یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

غبطه به پاکستان


غبطه به پاکستان
پاکستان، تقریبا چیزی ندارد که نسبت به آن غبطه بخوریم؛ کشوری با ۱۶۴ میلیون جمعیت که از این نظر در رده ششم جهان قرار دارد و طبق پیش بینی ها، در سالهایی نه چندان دور، بعد از چین و هند، سومین کشور پرجمعیت دنیا خواهد شد و البته همچنان با مردمانی فقیر ... کشوری که ۷۰ درصد جمعیت آن بی سواد هستند... کشور کودتاها و حکومت های طولانی ژنرال ها... کشوری که بسیاری از نواحی آن، به طور کامل از اختیار حکومت مرکزی خارج است و تروریست ها، آن را بهشت خود می دانند... کشوری عقب افتاده که به نوشته دکتر محمد بقایی ماکان، دارنده نشان درجه اول علمی پاکستان، خیابان هایش با زباله دانی کشورهای پیشرفته تفاوتی ندارد... .
اما این روزها که با استعفای ژنرال پرویز مشرف، پاکستان در شور و اشتیاق انتخاب رییس جمهور جدید قرار گرفته و من نیز فرصتی یافته ام تا تاریخ ۶۰ ساله و البته پر فراز و نشیب این کشور را بخوانم و از جمله خاطرات ۵۵۶ صفحه بی نظیر بوتو و نیز دهها مقاله و تحلیل از نویسندگان ایرانی و خارجی را، به یک ویژگی پاکستانی ها، عمیقاً غبطه می خورم و آن شور و اشتیاق گسترده مردم پاکستان در عرصه "دموکراسی خواهی" است و اینکه پاکستانی ها، برغم دیکتاتوری های تحمیل شده، برغم مداخله های مکرر خارجی و برغم تمام مشکلاتی که دارند، "مردمی منفعل نیستند".
در پاکستان احزاب به معنای واقعی کلمه فعال هستند و هواداران پروپا قرص خود را دارند. احزاب در سازماندهی سیاسی مردم برای رسیدن به مطالبات مشترک نقش به سزایی دارند و بسیار شده است که تظاهرات میلیونی یا اعتصابات سراسری به دعوت یک حزب در پاکستان شکل گرفته است هر چند که در موارد زیادی این تجمعات و اعتراضات، حتی به خاک و خون کشیده شده است؛به بیان دیگر هر چند که کنش گری سیاسی برای شهروندان پاکستانی اغلب همراه با هزینه بوده است و در مواردی، حتی به زندانی شدن و شکنجه و اعدام نیز منتهی می شود اما رویکرد فعالانه و حزب مدار موجود بین مردم پاکستان باعث شده است این کشور، بتواند همچنان دمکراسی لرزان و البته رو به رشد خود را در قالب نهادهای مدنی و به ویژه احزاب زنده نگه دارد تا ژنرال ها هیچگاه نتوانند حاکمان مادام العمر باشند.
بی گمان اگر این روحیه مشارکت گرای پاکستانی ها در امور سیاسی جامعه شان وجود نداشت این "یک در میانِ ژنرال ها و منتخبان مردم" هم وجود نداشت و همه چیز پس از اعدام ذوالفقار علی بوتو، نخست وزیر مردمی پاکستان به دست ژنرال ضیا،الحق، به کام دیکتاتورها پیش می رفت ولی مردم پاکستان، این قدرت جمعی را داشتند که دختر ذوالفقار علی بوتو را از زندان ژنرال بیرون آورند و به همت رای خویش راهی دفتر نخست وزیری کنند.
این، همان مساله ای است که باعث می شود هر ایرانی ِدارای اندیشه سیاسی، در مقایسه "انفعال" موجود در ایران و تحرک سیاسی نهادینه شده در پاکستان، به همسایه فقیر شرقی اش غبطه بخورد.
شاید در توجیه انفعالی که بدان دچار شده ایم، به مشکلات معیشتی و دردسرهایی که ممکن است در پی فعالیت سیاسی گریبانگیرمان شود متوسل شویم اما وقتی به یاد بیاوریم که پاکستانی ها، مشکلات بیشتری از ما دارند و هزینه هایی به مراتب سنگین تر برای کنش گری سیاسی می پردازند، دیگر حرف چندانی برای گفتن نخواهیم داشت.
دمکراسی خواهی، از همان آغاز تشکیل پاکستان در ۱۹۴۷ بخشی از شخصیت سیاسی اکثریت پاکستانی ها بوده است و اگر نبود این روحیه جمعی، افراطیون مذهبی که در مدارس دینی با رویکردهای طالبانی پرورش می یابند، نه تنها پاکستان را قبضه کرده بودند، بلکه دنیا را بسیار ناامن تر از آنچه هست، می کردند.
رمز این تحرک عمومی و نشاط سیاسی تقریباً همیشگی در پاکستان نیز شکل گیری و استمرار حیات احزابی است که به معنای واقعی دارای پشتوانه مردمی هستند و می توانند اراده ها و مطالبات فردی را به توان جمعی تبدیل کنند و خواسته های عمومی را در حد و اندازه های دموکراسی پاکستانی تحقق بخشند.
از هر ملتی می توان چیزی یاد گرفت و این یاد گرفتن ها، از شأن ملت یاد گیرنده نمی کاهد.
جعفر محمدی
منبع : سایت تحلیلی خبری عصر ایران


همچنین مشاهده کنید