جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


مدعیان دروغین دفاع از کارگران ،کاسبکاران راستین


مدعیان دروغین دفاع از کارگران ،کاسبکاران راستین
چند ماه بود که به علت ورشکستگی و انحلال کارخانه بیکار شده بود. به وسیله یک دوست به مدیر مجله‌ای معرفی شد که مدعی بود عدالت‌خواه است و مدافع حقوق زحمتکشان ودر صدد بود اولین شماره مجله اش را بزودی منتشر کند... در ابتدا روابط خوب و حسنه بود. مدیر می‌گفت در حال حاضر این مجله درآمدی ندارد و نمی‌تواند به کارکنانش حقوق خوب و کافی بپردازد ولی در آینده که مجله سود ده شود بطور حتم درآمد آن به کارکنانش تعلق خواهد داشت و این در حالی بود که بیشتر دست‌اندرکاران و متخصصان معتقد بودند که این مجله هم مثل بسیاری کارهای فرهنگی دیگر از این دست اصولاٌ نمی‌تواند چندان سودده باشد. چند ماه بیشتر زمان لازم نبود تا بطور کلی مشخص شود جناب مدیر که خود از محل شغلی دیگر، ثروت و درآمد خوبی دارد نه تنها حقوقها را افزایش نخواهد داد، بر عکس چون " مدعی" دفاع از حقوق کارگران و زحمتکشان است انتظار دارد کارکنانش بخصوص آنها که داعیه و سابقه کارگری و صنعتی دارند برایش رایگان کار کنند و یا دستمزد کمی انتظار داشته باشند. حالا دیگر حقوق‌ها با تاخیر بیش از یک ماه پرداخت می‌شد وانتظار مدیر برای کار رایگان هر روز بیشتر. با این وضع ادامه کار و گذران زندگی ممکن نبود . ... و دوباره بیکاری و مسافرکشی شروع شد.
پس از چند ماه باز هم به توصیه یک دوست به یک شرکت پیمانکار تاسیسات صنعتی معرفی شد. روز مصاحبه روی میز مدیرعامل کارت سندیکای کارگران و جشن اول ماه مه ( روز جهانی کارگر) دیده می‌شد. مدیرعامل مدعی بود اندیشه دفاع از حقوق کارگران را هم دارد. مصاحبه به خوبی برگزار شد و در مورد حقوق به توافق رسیدند. فرم درخواست کار را پر کرد و بدون اینکه قراردادی نوشته شود آدرس محل کار را گرفت. روز بعد راهی کارخانه پارس خودرو شد.
سایت شمالی، موتور خانه اصلی و پس از چند توضیح کوتاه به عنوان یک کارگر متخصص و با تجربه برق و تاسیسات ( تکنیسین برق) به افراد کارگاه معرفی و مشغول به کار گردید. در این کارگاه حدود ۱۵ الی ۲۰ کارگر جوان و چند تکنیسین تاسیسات هم کار می‌کردند . به زودی معلوم شد که بیشتر این کارگران اخیراٌ و برای کار در این کارگاه استخدام شده و تجربه چندانی هم ندارند. از نصب و راه‌اندازی این موتورخانه و تجهیزات آن چند سال گذشته بود. مسئول کارگاه می‌گفت این شرکت سرویس و نگه‌داری بخش بزرگی از تاسیسات کارخانه را به تازگی پیمان بسته و به همین دلیل هنوز امکانات و تجهیزات کافی ندارد. کمد و رخت‌کنی در کار نبود، لباس ها را در گوشه‌ای از موتورخانه تعویض و در کیسه‌ای گذاشته به میخی روی دیوار آویزان می‌کردند. از لباس کار، کفش ایمنی، حمام و دوش آبگرم که برای کارگران تاسیساتی بسیار هم ضروری است خبری نبود. مدیرعامل -البته در حد حرف- همه این‌ها را ضروری می‌دانست ولی فراهم شدن‌شان را به گرفتن محل کارگاه جدید در سایت جنوبی کارخانه پارس خودرو موکول می‌کرد.
