سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


به بهانه گذشت ۵۰ سال از مرگ همفری بوگارت


به بهانه گذشت ۵۰ سال از مرگ همفری بوگارت
● نقل قول هایی از بوگارت
▪ «تاوقتی كه نتوانند نام شما را در كراچی هجی كنند، ستاره نیستید.»
▪ با یك دست لباس به اینجا آمدم و همه به من گفتند شبیه گداها هستم. ۲۰ سال بعد مارلون براندو با یك عرق گیر آمد و همه مجذوب او شدند. این نشان می دهد كه هالیوود چقدر پیشرفت كرده است.
▪ تنها چیزی كه به مردم مدیونید یك بازی خوب است.
▪ از عبارت «ستاره سینما» آنقدر اشتباهی استفاده شده كه دیگر معنای واقعی ندارد.
▪ حالا دیگر هر كسی كه در یك فیلم بازی كند، ستاره نامیده می شود. برای ستاره شدن باید در گیشه ها سنگین وزن و هر جا بروید شناخته شده باشید.»
▪ ای وای، من فقط یك بازیگرم. كاری را می كنم كه طبیعتاً باید انجام دهم. (در پاسخ به این پرسش كه آیا شیوه خاصی در بازیگری دارد)
▪ من یك آدم حرفه ای هستم. موفق بوده ام، فكر نمی كنید؟ توانسته ام در یك بازار كاری دشوار سربلند بیرون بیایم.
درست ۵۰ سال پیش در چهاردهم ژانویه ،۱۹۵۷ همفری بورگارت، یكی از اسطوره های سینمای آمریكا كه جزو بازیگران نسل طلایی هالیوود تلقی می شود، در خواب درگذشت. این هنرپیشه قهار از همان زمان كه تصمیم گرفت بازیگر شود خود را متعهد به این هنر كرد. در مدت ۸۰ سال فعالیت حرفه ای در عرصه سینما، او از آنچنان انضباطی در كارش برخوردار بود كه هرگز سر صحنه فیلمبرداری تأخیر نداشت و یا پیش نیامده بود كه بدون آمادگی قبلی و از بر نكردن دیالوگ هایش سر صحنه حاضر شود. وی همواره برای بازیگرانی كه در حرفه خود جدیت به خرج می دادند، احترام زیادی قائل بود و خود بر تمام ابعاد فعالیت حرفه ای اش چیرگی كامل داشت. دوستی از او به نام ناتانیل بنچلی در كتاب زندگی نامه همفری بوگارت می نویسد: «بوگارت به دلیل صداقت و تعهد در كارش، به اعتبار فراوانی دست یافت. او به صراحت، سادگی و صداقت اعتقاد داشت و همین وی را نزد همگان محبوب كرده بود.»
‌● پرده اول
همفری دفورست بوگارت ۲۵ دسامبر ۱۸۹۹ به دنیا آمد. او فرزند یك پزشك صاحب اعتبار و یك هنرمند پرتره معروف و محترم بود. بوگارت جوان به همراه دو خواهر كوچكترش در رفاه زندگی می كردند. خانواده بوگارت صاحب خانه ای در یكی از محله های خوب نزدیك به شهر نیویورك بود و علاوه بر آن، یك اقامتگاه فصلی دیگر در Can and aigua lake نیز داشت. در همین اقامتگاه تابستانی بود كه دكتر بوگارت به پسرش قایق سواری و شطرنج را یاد داد كه بعدها به دو سرگرمی محبوب و مورد علاقه بوگارت در كنار بازیگری تبدیل شد.
در ماه مه ،۱۹۱۸ پس از سپری كردن دوره آموزش كوتاهی در آكادمی آندوور در ایالت ماساچوست، بوگارت به نیروی دریایی پیوست. در یكی از مأموریت هایش به نام Leviathan بود كه در جریان نزاعی با یكی از زندانیان گوشه لبش زخم شد و جای این زخم به یكی از مشخصات جاودانه ظاهر او تبدیل گشت.
