پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

ناتو کار می کند اما هنوز کارش تمام نشده


ناتو کار می کند اما هنوز کارش تمام نشده
در حالی که نزدیک به ۶۰ سال از حیات سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (NATO) می گذرد، این سازمان توانسته است در اغلب مخاطرات به وجود آمده خود را حفظ کند. مساله مهم اینجا حفظ ناتو است و افغانستان تنها یکی از دغدغه های ناتو است.ناتو یکی از بازماندگان تاریخ اخیر است. از بحران سوئز در سال ۱۹۵۶ تا بحران موشکی اروپا در ۲۵ سال بعد و از جنگ ویتنام تا جنگ عراق، این پیمان استقامت به خرج داده و در اغلب موارد نیز موفق بوده است.
در پی حملات یازدهم سپتامبر ناتو برای اولین بار خواستار فعال شدن ماده ۵ پیمان شد که بیان می کند حمله به یک عضو در حکم حمله به تمام اعضا است. ناتو به جنگ تروریسم جهانی رفت و در سال ۲۰۰۶ مسوولیت کامل نیروهای بین المللی تامین امنیت (ISAF) در افغانستان به ناتو سپرده شد.
تصور کنید اگر بنیانگذاران ناتو امروز زنده بودند چه فکری می کردند. اولین عملیات زمینی نزدیک مرزهای آلمان و در مقابل نیروهای شوروی انجام نشد بلکه در منطقه ای خیلی دورتر یعنی در افغانستان انجام شد. از این موضوع می توان نتیجه گرفت که ناتو به سمت بهبودی و پیشرفت حرکت کرده است. به هرحال آینده ناتو به موفقیت در افغانستان و موفقیت در دیگر بحران ها و حل برخی مسائل باقی مانده از جنگ سرد بستگی دارد.عده ای بحث و استدلال می کنند که همه اتحادها در نهایت رو به زوال و نابودی خواهند رفت و زمان فروپاشی ناتو نیز ممکن است نزدیک باشد. این یک قضاوت عمیقاً اشتباه است. ناتو هرگز این قدر در ارتقای ثبات و امنیت مهم نبوده است.
اما برای اینکه سرعت تحرک و عملکرد موثر ناتو حفظ شود، هر یک از ۲۶ عضو آن باید خواهان این مساله باشند و براساس ملاک های بهتر، شفاف تر و دیدگاه های متقاعدکننده تری عمل کنند و در مقابله با چالش ها، خطرات و ناامنی های دهه آینده مجموعه ای از اهداف مشخص را به طور آماده در اختیار داشته باشند. این دگرگونی نیازمند انجام تغییرات اساسی در نیروها، قابلیت ها، ساختار فرماندهی و قوانین مربوط به حضور ناتو در درگیری ها است و به جای اینکه وعده های توخالی و تعهدات نامشخص داده شوند ناتو باید حقایق و واقعیت هایی را مدنظر قرار بدهد.
اول اینکه ناتو پس از جنگ سرد هرگز نتوانسته است به این سوال اصلی پاسخ بدهد که چگونه یک پیمان نظامی که در قبال یک تهدید نظامی که امروز دیگر وجود ندارد تشکیل شد، می تواند حفظ و تقویت شود؟ نه تنها این موضوع بلکه ناتو آموخته بود که چگونه با روسیه مقابله کند و هنوز هم ترس زیادی وجود دارد که رفتار روسیه در قبال غرب عوض شود.
حتی با وجود اینکه شورای ناتو - روسیه به عنوان یک مکانیسم برای تسهیل فرآیند همگرایی بین غرب و روسیه ایجاد شده است، این بی اعتمادی همچنان وجود دارد.دوم اینکه ماهیت تهدیدات و خطرات نسبت به ناتو و کل دنیا در سطح وسیعی و به طور عمیقی تغییر یافته است. تندروهای جهادگر - که گاهی اوقات ندیده گرفته شده اند و گاهی اوقات نیز فقط به القاعده محدود می شوند - ترکیبی از عقاید و ایدئولوژی ها را دارند.
