و مدام تصحیح شده باشد، حتما در مقایسه با آثار دیگر موسیقی ما کار قابل قبولی است.مشکل عمده بخش تکثیر و پخش است. ما نه به لحاظ نوازنده کم داریم و نه لحاظ خواننده و ترانه سرا. در این بخش ها مشکلی ندارم. مشکل من بعد از ضبط و زمانی است که باید اثر را برای رساندن به دست مردم به شرکتی بسپاریم.
ما دو نوع تهیه کننده داریم، دسته ای با این تفکر که کار باید طوری باشد که لایه های مختلف مردم به سرعت با آن ارتباط برقرار کنند. این ها زیاد به دنبال کیفیت آثار نیستند و در عرضه اثر نیز بسیار ضعیف عمل می کنند. که ما آنها را با نام گروه های بازاری و گروه هایی که تجاری فکر می کنند می شناسیم.
دسته دیگری از تهیه کنندگان هستند که ژست روشنفکری می گیرند. این ها اصلا سراغ موسیقی با کلام و ترانه نمی آیند تنها به این خاطر که گمان میکنند با این کار ژستشان خراب می شود. این دسته از تهیه کنندگان فکر می کنند وقتی می گوئیم موسیقی پاپ یعنی همین موسیقی نازلی که همه جا می شنویم.
▪ تولیدکنندگان چه روشی باید برای تولید موسیقی پیش بگیرند تا هم به سود برسند و هم اینکه از آثار درجه یک هنری پشتیبانی کنند؟
ـ تولید موسیقی یعنی اینکه از هر ژانری تولید کنید. کمپانی های خارجی اینگونه اند، هم کارهای با کلام تولید می کنند و هم بی کلام. هم کارهای هنری و هم کارهای بازاری. تولیداتشان را تقسیم می کنند. اگر کارهای یکبار مصرف تولید می کنند، با استفاده از سود آن چند کار درجه یک هم تولید می کنند.
اینکه سود کارهای بازاری برای تولید کارهای سطح پائین دیگر صرف شود کار درستی نیست و یا اینکه سود کار مثلا صرف خانه سازی شود! برخی می گویند با این اوضاع شاید کار موسیقی تعطیل شود و پولشان را صرف کارهای تجاری کنند.
در ایران من شرکتی را ندیده ام که بگوید پنج آلبوم بیرون دادیم و خوب فروش کرد -یا به قول خودشان گاهی تا یک میلیون نسخه هم می فروشند- بیاییم در کنار این پنج آلبوم، یک کار خوب هم تولید کنیم. این کارهاست که به یک شرکت اعتبار می دهد. اگر اینطور فکر کنند به نفع خودشان است.
باید این نکته را نیز اضافه کنم که بحث تجارت موسیقی نیز بسیار جذاب است و هر کسی را وسوسه می کند. این کار در بخش تجاری بسیار سودآور است. با هزینه کم کاری جمع می شود و پس از عرضه نیز سود سرشاری به بار می آورد. من حتی دیده ام که در طول ۴ روز آلبومی را ضبط و آماده پخش کرده اند. آلبومی که در عرض ۴ شب جمع شود با هزینه ای حدود یک میلیون تومان، مسلما هر چه بفروشد سود است.
▪ چگونه می شود شرکت ها را ملزم به ارائه آثار خوب کرد؟
ـ قانون باید شرکت ها را وادار به این کار کند. شرکت ها باید ملزم شوند که در سال حداقل یک کار درجه «الف» داشته باشند. چرا برخی فکر می کنند که موسیقی درجه یک فروش ندارد؟ شما کارها را پخش کنید تا ببینید درآمد دارد یا نه.
چند سال پیش در برنامه ای تلویزیونی آهنگ «نامه» با صدای مانی رهنما و حمید خندان پخش شد. فردای پخش به حدی به تلویزیون تلفن شده بود که این کار را دوباره پخش کردند. به آنها زنگ می زدند و می پرسیدند که آیا آلبوم این کار به بازار عرضه شده است یا نه؟
آثار خوب به دلیل پخش بد شنیده نمی شوند و اگر به روش درستی عرضه شوند حتما فروش بالایی خواهند داشت. هر نوع موسیقی باید در پاکت تبلیغاتی خودش عرضه شود و پخش کننده باید بداند که برای هر اثر چگونه باید تبلیغ کند. آلبوم های آخرین غزل و بغض به دلیل اینکه درست پخش نشدند، دست به دست چرخیدند. اگر اینگونه مسائل نبود، فاصله بین کارهای من پنج سال نمی شد.
▪ در این شرایط شما چگونه برای آلبوم های بغض و آخرین غزل که با جو حاکم بر بازار همخوانی نداشت تهیه کننده پیدا کردید؟
ـ تهیه کننده این آلبوم ها فردی بود به نام محمد محسنی. ایشان کارخانه دار بود و سودی که از آن راه به دست می آورد را صرف تهیه موسیقی می کرد. آن زمان قرار بود که تمام این کارها ویدیو شود و اکثرشان شدند.
