پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

اهرم های قدرت ایران در مواجهه با آمریکا


اهرم های قدرت ایران در مواجهه با آمریکا
اگر این فرض را بپذیریم که رفتار سیاسی ایالات متحده در برخورد با تحولات خلیج فارس، متأثر از عوامل جغرافیای سیاسی (ژئوپلیتیک) بوده و نیز با توجه به این اصل که می گوید عوامل جغرافیایی عناصر ثابت و پایدار قدرت هستند اما حکومت ها ناپایدار، باید اضافه نمود که به رغم تحول در نظام بین الملل و تغییر در استراتژی آمریکا نسبت به مسائل خلیج فارس، موقعیت سرزمینی ایران به عنوان مؤلفه پایدار قدرت همچنان اهمیت خود را حفظ کرده است. ایران از زمان های قدیم چهارراه تمدن ها محسوب گردیده و از نظر موقعیت دریایی و زمینی از وضعیت منحصربه فرد ژئوپلیتیک برخوردار بوده است.
در دوران جنگ سرد موقعیت سرزمینی ایران سبب شد که این کشور مورد توجه آمریکا قرار گیرد و در پیمان های مختلف مانند سنتو... عضویت پیدا کند. این وضعیت در دوران جنگ سرد به گونه ای دیگر تداوم پیدا کرد. کشور ایران بار دیگر به واسطه همین ویژگی های فراوان سیاسی جغرافیایی و اقتصادی برای قدرت های غربی بویژه آمریکا، جهت جلوگیری از گسترش شوروی به طرف خلیج فارس اهمیت زیاد پیدا کرد.
در دهه ۱۹۹۰ به رغم از میان رفتن خطر شوروی، با توجه به نقش پراهمیت زمین سیاسی (ژئوپلیتیک) و زمین راهبردی (ژئواستراتژیک) منطقه خلیج فارس در نظام جهانی، ایران به عنوان کشور مهم مرتبط با این منطقه، توجه و حساسیت قدرت های غربی، بویژه آمریکا را بیش از گذشته به خود جلب کرد. در شرایط نوین جهانی، آمریکا درصدد اجرا و حاکم نمودن سیاست امنیتی یک قطبی در منطقه برآمد. بر این اساس در دهه ،۹۰ پس از جنگ کویت، محاسبات زمین سیاسی (ژئوپلیتیکی) واشنگتن بر تضعیف قدرت منطقه ای خلیج فارس تمرکز یافت و براساس مفاد سیاسی دکترین رئیس جمهور آمریکا (بوش پسر) قطب بندی جدیدی به دنبال تحولات سپتامبر ۲۰۰۱ پدید آمد که بر نظام بین الملل به طور اعم و خلیج فارس بویژه تأثیر گذاشت.
آمریکایی ها تلاش کردند براساس تقسیم بندی جهان نه تنها ایران و عراق را در محور شرارت قرار دهند، بلکه حتی در صورت عدم همکاری جدی دیگر کشورهای عربی (مانند عربستان و...) در مبارزه با مبانی عقیدتی سلفی که به عنوان نماد تهدید برای آمریکا تلقی می شود، آنها را به این محور اضافه نمایند. استراتژی (نظام امنیتی تک قطبی) در خلیج فارس که از سوی آمریکا تحمیل شده است، مستلزم ایجاد شکاف در بین دو دسته از کشورهای خلیج فارس بود. یکی از این دو دسته، کشورهایی هستند که با آمریکا همسویی دارند و دسته دیگر از کشورهایی که سیاست آنها با اهداف آمریکا هماهنگی ندارند.
هرچه شکاف بین شورای همکاری خلیج فارس از یک سو و ایران از سوی دیگر بیشتر شود، سیاست نظام امنیتی تک قطبی نیز به هدف خود نزدیک تر می شود. از این منظر آمریکا، مهم ترین مانع در راه استقرار هرگونه نظام امنیت دسته جمعی در منطقه به شمار می رود. علت تحریکات آمریکا را نیز باید در راستای همین رشته از اهداف و استراتژی آن در خلیج فارس یعنی سیاست مهار دوجانبه جست وجو کرد.
تجربه ها و آموزه های علمی نیز بر اثبات این فرضیه دلالت دارند که کاهش تنش های سیاسی میان ایران و برخی کشورها موقعیت جبهه آمریکا را با چالش روبه رو می کند. طی سال های ۱۹۹۷
تا کنون که به واسطه سیاست تنش زدایی روابط ایران با کشورهای حاشیه خلیج فارس و بویژه عربستان سعودی بهبود یافته از مواضع خصمانه شورای همکاری خلیج فارس نسبت به ایران به طور محسوسی کاسته شد. اکنون نیز که ایران در زمان ریاست جمهوری دکتر احمدی نژاد توانسته روابطش را با اکثر کشور های جهان گسترش بدهد و کشورهای همسایه جنوبی ایران نیز تمایل دارند ایران نقش منطقه ای را اعمال کند. اما یک فضای امنیتی (پروژه آمریکایی) وجود دارد که تلاش دارد ایران را به عنوان تهدید قلمداد کند.
در این میان ایران از یک سو با استفاده از یک دیپلماسی فعال و افزایش اقدامات دیپلماتیک می تواند در جهت خنثی نمودن ادعاهای ایالات متحده آمریکا به عنوان یک تهدید، بهبود روابط با کشورهای عربی بویژه عربستان و مصر (به عنوان قدرت های اصلی در شورای همکاری خلیج فارس و اتحادیه عرب) را در دستور کار قرار دهد و در همان حال در مسیر گسترش و توسعه روابط با قطب های دیگری مانند اتحادیه اروپا گام بردارد.
ابراهیم عراقیه
منبع : روزنامه ایران