این افراد به تفسیر نادرستی از اسلام مستمسک شده اند و به دنبال به دست گیری قدرت سیاسی هستند. تمرکز فعالیت این افراد در دنیای اعراب و مسلمانان است؛ جایی که نیروهای جدید جذب می کنند. این نیروهای جدید افرادی هستند که در شرایط ناامیدانه و سخت زندگی می کنند و گاهی اوقات از ابتدایی ترین حقوق نیز محروم هستند و تعداد آنها می تواند بالغ بر صدها میلیون نفر باشد و اهداف حمله آنها نیز مسلماً ایالات متحده و اروپا خواهد بود.سوم، مسائل مربوط به انرژی، محیط زیست و حفاظت از زیرساخت ها است که امروزه نسبت به زمان جنگ سرد از اولویت بیشتری برخوردار هستند.چهارم، اعضای ناتو نسبت به رهبری امریکا در جنگ عراق و پس از جنگ سرد ابهاماتی دارند و خواستار مطالبه حق خود هستند.
بخش عظیمی در اروپا یک دیدگاه بدبینانه نسبت به جورج بوش و سیاست های مداخله گرانه نومحافظه کاران دارد. آنها باور دارند بوش و نومحافظه کاران دو هدف را دنبال می کنند. اول نفوذ در خاورمیانه، دوم سلطه بر پیمان ناتو پنجم، چین و هند هم اکنون دو بازیگر بزرگ اقتصادی هستند و آسیا به عنوان یک مرکز ژئواکونومیک جای اروپا را خواهد گرفت. اینجا یک سوال مطرح می شود که برای روشن شدن پاسخ آن باید مدت زمانی طولانی به انتظار نشست. این سوال این است که آیا آسیا نسبت به زمان جنگ سرد تسلط بیشتری بر جهان پیدا خواهد کرد؟
ششم، افزایش و گسترش نهادهای بین المللی چندجانبه و سازمان های غیردولتی (NGOs) است. این سازمان ها نظیر سازمان ملل (UN)، سازمان تجارت جهانی (WTO)، گروه کشورهای صنعتی (۸-G) و اتحادیه اروپا (EU) همگی با ناتو در حال رقابت هستند و آن را به چالش می طلبند. مخصوصاً ساختار نظامی که در اتحادیه اروپا وجود دارد وظایفش با ناتو تداخل دارد. تا امروز این دو سازمان (ناتو و اتحادیه اروپا) به عنوان مکمل هم عمل کرده اند اما به این معنی نیست که اطمینان به دوام این همکاری همچنان وجود دارد.
در اجلاس سران ناتو در پراگ (۲۰۰۲) ناتو متعهد شد که دگرگونی اساسی در نیروهایش به وجود آورد و همچنین متعهد شد به تشکیل نیروی واکنش ناتو. نیروی واکنش ناتو (NFR) به گونه ای طرح ریزی شده است که قابلیت اجرای حملات فرامنطقه ای را داشته باشد و هدف از این قابلیت، گسترش ماموریت ناتو به منطقه ای بیرون از تهدیدات سنتی اروپا است. متاسفانه اجلاس بعدی سران ناتو در استانبول (۲۰۰۴) و در ریگا (۲۰۰۶) به اندازه کافی پربار نبود. اجلاس ریگا فرصتی را فراهم کرد که موفقیت در افغانستان حتمی بشود اما متاسفانه این برنامه مورد توجه قرار نگرفت.
