پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

ماهیت وحی با تجربه عارفانه چه تفاوتی دارد؟


ماهیت وحی با تجربه عارفانه چه تفاوتی دارد؟
(وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی إِنْ هُوَ إِلاّ وَحْیٌ یُوحی)[۱].
نزول باران هدایت و رحمت قرآن کریم تنها از راه وحی صورت گرفته و خداوند عزیز و حکیم با برگزیدگان رسالت با زبان وحی سخن گفته است.
زبان وحی، زبان احساس معنوی، عشق، محبت، پرستش و زبان کرنش و ستایش نسبت به جلوه های قدسی و الهی بوده، و از تمام زبانها در این عالم متفاوت و ممتاز است. وحی با شور و هیجان و اعتقاد و جدیت همراه است و به مبدأ و معاد، معارف و مقاصد، مرضیات خدایی، احیای روح عبودیت، پرهیزگاری و فضایل اخلاقی، نیکوکاری و ارزش گرایی معنوی در مناسبات اجتماعی و... دعوت می کند.
وحی بارش رحمت است بر کویر پژمردهی زندگی انسان، سپیدهی امید است برای رهایی انسان از زندان طبیعت، عروج انسان است تا آفاق بلند بی کرانگی و رهایی اش از گرداب تکرار و پوچی به ساحل نجات; و پیامبر واسطهی فیض است تا انسان در پرتو هدایت خداگونهاش این سفر روحانی را آغاز نماید و خود را از فرش حیات خاکی، به عرش اعلای الهی صعود دهد; و این ارتباط توسط "وحی" سامان می یابد.
● واژه شناسی
کلمهی وحی و مشتقات آن معانی متفاوتی نظیر اشاره، الهام، نوشتن، تفهیم و القای پنهانی به کار میروند; و وجه مشترک همهی این معانی «تفهیم و القای سریع و پنهانی» است.[۲] این کلمه و مشتقات آن در قرآن به معنای ارتباط خداوند با پیامبران و القای پیام هدایت تشریعی استعال شده، ولی گاهی به بیان ارتباط خداوند با دیگر انسانها - نه در قالب وحی - یا با دیگر موجودات است; در مجموع کاربردهای وحی در قرآن شامل موارد زیر است:
۱) تقدیر و تدبیر عام آفرینش;
۲) تدبیر غریزی حیوان;
۳) الهام و در دل افکندن;
۴) اشاره;
۵) وحی تسدیری;
۶) وحی تشریعی در قالب ارتباط مستقیم یا با واسطهی خدا با پیامبر;
موضوع سخن، وحی الهی، به معنای ارتباط خدا با انسان در قالب پیامدهی و پیامگیری است. در تحلیل سرشت وحی، این شعور مرموز، دانشمندان نظرهای مختلفی بیان داشتهاند که هر کدام به نوعی نارسایند که در این مختصر تنها به عناوین آنها اشاره می کنیم.
۱) تحلیل عقلی وحی
این دیدگاه وحی را استکمال و بالندگی عقل نظری و عملی، و پیامبر را کسی می داند که تمام مراتب عقل نظری و عملی وی در پرتو ارتباط با عقل فعال به فعلیّت تام رسیده است. گویا معرفت وحیانی مرتبهای از معرفت عقلانی است.
دانشمندانی مانند فارابی، غزّالی، ابوعلی سینا، شهابالدین سهروردی، ملاصدرا و حکیم لاهیجی هر کدام به گونهای کوشیدند تا از این ارتباط، تحلیلی عقلانی داشته باشند.[۳]
۲) تحلیل روانشناختی و جامعه شناختی از وحی
برخی از دانشمندان بر اساس مبانی و داده های نوین علوم اجتماعی و روانشناسی، به منظور جمع و سازگاری میان علوم مادی جدید و عقیده به نبوت و وحی، گاه وحی را تبلور شخصیت پیامبران و گاه نبوغ اجتماعی آنان می شمارند. اینان به زعم خویش پیامبران را افرادی می دانند که در خبردادن از آنچه دیده و شنیدهاند راست گویند، اما سرچشمهی آگاهی های آنها تراوش شخصیت باطنی آنهاست، نه ارتباط با عالم غیب و ماورای طبیعت.[۴] این دیدگاه، همان گونه که پیداست، به انکار وحی و نبوت منجر می شود.
