جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

مسئولیت ارجاع بیماران


مسئولیت ارجاع بیماران
آقای میانسالی است با یك بغل بزرگ از عكس و آزمایش و كاغذهای مختلف. از چند سال پیش موقع استراحت ناراحتی مبهمی در پاها احساس می كند كه با حركت پاها و ماساژ آنها بهتر می شود. مجبور است تا پاسی از نیمه شب پاها را تكان بدهد، روی هم بگذارد و بردارد بایستد و درجا بزند تا كم كم به خواب برود تازه بعد از آن هم هرازچند گاهی پاهایش می پرد و بیدارش می كند. تازگی ها هر وقت می نشیند هم این ناراحتی به سراغش می آید.
معاینه عصبی اش طبیعی است. برای من كه به این گونه بیماری ها می پردازم تشخیص سندرم پای بی قرار كه این بیمار نمونه واضحی از آن است تشخیص بسیار آسانی است. درمان مناسبی هم برای این بیماری وجود دارد كه تجویز می كنم. این بیمار با همین شكایت به پزشكان زیادی مراجعه كرده.
متخصصین داخلی آزمایشات زیادی در مورد كم خونی و چربی خون و... انجام داده اند. ارتوپدها و متخصصین مفاصل تراكم استخوان گرفته اند و عكس های متعددی از استخوان های پا گرفته اند. جراحان اعصاب ام آر آی كمر و نوار عصب و عضله گرفته اند.
متخصصین عروق شریان های پا را به دقت بررسی كرده اند و نهایتا جلسات مشاوره زیادی با روانپزشكان داشته اند و سرتاسر مشكلات زندگی اش مرور شده و البته همه بی نتیجه.حالا من فقط به این می اندیشم كه چه بسیار بیمارانی كه برای سایر تخصص ها تشخیص های بسیار آسانی بوده و به فكر من خطور نكرده و فقط از زاویه تنگ تخصص خود نگاه كرده ام و بیماران بی نتیجه آمده اند و رفته اند. راستی چرا چنین استناگفته پیداست اما باید گفت كه پزشكان در اولین برخورد با هر بیماری دو وظیفه دارند اولین وظیفه آن است كه مثل محاكم قضایی ابتدا به توجیه صلاحیت خود بپردازند و اگر بیماری ای را در صلاحیت خود نمی بینند باید بتوانند آن را به متخصص مربوطه ارجاع كنند. اهمیت مسئولیت این ارجاع به هیچ وجه كمتر از اهمیت مسئولیت دوم آنان در درمان بیماری نیست.
اما ببینیم چرا این مسئولیت تقریبا به دست فراموشی سپرده شده است. ببینیم چرا پزشكان در بسیاری موارد در مورد درمان ناصحیح یا دریافت بیش از معمول مورد سئوال قرار می گیرند اما در مورد عدم ارجاع مورد سئوال قرار نمی گیرند یا حداقل كمتر مورد سئوال قرار می گیرند
البته در موارد نادری ممكن است پزشكان برای ویزیت بیماران بیشتر یا صرفا به جهت غرور از ارجاع بیماران سر باز زنند. اما واضح است كه این موضوع به هیچ وجه تمام مسئله را توجیه نمی كند و در این مورد عوامل اساسی تر دیگری دخالت دارند كه در اینجا می كوشم به رئوس آنها اشاره كنم.
تخصص گرایی بیش از حد نه تنها باعث پس رفت روزافزون و حتی نابودی پزشكی عمومی شده است كه خود جای بحث مفصلی دارد بلكه تا حدود زیادی وجه عمومی پزشكان متخصص را نیز زائل كرده است. یكی از دلایلی كه كلیه پزشكان مجبورند قبل از دوره تخصص پزشكی عمومی را بگذرانند همین مسئولیت ارجاع بیماران است و اگر چنین است كه هست پس طب عمومی برای متخصصین نباید دوره ای به صورت یك بار برای همیشه باشد و این آموزش به شیوه ای اجباری باید تداوم یابد خصوصا در زمانی كه دانش طب روزبه روز در حال تحول است تصور می كنم در برنامه آموزش مداوم و اجباری پزشكان متخصص باید بخش هر چند كوچكی به طب عمومی اختصاص یابد.
اما مهم تر از آن همچنان تقویت و آموزش پزشكی عمومی به مثابه رشته ای از پزشكی است كه مسئولیت دوم یا درمانی آن تحت الشعاع مسئولیت اول یا مسئولیت ارجاع قرار دارد. تقویت چنین پزشكی عمومی ای ضمن اینكه از بار هزینه های درمانی می كاهد و دست متخصصین را باز می گذارد به نوعی خود تحقق سنت ارجاع است.
باید در دانشكده های پزشكی نه فقط مسائل درمانی بلكه مسائلی همچون شیوه ارجاع و روش های همكاری بین بخش های گوناگون پزشكی آموزش داده شود و از این رو اگرچه در اولین نگاه ممكن است ثقیل به نظر برسد اما ضروری است در بیمارستان های آموزشی جایی برای پزشكان عمومی در نظر گرفته شود كه به آموزش طب عمومی به دانشجویانی بپردازند كه گویا قرار است طبیب عمومی شوند. استادانی كه شیوه برخورد با بیماران، نحوه اداره یك كلینیك عمومی، نحوه پرونده سازی و بالاخره شیوه ارجاع و حدود و ثغور رشته خود و تخصص های مختلف را به دانشجویان پزشكی آموزش دهند.
دكتر بابك زمانی
متخصص مغز واعصاب
منبع : روزنامه شرق