● راهی كه باید طی می شد
موفقیت حرفه ای بوگارت در عرصه سینما به تدریج رخ داد. در دهه ،۱۹۲۰ هنرپیشه معروف تئاتر، آلیس برادی، متوجه استعداد غریب بازیگری بوگارت شد و از پدرش خواست تا او را استخدام كند. بوگارت بلافاصله مدیر یك شركت تئاتر شد و در آنجا به عنوان متصدی یك نمایش سیار هفته ای ۵۰ دلار دستمزد گرفت. بوگارت و آلیس برادی هیچكدام فكر نمی كردند كه او برای این شغل مناسب است و برادی در یكی از ملاقات هایش با او دیالوگی را برای مطالعه به بوگارت داد. دكتر بوگارت با دیدن نخستین بازی پسرش در نقش یك پیش خدمت ژاپنی هیجان زده شد و به دوستش گفت: فكر نمی كنی بازی اش خوب باشد.
البته منتقدان تیز بینی لازم را در پی بردن به بازی درخشان و كیفیت منحصر به فرد نقش آفرینی بوگارت نداشتند، اما این مهم نبود. بوگارت تصمیم گرفته بود یك بازیگر شود. او در مدت فعالیتش در تئاتر دو بار ازدواج كرد. همسر نخستش هلن مكن، از بازیگران معتبر تئاتر، ۱۰ سال از او بزرگتر بود. آنها در سال ۱۹۲۶ با یك دیگر ازدواج كردند، اما این پیمان زناشویی بیش از یك سال به طول نینجامید و هلن برای بازی در نمایش «بهشت هفتم» در لندن به آنسوی آبها رفت . همسر دوم بوگارت مری فیلیپس نیز یك بازیگر تئاتر بود. آنها از طریق دوستان مشتركشان با یكدیگر آشنا شدند و بر روی چند نمایش تئاتر همچون «اعصاب» و «the skyrocRet» همكاری كردند. آنها در سال ۱۹۲۸ به ازدواج یكدیگر درآمدند و به گفته دوستان و اطرافیانشان خانواده ساده و دوست داشتنی ای بودند.
● طعم موفقیت
پس از پشت سر گذاشتن تجربه بازی در تعدادی نمایش و همچنین نقش های كوتاه و فرعی سینمایی، نقطه عطف زندگی حرفه ای بوگارت در آستانه فرا رسیدن بود. در سال ۱۹۳۴ تهیه كننده و كارگردانی به نام آرتور هاپكینز با او برای بازی در نمایش «جنگل وحشت زده» رابرت شروود وارد مذاكره شد.
هاپكینز از بوگارت خواست تا برای نقش دوك مانتی، قاتلی فراری كه تعدادی از مشتریان را در یك پمپ بنزین به گروگان می گیرد، آزمایش بازیگری بدهد. شخصیت دوك مانتی این بار خیلی متفاوت تر از شخصیت های «پسران ناز پرورده و زیباروی» بود كه بوگارت قبلاً بازی كرده بود، اما همین نقش آفرینی متفاوت پرده از استعداد شگرف این هنرپیشه آمریكایی برداشت. گفته شده او وقتی برای نخستین بار در نقش دوك مانتی رذل صفت پا به سن گذاشت، نفس ها را در سینه تماشاگران حبس كرد.
نگاه خیره و سرد بوگارت با آن دست های آویخته و چهره ای خونسرد و در عین حال بی روح تماشاگران را متقاعد كرده بود كه او یك قاتل است و این ها همه پیش از آن بود كه او حتی كلمه ای را بر زبان براند. در اوج موفقیت این نمایش و استقبال مردم از آن، شركت فیلمسازی برادران وارنر امتیاز ساخت نسخه سینمایی این نمایش را خرید.