۳) وحی، گونهای از الهام و مکاشفه
اکثر دینپژوهان غربی در عصر حاضر وحی را نوعی الهام و مکاشفهی درونی و تجربهی نفسانی می دانند. برخی از روشنفکران مسلمان، با تأثیر از چنین برداشتی، دیدگاه اهل سلوک و متصوفه از وحی را بر آن تطبیق می دهند.
این دیدگاه که به نام «تجربهی دینی» مشهور شده است خود نوعی دور کردن انسان از چشمهی زلال وحی است که در نهایت به نفی وحی منجر می شود. شکل گیری این دیدگاه در غرب عوامل متعددی داشته است; همچون:
۱) شکست الهیات طبیعی;
۲) تعارض علم و دین;
۳) نقادی کتاب مقدس.
تجربه ی دینی به عنوان راه حلی برای این مسائل مطرح شد، ولی متأسفانه ثمره اش کوتاه شدن دست بشر از ساحت الهی است.[۵]
تردیدی نیست که یکی از راه های معرفت، «کشف یا شهود باطنی» است و از این طریق انسان حقایقی از جهان غیب را مشاهده می کند که حقیقت نمایی آن به مراتب بیشتر از محسوسات و معقولات است. همان معرفتی که قرآن انسان را مشتاق آن می سازد:
(کَلاّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ)[۶];
به تعبیر علامه طباطبایی این مشاهده و علم در همین دنیاست، نه پس از مرگ.[۷] حال سؤال این است که آیا پدیدهی وحی در همان قلمرو مکاشفات عارفانه و الهامات درونی جای می گیرد، یا سنخ دیگری از شهود است که از هر حیث قابل مقایسه با مکاشفات عارفانه یا یافته های ریاضتپیشگان نیست؟
● فرق مکاشفات عرفانی با وحی نبوی
به دلایل ذیل به اختصار بیان می گردد که وحی نبوی و تجارب عرفا ماهیت جداگانهای دارند.
۱) الهام و کشف عرفانی در حیات فردی عارف نمود می یابد و فاقد هرگونه برهان اقناعی و التزامآور برای دیگران است، ولی وحی نبوی در متن خود متضمن برهان اطمینان بخش برای صاحب وحی و مخاطبان خویش است;
(قُلْ هذِهِ سَبِیلِی أَدْعُوا إِلَی اللّهِ عَلی بَصِیرَهٔ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِی)[۸]; بگو این راه من است که با بینایی به سوی خدا میخوانم; من و هرکه از من پیروی کند.
برخلاف کشف عرفانی که فردی است، صاحب وحی به بعثت و کوشش در هدایت همگان وا داشته می شود.
۲) وحی نبوی دارای عنصر «اطمینان بخشی» است، برخلاف مکاشفهی عرفا که مجمل و گاهی مبهم و فاقد خصیصه ی اطمینان بخشیِ لازم است:
(ما کانَ هذَا الْقُرْآنُ أَنْ یُفْتَری مِنْ دُونِ اللّهِ وَ لکِنْ تَصْدِیقَ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَ تَفْصِیلَ الْکِتابِ لا رَیْبَ فِیهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَهٔ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ)[۹]; و نتواند که این قرآن برخاستهی غیر خداوند باشد; بلکه همخوان با چیزی است که پیشاپیش آن است و روشنگر آن کتاب است که درآن تردیدی نیست و از پروردگار جهانیان است; یا می گویند که (پیامبر) آن را برساخته است. بگو اگر راست می گویید سورهای همانند آن بیاورید و هرکس را که می توانید در برابر خداوند (به یاری) فراخوانید.
۳) مکاشفه محصول تلاش عملی و فکری طولانی صاحب آن است، ولی وحی آگاهی ناگهانی و پیشبینی نشده و اکتسابناپذیری است که از مبدأ غیبی افاضه می شود و گیرندهی آن دخالتی در آن ندارد و آن را به طور مطلق می پذیرد:
(تِلْکَ مِنْ أَنْباءِ الْغَیْبِ نُوحِیها إِلَیْکَ ما کُنْتَ تَعْلَمُها أَنْتَ وَ لا قَوْمُکَ مِنْ قَبْلِ)[۱۰]; این از اخبار غیبی است که بر تو وحی می کنیم; نه تو و نه قومت پیش از این آنها را نمی دانستید.
۴) دریافتهای متصوفه و اهل طریقت، همچنان که ممکن است راستین باشند، ممکن است محصول القائات و وسوسه های شیطانی باشند; مثلاً به محی الدینبن عربی منسوب است که:
«رجبیون را دریافتی است که از آثار آن، رؤیت رافضیان (شیعیان) به صورت خوک در مکاشفه است.»