ایشان سرمایه و انرژی زیادی صرف این کار کرد. او فرهنگ و طرز فکر والایی داشت. وقتی در سال ۷۸ تهیه کننده آخرین غزل شد، ده میلیون تومان برای کسی که شناخته شده نبود سرمایه گذاشت. جالب اینجا بود که در آخرین غزل انتخاب خواننده با من بود و ایشان پس از شنیدن موسیقی با اطمینان از خوب بودن کار حاضر به سرمایه گذاری بر روی کار شد. این برای من بسیار جالب و احترام برانگیز بود که فردی فقط به خاطر موسیقی خوب هزینه کند. متاسفانه به دلیل سیاست های غلط و اشتباه، چنین افرادی ضربه خوردند و از این کار بیرون رفتند. ما به طرز تفکری اینگونه احتیاج داریم.
برای این کاری که محمد محسنی در راه موسیقی مملکت انجام داد، من آلبوم بغض را کامل دست او سپردم و نیمی از خوانندگان را او انتخاب کرد. حاضر بودم خیلی از کارهای دیگری که او دوست داشت را در آلبوم های بعدی انجام دهم و بیشتر خواسته های او را پیاده کنم. اما متاسفانه به دلیل برخی شرایط ضرر هنگفتی کرد و کار تهیه کنندگی را کنار گذاشت. من برای افرادی که جلوی او را گرفتند بسیار متاسفم.
▪ چرا کلیپ های ساخته شده را برای پخش به شبکه های ماهواره ای فارسی ارائه نمی کنید؟ شاید یکی از دلایلی که آنها به کلیپ های نازل روی آورده اند این باشد که کار خوبی در دست ندارند.
ـ من از همینجا به این شبکه ها می گویم که اگر می خواهید کلیپ خوب پخش کنید، حتما به سراغ محمد محسنی بروید و کلیپ های او را خریداری کنید. نباید انتظار داشت فردی که برای کارش زحمت کشیده است ، نتیجه کارش را به طور رایگان در اختیار دیگران قرار دهد. مطمئن باشید با اینکه چند سال از ساخت آنها می گذرد، هنوز از کلیپ هایی که این روزها پخش می شوند بسیار بهترند.
▪ چه عواملی باعث شده است که کسانی که در موسیقی سنتی و کلاسیک فعالیت می کنند، از موسیقی پاپ به عنوان موسیقی غیر هنری و سطح پائین یاد می کنند؟ مشکل از کجاست؟
ـ مشکل از دید آنهاست ، چون کسانی که درباره موسیقی نظر می دهند افراد را نمی شناسند، کارها را نمی شنوند و با این حال نظر می دهند.
▪ فکر نمی کنید بخشی از این ناآگاهی درباره موسیقی پاپ به همان مشکلی که شما عنوان کردید یعنی نحوه عرضه و تبلیغات باز گردد و همینطور به رادیو و تلویزیون که کارهای درجه یک را پخش نمی کند؟
ـ صد در صد. ولی کسانی که در باره موسیقی نظر می دهند نباید به موسیقی که از رادیو و تلویزیون پخش می شود بسنده کنند. حتی بسیاری از مطبوعاتی ها اطلاعاتشان درباره موسیقی پاپ بسیار اندک است. برخی اصلا نمی دانند چه کسانی کار می کنند. نمی دانند چه اشخاصی خالق آثار هستند. فقط افرادی که جلو هستند را می شناسند. بیشتر خواننده ها را می شناسند همانطور که در سینما بیشتر بازیگر را می شناسند.
نمی گویم همه کارهایی که منتشر می شود را گوش کنند ولی اگر ذره ای قصد تحقیق داشته باشند به سادگی می توانند کارهای خوب را پیدا کنند. به نظر من بهتر است این افراد به تمام سبک های موسیقی گوش کنند و سپس نظر دهند. مثلا من آخرین غزل را برای خیلی از این آدم ها فرستادم و با تعجب از من می پرسیدند که این کار چه زمانی منتشر شده است؟ اصلا نمی دانستند که چنین کارهایی هم به بازار می آیند. نمونه اینگونه کارها زیاد است. آثاری که با فکر خلق می شوند.
صدا و سیما هم بسیار موثر است. اگر صدا و سیما موسیقی را حمایت می کرد و یک صدم برنامه های ورزشی، برنامه هایی در رابطه با موسیقی می ساخت، هم ذهنیت مردم نسبت به موسیقی عوض می شد، هم اطلاعاتشان بیشتر می شد و هم فعالان موسیقی وادار می شدند که خوب کار کنند.
اکنون صدا و سیما برنامه های شبه موسیقی پخش می کند. آدمهای تکراری می آیند، درباره کار خودشان صحبت می کنند و از کار خودشان تعریف و تمجید می کنند. این برنامه ها چه تاثیری در ذهن مردم دارد؟ البته باید بگویم این هم غنیمت است و باید باشد ولی واقعا نیاز به برنامه های مفیدتر حس می شود.
▪ سرنوشت آلبوم «شکنجه گر» به کجا رسید؟ مانی آهنگ های این آلبوم را سال ۸۰ در کنسرتی که در فضای باز نمایشگاه برگزار شد اجرا کرد، کنسرت به صورت ویدئو به بازار آمد ولی این آلبوم هنوز به طور رسمی به بازار عرضه نشده است.
