جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

معمای آغاز


معمای آغاز
بازگویی تاریخ فلسفه بسیار لذت بخش و هیجان انگیز است. از همان ابتدا پرسش های سترگی به میان می آید كه دیگر نمی توان فارغ دلانه و خونسردانه به تماشا نشست و اندیشه های فلسفی را یكی یكی از نظر گذراند؛ به ناچار باید خودْ وارد معركه شد و در باب هر یك از آنها فلسفه ورزید. بدین سان می توان از این سخن هگل كه «فلسفه همان تاریخ فلسفه است» دریافتی ویژه داشت و با این سخن یاسپرس درباره مطالعه تاریخ فلسفه همدلی كرد: «تفكرِ فلسفی خودِ ما، پیچان، بالا می رود، گویی به دور چهره های تاریخی می پیچد.
از راهِ فهمِ نوشته های آنان، خودِ ما فیلسوف می شویم.» یكی از این پرسش های مهم و در عین حال وجدآوری كه از همان ابتدا در برابر هر روایت تاریخی از فلسفه خودنمایی می كند، این است كه نخستین ظهور فكر فلسفی در چه زمانی بوده است؟ به عبارت دیگر، فلسفه از چه زمانی و توسط چه فرد یا افرادی آغاز شده است؟ آیا به این پرسش می توان پاسخی قاطع و نهایی داد و لحظه ای مشخص، یا دست كم مقطعی معین، در تاریخ را نشان داد و آن را سرآغاز اندیشه فلسفی دانست؟
و آیا در نهایت می توان فرد یا افراد مشخصی را به عنوانِ آغازگر فلسفه معرفی كرد؟ به نظر می رسد، این پرسش (آغاز فلسفه) در دل خود پیش فرض های مهمی دارد. از جمله: ۱) ما می دانیم فلسفه چیست و چه تعریفی دارد. ۲) فلسفه در لحظه ای یا در مقطعی از تاریخ حادث شده و پیش از آن، گرچه آدمی بوده، ولی فلسفه ورزی و اندیشه فلسفی وجود نداشته است. ۳) پی جویی تاریخِ پیدایش فلسفه، اساساً امكان پذیر است و فراتر از محدوده توانایی های معرفتی ما نیست.مُداقّه و تامّل در باب پیش فرض نخست، بسیار افق گشا و سودمند است، چنانچه نتیجه آن می تواند سرنوشت آن دو پیش فرضِ دیگر را نیز تعیین كند. به عبارت دیگر، مسئله این است كه آیا ما تعریفی واحد، مشخّص و فیصله بخش از فلسفه در اختیار داریم و اگر نداریم، آنگاه پی جویی آغاز فلسفه چگونه امكان پذیر است؟ در یادداشت آینده، به سنجش این پیش فرض ها می پردازیم و «معمای آغاز» را پی می گیریم.

مسعود زنجانی
منبع : روزنامه شرق