در حالی که حریم وحی نبوی مصون از رهیافت جنود شیطانی و پندارهای باطل است و خداوند حکیم تمام ضمانتهای لازم را برای صیانت آن تدبیر کرده است:
(عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلی غَیْبِهِ أَحَداً إِلاّ مَنِ ارْتَضی مِنْ رَسُول فَإِنَّهُ یَسْلُکُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً لِیَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسالاتِ رَبِّهِمْ وَ أَحاطَ بِما لَدَیْهِمْ وَ أَحْصی کُلَّ شَیْء عَدَداً)[۱۱]; اوست دانای نهان; کسی را در غیب خویش آگاه نمی سازد، مگر آن کس را که به پیامبری برگزید که پیشاپیش و پشت سر او نگاهبانی می گمارد تا معلوم بدارد که پیامهای پروردگارشان را رساندهاند و خداوند بر آنچه نزد ایشان است احاطه دارد و عدد همه چیز را شمار کرده است.
این آیه و مانند آن[۱۲] تبیین کنندهی صیانت وحی از مبدأ تا انتهاست که بیانگر عصمت پیامبر در مقام دریافت و ابلاغ وحی به مخاطبان است.[۱۳]● وحی از زبان وحی
میزان شناخت ما از وحی تشریعی تنها از طریق آثار و علایم آن است; بنابراین باید از طریق متن وحی و آورندهی آن به تبیین پرتوی از آن دست یافت.
اعتراف شخص پیامبر به خدایی بودن وحی،[۱۴] غیر ارادی بودن وحی،[۱۵] عدم قدرت پیامبر بر تغییر و تبدیل وحی،[۱۶] همسطح نبودن معارف قرآن با فرهنگ عصر نزول،[۱۷]سیرهی صادقانه و پایبندی پیامبر به آیین خود،[۱۸] اتقان و خللناپذیری قرآن،[۱۹]هماوردجویی ها و پیشگویی های غیرمتعارف متن قرآن،[۲۰] گویای اشراق و افاضه از یک غیب مطلق بوده، جستوجو برای پیدا کردن مصدر و منشأ انسانی برای وحی محمدی(صلی الله علیه وآله)تلاشی بیثمر است.
یافته های زیر گزارشی است از تبیین ماهیت وحی:
۱) وحی از رابطهی خداوند در ربوبیت سراسر گیتی، اعم از قوانین جاری در طبیعت، هدایت غریزی موجودات و هدایت تشریعی انسانها حکایت می کند:
(رَبُّنَا الَّذِی أَعْطی کُلَّ شَیْء خَلْقَهُ ثُمَّ هَدی)[۲۱]; پروردگار ما کسی است که هر موجودی را آفریده و راه رسیدن به مقصود را به او نشان داده است.
۲) حقیقت وحیِ تشریعی، تجلّی علم الهی است که ناشی از علوّ عظمت، عزّت و حکمت خداوند است; بنابراین حامل آن حقیقت وزین سینهی انسان کامل است.
(و إِنَّهُ لَتَنْزِیلُ رَبِّ الْعالَمِینَ نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ عَلی قَلْبِکَ)[۲۲]; و این قرآن نازل شده از جانب پروردگار جهان است که آن را روح امین بر قلبت نازل کرد.
وجود مبارک حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه وآله)بدون آن که ابزارهای حسی و یا تفکر عقلانی در آن مداخله داشته باشد گیرندهی وحی بوده است.[۲۳]
۳) وحی نازل شده از مقام علم الهی است و لباس لفظ و کتابت به آن پوشانده شده تا در خور فهم مردم گردد:
(إِنّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ وَ إِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتابِ لَدَیْنا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ)[۲۴]; ما قرآن را به زبان عربی قرار دادیم تا در آن اندیشه کنید، در حالی که قرآن در لوح محفوظ نزد ما والامرتبه و استوار است.
دریافت حقیقت قرآن و وحی که فراتر از مفاهیم و سطح خرد و اندیشهی بشری است و در مرتبهی «لوح محفوظ» و «امالکتاب» است، جز با عروج و صعود پیامبر(صلی الله علیه وآله) از عوالم طبیعی و حسی و عقلانی و ترقی به عالم ملکوت میسر نمی گردد.[۲۵]
۴) معرفت وحیانی منشأ بعثت پیامبر است و مخاطبان را به برهان و استدلال و همانندآوری فرا میخواند.
