پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


خون ریزی های موزیکال!


خون ریزی های موزیکال!
عجیب ترین و باور نكردنی ترین كار این است كه بخواهید از روی فیلم های دوگانه «The evil dead» یك نمایش موزیكال بسازید، اما این كار صورت پذیرفته و حاصل كار بتازگی در برادوی به صحنه رفته و موجب حیرت شده است.
«The evil dead» یا به روایتی «شیطان مرده» و در واقع هر دو قسمت آن، كار «سم رایمی» فیلمساز و محصول دهه ۸۰ است و از ژانر «هارور» (وحشت) محسوب می شود و با بودجه ای اندك ساخته شد، اما سود قابل توجهی را به بار آورد. درست است كه خیلی ها رایمی را با دوگانه «اسپایدرمن» (مرد عنكبوتی) كه سال بعد تریلوژی می شود، شناختند، اما سابقه كار فیلمسازی و كارگردانی رایمی به ۲۰ سال پیش از آن باز می گردد و نقطه شروع تثبیت و خبر سازی و درخشش او را باید همین كار دانست. او استاد در ساختن سوژه های كوچك و تبدیل فیلم های كم هزینه به پدیده های سینمایی بوده است.
و حتی با Dark man (مرد تیره) همین راه را رفت و قبل از عرضه «اسپایدرمن» او را اصولاً یك فیلمساز استودیویی نمی شناختند و حتی ضد آن توصیف می كردند. اما رویكرد او به همه اهرم های هالیوودی و كلك های شغلی آن جا برای ساختن مرد عنكبوتی تصویر تازه ای از رایمی به وجود آورد و از یك آدم تك رو و غنی و مستقل، كارگردانی موفق برای كارهای موسوم به
«Block buster» (بسیار پر فروش) ساخت.
حالا در طلیعه ۲۰۰۷ یك نمایش موزیكال از روی «شیطان مرده» رایمی به صحنه رفته تا مراحل تكوین كار یك هنرمند غیر متعارف كامل شود، اما اگر گمان كردید این اجرای تئاتری همان قدر ترسناك است كه نسخه سینمایی كار رایمی بوده است، اشتباه كرده اید، زیرا اصولاً مجریان این نمایش چیزی جز این را می خواسته اند. ابتدا باید توضیح داد كه نسخه فعلی در حال اجرا در برادوی، اصولاً یك كار جدی محسوب نمی شود بلكه این نمایش و مخلوق عجیب موزیكال ابتدا در سال ۲۰۰۲ در كانادا به اجرا درآمد و آن چه امروز به مرحله اجرای مجدد رسیده، بسیار شبیه به همان نسخه است و مجریان طرح، كار را قدری سبك كرده و داستان ها را دبیرستانی، سر راست، فاقد ترس های ریشه دار و حتی تا حدی مسخره و مفرح كرده اند و بنابراین اصلاً به دنبال ترس های واقعی نباشید و این بالطبع در تضاد كامل با فیلم های ارژینال رایمی قرار دارد.
تهیه كنندگان این اجرای تازه كه دقیقاً می دانسته اند مخاطبان شان چه كسانی هستند بیشتر روی اتفاقات فیلم اول تمركز كرده و آن را مبنا قرار داده اند. بنابراین ۵ دانشجوی كالج در یك بهار به یك كلبه خالی ومتروكه ای در دل یك جنگل می روند تا در آن جا قدری استراحت كنند و از فصل كوتاه تعطیلات تحصیلی سود جویند. با این حال به جای یك موسیقی آرام و حتی تند، ناگهان توفان از راه می رسد و شیطان وارد جلد و روح این دانشجویان می شود و دیری نمی پاید كه جوی خون جاری می شود و دست ها و پاهای جدا شده این جا و آن جا به چشم می خورد و دانشجویان و برخی دیگر كشته می شوند.
با این حال وقتی می خواهید چنین لحظاتی را ترسیم و روی صحنه اجرا كنید، باید بسیار جدی و بیرحم باشید و از هیچ چیز نگذرید، حال آن كه این نمایش تازه به سبب نداشتن قاطعیت لازم گاه مانند فیلم های كارتونی می شود و برروی صحنه ای كه دكوراسیون و آذین و چیدن آن با دیوید گالو بوده، ناگهان برخی اشیای ساكن و راكد و آشنا، به حركت در می آیند و حتی هرچیزی كه به دیوار كلبه محل استقرار دانشجویان نیز آویزان است، با ترنم موسیقی به تحرك در می آید. وقتی یكی از دانشجویان هراسان به نام شریل (با بازی ینا كاكر) قصد ترك محل را می كند، درخت های موجود در محل هم به حركت و ترنم در می آیند و با او شروع به حرف زدن می كنند و صاحب حیاتی آشكارتر از یك گیاه عادی می شوند. مشكل این جاست كه در چنین مقاطعی، هم تماشاگران احساس جدی بدون كارها را ندارند و هم بازیگران مجبورند صحنه هایی را بخوانند و پیاده كنند كه اصولاً با مقتضیات كارهای ترسناك بشدت منافات دارند.