همه این امکانات به اضافه شیر در ساعت ۱۰ صبح ، چای صبحانه و ساعت ۴ بعدازظهر و یک وعده غذای گرم وجود داشت ولی مخصوص کارگرانی بود بطور مستقیم در استخدام کارخانه پارس‌خودرو بودند و کارگران شرکت‌های پیمانکاری از این امکانات محروم بودند. در این جا هم عده‌ای "خودی" و بخشی "غیرخودی" بودند و بین انها تبعیض وجود داشت. مسئولین شرکت در پاسخ به سئوال‌ها و درخواست‌های مکرر کارگران وعده می دادند به زودی این امکانات برای کارگران شرکتی هم فراهم می‌شود و البته بجز لباس‌کار بقیه هرگز فراهم نشد.
وضع استخدامی کارگران این کارخانه متفاوت و چند گونه است . بیشتر کارگران خط‌های تولید با "قراردادهای موقت کار"ی که گاه تا ۱۰ سال و بیش از آن پشت‌سرهم تمدید می‌شود در استخدام شرکت پارس خودرو هستند. کارگران خدماتی، فنی و پشتیبانی و بخش‌های توسعه و نوسازی نیز با قراردادهای موقت در استخدام شرکتهای مختلف پیمانکاری اند و بسته به بزرگی و کوچکی شرکت پیمانکار از امکانات و حقوق و مزایای کمتری برخوردارند. وجود چند نوع مامور و پرسنل انتظامات، حفاظت و حراست با لباسهای مخصوص ومتفاوت با یکدیگر و پراکندگی آنها در سطح کارخانه جو پادگانی را تداعی می‌کند .
بزودی کار گسترش پیدا کرد و طی پیمانی سرویس و نگه‌داری تاسیسات سرمایش و گرمایش سایت جنوبی پارس خودرو هم به کارها اضافه شد. دیگر زمانی برای استراحت نبود. بلافاصله پس از صبحانه کارها مسلسل‌وار شروع می‌شد. بچه‌ها بین ساعت‌های ۳۰/۱۲ الی ۳۰/۱۳ و پس از پایان نسبی کارهای محول شده خسته و گرسنه به کارگاه مرکزی برمی گشتند. در حالیکه در کارخانه چند سالن غذاخوری مجهز وجود داشت کارگران شرکت‌های پیمانکاری می‌بایست غذای مختصری را که از خانه با خود آورده بودند در کارگاه‌های خودشان صرف کنند.
کارگاه مرکزی، محل تعویض لباس،محل غذا خوردن و مکان استراحت کارگران شب کار همگی یک جا و عبارت بود از چند صندوق چوبی بزرگ که وارونه کنار هم گذاشته و روی آنها فرش پهن کرده بودند. مکانی کاملاٌ غیر بهداشتی. اگر چیزی روی زمین و حتی روی همین تخت‌های من‌درآوردی گذاشته می‌شد همینکه کارگاه کمی خلوت می‌شد موش‌ها به سراغ آن می‌رفتند. بسیار پیش می‌آمد که با وجود گرسنگی شدید، غذای بچه‌ها بدلیل اینکه موش‌ها آن رفته را آلوده کرده بودند دور ریخته می‌شد.