۵) راه وحی با تلاش فکری و ریاضت عملی طی نمی شود، بلکه موهبت و فضل خداست که برای تکمیل امر هدایت انسان به سوی سعادت، افراد شایستهای را انتخاب می کند. البته این امر هرگز با خردپذیری اهداف و نتایج آن منافات ندارد; از این رو قرآن از نظر مطالب، مضامین و اهداف و روشهایی که به مخاطبان خویش القا می کند امری قابل سنجش و ارزیابی است و مکرر از انسانها میخواهد که در مضامین آن تدبر کنند.
(أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلافاً کَثِیراً)[۲۶]; آیا در قرآن نمی اندیشند، که اگر از نزد غیر خدا بود در آن ناسازگاری و ناهمگونی بسیار می یافتند.
(وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ)[۲۷]; و ما قرآن را بر تو نازل کردیم تا برای مردم بیان کنی آنچه را برای ایشان نازل شده است و تا خود آنان نیز تفکر کنند.
آنچه گذشت خلاصهای است از تبیین ماهیت وحی و فرق آن با تجارب عارفان.[۲۸]
و به عبارت دیگر می توان گفت: قرآن در مکه مدّت بیست و سه سال، از راه وحی زبانی و ارتباط گفتاری بر پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) نازل شده است.
اساساً وحی بر پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) دو گونه است: یکی القایی و گزارهای که دارای الفاظ و جملهبندی خاصی نبوده، تنها محتوی و مضمون آن از سوی خدا بر قلب پیامبر نازل می شد و پیامبر نیز آن را به زبان خود تلفظ می کرد، مانند حدیث قدسی، حدیث نبوی و... . دیگری وحی زبانی و گفتاری که تجلی آن در قرآن ظاهر شد.
قرآن مجموعه ای است که افزون بر محتوا، الفاظ و نظم و نثر و جلمهبندی و ترتیب آن نیز از سوی خداوند نازل شده است و اراده و عقل و تفکر بشر در متن آن دخالتی ندارد و در اعجاز آن همین بس که تا به حال کسی نتوانسته است مانند آن را به رشته تحریر در آورد.
چگونه می توان مصونیت دریافت وحی را باور داشت؟ سید محمدحسنجواهری
اصل تحریف ناپذیری قرآن در ابعاد مختلف آن از مسلّمات مذاهب اسلامی و مورد اتفاق همگان است; و اولین و اساسی ترین مرحله در صیانت وحی الهی، دریافت آن است. دریافت وحی الهی، چه وحی قرآن و چه غیر آن، از هرگونه تحریف و القائات و وساوس شیطانی مصون است و دلایلی چند بر آن دلالت دارد که با توجه به وحی قرآن، به اختصار از قرار ذیل است:
۱) حضوری بودن تلقی وحی
یکی از دلایل استوار بر صیانت وحی در تلقی و دریافت پیامبر(صلی الله علیه وآله)، حضوری بودن این القاست و یکی از ویژگی های علم حضوری، راه نداشتن احتمال خطا و اشتباه در آن است. خطا در دو مورد ممکن است رخ دهد: اندیشه و محسوسات; ولی درک حضوری از هرگونه خطا مصون است; زیرا ـ چنانکه در جای خود مطرح است ـ در علم حضوری نفس معلوم نزد عالم حاضر است و اساساً دوگانگی در کار نیست تا تطابق و صحت و سقم طرح شود; آیا می توان تصور کرد که کسی اندوهگین و یا عصبانی باشد و در دریافت درونی خود به اشتباه رود؟!
القای با وحی توسط جبرئیل یا غیر او (که البته در مورد قرآن تنها واسطه جبرئیل امین(علیه السلام) است) نیز حضوری است; چنان که خدای متعال میفرماید:
(قُلْ مَن کَانَ عَدُوًّا لِّجِبْرِئیلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَی قَلْبِکَ بِإِذْنِ اللَّهِ...)[۲۹]
در جای دیگر میفرماید:
(إِنَّ عَلَیْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ);[۳۰] در حقیقت گردآوردن و خواندن آن بر عهده ماست.
(سَنُقْرِئُکَ فَلا تَنْسی);[۳۱] ما به زودی به تو خواهیم خواند تا تو فراموش نکنی.