● ناتو؛ نزدیک به ۲۰ سال تغییر و تحول
متعاقب فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، ناتو به بازنگری در مفاهیم استراتژیک پرداخت. این بازنگری منجر به افزایش اعضا شد و رویه های جدید به عنوان مشارکت، همکاری و گفت وگو تشکیل شد. دولت کلینتون به سرعت پیشنهاد داد که مقصد گسترش ناتو به سمت شرق باشد. مشارکت برای صلح (PfP) شکل گرفت و نهایتاً اعضای پیمان از ۱۹ عضو به ۲۶ عضو افزایش پیدا کرد. مشارکت کنندگان جدید در قالب گروه های زیر با ناتو به مشارکت پرداختند؛ گفت وگوهای مدیترانه، شورای مشارکت اروپا - آتلانتیک، ابتکار همکاری استانبول و در پی آن شورای ناتو - روسیه. ناتو از سال ۱۹۹۹ یک تعریف از مفهوم استراتژیک محیط امنیتی داشته است که تا به امروز این تعریف عمیقاً موثر بوده است. بی ثباتی، تروریسم و سلاح های کشتار جمعی به صورت عقلایی برای پیمان ناتو جایگزین تهدید از بین رفته شوروی شده است.
جلسه سران ناتو در پراگ در سال ۲۰۰۲ به نهادینه کردن تغییرات عمده در ناتو کمک کرد. اول اینکه ناتو در پراگ براساس پیشنهاد دولت بوش متعهد شد تغییراتی اساسی و برخی نوآوری ها داشته باشد. ماهیت این تغییرات عبارت بود از تغییرات گسترده و مداوم و ارزیابی مجدد در استراتژی ها، تاکتیک ها و توانایی ها برای مقابله با «دشمن سریع و متفکر» یعنی کسانی که دولت بوش در جنگ با تروریسم علیه آنها اعلان جنگ کرده بود.
دوم، تعهد ناتو به تاسیس نیروی واکنش ناتو (NFR) به ظرفیت ۲۵هزار نیروی نظامی که بتوانند به سرعت آرایش نظامی بگیرند و حداقل به مدت ۳۰ روز بدون تجدید تدارکات عملیات نظامی را انجام بدهند. سه جنبه از نیروی واکنش ناتو به طور ویژه ای قابل توجه است. به طوری که وجود این سه ویژگی به ارتقای کیفی ماموریت های ناتو منتج می شود.اول، قابلیت و توانایی نیروی واکنش ناتو در اعزام به خارج از مرزهای ناتو. این اعزام نیرو بسیار انعطاف پذیر و با قابلیت تحرک بالا طراحی شده است و مانند جنگ سرد به دفاع ایستا و ساکن محدود نشده است.
دوم اینکه این نیروها برای عملیات در خارج از مرزهای امنیتی سنتی و برای خارج از اروپا طراحی شده اند. سرانجام اینکه در شورای آتلانتیک شمالی فرماندهی و نظارت تقویت شد و در قوانین و تعهدات تغییراتی صورت گرفت که ناتو اجازه بیابد در کوتاه ترین زمان در جهت مقابله با ترور و سلاح های کشتار جمعی تصمیم گیری کند. این امر باعث کنار زده شدن بوروکراسی در ناتو شد که بر مبنای حفظ حوزه فرماندهی ناتو طراحی شده بود و هدف آن جلوگیری از اقداماتی بود که خطر جنگ اتمی را به دنبال داشت.
اجلاس پراگ یک نقطه عطف در تاریخ ناتو تلقی می شود. به رغم اینکه تعهدات اجلاس پراگ روشن و صریح است لیکن توانایی اغلب اعضا در اعزام نیروی نظامی با قول و تعهد داده شده مطابقت ندارد و نمی توانند از عهده عملیات در خارج از حوزه ناتو برآیند. تا آنجا که ژنرال دریایی جیمز جونز از فرماندهان ارشد سابق ناتو دائماً خواستار عمل کردن ناتو به وظایفش در افغانستان بود. جایی که ناتو با ۲۵۰۰ سرباز و تعدادی هلی کوپتر و ایرکرافت حضور دارد و دولت ها، نیروها و تجهیزاتی را که قول داده بودند در افغانستان مستقر نکردند.● ناتو در افغانستان
ناتو در قبال تقبل مسوولیت از طرف ایساف و به دنبال فرستادن نیروهای خود به افغانستان، آینده خود را در این منطقه به گرو گذاشته است. تعهد ناتو در افغانستان کلان و غیرقابل برگشت است. عدم ثبات و شکست ماموریت در افغانستان موجب صدمه به پیمان ناتو خواهد شد. در اروپا به فعالیت پیمان ناتو چندان نیازی نبود و ناتو پیش از این در سرزمین های دوردست عملیات انجام نداده بود.