روز کار هشت ساعته مفهومی نداشت و زمان تعطیلی کارگاه عملاٌ ساعت پایان کار محول شده بود. مازاد بر ۸ ساعت کار را اضافه کاری محسوب می‌شد، البته در صورتی که منشی شرکت این ساعت‌ها را درست و دقیق ثبت و محاسبه می کرد و این چیزی بود که کمتر اتفاق می‌افتاد. در استفاده و تحویل ابزار و لوازم کار و حتی قطعه‌های مورد نیاز به شدت صرفه‌جویی می‌شد. به طور معمول بیشتر کارها به شکل اضطراری و با عجله زیاد و در عین‌حال با حداقل امکانات انجام می شد. به جای ابزار و امکانات و وسایل ایمنی و حفاظتی، تا حد ممکن از نیروی انسانی استفاده می‌شد. نبود ابزار ، امکانات، وسایل ایمنی و حفاظتی کافی در کنار عجله و حالت اورژانسی داشتن کارهای محول شده باعث می‌شد حوادثی مثل زمین خوردن، سوختن، بریدن و جراحت دست و پا و ... عادی و بخشی از کار باشد. تعمیرات اساسی تاسیسات ،کابل برگردان‌ها و تعمیرات مهم تابلوهای برق ٌ می‌بایست در ساعت و روزهای تعطیل و غیر کاری کارخانه انجام شود. به همین دلیل همیشه و در آخرین ساعات کاری روزهای چهارشنبه و پنجشنبه برنامه کار و تعمیرات مفصلی برای بعدازظهر پنجشنبه و جمعه‌ها تعیین و ابلاغ می‌شد. در نتیجه اضافه کاری پنجشنبه و جمعه برای تعداد زیادی از بچه‌ها اجباری بود و به درازا کشیدن این اضافه کاری ها تا ساعت۱۰یا حتی بعد از نیمه شب امر نادر و کمیابی نبود.
در سالن تولید " رنوی PK " هم مثل دیگر سالن‌ها برای صرفه‌جویی در مکان و استفاده بیشتر از فضای سالن همه تابلوهای برق مربوط به ماشین ‌آلات تولید روی سکو و در ارتفاع چند متری از سطح زمین قرار گرفته بود.
ظهر روز چهارشنبه ۸۴/۵/۵ به او گفته شد که فردا و پس‌فردا باید تابلوی برق بسیار سنگین و پرقدرتی (الکتریکی) که دستگاه‌های نقطه‌جوش سالن PK را تغذیه می‌کند جابجا شده روی سکویی به ارتفاع حدود ۴ متر نصب گردد. خیلی با احتیاط اعتراض کرد و گفت کاری بسیار سنگین است و به نیروهای متخصص و کارآمد و همینطور زمان زیادتری نیاز دارد،‌ جرثقیل و لیفت‌تراک لازم است و اصولاٌ کاری نیست که با این نیروی کم بتواند در یک بعدازظهر پنجشنبه و جمعه انجام شود. مدیرعامل پاسخ داد : نیرو کار کافی به تو می‌دهیم و خودمان هم هستیم. دیگر جای بحث نبود. ظهر پنجشنبه ۵ نفر از کارگران شرکت به اضافه ۵ کارگر ساختمانی به او معرفی شدند. کاری سنگین و تخصصی که فقط به نیروی باتجربه و متخصص و دست‌کم ۲ الی ۳ روز کاری کامل زمان نیاز داشت با گروه ۱۱ نفره‌ای شروع شد که فقط ۳ نفر از آنها ۳ نفر برق‌کار بودند. . صبح شنبه باید تابلو آماده ی استارت باشد! همه چیز با عجله هر چه بیشتر و امکانات هر چه کمتر شروع و انجام شد. در انجام این‌گونه کارها با نیروی‌های غیر متخصص و زمان ناکافی احتمال بروز خطا و اشتباه بسیار زیاد است.
شنبه ۸/۵/۸۴ ساعت ۳۰/۷ مدیر فنی و مهندس ناظر فنی کارخانه پارس‌خودرو ، مدیران سالن PK و مدیران شرکت پیمانکار در محل حضور یافته و اصرار داشتند هر چه زودتر جریان برق به تابلو وصل و تولید در سالن شروع شود. تلفن همراه و بیسیم مدیر فنی مداوم اشتغال بود و زنگ می‌خورد. همه نگران تولید PK بودند مدیر سالن مضطرب بود و داشت حساب می‌کرد تا این لحظه تولید اتاق ‌P.K چه تعداد عقب افتاده است. بادمجان دور قاب‌چینها هم ... .
