جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

ایهود باراک؛ طراح اصلی فاجعه غزه


ایهود باراک؛ طراح اصلی فاجعه غزه
«ایهود باراک» یعنی همان تروریست مدعی ضدتروریسم و همان ژنرال سابق و نخست وزیر شکست خورده پیشین اسرائیل که زمانی به یکباره ادعای صلح طلبی کرد، این بار نیز مثل همیشه کار را یکسره کرده و اعلام حضور می کند. باراک از ماه ها پیش در حال طراحی جزء به جزء حمله به غزه بود و به همین خاطر به مانند قبل با حیله گری دست به مانورهای فریب دهنده می زد. وزیر دفاع اسرائیل در همان حال که در هفته های پیش از سوی مخالفانش به بی توجهی نسبت به حملات موشکی غزه متهم می شد، در سکوت کامل در حال تهیه فهرستی از افراد حماس بود که در نظر داشت آنها را از بین ببرد. جالب آنکه آن هنگام که سران اسرائیل برای حمله به غزه همصدا شده بودند باراک به صراحت از خطرات این کار می گفت و آن کسانی را که در فکر این حمله بودند سرزنش می کرد. باراک طی همین هفته های اخیر آخرین نیرنگ خود را هم عرضه کرد؛ او در جلسه ۱۸ دسامبر دولت اسرائیل با وجود آنکه می دانست حمله به غزه از یک روز قبل آغاز شده است گزارشی از گام هایی که برای آینده در نظر گرفته شده، ارائه داد.
باراک در دوران ۳۶ ساله نظامیگری اش در بسیاری از عملیات های جنایتکارانه اسرائیل شرکت داشت و به مانند همین روزهای گذشته که در سکوت در حال طرح حمله به غزه بود، در آن دوران هم از استعداد عجیبی در نیرنگ بازی و حیله گری برخوردار بود. هم او بود که طرح آزادی گروگان های اسرائیلی هواپیمای ربوده شده سابنا در سال ۱۹۷۲ را ارائه کرد و به مرحله اجرا گذاشت. باراک در آن عملیات لباس سفیدی پوشید و در کسوت یک مکانیک به هواپیماربایان نزدیک شد و کار را تمام کرد. یک سال بعد در لباس زنانه به بیروت رفت تا کسانی را از پای در آورد که ادعا می شد عامل قتل ورزشکاران اسرائیلی در جریان بازی های المپیک مونیخ بوده اند. به گفته یکی از دوستان سیاسی اش باراک چیزی به عنوان ترس و البته رحم و شفقت را نمی شناسد. باراک در سال ۱۹۷۶ عملیات نجات مسافران هواپیمای ربوده شده ایرفرانس را نیز طراحی کرد؛ همان هواپیمایی که توسط ربایندگان به فرودگاه انتبه در کشور اوگاندا برده شده بود.
به عقیده بسیاری از کارشناسان حال بار دیگر ایهود باراک با نوعی اعتماد به نفس سربر می آورد و در صحنه حاضر می شود. به گفته همین کارشناسان او با سرعت برق قضاوت می کند و تصمیم می گیرد زیرا همیشه فکر می کند منطق خودش از منطق دیگران بهتر و قوی تر است. به همین خاطر است که باراک خود را سیاستمداری عادی و معمولی نمی داند. به عنوان مثال «دنیس راس» که در دوران بیل کلینتون به عنوان یکی از مهم ترین میانجی های امریکایی در بسیاری از مذاکرات صلح خاورمیانه از نزدیک شاهد رفتار باراک بوده است، عقیده دارد؛«او خود را قهرمان تصور می کند و همین تصور وی را پیش می برد.» یکی از دوستان باراک نیز می گوید وی دچار این توهم است که برای ماموریتی خاص در نظر گرفته شده است، او می خواهد به مانند چرچیل و بن گوریون همزمان نقش یک واعظ و رهبر را داشته باشد. باراک زمانی ادعا می کرد؛ «من آنچه را اسلافم موفق به انجام آن نشدند به انجام خواهم رساند یعنی صلح با سوریه، لبنان و فلسطین.» و البته هرگز در این موارد موفقیتی نداشت.
