پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

استراتژی چهاروجهی اصولگرایان


استراتژی چهاروجهی اصولگرایان
در ماه های ابتدایی سال جاری مطابق با دریافت ها و برداشت هایی که دو جریان فکری در ایران درخصوص انتخابات ریاست جمهوری دهم داشتند، نظریاتی را مطرح می کردند. جریان اصولگرا بر این باور بود که براساس منطق سیاسی خود، باید این فرصت را فراهم کند تا رئیس دولت نهم برای یک دوره دیگر بر کرسی ریاست جمهوری تکیه بزند. آنها برای تحقق این گزاره، نیازمند فهم واقعی از پارامترهای دخیل در انتخابات بودند. اصولگرایان براساس جمع بندی که از طریق نظرسنجی ها، برداشت های اجتماعی و گفت وگوهای رایج میان طبقه های مختلف جامعه- اعم از شهری و روستایی- به دست آورده بودند و همچنین تحلیلی که از مجموعه عملکردها، شعارها و فاصله عمیق میان حرف و عمل رئیس دولت نهم داشتند به نتایج تازه یی رسیدند؛ اینکه رئیس دولت نهم همانند انتخابات چهارم، ششم و هشتم یعنی انتخابات دور دوم ریاست جمهوری آیت الله خامنه یی، آیت الله هاشمی رفسنجانی و آقای خاتمی، به سادگی نمی توانند کنترل قوه مجریه و تمشیت امور مردم را برای بار دوم به دست بگیرند و این برای آقای احمدی نژاد قابل حصول نیست. دلیل این امر نیز کاملاً روشن بود.
در زمان روسای جمهور پیشین در میان بزرگان نظام و جامعه این احساس عمومی وجود داشت که مسیر روسای دولت ها در جهت تحقق منویات و مطالبات مردم بوده است و جامعه از این طریق به آینده بهتر امیدوار بود. باور نخبگان سیاسی، و کانون هایی که مرجعیت سیاسی، فرهنگی و معنوی در کشور داشتند این بود که مدیریت همچنان می تواند در ظرفیت شخصیتی که یک دوره در موقعیت قدرت فائقه قرار داشته ادامه پیدا کند. در مقطع کنونی اما به دلیل شکاف میان شعارها و عملکردها، مطالبات مردم و عملکرد دولت، توجه به ناکارآمدی ها در عرصه اجرایی و برهم خوردگی تعادل سیاسی و مدیریتی و بر پایه همان نظرسنجی های مورد اشاره، این جمع بندی در اختیار جناح راست قرار گرفته که در دوره دهم نتیجه احتمالی برای آقای احمدی نژاد مانند دوره های دوم سایر روسای جمهور پیشین نیست. برخی لایه های جناح راست پیامد این جمع بندی واقع بینانه، به زمینه سازی پرداخته و تحلیل هایی را به جامعه سیاسی ایران القا کردند که دلالت بر این محور داشت «مصلحت نیست اصلاح طلبان کاندیدای جدی را وارد عرصه رقابت ها کنند.» یا اینکه اعلام می کردند در انتخابات آینده به طور قطع رئیس دولت نهم همچون اسلاف خود به قدرت خواهد رسید لذا هیچ کاندیدای دیگری زحمت نکشد و خود را هزینه نکند. یا اینکه بر این تحلیل پافشاری کردند که از کجا معلوم کاندیدای اصلاح طلبان از قدرت رقابت با آقای احمدی نژاد برخوردار باشد و حتی اگر فردی معرفی شود مشخص نیست صلاحیت او مورد تایید نهاد ناظر انتخابات قرار گیرد.