آخرین تست‌ها هم انجام گرفت. در مدار تابلو یک اتصالی کوچک دیده می‌شد. او و ناظر فنی کارخانه به یکدیگر و به تابلو نگاهی کردند. همه عجله داشتند، فرصت بررسی مجدد، باز کردن و تست کابل‌ها نبود. با خوش‌بینی ساده لوحانه ای که متاثر از عجله بود فرضی را در نظر گرفتند که حکایت از عادی بودن این حالت داشت، اشکال و اتصالی دیده شده را عادی و مربوط به دستگاه‌های اندازه‌گیری تابلو ازریابی کردند. باز هم خوشبینانه (احمقانه) بنا را بر این گذاشتند که در صورت وجود خطا و اتصالی در تابلو، پس از استارت جریان برق ورودی به تابلو توسط کلیدهای حفاظتی ویژه و خودکار موجود در نیروگاه اتوماتیک وار قطع خواهد شد!
با پیام مدیر فنی توسط موبایل،‌ مسئول نیروگاه برق، جریان را به تابلوی جابجا شده وصل کرد. صدای وز وز مشکوکی شنیده می‌شد. به عنوان مسئول اجرای پروژه باید علت را بررسی می‌کرد. بوسیله یک نردبان کوتاه که به طور موقت زیر سکو گذاشته شده بود خود را بالا کشید و داخل تابلو رفت .
تابلویی به اندازه یک اتاق ۱۲ متری. صدای "وز وز"ی که نشانه ی عبور جریان فوق‌العاده زیاد و غیرعادی الکتریسیته بود از همه طرف شنیده می‌شد. یک سر ولت‌متر را به شینه (شمش یا تیغه‌های مسی حامل جریان برق که در تابلوها استفاده می‌شود) ی نول چسباند. حدس و خوش‌بینی آنها کاملاٌ احمقانه بود؛‌ در نیروگاه پارس‌خودرو به رغم همه استانداردهای صنعت برق " کلید حفاظتی قطع سریع جریان " وجود نداشت.
ناگهان شروع شد، جرقه و قوس الکتریکی بین شینه‌ها و از هر طرف. تابلو به جهنمی سوزان و هر لحظه منفجر شونده تبدیل شده بود ... . نمی‌دانست چه گونه ولی یک‌باره خود را در حال پرواز از بلندی دید. معجزه‌ای برای نجات یا تصمیمی ناخودآگاه ولی از سر تجربه برای فرار از سوختن در جهنم. و... سقوط . دردی شدید در پای راستش پیچیده بود. با عجله برخاست و به قصد قطع کردن جریان برق خواست بطرف کلیدی که اصلاٌ وجود نداشت بدود . دوباره روی پای راست محکم به زمین افتاد ، هنوز نمی‌دانست ساق و مچ پای راستش شکسته است و حسابی خرد شده .... .
آمبولانس ، جاده قدیم کرج و بیمارستان شماره ۲ تامین‌اجتماعی . اورژانس بیمارستان مملو از بیماران و مجروحان بدحال بود. هر چند دقیقه آمبولانسی می‌رسید و مجروحی بسیار بدحال با خود می آورد. مجروحانی که بیشتر آن ها دچار حادثه ضمن کار شده و بعضی هم محصول تصادف اتومبیل‌های جاده قدیم یادیگر جاده‌های آن اطراف بودند. چند پرستار و انترن بدون وقفه و با عجله در رفت‌و‌آمد بودند.
