دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا


جامعه شناسی خانواده


هرگاه سخن از خانه و خانواده می‌شود، تصویری در ذهن من نقش می‌بندد. تصویری كه تقریباً همیشه ثابت است و تغییر چندانی نمی‌كند. اتاقی با دیوارهای آبی كم رنگ و درهایی با پنجره‌های مشبك و پرده‌های نقش‌دار كه در وسط در، تنها آن قسمت كه شیشه دارد نصب شده است و البته معمولاً كنار زده می‌شود.
در میان اتاق كرسی است با لحافی پر از گل‌های زیبای صورتی و بنفش. همه اعضای خانواده زیر آن لم داده‌اند به جز دختر، كه پهلوی بساط سماور كنار اتاق نشسته و در حال ریختن چای در استكان كمر باریك لبه طلایی است. روی كرسی كاسه‌ی چینی گل سرخی است پر از انجیر، پرهلو و توت خشك. پسر بزرگ مدام دستهای خشك شده و سرما زده‌اش را به هم می‌ساید تا شاید از گزش ناشی از سرما بكاهد. پسر كوچك از ورای شیشه‌های بخار گرفته اتاق، به حوضی كه آبش سبز است و درخت خرمالوی كنارش، خیره شده است.مادر از باقی مانده‌های كامواهای رنگارنگ شال گردنی می‌بافد. اما گوشش با پدر است. این را می‌توان از لبخند ناشی از حظ و لذتش فهمید. پدر دارد بلند بلند شاهنامه می‌خواند. قصه به عروسی سیاوش و فرنگیس رسیده است:
« ... زمین را ببوسید گلشهر و گفت كــه خورشــید را گشت ناهیــد جفت
و زآن روی پیــران و افراسـیاب ز بهــــر سیـاوش همه پرشتـاب
بدادند دختـــر به آئین خــویش چنان چون بود در خور دین خویش ...»
نمی دانم این تصویر كی و چگونه در ذهن من راه یافته است. مسلم است كه این روزها مشابه چنین تصویری حداقل در جامعه شهری نمی‌توان یافت. خانه، دیگر آن چهار دیواری اختیاری، مأمن استراحت و آرامش و به دور از قیل و قال جامعه نیست. عصر، عصر ارتباطات جمعی است و با ورود وسایل ارتباط جمعی به خانه، دیوارهای نفوذناپذیر فرو ریخته و كانون امن حیات مركز مباحث سیاسی، اجتماعی و فرهنگی گردیده است. آدمها همین طور كه در خانه خود نشسته‌اند، به اقصی نقاط دنیا سفر می‌كنند و از خبرهای همین چند لحظه پیش دور افتاده‌ترین جزایر مطلع می‌شوند و هر شب در خانه خود عزا و عروسی برپا می‌كنند. این تحول از یك زاویه كه نگاه كنی، البته خوب است. جذابیتهای خانواده جدید باعث شده است كه مردان گریزپا وقت بیشتری را در خانه بگذرانند. حال كه در خانه می‌توان از برنامه‌های سرگرم كننده درست و با برنامه‌های آموزشی و فرهنگی نیاز خود را به دانستن ارضا كرد، دیگر لزومی به بیرون رفتن نیست! كمتر نهاد، سازمان و تشكل اجتماعی قدرت رقابت با خانواده را دارد. زنان دیگر محبوس در خانه و به دور از وقایع اجتماعی نیستند. روزها همینطور كه به كارهای خانه می‌پردازند، به برنامه‌های آموزشی رادیو گوش فرا می‌دهند و و عصرها ترجیح می‌دهند جای پهن كردن بساط تخمه و خبر گرفتن از همسایه‌ها، روزنامه بخوانند و به بحث روانشناسی تلویزیون گوش بدهند. رشد فرزندان، دیگر یك بعدی نیست و اطلاعاتشان محدود به دانسته‌های پدر و مادر نمی‌شود. اما اگر از زاویه دیگر به این پدیده بنگرید، عیوبی نیز دارد. خانواده جدید انسانها را به سوی خود كشیده است اما نه در تمامیت هستی آنان! به بیانی دیگر همه در حصار خانه حضور دارند اما تنها حضور فیزیكی. اعضای خانواده ممكن است بر اثر كمی جا نزدیك به هم بنشینند، اما توجه آنان به خارج از خانه است، تلویزیون، روزنامه یا اینترنت. بنابراین روابط متقابل اعضاء رو به كاستی است. به جای گفتگو، تبادل نظر و درددل، با تلویزیون سرو كار دارند. نبودن یكی از افراد خانواده اصلاً به چشم نمی‌آید. بدتر از آن این كه، این روزها در پی تعدد كانالها، كوچك شدن وسایل و كم فضا اشغال كردنشان، و اضافه شدن وسایلی كه تنها یك نفر می‌تواند از آن استفاده كند مثل كامپیوتر، این تجمع صوری نیز گسست. هركس در اتاق خود به تلویزیون، كامپیوتر، مجله و روزنامه خود مشغول است.