بنابراین بهای این کار چه می تواند باشد؛ فروپاشی احتمالی ناتو در صورت شکست؟ افغانستان می تواند به شرایط نامساعد قبل از آزادسازی برگردد و اکنون که عملیات نظامی متوقف شده است راه حل های سیاسی باید برای حل مشکلات استفاده شود. ثبات موثر و بازسازی از طریق اقدامات سیاسی مناسب می تواند پیگیری شود. افغانستان برعکس عراق یک جامعه قبیله ای با سطح فرهنگی پایین و درگیر در جنگ های مذهبی است.
اشغال شوروی افغانستان را ویران کرد و سیستم آبیاری این کشور را از کار انداخت. لذا به عنوان نتیجه این عمل، کشت خشخاش که به آب کم نیاز دارد، رواج یافت. هم اکنون ۵۰ تا ۶۰ درصد از تولید ناخالص داخلی افغانستان را کشت خشخاش تامین می کند. در حدود ۸۰ درصد از مردم افغانستان نمی توانند بخوانند یا بنویسند. بنابراین خیلی سخت است که تحول عمده ای در بازرگانی و تجارت صورت بگیرد و مشکل بیکاری حل شود.
۱۱ دولت غیرناتو در افغانستان نیروهای نظامی و انواع لوازم و تجهیزات دارند. اگرچه سازمان ملل حمایت از نیروهای ایساف را متعهد شده است، اما هیچ کس اختیار بازسازی افغانستان را به تنهایی ندارد. ایتالیا مسوولیت بازسازی سیستم حقوقی را برعهده گرفته است. آلمان مسوولیت پلیس، بریتانیا بخش مبارزه با موادمخدر، ژاپن خلع سلاح عمومی و ایالات متحده مسوولیت نیروهای نظامی را برعهده دارد. ایالات متحده آموزش ۱۵ هزار سرباز را با موفقیت به انجام رسانده است اما چهار گروه دیگر در تلاش هستند تا پروژه های مربوط به خود را انجام بدهند. این پراکنده کاری و اختیارات غیرمتمرکز، کار دولت ها را برای اجرا و انجام ماموریت هایشان سخت کرده است.
این موضوع در مورد برخی از سازمان های غیردولتی که در افغانستان کار می کنند نیز صدق می کند. در خصوص سیستم حقوقی، دادستان ها در کابل - مخصوصاً آنهایی که با فساد مبارزه می کنند - حدود ۶۰ یورو در ماه حقوق می گیرند. در صورتی که برای یک زندگی معمولی در این پایتخت به ۲۰۰ یورو در ماه نیاز است. به اندازه کافی پلیس آموزش دیده وجود ندارد. مبارزه با کشت خشخاش و مشکلات خشکسالی میان مدت، تعداد زیادی از افراد را از امرارمعاش محروم کرده است.
برخی کشاورزان بیکار هستند و این افراد به آسانی توسط طالبان به عنوان نیروی نظامی جدید جذب می شوند و هنوز راه حلی برای این مشکلات وجود ندارد. مرزهای پرمنفذ با پاکستان به عنوان مساله ای لاینحل باقی مانده است. گروه مطالعه عراق (ISG) نتیجه گیری کرده بود که شرایط عراق بسیار خطرناک و اوضاع رو به وخامت است. از نظر این گروه وضع در عراق مانند افغانستان به مرور دشوار می شود. تفاوت بین عراق و افغانستان لااقل در دو چیز است. اول اینکه هم اکنون افغانستان قابلیت بازسازی و احیا دارد.