رسیدگی به این همه مجروح و حادثه‌دیده چگونه ممکن بود؟ مجروح‌‌ها ناله می‌کردند، همراهان عاجزانه از پرستار و پزشکان اورژانس درخواست می‌کردند به مجروح‌ آنها رسیدگی و توجه شود. پس از ساعت‌ها درد کشیدن،‌ بلا تکلیفی، نبود پزشک و تخت خالی بالاخره معلوم شد ساق پای راست از دو نقطه شکسته، استخوان پاشنه ریز ریز شده و وقت اتاق عمل هم تا دو هفته دیگر پر است.! چاره‌ای جز مراجعه به بیمارستان خصوصی نبود. بیش از یک ساعت از ظهر گذشته بود همکار خوب و همراهش او را از بیمارستان مرخص و با سختی بسیار به خانه منتقل کرد.
... این بود حادثه‌ای که مدت ۷ ماه او را ناکار کرد. دو عصا زیر بغلش زد و دو بار تحت عمل جراحی استخوان قرار گرفت. این حادثه و ضایعه می‌توانست بسیاری از آدمها را زمین‌گیر کند ولی او کسی نبود که زمین‌گیر شود. هزینه درمان ( و نه درمان قطعی) بیش از ۸ میلیون تومان شد. حسابدار شرکت فقط یک‌بار و آن هم روز بعد از جراحی اول به بیمارستان آمد. با زبان بازی، تملق و گریه ی حاکی از خراب بودن وضع مالی شرکت و این وعده که در آینده وضع خوب و جبران خواهد شد ( وعده ای که هرگز به آن عمل نشد). یک قطعه چک به مبلغ یک میلیون تومان از طرف شرکت به او تحویل داد و همانجا رسید گرفت. پس از آن از شرکت دیگر هیچ کس سراغی از او نگرفت.
در ادامه گفت :
" برای خراب نشدن روحیه اعضای خانواده با همکارم توافق کردیم کم و کیف حادثه را بازگو نکنیم. پس از ناهار از همکارم سپاسگزاری کردم و خواهش کردم برود و به کارهایش برسد. به دوستی تلفن کردم و به اتفاق نزد " دکتر ..." مسئول بخش ارتوپدی بیمارستان ... رفتیم که آشنا و دوستی مهربان بود.پس از معاینه گفت آسیب بد و جدی به پای من وارد شده و هفته آینده می‌تواند پایم را عمل کند. اضافه کرد تمام سعی خود را خواهد کرد ولی به هرحال احتمال محدودیت حرکت مچ پا در آینده منتفی نخواهد بود. از هزینه و حق‌العمل جراحی هم حرفی نزد.
با دو پزشک متخصص و صاحب نام دیگر هم در این مورد مشورت کردیم. هر دو هزینه‌های گزاف برای عمل جراحی طلب کرده در ضمن می‌گفتند مچ پا به هرحال معیوب و حرکت آن محدود خواهد شد و در آینده هم همیشه باید از کفش طبی استفاده کنم . پزشک دیگری معرفی شد، پس از معاینه گفت :" تضمین می‌کنم بیش از ۷۰% حرکت مچ را بازخواهی یافت وبه کفش طبی هم نیاز نیست" ،حق العمل و هزینه به مراتب کمتری هم پیشنهاد کرد . یک هفته بعد توسط همین پزشک تحت عمل جراحی سختی قرار گرفتم. پس از حراحی به شدت نگران تامین هزینه‌های بیمارستان و ادامه درمان، گذران زندگی، بازیافت سلامت نسبی پا و توان اشتغال بکار در آینده بودم. روز سوم از بیمارستان مرخص و به خانه آمدم.
دو روز پس از بازگشت از بیمارستان همسرم اعلام کرد که دیگر نمی‌خواهد و نمی‌تواند با من زندگی کند.اما بخاطر شرایط ویژه و بنا به مصلحت دخترانمان ( ۱۷ و ۲۳ ساله) فعلاٌ با هم در یک خانه زندگی می‌کنیم اما هیچ نسبتی با هم نخواهیم داشت. گل بود به سبزه نیز آراسته شد. در زندگی ما هم مثل بسیاری دیگر همیشه مشکلاتی وجود داشت ولی هرگز فکر نمی‌کردم که چنین حرفی با این قاطعیت و در این موقعیت خاص گفته شود. مهمترین دلیل همسرم این بود که زندگی گذشته‌مان پر از خاطرات تلخ بوده و تلاشش برای بهبود وضعیت زندگی موفق نبوده است .در این مورد اصلاٌ با او موافق نبودم ولی تاثیری نداشت. او تصمیمش را گرفته بود.