چهره های شریف و قابل احترامی از اصولگرایان هم در مرحله آخر، از در دوستی درآمدند و از سر علاقه مندی به نظام اعلام کردند چون عملکرد دولت نهم را کارآمد ندانسته و دولت را ناموفق ارزیابی می کنند اجازه بدهید به پدیده یی به نام دولت وحدت ملی بیندیشیم. آنها می خواستند از منظر دفاع از منافع عمومی و مصالح ملی، یک کار مشترک با اتفاق نظر اصلاح طلبان و اصولگرایان اجرایی شود. متاسفانه این ایده نیز رنگ باخت هر چند می توانست سرفصل جدیدی در مناسبات دو تفکر اصلاح طلب و اصولگرا بگشاید. اما طرح دولت وحدت ملی از جانب طیف های رادیکال درون خود اصولگرایان مورد هجمه سنگین واقع شده و منتفی شد. این موضوع با زبانی صادق از قول خود جناب آقای ناطق نوری با این مضمون نقل شد که طرح دولت وحدت ملی در نطفه خفه شد. سرانجام به رغم همه آن فضاسازی های منفی که در ابتدا اشاره شد و این پیشنهاد صادقانه که در نطفه خفه شد، اکثر گروه ها و احزاب اصلاح طلب چهره مطلوب خود را معرفی کردند و این چهره جناب آقای خاتمی است. هر چند شخصیت ممتاز دیگری یعنی شیخ اصلاحات جناب آقای کروبی نیز پیش از این آمادگی خود را برای حضور در عرصه رقابت های انتخاباتی ابراز کرده بود.
به هر تقدیر طرح نامزدی آقای خاتمی از ناحیه اکثر احزاب اصلاح طلب و دوستداران ایشان مطرح شد و رئیس جمهور دوران اصلاحات نیز به دلیل حجم بالای درخواست ها و نیازی که به حضور ایشان احساس می شد این دعوت ها را اجابت کرد.
در چنین شرایطی رفتار اصلاح طلبان به مجموعه رقیب نشان داد امکان عملی کردن پروژه های اولیه خود را نخواهند داشت.
پس از طرح تمایل آقای خاتمی به نامزدی انتخابات دست به یک تفرقه افکنی و شانتاژ سیاسی گسترده زدند؛ اینکه اتفاقاً اصولگرایان به دنبال یک دوقطبی انتخاباتی و یک رقابت دوگانه هستند، یک دوگانه خاتمی و احمدی نژاد به خصوص روزنامه کیهان که دارای موضع آوانگارد در میان سایر اصولگرایان است این موضوع را مطرح ساخت که ما هم به این اتفاق تمایل داریم تا به یک زورآزمایی دست بزنیم. اینکه می خواهند در چنین عرصه یی نشان دهند اساساً پدیده یی به نام اصلاحات در ایران دیگر زنده نیست و اصلاح طلبان قدرت انجام هر نوع حرکت سیاسی را از دست داده اند. به رغم این تهدید، فرافکنی و غوغاسالاری سیاسی آنها ناگزیر شدند سومین تجدیدنظر را نیز در استراتژی انتخاباتی خود لحاظ کنند. همان طور که اشاره شد محور اول استراتژی اصولگرایان بر علی السویه دانستن کاندیداتوری دیگران و انتخاب «از پیش تعیین شده» احمدی نژاد استوار بود و محور دوم، استقبال کاذب از دوقطبی انتخاباتی خاتمی - احمدی نژاد را ترویج می کردند که هر دو مورد با فضاسازی و مانور سیاسی آنها رنگ باخت.
آنها امروز وارد فاز سوم برنامه ریزی سیاسی خود شده اند. این مرحله از این جهت برای آنها دارای اهمیت است که در دو مرحله پیشین برخی چهره های محترم اصولگرا که دارای موفقیت هایی نیز در عرصه مدیریت بوده اند به مراکز تصمیم گیری اصولگرایان این پیام را مخابره می کردند که در صورت کاندیداتوری آقای خاتمی، حضورشان منتفی خواهد شد. از جمله این چهره ها می توان به موضع گیری کاملاً شرافتمندانه آقای حسن روحانی اشاره کرد که راست سنتی خاستگاه سیاسی اوست. آقای قالیباف نیز به رغم اینکه در انتخابات نهم رقابت نسبتاً خوبی با سایر کاندیداها داشت، در برخی محافل به انصراف خود از کاندیداتوری در صورت اعلام آمادگی آقای خاتمی اشاره کرده است. به جز این دو شخصیت، چهره های دیگری از اصولگرایان نیز بودند که گرچه به طور علنی در این باره موضع گیری نداشتند اما جمع بندی آنها این بود که با حضور آقای خاتمی اساساً کاندیداتوری آنها نتیجه یی نخواهد داشت. از میان این چهره ها هم می توان به آقایان لاریجانی و حدادعادل اشاره کرد.