دوم اینکه یک راه حل منطقه ای تعیین کننده در افغانستان وجود ندارد. علاوه بر آن ناتو باید موقعیت پاکستان را نیز در افغانستان مشخص کند. راه حل ها در افغانستان به طور ذاتی سیاسی و تشکیلاتی هستند. حتی در زمینه نیروی نظامی، سرمایه گذاری نسبتاً کمی در نیروهای نظامی و تجهیزات مورد نیاز است.
عمده فعالیت نیروهای حاضر در افغانستان باید بر این اساس باشد که افراد روستایی و افراد سطح فرهنگ پایین افغانستان را از حضور در نیروهای طالبان بازبدارد چون تعداد زیادی از این افراد پتانسیل جنگیدن در مقابل ناتو را دارند. اما اگر ناتو نتواند چالش های سیاسی بزرگ را اداره کند، فرصت استفاده از راه حل های سیاسی از دست خواهد رفت.
برای حل مشکلات ذکر شده در درجه اول باید یک مقام عالی رتبه انتخاب شود، به منظور اینکه در بازسازی انجام شده توسط دولت های خارجی بازنگری انجام بدهد. این نماینده عالی رتبه باید اختیاراتی داشته باشد که بتواند به ارتقای عملکرد سیستم حقوقی، قضایی و پلیس افغانستان کمک کند و همین طور به رئیس جمهور کرزی در ایجاد یک دولت کارا و قوی مشورت بدهد. دوم اینکه فعالیت های گروه های بازسازی هر ولایت (PRTs) باید هماهنگ و همگرا بشود و این گروه ها از طرف مقامات ارشد رسمی حمایت بشوند.
● اجلاس ریگا
اجلاس سران ناتو در ۲۷ نوامبر ۲۰۰۶ انجام شد و در ۹ صبح چهارشنبه ۲۹ نوامبر پیگیری شد و تا عصر ادامه داشت. پنج ساعت یا حدود پنج ساعت تمام زمانی بود که سران دولت ها برای مهم ترین مسائل جهانی روبه روی پیمان صرف کردند. انتخابات کنگره ایالات متحده و ملاقات بوش با نخست وزیر عراق نوری المالکی فضای اجلاس را مبهم کرده بود.
در اعلامیه و موافقتنامه سیاسی اجلاس هر کدام از دولت ها توافق کردند که ۴۰ درصد از نیروهای زمینی خود را برای عملیات های خارجی آماده سازی و تجهیز کنند و متعهد شدند که هشت درصد از نیروهایشان را برای عملیات های خارجی در هر زمانی که نیاز باشد در اختیار ناتو قرار دهند. همچنین موافقت شد که چهار هواپیمایC-۱۷ برای عملیات لجستیک ناتو خریداری شود. و از دیگر مواد موافقتنامه این بود که تا زمان تسلیم کامل طالبان و جنگجویان، ناتو نیروهایش را خارج نکند و هنگامی که زندگی نیروهای ناتو در درگیری ها به خطر افتاده باشد، آنها می توانند برخی قوانین را رعایت نکنند.
به مانند جلسه سران در استانبول جلسه ریگا هم نتوانست به مسائل اصلی و عمده بپردازد. کلیات افزایش ۴۰ درصدی نیرو پذیرفته شد اما در واقعیت به این تعهد عمل نشد. در آخرین لحظات بود که ایالات متحده با اختصاص ۲۵۰۰ نفر نیرو کمبود نیروهای NFR را جبران کرد تا اینکه این بند از موافقتنامه عملیاتی شود. اما اجلاس ساختار کلی و اختیارات فرماندهی را اصلاح نکرد و سرانجام هنگامی که در این اجلاس افزایش نیروها در افغانستان تصویب شد فقط ۸۵ درصد از نیروهای مورد نیاز و طبق توافق در پایگاه های محل ماموریت مستقر شدند.