ایهود باراک که بسیاری از دوستان و همکاران نظامی اش از وی با لقب «ناپلئون» یاد می کنند، در سال ۱۹۹۱ به سمت فرمانده ستاد کل ارتش اسرائیل منصوب شد و از نظر تعداد مدال و نشان حتی امروز هم از همه نظامیان اسرائیلی برتری دارد. به عنوان مثال او تنها در یک نوبت به دلیل جنایت های بی شمارش پنج مدال گرفت. اما پس از خروج از ارتش در سال ۱۹۹۵ تا مدت ها میان تجارت و سیاست معلق بود. باراک با وجود آنکه جدایی از لباس نظامی برایش دشوار می آمد اما در همان سال ها اقدام به تاسیس یک شرکت سرمایه گذاری در واشنگتن کرد. اما یک سال و نیم بعد به دستور نخست وزیر وقت یعنی «اسحاق رابین» به اسرائیل بازگشت زیرا رابین می خواست از این ژنرال سابق یک وزیر بسازد. باراک به حزب کارگر پیوست و با جهشی عجیب قدم در عرصه سیاست گذاشت و مراحل ترقی را به سرعت طی کرد. در سال ۱۹۹۷ شیمون پرز را از رهبری این حزب کنار گذاشت و در سال ۱۹۹۹ و پس از پیروزی بر رقیبش یعنی «بنیامین نتانیاهو» به مقام نخست وزیری رسید و لاف زنانه وعده «فردایی نوین» را داد. باراک اگر چه در پایان دهه ۹۰ وانمود می کرد انرژی زیادی را برای حل مساله سوریه و فلسطین صرف می کند اما در اولین دورخیزش به عنوان سیاستمدار شکست سنگینی خورد. این ژنرال سابق هنوز تفاوت میان عرصه سیاست و نظام را درک نمی کرد و به همین دلیل بدون مذاکره با طرف مقابل اقدام به خروج نیروها از جنوب لبنان کرد و طولی نکشید که تبدیل به یک ژنرال شکست خورده شد.
نخست وزیر آن روزهای اسرائیل با عجله و جاه طلبی های ذاتی اش به کمپ دیوید رفت تا به ادعای خودش مناقشه با فلسطین را یک بار برای همیشه حل و فصل کند. باراک به نسبت اسلافش وانمود می کرد آمادگی بیشتری برای دادن امتیاز های بیشتر به فلسطینی ها دارد. به عنوان مثال ادعا می کرد حاضر است حق حاکمیت بر بخش قدیمی اورشلیم را به فلسطینی ها بدهد. اما رهبر باتجربه و کارکشته فلسطین یعنی یاسر عرفات به راحتی متوجه عدم صداقت و بی تجربگی رقیب شد و بدین ترتیب موجبات شکست ایهود باراک فراهم آمد. اما دلیل دیگر این شکست نیز همان بی تجربگی سیاسی باراک بود زیرا وی در حالی برای مذاکره با رهبر فلسطین به کمپ دیوید رفت که اکثریت پارلمان اسرائیل را در پشت سر خود نداشت. باراک که به شدت از این وضعیت دچار یأس شده بود به عنوان تنها راه برون رفت از این وضعیت در فکر تغییر روش افتاد. با این حال حتی زمانی که از سوی یاسر عرفات نیز چراغ سبزی دریافت کرد نتوانست از نظر سیاسی با کنست به مصالحه یی دست پیدا کند. بدین ترتیب بود که در وهله اول انگیزه اش را برای گفت وگو از دست داد و در وهله بعد اذعان کرد در سیستم بسته اسرائیل نمی تواند کاری از پیش ببرد و در آن عرصه بازیگر ناتوانی بیش نیست و دیگران از وی قدرت بیشتری دارند.
این وضعیت برای ژنرال سابقی که به شکست عادت نداشت بسیار ناگوار بود. بدین ترتیب حزب متبوع باراک در انتخابات تنها یک سوم آرا را از آن خود کرد و دولتش سقوط کرد. فلسطینی ها هم در این بین بر شدت حملات خود به اسرائیل افزودند.
پی یر هویمان
ترجمه؛ م.ف
منبع؛ اشپیگل آنلاین
منبع : روزنامه اعتماد