ـ یکی از طرح هایی که من دارم همین آلبوم شکنجه گر است و متاسفانه به دلیل همان شرایطی که گفتم تاکنون موفق به عرضه این کار نشده ام.
▪ فکر می کنید بعد از عرضه آثارتان چند روز طول بکشد تا CD این آثار کنار خیابان به قیمتی نازل فروخته شود؟
ـ فکر می کنم همزمان با ضبط آثار کنار خیابان فروخته شود. متاسفانه این بلای خانمانسوزی است که فکر نمی کنم عمر ما کافی باشد که شاهد از بین رفتن آن باشیم. کپی غیرقانونی آثار موسیقی جزیی از فرهنگ مردم ما شده است و چندین سال طول می کشد تا این فرهنگ از بین برود.
وقتی من سریال «فردا دیر است» را کار کرده بودم، تا قسمت چهارم و پنجم به دلایلی ترانه این کار (آخرین فرصت – قاسم افشار- محمد آزرم) را پخش نمی کردند. نمی دانم چرا. روزی آقای فتحی که کارگردان بود به من زنگ زد و پرسید که تو کار را جایی پخش کردی؟ گفتم نه. گفت من در میدان انقلاب ترانه سریال را شنیدم!
حتی من شنیده ام که بعضی از دوستانی که در خارج از ایران فعالیت می کنند، صدای تستشان اینجا دست به دست می چرخد. می روند در استودیو به عنوان تست می خوانند و این کار در اینجا پخش می شود. البته خود خواننده ها هم تا حدودی مقصرند.من دیده ام دوستان گاهی خیلی بی تفاوتند. مثلا طرح آهنگ را به خواننده می سپرم و بعد از مدتی می بینم که طرح کار من پخش شده. خود خواننده این کار را کرده است تنها به این دلیل که می خواسته نظر مردم را بداند.البته خیلی از خواننده های تازه کار از کپی آثار استقبال می کنند با این استدلال که با این کار صدای ما بیشتر شنیده می شود و شاید درصدی از کسانی که کپی آثار را گوش می کنند به خرید اصل اثر ترغیب شوند.
این طرز فکر اشتباهی است. زمان بسیاری طول می کشد که یک اثر هنری به وجود بیاید. کار راحتی نیست. به خصوص در موسیقی . من طی سالهای ۷۸ تا ۸۳ برروی طرح شکنجه گر کار می کردم و هر بار برروی آن تغییراتی به وجود می آوردم. هم به لحاظ هارمونی و هم به لحاظ ارکستراسیون. خواننده در نهایت فقط می خواهد این کار را اجرا کند و در جریان چنین اتفاقاتی نیست. حتی ترانه سرا هم همینطور . هر کدام زحمت خاص خودشان را می کشند اما اجرا، با خلق چیزی که نیست بسیار فرق دارد. تالیف بسیار متفاوت از اجراست. متاسفانه سیستم موسیقی باکلام ما بر مجری استوار است. مخاطب مجری را می شناسد نه مولف را. به همین دلیل این اتفاق ها می افتد و ما مجبوریم دست به عصا حرکت کنیم. من طرح های جدیدم را تحت هیچ شرایطی به خواننده نمی سپارم. تا لحظه ای که ما به استودیو برویم و کار را ضبط کنیم.
▪ چرا هنرمندان برای اجرای درست قانون مولفین و مصنفین به دولت فشار نمی آورند؟
ـ مرا مجبور کردید که خاطرات خوبی را برای شما تعریف کنم. ما کنسرتی در سالن میلاد برگزار کردیم. ارکستر بزرگ، چندین ماه تمرین و فعالیت و زحمات بسیار. من تیمی را جمع کردم که جمع کردن این آدم ها کنار یکدیگر بسیار سخت است و به شهادت دوستانی که آنجا بودند یکی از نادرترین کنسرت هایی بود که برگزار شد. چه به لحاظ اجرا ، چه به لحاظ ترانه ها، تنظیم و غیره. من خیلی به فیلم این کنسرت چشم امید داشتم. تمام فکر من این بود که ما فیلم این کنسرت را با کیفیت تصویر و صدای عالی به دست مردم برسانیم. طبق معمول تهیه کننده بعد از پایان کار ناپدید شد و پول عده ای از جمله من و فیلمبردار کنسرت را پرداخت نکرد.
فیلمبردار رفت و فیلم این کنسرت را فروخت. از آنجایی که فیلم کنسرت ما در فضای باز نمایشگاه بین المللی نیز به طور غیرقانونی تکثیر شده بود و من نمی خواستم این قضیه برای این کنسرت تکرار شود، به وزارت ارشاد نامه نوشتم که با من تسویه حساب نشده و این فیلم اجازه فروش ندارد، در ضمن برخی از آهنگ ها متعلق به آلبوم بعدی من است و اصلا ایشان اجازه فیلمبرداری نداشتند که در قرارداد نیز این موضوع را قید کرده بودیم. با توجه به اینکه این نامه در مرکز موسیقی وزارت محترم ارشاد بود، آقای فیلمبردار توانست مجوز پخش فیلم را بگیرد. نام صاحبان آثار در فیلم نوشته نشده بود، تصاویر من تا حد ممکن حذف شده بود و فیلم به شکل بسیار ناشیانه ای در حد مجالس عروسی ویرایش شده بود. آقای فیلمبردار این فیلم را به شرکتی برای پخش فروخته بود و آن شرکت هم به سادگی اجازه پخش گرفته بود.
