جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا
امیدواری! راز موفقیت
دو تا مرد که به شدت مریض بودن در بیمارستانی بستری بودن.یه کدوم از اون دو مرد برای بهتر نفس کشیدن باید به طور نشسته در کتار پنجره می نشست و دیگری باید کاملا در تخت خود بر روی پشت خود دراز میکشید. آنها از همه چیز برای یکدیگر صحبت میکردند . از زنهایشان - خیشاوندان -دوران سربازی و....
آن مردی که در کنار پنجره بود همه ی چیزهای را که میدید برای آن یکی تعریف میکرد. آن مرد از پارک و حوضی که در ان جا واقع بود و اردک ها و قو های که در ان بودن برای مرد حرف میزد. از عاشق های که دست در دست هم در انجا در حال قدم زدن بودن میگفت. این مرد به بهترین شکل با تمام جزییات همه چیز راتوصیف میکرد و ان یکی چشم هایش را میبست و تصور میکرد روز ها و هفته ها سپری میشدند.یه روز پرستار وقتی که امده بود به ان دو مریض سر بزند.
یک بدن فاقد نفس که به آرامی در خواب مرده بود روبه رو شد. آن همان مرد توصی کننده ی دنیای بیرون از بیمارستان بود. بعد از آن مرد از پرستار خواست که
تخت او را به کنار پنجره منتقل کند. مرد به سختی و با درد زیاد سعی در سر پا ماندن از روی تخت خود با کمک آرنج خود بود تا بتواند از این زندان رهایی پیداکند و دنیای بیرون را ببیند ولی او با یک دیوار خالی مواجه شد !! رو به پرستار کرد و گفت : پس هم اتاقیم چه چیزهایی میگفت از دنیای قشنگ بیرون ...؟
پرستار گفت :او یک مرد کور بود و آن دیوارم نمیتوانست ببیند !! این کار را حتما برای دل گرم کردن تو انجام میداد.
وقتی غمی را با کسی در میان میزارید آن نصف میشود اما وقتی شادیتان با کسی سهم میکنید آن دو برابر مشود. اگر میخواهید ببینید آدم ثروتمندی هستید یا نه چیز های که قابل خریدن با پول نیست را بشمارید و ببینید چقدر ثروتمند واقعی هستید
آن مردی که در کنار پنجره بود همه ی چیزهای را که میدید برای آن یکی تعریف میکرد. آن مرد از پارک و حوضی که در ان جا واقع بود و اردک ها و قو های که در ان بودن برای مرد حرف میزد. از عاشق های که دست در دست هم در انجا در حال قدم زدن بودن میگفت. این مرد به بهترین شکل با تمام جزییات همه چیز راتوصیف میکرد و ان یکی چشم هایش را میبست و تصور میکرد روز ها و هفته ها سپری میشدند.یه روز پرستار وقتی که امده بود به ان دو مریض سر بزند.
یک بدن فاقد نفس که به آرامی در خواب مرده بود روبه رو شد. آن همان مرد توصی کننده ی دنیای بیرون از بیمارستان بود. بعد از آن مرد از پرستار خواست که
تخت او را به کنار پنجره منتقل کند. مرد به سختی و با درد زیاد سعی در سر پا ماندن از روی تخت خود با کمک آرنج خود بود تا بتواند از این زندان رهایی پیداکند و دنیای بیرون را ببیند ولی او با یک دیوار خالی مواجه شد !! رو به پرستار کرد و گفت : پس هم اتاقیم چه چیزهایی میگفت از دنیای قشنگ بیرون ...؟
پرستار گفت :او یک مرد کور بود و آن دیوارم نمیتوانست ببیند !! این کار را حتما برای دل گرم کردن تو انجام میداد.
وقتی غمی را با کسی در میان میزارید آن نصف میشود اما وقتی شادیتان با کسی سهم میکنید آن دو برابر مشود. اگر میخواهید ببینید آدم ثروتمندی هستید یا نه چیز های که قابل خریدن با پول نیست را بشمارید و ببینید چقدر ثروتمند واقعی هستید
منبع : پارسی باکس
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران اسرائیل غزه مجلس شورای اسلامی دولت نیکا شاکرمی روز معلم معلمان رهبر انقلاب مجلس بابک زنجانی دولت سیزدهم
هلال احمر قوه قضاییه یسنا آتش سوزی تهران پلیس بارش باران سیل شهرداری تهران آموزش و پرورش سازمان هواشناسی دستگیری
قیمت خودرو بازار خودرو حقوق بازنشستگان قیمت طلا قیمت دلار خودرو دلار سایپا ایران خودرو بانک مرکزی کارگران تورم
فضای مجازی سریال شهاب حسینی تلویزیون نمایشگاه کتاب عفاف و حجاب مسعود اسکویی سینما فیلم سینمای ایران دفاع مقدس موسیقی
رژیم صهیونیستی فلسطین آمریکا حماس جنگ غزه اوکراین چین نوار غزه ترکیه انگلیس یمن ایالات متحده آمریکا
استقلال فوتبال پرسپولیس علی خطیر سپاهان باشگاه استقلال لیگ برتر ایران تراکتور لیگ قهرمانان اروپا رئال مادرید لیگ برتر بایرن مونیخ
هوش مصنوعی کولر تلفن همراه گوگل اپل آیفون همراه اول خودروهای وارداتی تبلیغات اینستاگرام ناسا
فشار خون کبد چرب بیمه دیابت بیماری قلبی کاهش وزن داروخانه رابطه جنسی