در این مقطع حتی خون مصنوعی كه به روی صحنه ریخته می شود تا بیانگر قتل و جنایات باشد، با یك نگاه ساده هم غیر واقعی و یك نوع بازی نشان می دهد و رویكرد كامل به یك اثر موزیكال عادی هر لحظه بیشتر به چشم می خورد و به تبع آن چیزی كه بر صحنه شكل می گیرد، شباهت زیادی با فیلم های ترسناك رایمی ندارد. نه این كه بازی ها بد باشد و نه این كه هدف، ناموفق جلوه دادن هنرپیشه های نمایش باشد. برعكس بیشتر بازیگران این نمایش در كار خود موفق اند و چون اینجا بنا بر اجرای موزیكال قصه رایمی است، موسیقی بر همه چیز سایه می اندازد. آن چه می شنویم و دستمایه این كار تئاتری محسوب می شود تركیبی از موسیقی های محلی (كانتری) و پاپ است. این نیز عاملی است كه فیلم های درون گرایانه رایمی را در زمان انتقال به صحنه به كارهایی مردمی تر (اما دشوار برای دل سپردن به آن) بدل می كند. در یك چشم به هم زدن دانشجویان باز از مقابل چشم تان می گذرند. به یاد سبعیت موجود در فیلم های رایمی می افتید و در قیاس با آن و با دیدن وقایع صحنه، دچار حیرت می شوید. شخصیت «رایان وارد» به سمت موجودی شلیك می كند كه ما به درستی نمی بینیم و لحظاتی بعد آن موجود به زمین می افتد.
نگاه بیننده ها به روی این موجود متوجه می شود و بلافاصله از خود می پرسند آیا وی مسبب قتل و كشتارها در داخل كلبه بوده است. تهیه كنندگان جواب ما را نمی دهند و این پرسش را بی پاسخ می گذارند. فرقی نمی كند. اگر از هواداران سرسخت رایمی باشید، حاضر نیستید این شوخی را تحمل كنید و اگر نباشید، چون چیزی برای ریفرنس و قیاس در ذهن ندارید، متعجب و نا امید می شوید. این بهترین اتفاقی است كه برای جورج راین بلاست، نویسنده متن نمایش و ترانه ها و اشعار فرانك سیپولا، كریستوفر باند و ملیساموریس در مقام خالقان موسیقی نمایش افتاده است. آنها از هر بازرسی و كاوش عمیق ناظران در كار خود مبرا می مانند و می توانند به كار شان ادامه بدهند، از نظر هواداران فیلم های «شیطان مرده»، این كارها بقدری خوب است كه بد بودن این نسخه تئاتری فقط می تواند آن ورسیون های سینمایی را هرچه زنده تر و موجه تر كند و برتر جلوه دهد. حتی اگر عده ای بگویند كه خون ریزی های موزیكال از این دست فقط برای انبساط خاطر هر تماشاگری خوب است و اثری جز این ندارد و با هر نگاهی به آدم های اطراف خود ضرری نخواهد رساند.
● مشخصات نمایش
▪ نام: «شیطان مرده» یا «مرده شیطانی»
▪ كارگردانان: هینتون بتل و كریستوفر باند
▪ تصنیف ها: جورج این بلات
▪ موسیقی: فرانك سیپولا، كریستوفر باند و ملیا موریس
▪ طراح صحنه: دیوید گالو
▪ طراح لباس: نورداستروم
▪زتنظیم طراحی نور: جیسن لایونز
▪ مدیران و كارگذاران صدا: پیتر فیتز جرالد و كوین لیسی
▪ گریم: لوییس زاكاریان
▪ بازیگران: جنیفر بیرن ( در رل لیندا)، ینا كاكر (شریل)، رنه كلاپ مایر (شلی)، رایان وارد (اش)، برندون واردل (اسكات)، تام واكر (اد)، دریل وینسلو (جیك) و رایان ویلیامز (نیك شمف)
وصال روحانی
منبع : روزنامه ایران