ما به معاونت سمعی – بصری ارشاد هم نامه نوشتیم. آنها می گفتند که مرکز موسیقی مجوز صادر کرده و مرکز موسیقی معاونت سمعی – بصری را عامل اصلی می دانست. هیچ کس جواب ما را نداد.
مسوولان ارشاد باید بدانند که وظیفه شان در قبال هنر و هنرمند چیست و باید مراقب باشند تا اتفاقاتی از این دست تکرار نشود.
▪ موسیقی را از کجا شروع کردید؟
ـ من موسیقی را دیر شروع کردم. چرا که من در بخش دیگری از کارهای هنری بودم . در سنین ۱۰،۱۱ سالگی من وارد دنیای نقاشی و خوشنویسی شدم و در سن ۱۵،۱۶ سالگی وارد موسیقی شدم.
من در کلاس های انجمن خوشنویسان شرکت می کردم؛ طبقه بالای کلاس ما ، کلاس پیانو بود. کنجکاو بودم که صدا از کجاست و دلم می خواست که این ساز را بشناسم و در سال ۶۸ با دردسر تمام وارد این کلاس ها در شیراز شدم. آن روزها در هیچ کدام از شهرهای ایران کلاس های موسیقی زیر نظر وزارت ارشاد برگزار نمی شد به جز شیراز. آنجا شروع به فراگیری پیانو کردم، پیانو کلاسیک با استاد خوبم «علی آزاد» که تنها استاد زندگی ام است. بعد از آن افتخار این را نداشتم که در خدمت استاد دیگری کار کنم. جسته و گریخته کلاس هایی رفتم اما به صورت رسمی نبود که بخواهم عنوان کنم که به طور مثال فلان مبحث را پیش فلان استاد فرا گرفته ام. در این دوره دو ساله از سطح ابتدایی شروع کردم و تا سطح نیمه حرفه ای به فراگیری پیانو ادامه دادم و بلافاصله به ارکستر مجلسی فارس پیوستم.
آن روزها اصلا کسی تصور نمی کرد که بشود ساز «درام» را به روی صحنه برد. من آنموقع یک درام خریده بودم که برای حمل و نقل آن مجوز گرفته بودیم و با آن مجوز ساز را جابجا می کردیم. فقط اجرای برنامه های مناسبتی را به ما پیشنهاد می دادند. اما در چنین شرایطی توانستیم کنسرتی را با گروه کر بانوان اجرا کنیم. چندسالی با این ارکستر کار کردم و در سال ۷۵ به تهران آمدم.
▪ اولین کاری که از شما منتشر شد چه بود؟
ـ کاری بود با صدای مانی رهنما، در آلبومی به نام «ایران من» که به مناسبت جام جهانی سال ۱۹۹۸ به بازار آمد. آهنگسازان و خواننده های خوبی در آن آلبوم شرکت داشتند. همزمان با آن من مشغول کار برروی آلبوم «شوکا» بودم. که ابتدا «ایران من» به بازار آمد. شوکا رسما اولین کاست موسیقی پاپ ایران بود. ایران من به بهانه جام جهانی منتشر شده بود ولی اولین کاستی که مجوز موسیقی پاپ را گرفت شوکا بود با صدای مهرداد شهسوارزاده و حضور شهاب شهرزاد.
کار بدی نبود ولی آن زمان هم مشکلی را داشتیم که الان داریم. این کار بسیار بد و به صورت بسیار محدود پخش شد. شرکت تهیه کننده اثر بنا به دلایلی تعطیل شد و کار دیگر تکثیر نشد. متاسفانه مهرداد هم کار را به صورت تکه تکه در آلبوم های متفاوتی ارائه کرد. من بابت این اتفاقات بسیار ناراحتم با اینحال خوشحالم که هنوز عده ای هستند که دوست دارند این کارها را بشنوند.
▪ چطور با مانی آشنا شدید؟
ـ مانی را بابک بیات به من معرفی کرد. سال های ۷۳،۷۴ سال هایی بود که من با بابک بیات در تماس تلفنی بودم. سال هایی که شیراز بودم و رابطه ای بسیار کم با بیات داشتم.
کنسرتی با عنوان «صدای دریا» در شیراز برگزار کردیم که با استقبال بسیار زیادی روبرو شد و به فکر افتادم که کنسرت «صدای دریا ۲» را نیز برگزار کنم و برای این کار به دنبال صدایی نو بودم. به بابک بیات گفتم که دنبال خواننده ای می گردم که صدای خودش را داشته باشد و از کسی تقلید نکند و ایشان مانی را به من معرفی کرد. که ایشان نیز از طریق پسر دایی اش مرحوم شهرام دانش با بابک بیات آشنا شده بود. در نهایت بر روی یکی از طرح هایم صدای او را تست کردم و پسندیدم و این نقطه شروع ما بود.