● نگاهی به آینده ناتو
نتیجه حضور در افغانستان منجر به تقویت ناتو یا شکاف در این پیمان خواهد شد. فقط ایالات متحده که رهبری ناتو را در اختیار دارد، می تواند ناتو را متقاعد کند که تغییرات تعیین کننده و اساسی در خود به وجود بیاورد. مگر اینکه اقدامات بوش باعث شود نظر افغان ها نسبت به دولت کرزی و ناتو عوض شود.اگر دامنه شورش افزایش یابد، تلفات ناتو افزایش خواهد یافت. با کشته و زخمی شدن بیشتر نیروهای سازمان افکار داخلی در کشورهای عضو ناتو تقاضای عقب نشینی نیروها را مطرح خواهند کرد.
دولت های عضو ناتو باید قبول کنند که بعید است ایالات متحده بتواند به تنهایی وضعیت نابسامان افغانستان را کنترل کند. اگر افغانستان تجزیه شده بود یا یک گروه بنیادگرا و جنگ سالار افغانستان را تحت کنترل درآورده بود، ناتو قطعاً در کار خود شکست خورده به حساب می آمد. چنین شکستی نمی تواند باعث خاتمه پیمان ناتو بشود، اما مطمئناً به قابلیت حیات و دوام ناتو ضربه خواهد زد.دوم، دولت ها باید به قول و تعهدی که جهت تامین نیرو در افغانستان داده اند عمل کنند و به اندازه ای که تعهد کرده اند نیرو اعزام کنند و ناتو نیز باید توانایی و قابلیت هرچه بیشتر برای عملیات های خارجی را کسب کند.
سوم، ناتو نیازمند به همکاری بیشتر و نزدیک تر با سازمان های بین المللی و سازمان های غیردولتی (NGO) است. بخشی از اقدامات در این زمینه نیز می تواند همکاری با سازمان شانگهای باشد و بخش دیگر آن نیز حضور دولت های امریکای لاتین و امریکای مرکزی در طرح مشارکت برای صلح. (PfP) چهارم، یک درک جدید از روابط فراآتلانتیکی برای اتحادیه اروپا مورد نیاز است. شاید زمان آن رسیده باشد که حرف «N» از کلمه ناتو حذف شود و به سادگی این پیمان را سازمان پیمان آتلانتیک (ATO) بنامیم. سرانجام اینکه ناتو باید در ساختار و سازمانش تجدیدنظر کند و آن را به روز کند، مخصوصاً در بخش کمیته های بروکسل.
ژنرال یاپ دی هوپ شفر یک تحصیلکرده برجسته در زمینه طراحی و نوسازی سازمان ها است. اما اقدامات اصلاحی باید قبلاً انجام می شد. هیچ کدام از اقدامات ذکر شده از تعهدات ریگا یا تعهدات سیاسی جامع دیگر فراتر و بالاتر نیست. اما پیگیری کردن هر یک نیازمند رهبری فعال و پویا است و این تنها امریکا است که می تواند از عهده این رهبری برآید.سال های آینده می تواند سال هایی باشد که از خطرات گذر کرد.
ناتو سهم بزرگی در ظهور یک دنیای جدید خواهد داشت. این بدان معنی است که ارتقای ثبات و امنیت در دنیا امری اساسی و بنیانی به شمار می رود. با نگاهی به سابقه و پیشینه ناتو و انعطاف پذیری این سازمان متوجه می شویم که ناتو می تواند در قبال چالش های آینده واکنش نشان بدهد. اما آیا ناتو اراده این کار را دارد؟ این سوال اصلی است که در دهه های آینده به پاسخ آن خواهیم رسید.
هارلمان اولمان
مترجم : مسعود آخوندمهریزی
منبع
The National Interest - Mar /Apr ۲۰۰۷
هارلمان اولمان مشاور ارشد مرکز مطالعات استراتژیک و مطالعات بین المللی در شورای آتلانتیک است و همچنین مقاله نویس واشنگتن تایمز. در چهار سال گذشته او به عنوان مشاور ارشد فرماندهی عالی اروپا در پیمان ناتو خدمت کرده و در اکتبر ۲۰۰۶ از افغانستان بازدید داشته است.
منبع : روزنامه شرق