البته آنها بازیگری به نام ادوارد. جی. رابینسون را برای نقش دوك مانتی در نظر گرفته بودند اما خوشبختانه ورق به نفع بوگارت برگشت زیرا بازیگر دیگری به نام لسلی هاوارد شرط حضور خود در این فیلم را بازی بوگارت قرار داد. شركت برادران وارنر سرانجام پس از بحث و جدل های فراوان تسلیم شد و بوگارت قرارداد بازی در این فیلم را امضا كرد. نقش آفرینی درخشان وی در این فیلم به همگان ثابت كرد كه او سر صحنه فیلمبرداری همانقدر قدرتمند است كه بر روی سن تئاتر.
بوگارت همیشه قدردان این فداكاری هاوارد و كمك به او برای رسیدن به این نقطه عطف بود. وی همیشه می گفت: «بی دلیل نیست كه اسم دخترم را لسلی گذاشته ام.»
● گنگستر رمانتیك
پس از بازی در فیلم «جنگل وحشت زده» بوگارت كه هنوز با كمپانی برادران وارنر قرارداد داشت، برای پیمودن پله های شهرت و موفقیت سخت كار می كرد. عدم تفاهم او با همسرش راه آن دو را از هم جدا كرد و دیری نگذشت كه بوگارت با هنرپیشه تازه كاری به نام مایومتوت آشنا شد. آنها در سال ۱۹۳۸ با یكدیگر ازدواج كردند، اما این سومین ازدواج بوگارت نیز از همان ابتدا محكوم به شكست بود.
اوایل زندگی در هالیوود هیجان انگیز بود، اما بوگارت كم كم به دلایلی كه برای خودش هم نامعلوم بود از نقش های سینمایی اش دلزده و خسته شد. وی در ۲ سال نخست همكاری اش با كمپانی فیلمسازی برادران وارنر در ۱۲ فیلم آنها بازی كرد و از این ۱۲ فیلم در ۸ فیلم نقش یك گنگستر، خلافكار یا جنایتكار را داشت. بوگارت به دنبال تنوع و فرصتی برای نشان دادن جنبه های دیگر بازیگری اش بود. وی در ،۱۹۴۰ با رضایت بازی در نقش اول فیلم «شاهین مالت» كه اقتباس سینمایی از رمان شیل همت بود، را پذیرفت.
وی این بار نیز بازی درخشانی ارائه داد و حلول او در نقش كارگاه خصوصی سم اسپید با جذابیتی مردانه و دلنشین هالیوود را متوجه ظهور یك اسطوره كرد. بوگارت تصمیم گرفت بار دیگر شانس خود را در عرصه بازیگری بیازماید و این تصمیم مقارن با شروع فیلمبرداری درام رمانتیك كازابلانكا بود. كارگردانان اینگرید برگمن را برای بازی در نقش مقابل بوگارت انتخاب كردند و با بازی باشكوه این دو یكی از بهترین فیلم های تاریخ سینما ساخته شد. این فیلم در ژانویه ۱۹۴۳ به بازار آمد و خیلی از تماشاگران جهانی را مجذوب خود كرد. كازابلانكا اسكار بهترین فیلم، بهترین فیلمنامه و بهترین كارگردانی را دریافت كرد و در ۵ شاخه دیگر از جمله بهترین بازیگر مرد برای بوگارت نامزد دریافت جایزه شد.
● زندگی زیباست
در ۱۹۴۴ شركت فیلمسازی برادران وارنر بازیگر تازه كار و بیست ساله ای به نام بتی پرسك كه با نام مستعار لورن باكال در عرصه هنری فعالیت می كرد، را در فیلم خود با بوگارت رودر رو كردند. او كه پیش از ورود به دنیای سینما شغل موفقیت آمیز دیگری داشت، این بار در پی شهرت به هنرپیشگی روی آورده بود. آن دو قرار بود در نسخه سینمایی رمان «داشتن و نداشتن» ارنست همینگوی با یكدیگر بازی كنند.