بعد ها چند شعر مانی به من داد و چند شعر خودم انتخاب کردم ، برروی آنها طرح زدیم و در زیرزمینی در خیابان علامه طباطبایی حدود سه سال با هم کار کردیم که نتیجه، «آخرین غزل» شد. یکی از اجراهایی که قبل از انتشار آخرین غزل داشتیم در اولین و تنها جشنواره موسیقی پاپ بود که به مطرح شدن من و مانی بسیار کمک کرد.
▪ چرا این جشنواره ادامه پیدا نکرد؟
ـ برگزاری این جشنواره بسیار اتفاقی بود. وجود چنین جشنواره هایی برای رشد موسیقی بسیار ضروری است. اگر می بینیم سینمای ما رشد کرده است به دلیل وجود جشنواره ها و فضای رقابتی سینماست. در کنار آن تلویزیون فعالیت هایی را در زمینه شناساندن فیلم ها به مردم آغاز کرده است. همین که منتقدی می گوید که به این سکانس با دقت بیشتری نگاه کنید و زیبایی های آن را برای مردم شرح می دهد به این معنی است که نحوه درست نگاه کردن فیلم را به مردم آموزش می دهد. باید در موسیقی نیز این اتفاق بیفتد. باید کسی توضیح بدهد که در این قطعه نوازنده چنین تکنیکی را می نوازد که اجرای آن بسیار مشکل است. طبیعتا این حرف شما شنونده را مشتاق شنیدن می کند. یا می توان نکاتی را درباره کلام یک موسیقی گوشزد کرد و تکنیک های آن را مطرح کرد. این کارهایی است که صدا و سیما می تواند انجام دهد. اگر این کار صورت می گرفت اکنون اینهمه خواننده و نوازنده و آهنگساز نداشتیم. چون هر کسی که می خواست کار کند مجبور بود کار درستی را ارائه دهد.
▪ چه نهادی برگزاری جشنواره موسیقی پاپ را به عهده گرفته بود؟
ـ شرکت پیغام سحر مجری اصلی این برنامه بود و نیروهای بسیار خوبی داشت. با عشق و علاقه خاصی کار می کردند و ۹۹% آلبوم های موسیقی پاپ را به صورت مستقیم و غیر مستقیم در دست داشتند. این شرکت اگر به همان روال ادامه داده بود قطعا الان یکی از بزرگترین کمپانی های تولید و عرضه موسیقی در داخل ایران بود. متاسفانه نمی دانم که چرا کارشان را ادامه ندادند.
▪ یک آلبوم موسیقی به طور متوسط در چه تیراژی منتشر می شود؟
ـ آن چیزی که می گویند با آن چیزی که عرضه می شود فرق دارد. می گویند ده هزار تا بیست هزار نسخه. ولی این رقم، رقم معقولی نیست. برای تهران ده هزار نوار یعنی هیچ. حال شهرستان ها را نیز در نظر بگیرید. واقعا این آمار ، آمار معقولی نیست. این عدد شک برانگیز است.
مشکل از کمپانی ها نیست. مشکل از جایی است که کارها تکثیر می شود. احتمالا در این مرحله هستند کسانی که جلد آلبوم را کپی می کنند، کپی صوتی را نیز در دست دارند و شروع به تکثیر بیشتر می کنند بدون اینکه واقعا شرکت ها اطلاع داشته باشند.
وقتی نگاه می کنیم و می بینیم که کارها همه جا پخش شده است و حتی در دورترین شهرستان ها نیز در دسترس است ، آنگاه پی می بریم که با تیراژ ده هزار و بیست هزار نمی توانیم به چنین جایی برسیم.
هنرمندانی که در ایران موسیقی را دنبال می کنند از درآمدهای جانبی موسیقی مانند فروش کلیپ نیز محرومند...
یکی از مهمترین صادرات آمریکا موسیقی و سینمایش است. گاهی می بینیم که درآمد یک آلبوم موسیقی یا یک فیلم به اندازه بودجه یک مملکت است. سود اقتصادیش به کنار سود تبلیغاتی و غیر اقتصادی فراوانی برای امریکا دارد.
سیستم های فرهنگی و هنری ایران هنوز خوابند. اگر از خواب بیدار شوند و اندکی به خودشان تحرک دهند و فکرشان را باز کنند، می توانند بوسیله هنر کارهای بسیاری انجام دهند.
به نظر من خود هنرمندان نیز تا حدی مقصرند. همه جای جهان بزرگان موسیقی یک کشور یا مهمترین چهره های یک سبک موسیقی از کشورهای مختلف در یک شب و در کنار هم به روی صحنه می روند. اما در موسیقی پاپ ما در داخل ایران هیچگاه چنین اتفاقی نیفتاده است.
--مشکل از دور بودن ماست. ما هیچگاه همدیگر را نمی بینیم. شما دو مکان را به من معرفی کنید که محل گردهمایی هنرمندان باشد. مشکل ما این است. تا وقتی که همدیگر را نمی بینیم و فقط از طریق واسطه ها با یکدیگر ارتباط داریم اوضاع همین است. این رابطه ها مانند مگسان گرد شیرینی در جامعه موسیقی پخش شده اند و با دروغ و حرف های ساختگی ذهنیت افراد را نسبت به هم خراب می کنند.