حسی که رقابت با رئیس دولت نهم را در میان آنها برمی انگیخت، این بود که در صورت عدم حضور آقای خاتمی می توانند در معرض انتخاب نخبگان سیاسی درون جناحی اصولگرایان قرار بگیرند. آنها بعضاً در برخی محافل هم به این مساله اشاره کردند و این نوعی عقلانیت سیاسی به شمار می رود یعنی شخصیتی باید خود را کاندیدا کند که حضورش معطوف به پیروزی بوده و در این مسیر، احتمال عقلایی برای به نتیجه رسیدن تلاش های او و هوادارانش قابل تصور باشد. این مساله برای برخی اصولگرایان محل تامل بود که برخی چهره های شاخص این جناح - که می شد به آنها برای پیروزی دل بست - به دلیل مصلحت سنجی های ملی یا فردی، خود را از رقابت ها دور نگه می دارند. بعد از اعلام نامزدی آقای خاتمی اما این نگرانی در میان اصولگرایان گسترش یافت که به رغم میل باطنی آنها، دوگانه خاتمی - احمدی نژاد در حال شکل گیری است. در واقع آنها پیش بینی می کردند براساس دیدگاه های موجود و نظرسنجی هایی که اتفاقاً در بخش روستایی و مناطق محروم جامعه صورت داده اند - مناطقی که وزن آرای احمدی نژاد سنگین تر به نظر می رسد - فاصله میان این دو کاندیدا بسیار بالا بوده و این فاصله سنگین چه بسا در همان مرحله نخست، کاندیدای اصلاح طلبان را به پیروزی قاطع برساند. اصولگرایان اکنون به سرفصل جدیدی می اندیشند که ممکن است مکمل شبکه عمومی تلاش حامیان آنها باشد. به بیان دیگر آنها درصدد متکثر ساختن فضای دوگانه احتمالی انتخابات در هر دو حوزه اصلاح طلبان و اصولگرایان هستند. در جناح اصلاح طلب، علاقه مند هستند به برخی اختلاف دیدگاه های طبیعی دامن زده شود و بر حجم شایعات پیرامون اصلاح طلبان بیفزایند و به موازات آن برخی تشویق ها را صورت داده و شخصیت های اصلاح طلب را به حضور در انتخابات ترغیب کنند.
بسیار عجیب است روزنامه مشهور اصولگرایان که سخنگوی پیشتاز این تفکر بوده از حامیان پروپا قرص اندیشه رادیکال دولت نهم به شمار می رود و همواره زبان تخریب و تفتین آن نسبت به اصلاح طلبان هیچ گاه متوقف نبوده مدتی است به رغم رفتار خصومت بار سیاسی گذشته خود علیه چهره های شاخص اصلاح طلب و متهم سازی آنها به فساد مالی، بی دینی و عدم التزام به اسلام، انقلاب و نظام،این روزنامه با رفتارهای کاملاً حرفه یی علاقه مند است بازار کاندیداهای پیرامونی آقای خاتمی را پررونق کند و البته با برخی از این فضاسازی ها چه بسا برخی امیدها هم شکل بگیرد. در درون اصولگرایان نیز پروژه یی مشابه از سوی مراکز تصمیم گیری اصولگرایان در دستور کار قرار گرفته است به این صورت که با تشویق های فراوان، یک کاندیدای دیگر را بنا به تدبیر سیاسی خود مبنی بر صیانت از آرای اصولگرایی در کنار آقای احمدی نژاد به صحنه بیاورند. مناسب ترین چهره در این فضا برای این نقش، شهردار تهران است که البته این امر دلایل خاص خود را دارد.
آقای قالیباف بعد از آقای کرباسچی تجربه موفقی در تهران داشته و فعالیت های او از سوی شهروندان تهرانی قابل رویت است.