روش تربیت خانواده فقط مختص خانواده نیست و اتفاقاً عوامل بیرونی و اشخاص غریبه، بیشتر روی آنها تأثیر می‌گذارند. همچنین جوامع به سوی صنعتی شدن پیش می‌روند.این مورد نیز باعث تغییراتی شگرف در جامعه امروزی شدهاست. ساعات كار اداری افزایش پیدا كرده است. امروزه معمولاً افراد شاغل تمام وقت مفید روزشان را در بیرون خانه بكار مشغولند. در پی طولانی شدن مسافتها، حتی غذای خود را در محل كار صرف می‌كنند. با مهاجرت وسیع زنان از خانه و كار تمام وقت آنها، نقشهای كلیشه‌ای زن و مرد در هم ریخته و حیطه كارشان تعریف مشخصی ندارد. این البته در فرآیند اجتماعی شدن زنان و بهبود وضع اقتصاد ممالك بسیار مؤثر بوده است و از افسردگی و رخوت ناشی از روزمرگی در زنان كاسته، اما موجب سرد شدن كانون خانواده شده است. تعداد سازمانهایی مثل شیرخوارگاه و مهدكودك روز به روز رو به افزایش است. همچنین در پی اهدافی در راستای تنظیم خانواده، از تعداد فرزندان كاسته شده، اما مسئولیت و حساسیت والدین نسبت به آنان بیشتر شده است. حتی بعضی از والدین در این راه دچار افراط شده و این امر باعث پیدایش طیف وسیعی از خانواده‌های فرزندمركز شده است. خانواده فرزندمركز، به خانواده‌ای گفته می‌شود كه در آن تعداد فرزندان اندك، هزینه‌های آنان بالا و كار اقتصادیشان در خانه نادر است و لی علی رغم این شرایط ارزشی محوری دارند. همانطور كه توجه نكردن به فرزندان و نیازشان اثرات سوئی در شخصیت وآینده آنان دارد، توجه كردن بیش از حد به آنان، باعث عواقب غیر قابل جبرانی می‌شود. تأثیر خانواده بر تربیت خانواده و فرزندان در شكل‌گیری اجتماع غیر قابل انكار است. این نكته را «اتوكلاین برگ» به زیبایی در این جمله بیان كرده است.«فرزند، پدر بشر است». یعنی فرزندان هستند كه رسالت تداوم نسل‌ها را بر عهده دارند و كیفیت و كمیت نسل فردا را رقم می‌زنند. انسان شناسان در جوامع مختلف نشان داده‌اند كه طرز پرورش طفل در هر جامعه كلید فهم آن اجتماع و فرهنگ آن است. رفتار، منش، اعتقادات اعضای خانواده تأثیر مستقیمی در شكل‌گیری فرزند دارد. مطالعات «گورو» در روسیه نشان می‌دهد كه حتی قنداق كردن كودك در خانواده و روش‌های آن، در روحیه كودك آثاری عمیق به جای می‌گذارد و چه بسا اطاعت كوركورانه از بزرگان را در او پرورش دهد. اریك فروم از شخصیتی سخن می‌راند كه نامش را «شخصیت ضعیف كش» می‌نهند. به زعم او خشونت پدر در خانواده، فرزند را چنان بار می‌آورد كه به راحتی فرمان پذیرد و در برابر قوی، تسلیم محض ماند، لیك در برابر ضعیف قدرت خواهد و تسلطی بی‌چون و چرا طلبد.همچنین تحقیقات جامعه شناسان نشان داده است كه در جامعه‌ای كه تربیت كودكان با بازی - مدارا و ملاطفت آمیخته است، شخصیت اساسی افراد به نرم خوئی و آسان‌گیری مقرون می‌شود و حتی خدایان در چنین جامعه‌ای، پر از رحمت و شفقت تصور می‌شوند. در عوض تربیت خشن، انسانها را تندخو بار می‌آورد و خدایانشان سخت‌گیر و منتقم تصور می‌شوند. «كاردینر» كه بنیانگذار اصطلاح، "شخصیت اساسی" است معتقد است در افراد هر جامعه صفاتی مشترك می‌توان یافت. آن صفات، "شخصیت اساسی"افراد آن جامعه را تشكیل می‌دهد كه معلول نمادهای نخستین اجتماعی است.