مدتی پس از حادثه متوجه شدم به دلیل قطعی نبودن قرارداد شرکت پیمانکار با پارس خودرو ، در زمان حادثه من و کارگاهی که در آن کار می کردم تحت پوشش بیمه نبوده‌ایم. برای جفت و جور کردن قضیه نام مرا در لیست کارگران کارگاه دیگر همین شرکت ( در مکانی دیگر) گنجاندند. ‌گفتند به حال تو فرق نمی‌کند و به هر حال بیمه هستی. ۲ ماه گذشت و وضع جسمانی‌ام بهتر شده بود. می‌توانستم به کمک دو عصای زیر بغل لنگ لنگان راه بروم. به دفتر شرکت و سازمان تامین اجتماعی مراجعه کردم. متوجه شدم شرکت این حادثه را به سازمان تامین اجتماعی گزارش نکرده است ( در حالیکه حداکثر تا یک هفته می‌بایست این کار انجام گرفته باشد) . پس از حادثه نیز نام مرا از لیست ارسالی به بیمه حذف کرده‌اند. از نظر تامین اجتماعی این امر به معنی "ترک کار" و "قطع رابطه ی من با تامین اجتماعی" محسوب می‌شد. در نتیجه من دیگر تحت پوشش بیمه نبودم و دفترچه بیمه تامین اجتماعی من و خانواده‌ام نیز اعتبار نداشت. سازمان حادثه ی ناشی از کار و بیمه بودن من را به هیچ وجه نمی‌پذیرفت" .
پس از مدتی سکوت ادامه داد:
ـ " با تجربه و تخصصی که پس از سالها کار در این حوزه به دست آورده بودم و در حالیکه با دو عصا و لنگ لنگان راه می‌رفتم، پس از مراجعه و رفت و آمد های بسیار به بخش‌های مختلف سازمان تامین اجتماعی و جلب نظر کارشناسان آن سازمان به این نکته که- به هر حال قصور کارفرما موجب شده این ‌ حادثه به موقع گزارش داده نشود- این کوتاهی نبایدموجب شود کارگری که سال‌ها حق بیمه پرداخته، از مزایای بیمه و تامین اجتماعی آن هم در شرایطی که به شدت به آن نیاز دارد محروم گردد. بالاخره موفق شدم بروز حادثه ضمن کار را به تامین اجتماعی ثابت و ارتباط بیمه‌ای ام را برقرار کنم. شرکت در این مورد همکاری بسیار اندکی داشت. یک روز به مدیرعامل شرکت گفتم که تصمیم دارم به دلیل رعایت نکردن موارد وموازین استانداردهای ایمنی برق، استقرار نادرست تابلوهای برق در ارتفاع که راه گریز را در مواقع خطر برای کارگر می‌بندد و نبود تجهیزات حفاظتی و ایمنی برای قطع سریع جریان برق در مواقع اضطرار و بروز اتصالی، از شرکت" پارس خودرو" شکایت کنم. اضافه کردم در زمان حادثه من حتی کفش ایمنی هم نداشتم. ایشان گفتند: این شکایت موجب اختلال در روابط بین شرکت ما و پارس خودرو می‌شود . اگر هدف گرفتن خسارت و هزینه درمان است شرکت ما و کارگاه تحت پوشش بیمه مسئولیت مدنی است و بدون نیاز به شکایت و گرفتن حکم از مرجع قضایی تا آخرین ریال خسارت تو پرداخته می‌شود. باز هم ساده‌لوحانه پذیرفتم و از طرح شکایت و پیگیری قضایی مسئله خودداری کردم.پس از یک سال متوجه شدم هیچ سند و مدرکی که ثابت کند" حادثه در کارگاهی اتفاق افتاده که زیر پوشش بیمه است" وجود ندارد. مسئولین شرکت نیز با وقت‌گذرانی می‌خواهند قضیه را شامل مرور زمان کنند و قصد ندارند هزینه و خسارتی به من بپردازند. لذا با ارائه مدارک و اسناد پزشکی و تاییدیه حادثه کار از طرف تامین اجتماعی، در مرجع قضایی مربوطه، طرح دعوا کرده و خواستار پرداخت خسارت و دریافت هزینه درمان شدم.