براساس برخی روایات نیز، جبرئیل امین قرآن را (دستکم در برخی مواقع) برای حضرت میخوانده است:
حارث بن هشام از پیامبر(صلی الله علیه وآله) پرسید: وحی چگونه بر شما نازل می شود؟ فرمود:... و زمانی نیز فرشتهی وحی در قالب (و مثال) مردی ظاهر می شود و با من سخن می گوید و گفته هایش را درک و حفظ می کنم و این نوع از وحی بر من آسانتر است.[۳۲]
۲) قاعده ی لطف
قاعدهی لطف نیز راهی عقلی در اثبات نفوذناپذیری وحی از القائات شیاطین و حفظ پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله) از خطا در دریافت و تبلیغ وحی است. به این بیان که پیامبران رسولان پروردگارند و پروردگار متعال برای امر مهم نبوت و تبلیغ، کسانی را برمی گزیند که در خَلق و خُلق کامل بوده، مردم از معاشرت با آنها خشنود باشند و به سخنان آنان اطمینان کنند. پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله) نمود کاملی از چنین شخصیتی بود و این خود اطمینان مردم را در اعتماد به سخنان او جلب می کرد.
بنابراین، اگر مصونیت پیامبر(صلی الله علیه وآله) در تلقی و تبلیغ وحی مخدوش شود، خلاف حکمت نبوت و ارسال وحی است; به دیگر سخن، اگر پیامبر(صلی الله علیه وآله) در تلقی و دریافت وحی دچار خطا و لغزش شود، حکمت برانگیخته شدن او به نبوت و ارسال وحی برای هدایت مردم، با ناکامی روبهرو می گردد; از این رو خدای متعال، خود، پیامبرش را در دریافت و تبلیغ وحی و تعالیم الهی مصون و محفوظ می دارد.[۳۳]
۳) ضمانت الهی
یکی از مهمترین دلایل مصونیت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) در دریافت وحی، ضمانت الهی است. این مطلب در آیات متعددی انعکاس دارد که برخی از آنها عبارتند از:
(إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَـفِظُونَ );[۳۴] بی تردید ما این قرآن را بهتدریج نازل کردهایم و قطعاً نگاهبان آن خواهیم بود.
(وَمَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَی إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحَی);[۳۵] و از سر هوس سخن نمی گوید. آنچه می گوید چیزی جز وحی که بر او نازل شده، نیست.
(لاَتُحَرِّکْ بِهِ لِسَانَکَ لِتَعْجَلَ بِه إِنَّ عَلَیْنَا جَمْعَهُو وَقُرْءَانَهُ و ... ثم ان علینا بیانه);[۳۶] زبانت را برای عجله در خواندن آن (قرآن) حرکت مده (براساس تفسیری از آیه); چرا که جمع کردن و خواندن آن بر عهدهی ماست; پس هرگاه آن را خواندیم از خواندن آن پیروی کن; سپس بیان (و توضیح) آن (نیز) بر عهدهی ماست.
(وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنَا بَعْضَ الاَْقَاوِیلِ لاََخَذْنَا مِنْهُ بِالْیَمِینِ ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِینَ);[۳۷] اگر او سخنی دروغ بر ما میبست (که البته چنین اتفاقی هرگز رخ نمی دهد با توجه به معنای «ولو») ما او را با قدرت می گرفتیم; سپس رگ قلبش را قطع می کردیم.
(إِنَّ عِبَادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطَـنٌ وَکَفَی بِرَبِّکَ وَکِیلاً);[۳۸] (خطاب به ابلیس: امّا بدان) تو هرگز سلطهای بر بندگان من نخواهی یافت (و آنان هیچگاه در دام تو گرفتار نمی شوند) و کافی است که پروردگارت حافظ آنها باشد.
(نیز بنگرید به آیات ۴۲ فصلت و ۱۶ اعلی و...)
۴) اجماع و اتفاق مسلمانان
مصونیت پیامبر(صلی الله علیه وآله) از جمله مسلمات مذاهب اسلامی است و همهی مسلمانان از صدر اسلام تاکنون بر سر این مسئله (نفوذ ناپذیری وحی) اتفاق نظر دارند و گشت و گذاری در تاریخ اسلام آن را به اثبات میرساند. البته ممکن است برخی معاندان غرضورز و گروهی غیر مسلمان که با تفکر مسلمانان ناآشنایند، به طرح چنین افکاری علاقه نشان دهند که البته ناکام به جای خویش باز خواهند گشت.[۳۹]
سید محمد حسین میری
پانوشت ها :
[۱]. سورهی نجم، آیهی ۳، ۴.