▪ این واسطه ها چه کسانی هستند؟
ـ اکثرشان افراد ظاهرا هنری هستند. یا به اسم آهنگساز یا ترانه سرا یا تنظیم کننده یا خواننده که کارشان این است که به اسم دیگران هر حرفی را خواستند به طرف مقابلشان بزنند و چون برنامه ای وجود ندارد که هنرمندان یک جا جمع شوند، متاسفانه تا حدودی در اهدافشان موفق می شوند. کسانی که در راس هستند خیلی به ندرت همدیگر را می بینند و این مشکل ساز است.
▪ چرا نهادهایی که امکان برگزاری جلسات هنری و گرد هم آوردن هنرمندان را دارند چنین کاری انجام نمی دهند؟ بطور مثال خانه موسیقی...
ـ من همچین جایی را نمی شناسم. اصلا نمی دانم کجاست. اسمش را شنیده ام ولی نمی دانم چه افرادی آنجا هستند و چه کسانی آن را هدایت می کنند.اصلا ما خانه داریم؟ چطور ممکن است من خانه داشته باشم و از این خانه کسی به من که ۱۰ سال است در زمینه موسیقی فعالیت می کنم زنگ نزند؟ شاید در جایی تابلویی نصب کرده باشند و افرادی نیز مشغول کسب درآمد باشند ولی عملا وجود خارجی ندارد و هیچ فعالیتی انجام نمی دهد. خانه موسیقی چه کرده است؟ با تشکیل این خانه چه اتفاقی روی داده است؟ روسای آن چکار می کنند؟ همچین جایی چیزی جز یک نام نیست.
جشنواره موسیقی فجرمان هم چیزی نیست. اسم جشنواره دارد ولی شما آیا فراخوان می بینید؟ فقط می آیند و می گویند که انتخاب شدند. چند بار با بعضی از آدم هایی که در برگزاری این کار دست دارند صحبت کردم. آنها به من گفتند که خودتان باید بدانید ما چه زمانی فراخوان را چاپ می کنیم! من که نمی توانم هر روز همه روزنامه ها را بخرم یا همه برنامه های تلویزیون را تماشا کنم.
حالا فرض کنید فهمیدیم و در جشنواره شرکت کردیم. فضای جشنواره موسیقی فجر طوری است که انگار یک خانواده دور هم جمع شده اند. همه یک شکل و یک جور با طرز تفکری که موسیقی را فقط موسیقی کلاسیک می داند یا فقط موسیقی سنتی. من خودم موسیقی کلاسیک کار کرده ام. آنها طوری رفتار می کنند که انگار غیر از اینها هیچ موسیقی دیگری وجود ندارد. تا اسم پاپ می آید، انگار به آنها ناسزا گفته ایم. ذهنیتشان این است که موسیقی پاپ یعنی آنچه که از تلویزیون پخش می شود.
کلام بسیار حساسیت برانگیز است. کلام فکر را از طریق واژگان به صورتی عریان و همه فهم عرضه می کند. به نظر می رسد حساسیت وزارت ارشاد برروی کلام بیش از موسیقی است. یک آهنگساز چطور می تواند از طریق موسیقی بی کلام پیام خود را به گوش مخاطبان برساند.
--چنین کاری در ایران دشوار است. دلیلش این است که مردم ایران موسیقی بی کلام را نمی شناسند. در کشورهای اروپایی در هر خانه ای یا فردی وجود دارد که ساز می زند یا هر خانواده یک شنونده جدی موسیقی دارد. موسیقی جزئی از درس هایشان است و از کودکی به آنها آموزش داده می شود. غیرممکن است مدرسه ای در اروپا ببینید که درس موسیقی نداشته باشد. این ها با موسیقی بزرگ می شوند و زبان موسیقی را می فهمند. در ایران چنین موقعیتی وجود ندارد. اینجا کودکان به شدت از موسیقی دور هستند. آموزش موسیقی عمومیت ندارد. فرهنگ ما هنوز همچین چیزی را نپذیرفته است که با موسیقی و صدا می شود صحبت کرد و می شود طرز فکر و ایدئولوژی خاصی را بیان کرد.
▪ در انتخاب اشعار چگونه عمل می کنید. آیا این امر که شعر کلمات زیبایی داشته باشد و از صنایع ادبی خوب و بجا استفاده کرده باشد برای شما کافیست یا دوست دارید که شعر با فکر سروده شده باشد، هدف خاصی را دنبال و مخاطب را به فکر کردن وادار کند؟
ـ اصولا اثری که خوب باشد، حتما با فکر خلق شده است. کارهایی که شما بعد از مدت ها دوست دارید یک بار دیگر گوش کنید، کارهایی است که با فکر به وجود آمده اند. بعضی از ظرف ها، ظرف های یکبار مصرف هستند. شما طبیعتا دوست ندارید هر روز در ظرف های یکبار مصرف غذا بخورید. اما این کار گاهی بسیار دلچسب است. مثلا وقتی که به گردش خارج شهر می روید. اما شما داخل آنها غذا می خورید و ظرف را دور می اندازید. کاری که بیان کننده ایدئولوژی خاصی نباشد ، حکم ظرف یکبار مصرف را دارد. این ها هم البته باید باشند و استفاده خودشان را دارند.