بوگارت در همان دیدار نخستین متوجه افسون بازیگری باكال شد و به او گفت: «آزمایش بازیگری شما را دیدم، بازی خوبی در این فیلم خواهیم داشت.»
حدس او درست بود و این دو بازیگر خیلی زود شیفته یكدیگر شدند و این شیفتگی در وهله نخست بخاطر آرمان های مشترك كاری و اعتقادی آن دو بود. اعتماد به نفس و روحیه متعهد باكال دقیقاً منطبق با ذات منضبط و مسئولیت پذیر بوگارت بود و این دو همچون آینه به تكامل وجودی یكدیگر برآمده بودند. همفكری و همخویی بوگارت و باكال آخرین تیر خلاص برای پایان بخشیدن به زندگی مشترك او با همسرش مایو بود و آن دو دهم ماه مه سال ۱۹۴۵ از یكدیگر جدا شدند. بوگارت و باكال دو هفته بعد در همان سال ازدواج كردند.
این زوج در یك خانه زیبابه سبك روستایی در یكی از محله های كم رفت و آمد بورلی هیلز سكونت گزیدند و باغ وحش كوچكی از حیوانات خانگی را در محل زندگی ایجاد كردند. حیوانات خانگی آنها شامل ۱۴ مرغ و خروس، ۸ اردك و یك سگ بزرگ می شد. در ،۱۹۴۷ بوگارت آینده مالی خود را با قراردادی انحصاری با كمپانی برادران وارنر كه تا ۱۵ سال متعهد به پرداخت ۱ میلیون دلار در سال به او می شد، ضمانت كرد. در سال ،۱۹۴۹ فرزند آن دو استفان همفری به دنیا آمد و ۳ سال بعد دختری به نام لسلی هاوار شادی زندگی بوگارت را دو چندان كرد.
،۱۹۵۲ بوگارت بار دیگر با بازی در فیلم «ملكه آفریقایی» در كنار كاترین هپبورن معیارهای بازیگری را متحول كرد. این فیلم موفق ترین فیلم سال شد و جایزه اسكار بهترین بازیگری را از چنگال مارلون براندو كه برای بازی در فیلم «اتوبوسی به نام هوس» نامزد شده بود، ربود.
منتقد نشریه نیویورك تایمز در نخستین بازی درخشان او نوشت: «بوگارت در یكی از بهترین نقش آفرینی هایش در همه این سال ها نقش مردی را بازی می كند كه تنها در ظاهر خشن است و پشت آن ظاهر خشن لطافت و مهربانی ای هست و این بازیگر در بیرون كشیدن و نشان دادن این كیفیت وجودی با دیالوگ ها و رفتارش بسیار موفق بوده است.با این حال، بوگارت كه همیشه تواضع پیشه می كرد، این بار نیز در كمال صداقت گفت: بهترین راه برای حفظ شكوه اسكار این است كه بار دیگر آن را نگیرد.
حتماً دیده اید كه چه بلایی سر برخی برندگان اسكار آمده. آن ها همه عمرشان را صرف رد كردن فیلمنامه های مختلف به امید یافتن آن نقش رؤیایی می كنند تا اسكار دیگری نصیبشان شود. پس امیدوارم از این به بعد دیگر خودم نامزد اسكار نشوم.پس از موفقیت فیلم ملكه آفریقایی» بوگارت در چند فیلم درخشان دیگر همچون «سابرینا»، « Beat the Devil»و «the Caine Mutiny» بازی كرد و در ۱۹۵۷ با ابتلا به بیماری سرطان حرفه بازیگری اش به پایان رسید. «مرگ» خاتمه بخش زندگی با شكوه مردی بود كه باعشق به زندگی زیست و هرگز از آنچه كه آینده آبستن آن بود، نهراسید.
ترجمه: شیلا ساسانی نیا
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید