پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

سلام کوهستان


سلام کوهستان
به رودخانه می رسم. خنکای نسیم صبحگاهی از روبرو و دوطرفم که کوچه ای از صف سبز درختان است به استقبالم می آید: «خوش آمدی بچه شهر!» من اصلا دوست ندارم طبیعت مرا اینقدر رسمی صدا بزند. دلم می خواهد خودمانی تر حرف بزند.
یک دفعه صدای شرشر آبشار و صدای شعر کبک ها از خود بی خودم می کند. این صدای آب و کوهستان است. از صخره ها بالا می روم. چرا؟ کبک بگیرم؟ عکس بیاندازم و یا...
کبک ها را می بینم که خیلی سریع تر از من از صخره ها بالا می روند؛ عجب راه می روند. به یاد یک ضرب المثل معروف می افتم: «کلاغ آمد راه رفتن کبک را یاد بگیرد، راه رفتن خودش هم یادش رفت!»
حالا من این بالایم جای همه شما خالی؛ اینجا عجب جایی است. پایین صخره، دره ای است که آب «چشمه علی» از آن می گذرد آن دورها، زمین های کشاورزی را می بینم.
چقدر دلم می خواهد یک عکس از اینجا بگیرم و به شما تقدیم کنم.
منبع : روزنامه کیهان