موسیقی هایی که پرسپکتیو دارند برای مخاطب عام کمی مشکل ساز می شود. مخاطب باید چند بار آهنگ را گوش کند تا به لایه های زیرین و ظرایف کلامی آن پی ببرد و آن وقت است که از آن موسیقی لذت خواهد برد.
▪ دوست دارید ترانه هایتان از چه چیزی سخن بگویند و مروج چه طرز فکری باشند. می خواهید با آثارتان شنونده را به کجا هدایت کنید؟
ـ دوست دارم با آثاری که خلق می کنم خودم را بشناسم. اگر انسان به قدرت های درون خودش پی ببرد و به آن ها تسلط پیدا کند، می تواند کارهای خیلی بزرگی انجام دهد. من نا خودآگاه یا خودآگاه گرایشم به سمت شناخت ذات وجودی انسان است.
▪ خواننده هایی که در خارج از ایران فعالیت می کنند، بسیار از اشعار ترانه سرایان داخل ایران استفاده می کنند، اما کمتر دیده شده است که خوانندگان و آهنگسازان داخل ایران از ترانه سرایان مقیم خارج از کشور در کارهایشان استفاده کنند. آیا دلیل این اتفاق تنها مسائل مالی است یا مسائل دیگری در میان است؟
ـ مهمترینش مسائل مالی است. آنها در خارج از کشور با دلار زندگی می کنند. این افراد زمان زیادی را صرف کرده اند تا به این درجه رسیده اند و هنگامی که می خواهند کاری را در اختیار شما بگذارند، انتظاراتشان در حد زمانی است که صرف کرده اند و این کم هزینه نیست. نمی شود گفت که چون من در داخل ایران با سرمایه کم مشغول کار هستم، شما لطف کنید و مجانی برای ما کار بفرستید.
بخش دیگر مشکلات این است که هنوز رسما اجازه استفاده از اشعار ترانه سرایان خارج از ایران داده نشده است. ترانه سرایان و آهنگسازان به کنار، حتی اگر به کار خیلی از خواننده ها نگاه کنیم، می بینیم که واقعا مشکلی برای دریافت مجوز فعالیت در ایران ندارند. این وسواس بیجا باید از بین برود.
دیر یا زود مجبور می شوند که این محدودیت ها را کنار بگذارند. من خواهش می کنم که زودتر این کار را انجام دهند. نوجوانی ما در جنگ گذشت و جوانیمان همزمان بود با تحولات سریع جامعه. از نسل ما چیزی باقی نمانده. دلم می خواهد بگذارند در چند سالی که از جوانیمان مانده است بدون دغدغه و با آرامش به آنچه که علاقه داریم بپردازیم. اگر این امر محقق نشود مجبوریم کوچ کنیم.
▪ موسیقی فیلم را از چه زمانی آغاز کردید و تا به حال چه فعالیت هایی در این زمینه داشته اید؟
ـ یک سری کارهای تجربی در تلویزیون مرکز استان فارس داشتم ولی عملا موسیقی تصویر را از زمانی که به تهران آمدم آغاز کردم با چند فیلم کوتاه و به همراه بچه های سینمای مستند تجربی. چند کار نیمه بلند هم انجام دادم و کارهای بلندم با «در جست و جوی گمشده» و سریال «فردا دیر است» آغاز شد.
برعکس شناختی که از من وجود دارد کارهای تصویری ام بسیار بیشتر از کارهای با کلامم است. متاسفانه بنا به دلایلی کار تصویری من عقب افتاد. تعدادی از دوستان به من لطف داشتند و نمی گذاشتند کار کنم. آدم هایی بودند که در این کار بسیار معروف بودند و متاسفانه تا حد خیلی زیادی ارتباطات مرا قطع کردند. این دوستان از سال ۷۷ تا ۸۳ به هر طریقی که توانستند جلوی هرگونه ارتباط کارگردان ها و مرا گرفتند و جالب این بود که خودشان به من می گفتند که ما این کارها را می کنیم.
من زیاد از دستشان ناراحت نیستم. البته از آنجایی که تنها کار زندگی من آهنگسازی است، این کارشان تا حدودی بر زندگی من تاثیر گذاشت اما وقت آزادم باعث شد که بیشتر تمرین و تحقیق کنم. در طول این سال ها بجز بخش ارکسترال که در آن تجربه داشتم ، به موسیقی الکترونیک و نرم افزار های موسیقی تسلط کامل پیدا کردم. دوستانی که از آخرین غزل و بغض مرا می شناسند هنگامی که کارهای جدید مرا بشنوند متوجه می شوند که جنس کارهای من عوض شده است.
▪ شما تجربه آهنگسازی برای فیلم های خارجی را نیز در کارنامه خود دارید. ارتباطتان با شرکت های خارجی از کجا آغاز شد؟
ـ محمد فرخ منش یکی از شرکای اصلی Brave New Work است. در سال ۸۰ او به من گفت که ممکن است شرایطی فراهم شود که من برای فیلم های خارجی موسیقی بسازم. بسیار استقبال کردم و حاضر شدم تست بدهم. بر روی آنونس یکی از فیلم های این شرکت طرح زدم و موفق شدم نظر مساعد آنها را جلب کنم. متاسفانه در آن زمان شرایط برای سفر من به آنجا فراهم نبود. اما هنگام تولید فیلم بعدی این شرکت کارها به خوبی پیش رفت و توانستم موسیقی آن را بسازم.