از سوابق روشنی نیز در دوران جنگ برخوردار است و سوم اینکه در انتخابات نهم، آرای خوبی کسب کرد و چهارم اینکه چهره مورد احترامی در میان نخبگان و عامه مردم به شمار می رود. اما یک مشکل جدی در این میان، تحقق این استراتژی اصولگرایان را با موانعی مواجه می سازد. شخصیتی مثل آقای قالیباف علاقه مند نیست کاندیدای سایه یا نفر دوم و شکست خورده یک جریان سیاسی باشد و قربانی مسیری شود، آن هم در جایی که قرار باشد شخصیت اول آن رئیس دولت نهم باشد، طبیعتاً این حق آقای قالیباف است که تن در ندهد و به چنین شرایطی معترض باشد. دیگرانی که از نظر اصولگرایان می توانند به عنوان کاندیدای سایه مطرح باشند از ظرفیت جایگزینی قالیباف یا از مقبولیت عمومی لازم برخوردار نیستند یا در جایگاهی هستند که نمی توانند از آن صرف نظر کنند مانند آقای لاریجانی که نمایندگان به طور محسوس از مدیریت وی رضایت دارند. آقای روحانی هم اولاً به هیچ عنوان حاضر به تبعیت از سیاست های اصولگرایان نبوده و ثانیاً ایشان از همکاران ارشد آقای خاتمی در دوران اصلاحات به شمار رفته و رقابت با آقای خاتمی را بحق نمی داند. در عین حال آقای روحانی به رغم عضویت در شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز، از موقعیت جامعی در درون این تشکل برخوردار نبوده و برخی لایه های اصولگرا - از طیف اکسترمیست تندرو تا نیروهای معتدل- روی آقای روحانی اتفاق نظر ندارند. بر این اساس تنها شخصیتی که می تواند از هر حیث امکان مطرح شدن در کنار آقای احمدی نژاد را بیابد آقای قالیباف است. گفته می شود او در حال توجیه شدن است به این معنا که اگر در میانه راه انتخابات،احساس شد پیروزی رئیس دولت نهم قطعی به نظر می رسد، قالیباف در هر مرحله یی انتخابات را رها کند چرا که این حق تا آخرین لحظات پیش از برگزاری انتخابات برای وی محفوظ است. در این میان این تفکر دارای حامیان اندکی است و بسیاری از اصولگرایان با توجه به موقعیت متزلزل رئیس دولت نهم و احتمال نتیجه نگرفتن در فرآیند انتخابات، معتقدند در صورت کاندیداتوری قالیباف می توان کل شبکه رای اصولگرایی را به سمت وی «سوق» داد. این اتفاق به شکل معکوس در انتخابات ریاست جمهوری نهم رخ داد به صورتی که برنامه ریزی اصلی روی آقای قالیباف بود اما در هفته های پایانی به سمت آقای احمدی نژاد چرخش پیدا کرد. برخی اصولگرایان معتقدند در این دوره می توان به عنوان کاندیدای اصلی با احمدی نژاد وارد رقابت شد اما آقای قالیباف از درون آرای اصولگرایان خارج شود. آنها با این ادبیات در تلاشند او را قانع کنند اما به نظر می رسد عقلانیت آقای قالیباف او را از رفتن زیر بار طراحی بدون تضمین اصولگرایان باز می دارد. آنها در اردوگاه اصلاح طلبان هم به دنبال تکثر کاملاً شانتاژشده هستند. بنابراین ایده آل آنها، بر پایی انتخابات دهم ریاست جمهوری با چهار کاندیدای شاخص است؛ دو شخصیت محوری و دو شخصیت سایه. شخصیت محوری اصلاح طلبان به زعم آنها آقای خاتمی و از درون اصولگرایان آقای احمدی نژاد است. دو شخصیت سایه هم آقای کروبی از اردوگاه منتقدان اصلاح طلب و آقای قالیباف از حوزه منتقدان اصولگرایان است. در نمای کلی، برکات و سود این طراحی برای آنها به مراتب بهتر از دوقطبی خاتمی- احمدی نژاد است.