[۲]. محمد هادی معرفت، التمهید فی علوم القرآن، الجزء الاول، (مؤسسهی انتشارات اسلامی چ سوّم، سال ۱۴۱۶ ق)، ص ۲۵ - ۳۱.
[۳]. ر.ک: محمدباقر سعیدی روشن، تحلیل وحی از دیدگاه اسلام و مسیحیت، (مؤسسهی فرهنگی اندیشه، چ اوّل، مهر ماه ۱۳۷۵).
[۴]. همان.
[۵]. ر.ک: علیرضا قائمینیا، وحی و افعال گفتاری، (زلال کوثر، چ اوّل، بهار ۱۳۸۱) و رضا حاجی ابراهیم، نگاهی بر بسط تجربهی نبوی، (زلال کوثر، چ اوّل، زمستان ۱۳۸۱).
[۶]. سورهی تکاثر، آیات ۵ - ۶.
[۷]. علامه طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، (بیروت: منشورات مؤسسهٔ الاعلمی)، ج ۲۰.
[۸]. سورهی یوسف، آیهی ۱۰۸.
[۹]. سورهی یونس،آیهی ۳۷ - ۳۸.
[۱۰]. سورهی هود، آیهی ۴۹.
[۱۱]. سورهی جن، آیات ۲۶ - ۲۸.
[۱۲]. سورهی نجم، آیات ۱ - ۴; سورهی اعلی، آیهی ۶; سورهی طور، آیهی ۴۸; سورهی حجر، آیات ۹۴ - ۹۵; سورهی شعراء، آیات ۲۱۰ - ۲۱۲.
[۱۳]. ر.ک: محمدباقر سعیدی روشن، وحی شناسی، (مؤسسهی فرهنگی دانش و اندیشهی معاصر، چ اوّل، بهار ۱۳۷۸)،و همان.
[۱۴]. سورهی مزمل، آیهی ۵ و سورهی اعراف، آیهی ۱۸۴.
[۱۵]. سورهی احزاب، آیهی ۳۷.
[۱۶]. سورهی الحاقه، آیات ۴۳ - ۴۷.
[۱۷]. سورهی شوری، آیهی ۵۲.
[۱۸]. سورهی اعراف، آیهی ۶ و سورهی احقاف، آیهی ۹.
[۱۹]. سورهی نحل، آیهی ۸۹ و سورهی بقره، آیهی ۲.
[۲۰]. سورهی اسراء، آیهی ۸۸ و سورهی مائده، آیهی ۶۷.
[۲۱]. سورهی طه، آیهی ۵۰.
[۲۲]. سورهی شعراء، آیات ۱۹۲ - ۱۹۴.
[۲۳]. علامه طباطبایی، همان، ج ۱۵، ص ۳۱۷.
[۲۴]. سورهی زخرف، آیات ۳ - ۴.
[۲۵]. علامه طباطبایی، همان، ج ۱۸، ص ۸۳ و آیت الله جوادی آملی، تفسیر موضوعی (مرکز نشر اسراء) ج ۳، ص ۱۴۲، ۱۶۰.
[۲۶]. سورهی نساء، آیهی ۸۲.
[۲۷]. سورهی نحل، آیهی ۴۴.
[۲۸]. ر.ک: سعیدی روشن، تحلیل وحی.
[۲۹]. سورهی بقره، آیهی ۹۷.
[۳۰]. سورهی قیامت، آیهی ۱۷.
[۳۱]. سورهی اعلی، آیهی ۶.
[۳۲]. محمدتقی مجلسی، بحارالانوار، (تهران) ج ۱۸، ص ۲۴۰ به نقل از مناقب و نیز ر.ک: همان، حدیث ۱۲.
[۳۳]. ر.ک: علامه حلی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، تحقیق و تعلیقهی حسن حسنزاده آملی، (مؤسسهٔ النشر الاسلامی، ۱۴۰۷ ق).
[۳۴]. سورهی حجر، آیهی ۹.
[۳۵]. سورهی نجم، آیهی ۳ - ۴.
[۳۶]. سورهی قیامت، آیهی ۱۶ - ۱۹.
[۳۷]. سورهی الحاقه، آیهی ۴۴ - ۴۶.
[۳۸]. سورهی اسراء، آیهی ۶۵.
[۳۹]. برای آگاهی بیشتر ر.ک: التمهید فی علوم القرآن، محمدهادی معرفت، (مؤسسهٔ النشر الاسلامی) ج ۱، ص ۸۵ ـ ۹۸.
صباح، شماره ۱۳و۱۴
منبع : پرسجو