تابستان سال ۸۳ سفری به آلمان داشتم و حدود ۲ ماه کار طول کشید و همانجا با من قرارداد دو فیلم دیگر بسته شد. یک فیلم بلند سینمایی که قرار بود با کارگردانی امیر شهاب رضویان در داخل ایران کار شود و دیگری فیلمی مستند که کارگردانی آن به عهده محمد فرخ منش بود. فیلم سینمایی که در ایران با نام «مینای شهر خاموش» پخش شد امسال در جشنواره حضور داشت و کاندیدای دریافت بهترین جایزه موسیقی فیلم شد. این کار برای من بسیار سخت بود. چون هم باید کارگردانی که در فضای ایران کار می کرد را راضی می کردم و هم تهیه کننده اروپایی را که فکر می کنم تا حد بسیار زیادی موفق به این کار شدم. در حال حاضر هم برروی فیلم مستند این شرکت به نام «برداشت عکس» کار می کنم که راجع به موضوعات اجتماعی ایران است.
هنگامی که در آلمان بودم یک کار با کلام انگلیسی هم ساختم که خانمی به نام کاترینا آن را خواند و ممکن است این اتفاق باعث شود که در خارج از ایران آلبوم با کلامی را ارائه کنم . سفر بعدی ام به آلمان هم برای انجام مراحل موسیقی فیلم مستند خواهد بود و هم برای ایجاد زمینه برای انجام کار با کلام.
▪ شرایط کار در خارج ایران چه تفاوت هایی با داخل ایران دارد؟
ـ متاسفانه یا خوشبختانه خیلی از کارهای من در خارج از ایران در حال انجام است. دوست دارم که در ایران بیشتر پایگاه داشته باشم اما به دلیل اینکه نظام کاری ایران بیشتر بر رابطه استوار است، برای من کار کردن سخت است. کارگردان های اینجا دوست دارند که عوامل دیگر بسیار در مقابلشان ضعف نشان دهند. کسی به کیفیت کار نگاه نمی کند. در همان چندسالی که کار موسیقی فیلم نمی کردم نمونه کارهایم را برای کارگردان های بسیاری فرستادم. همه از کار خوششان می آمد ولی وقتی زمان انجام کار می رسید ناگهان ناپدید می شدند. بعدها فهمیدم که انتظار داشتند مجانی برایشان کار کنم. من دنبال پولش نبودم اما دلم نمی خواست به خودم بگویم که چون مجانی کار کردم مرا انتخاب کردند. دلم می خواهد به خاطر موسیقی که ارائه می دهم با من کار کنند.
▪ نامزدی سیمرغ بلورین جشنواره برایتان راضی کننده بود؟
ـ برای من تعجب آور بود که در بین داوران جشنواره یک نفر موزیسین هم وجود نداشت. خیلی دوست دارم بدانم این داوران بر چه اساسی موسیقی برتر را انتخاب می کنند. کارگردان ممکن است خیلی با موسیقی آشنا باشد ولی مطمئنا به طور تخصصی با موسیقی آشنا نیست. امیدوارم سال های دیگر این اتفاق نیفتد.
▪ بزرگترین آرزوی هنریتان چیست؟
ـ بزرگترین چیزی که دوست دارم اتفاق بیفتد این است که وضعیت موسیقی ایران درست شود. آرزو دارم که هیچگاه این احساس را نکنم که مجبورم برای ادامه فعالیتم از ایران بروم. اما فعلا که تحقق پیدا نکرده است. اینجا کسانی هستند که کار مرا دنبال کرده اند و تعداد کمی هم نیستند. از درون با این امر درگیرم که مخاطبانم را راضی کنم اما واقعا از این دوستان معذرت می خواهم، فاصله بین کارهای من بسیار زیاد شده است و مهمترین دلیلش شرکت ها هستند و اگر اوضاع همینطور ادامه پیدا کند چاره ای جز رفتن ندارم. دوست دارم شرایط جوری باشد که بتوانیم نفس بکشیم و کار خودمان را ارائه دهیم.
▪ آیا در این فکر هستید که با خواننده های خارج از ایران کار کنید؟
ـ اگر کسی باشد که طرز فکری مانند من داشته باشد حتما این کار را می کنم. حاضر نیستم فرم فکری خودم را تغییر دهم یا زیر پا بگذارم. گمان می کنم طرز فکر برخی از خوانندگان با طرز فکر من همخوانی داشته باشد.
▪ بیشتر قدیمی ها اینگونه اند یا خوانندگان تازه کار؟
ـ بیشتر قدیمی ها و البته معدودی از خوانندگان تازه کار. اگر شرایط مهیا باشد، به عنوان یک ایرانی حاضرم با سایر هموطنانم کار کنم.
رضا حیدری
منبع : دو هفته نامه فریاد