در صورت شکست استراتژی چهاروجهی و استقرار نظام انتخابات دوقطبی در بدبینانه ترین حالت به ضرر آقای خاتمی و خوشبینانه ترین حالت به سود آقای احمدی نژاد، نتیجه پیروزی احتمالی طرفین در مرحله نخست انتخابات به صورت «پنجاه - پنجاه» خواهد بود. در عین حال در شرایط کاملاً متعارف و مطابق با روندی که از هم اکنون احساس می شود آقای خاتمی برنده بلامنازع میدان بوده و احمدی نژاد شکست خواهد خورد. اصولگرایان در طرح تکمیلی چهاروجهی خود تلاش می کنند احتمال پیروزی آقای خاتمی در مرحله اول به حداقل برسد و استراتژی چهاروجهی به همین دلیل از سوی محافل مقابل اصلاحات و رسانه های آنها ترویج می شود.اگر طراحی چهار وجهی محافل تصمیم ساز اصولگرایان، جامه واقعیت بر تن کند، دلیل اصلی این تدبیر سیاسی این است که آرای منتقدان اصولگرای احمدی نژاد در صورت عدم حضور کاندیدای سایه اصولگرا احتمال سرازیر شدن به سبد خاتمی را خواهد داشت و برای احتراز از این امر علاقه مند هستند کاندیدای دوم را وارد عمل کنند. به زعم آنها اگر در میان اصلاح طلبان فقط آقای خاتمی وارد عرصه شود، برخی منتقدان اصلاح طلب وی هم به ناچار برای پرهیز از پیروزی احتمالی احمدی نژاد به آقای خاتمی رای خواهند داد اما در صورت کاندیداتوری آقای کروبی، آرای اصلاح طلبان هم دوشقه خواهد شد. نتیجه منطقی این اتفاق اما سخت شدن پیروزی قاطع در مرحله نخست برای هر یک از کاندیداها خواهد بود. در واقع به دلیل افزون تر بودن شانس پیروزی آقای خاتمی در مرحله اول بر احمدی نژاد، این طراحی بیش از همه به آرای ایشان آسیب خواهد رساند و انتخابات به دور دوم کشیده می شود. آنها در این فاصله فرصتی را برای یکپارچه سازی نیروهای خود در اختیار داشته و به تقویت تشنج در اردوگاه اصلاح طلبان مبادرت خواهند ورزید. به این شکل می خواهند آرای اصلاح طلبانی که به آقای خاتمی در مرحله نخست تعلق نگرفته، در مرحله دوم گرفتار سرخوردگی شده و باز هم آرای مربوطه به ایشان تعلق نگیرد. این تلاش مذبوحانه در حال شکل گیری است. در مقابل، تدابیر اصلاح طلبانی که در حال حاضر به عنوان حامیان آقای خاتمی مشغول هستند، فارغ از آن چیزی است که اصولگرایان در تدارک آن هستند. مصمم هستیم به اصولگرایان، اجازه بازی در زمین اصلاح طلبان داده نشود و نگذاریم به دنبال آنها کشیده شوند. اساساً اکثریت اصلاح طلبان که حول محور آقای خاتمی جمع شده اند به مساله یی ریشه دارتر و مهم تر از پیروزی یا عدم پیروزی رئیس جمهور دوران اصلاحات می اندیشند.
اندیشه آرمانی آنها در این انتخابات نبرد بر سر زنده ماندن هویت اصلاح طلبی و نه دولت و قدرت است. جمع بندی حامیان آقای خاتمی این است که به هر قیمتی نباید اجازه دو یا چندپاره شدن جبهه اصلاحات را داد. مهم ترین قطعه یی که نگرانی در خصوص جدا شدن آن وجود دارد، قطعه یی است که آقای کروبی آن را نمایندگی می کند. آقای کروبی فردی است که امکان فراموش کردن نقش ایشان ناممکن است. وی با بیش از ۵۰ سال مبارزه و فعالیت سیاسی، بر سر عقاید خود هزینه پرداخت کرده است. آقایان خاتمی و کروبی قبل از سال ۸۴، در یک تشکل سیاسی و در یک حوزه مشترک به فعالیت سیاسی اشتغال داشته اند و بر همین اساس نمی توان به صرف اینکه حامیان آقای کروبی و خود ایشان علاقه مند به فعالیت حزبی مستقل هستند، از یکپارچه سازی اصلاح طلبان صرف نظر کرد. سخنان دبیرکل محترم حزب اعتماد ملی در جمع نمایندگان فراکسیون خط امام مجلس مبنی بر نظرسنجی در هفته های آخر برای اجماع اصلاح طلبان یک پیام واضح و امیدبخش را منتقل می سازد.
به رغم همه بیانات استقلال طلبانه، ایشان به مضامین و منافع اصلی اصلاحات اندیشیده و اجازه نخواهند داد منافع حزبی بر مصالح بنیادین اصلاحات پیشی بگیرد. از این حیث هم، شخصیت محوری و نامزد اصلی اصلاح طلبان باید هرچه زودتر این افتراق ظاهری را به اتفاق تبدیل کند. اگر خدای ناخواسته این اتفاق رخ ندهد، رفع افتراق بعد از پیروزی بین این دو شخصیت، دشوار به نظر می رسد و رقیب را به خواسته خود خواهد رساند. ضرورت رفع برخی اختلاف نظرها میان حامیان این دو شخصیت، جزء تکالیف فوری اصلاح طلبان در این مقطع سرنوشت ساز به شمار می رود.
محمد عطریانفر
منبع : روزنامه اعتماد