تطور همسر گزینی:
در فرهنگ جدید، علاوه براینكه خانواده‌ها دچار تحول و تطور شدند، چگونگی شكل‌گیری كانون خانواده و نحوه انتخاب همسر نیز دچار تحول شگرف گردید. قبل از تطور ازدواج فرزندان از وظایف و اختیارات بزرگترها و همچون ابزاری در خدمت خواستهای جمعی و مصالح اجتماعی بود. در انتخاب والدین، خواست و احساس رضایت دو طرف ملاك نبود، بلكه اهداف دیگری مدنظر بود از جمله جلوگیری از توزیع میراث خانوادگی و یا از بین بردن دشمنی و خصومت دو قوم یا دو گروه خویشاوند...
اما امروزه زوجین در آنچه بزرگترین اقدام در تعیین سرنوشتشان تلقی می‌شود، حق تصمیم‌گیری و اظهار نظر خواهند یافت. باید توجه داشت كه اگر از دیدی صرفاً سخت یا صرفاً مدرنیته به ازدواج نگاه كنیم راهی به خطا می‌رویم.
«اكسن زیرار» موارد زیر را لازمه یك ازدواج موفق می‌داند:
- بسط شعاع آزادی آنان كه سرنوشتشان در گروی این زناشویی است، كه به معنای گسست از خواست و علائق والدین نخواهد بود. چه آنان مظهر تجربیات انباشته در طی اعصارند و نیز تداوم زناشویی در پیوست با سنت موجب پیوند نسل‌ها در طول تاریخ و استحكام نهایی آن است.
- بسط شناخت متقابل با تماس قبل از ازدواج نباید به نحوی صورت پذیرد كه جهات عقلانی و حساب شده زناشویی به فراموشی سپرده شود و آنچه زوجیت مبتنی بر «عشق افلاطونی» خوانده می‌شود به فراموشی ابعاد واقعی حیات بینجامد.
- ورود جوامع انسانی به مرحله دوم نمی‌تواند به امحای مرزهای جامعه و پیدایی زوجیت آزاد كه در آن انسانها بنا به خواست خود و به دور از تمامی ممنوعیتها، محدودیتها و مشكلات به كار ازدواج می‌پردازند، بینجامد. یعنی كه عمل زوجیت با تمامی عواقب فردی و اجتماعی آن، نه اقدامی عاقلانه و سرسری است و نه هیچ گاه تصادفی. لیك آنچه در مرحله دوم به چشم می‌خورد، افزایش آزادیهای فردی است.این آزادی گرچه شایان توجه است اما بیكرانه نیست. این بدان معناست كه فرد باید به هنگام انتخاب شریك زندگی خود، از قواعد بسیار پیچیده اما دقیق پیروی كند. بنابراین ازدواج تركیبی است از غریزه، عاطفه و قواعد اجتماعی و انتخاب باید تركیبی از عقل و احساس باشد.
منابع:
۱- روانشناسی فرهنگی وروانشناسی خانواده ایرانی
نوشته دكتر سعید پیرمرادی
۲- كلبه هندی نوشته ژاك هانری برناردن دوسن پی یر
۳- دایرالمعارف بزرگ زرین نوشته بابك حقایق-بابك ریاحی پور
۴- هنر عشق ورزیدن نوشته اریك فروم
۵- جامعه شناسی خانواده شهلا اعزازی
۶- جامعه شناسی خانواده نوشته باقر ساروخانی
۷- تاریخ اجتماعی ایران نوشته مرتضی راوندی
۸- مبانی تاریخ اجتماعی ایران نوشته رضا شعبانی
۹- تشكیل خانواده در اسلام نوشته علی قائمی
۱۰- زن در آیین زرتشتی نوشته كتایون مزداپور
۱۱-درباره جامعه شناسی خانواده ایرانی
نوشته مهدی علی اكبر