در اینجا بود که متوجه شدم کارفرما موظف است حداکثر تا ۵ روز پس از حادثه، بروز حادثه ناشی از کار را به بازرسی اداره کارهم گزارش کند؛ کارفرمای من از ارسال این گزارش نیز خودداری کرده بود!
پس از گذشت بیش از یک سال، در پایان دادرسی دادگاه کارفرما را به پرداخت دیه محکوم کرد، مبلغی نزدیک به یک سوم کل هزینه‌هایی که برای درمان به من تحمیل شده بود. چاره دیگری نبود و باید همین را می‌پذیرفتم. مشکل اصلی من در اثبات ماجرا و احقاق حق، گذشت نزدیک به دو سال از حادثه و طرح دیر هنگام شکایت بود. همه مراجع تصمیم گیرنده بدبین بودند و می‌گفتند در طول این مدت کجا بوده‌ای و چرا حالا شکایت می‌کنی؟ تصور می کردند من به این بهانه قصد اخاذی دارم".
نفسی عمیق و یا شاید آهی سرد کشید و ادامه داد :
ـ برای دریافت همین مبلغ بسیار کم هم باید خواهان اجرای حکم دادگاه می‌شدم. به بخش اجرای احکام رفتم. ابتدا برخورد مسئول مربوطه خوب بود و حکایت از سیر عادی قضیه و الزام شرکت به پرداخت دیه را داشت. ولی پس از چند بار رفت‌وآمد، ایرادهای بی مورد و پاسخهای عجیب و غریب متوجه شدم که سر کار گذاشته شده ام، مسئولین شرکت به جای پرداخت دیه‌ گویا مقدار کمتری هزینه کرده، نظر و رفتار مسئول اجرای حکم را به نفع خود تغییر داده‌اند. حالا من مانده‌ام با مقدار زیادی وام و بدهکاری و یک حکم دادگاه که در صورت اجرا می‌تواند بخشی از مشکلات مرا حل کند ولی متاسفانه اجرا نمی‌شود ".
- بالاخره می‌خواهی چکار کنی؟
" هیچ ،کار دیگری نمی‌توانم بکنم. اصلی‌ترین و بهترین کار شکایت و گرفتن حکم قضایی بود که انجام شده ولی متاسفانه جلوی اجرای حکم را گرفته‌اند. اشکال کار من تاخیر در شکایت کردن و پیگیری نکردن همین قانون دست و پا شکسته است. بعد از ۲۸ سال کار کردن در کارخانه‌ها و شرکت‌های مختلف حالا دیگربه خوبی می‌دانم که: به هر حال کارفرما، کارفرما است حتی اگر دوست و رفیق تو باشد و ادعا کند که طرفدار کارگران است.
در برخورد با کارفرما همیشه باید تمام نکته‌ها و موارد قانونی را رعایت کرد. وقتی که متاسفانه سازمان و تشکل های واقعی کارگری ، اتحادیه، سندیکا و...وجود ندارد که در این‌گونه مواقع راهنما، مشاور و پشتیبان کارگران باشد. باید خودمان دقت و توجه داشته باشیم همه موارد و توافق‌هایی که در شروع کار مطرح یا به طور ضمنی به آنها اشاره می‌شود در یک "قرارداد" به روشنی و صراحت قید گردد. همان طور که در هنگام پرداخت حقوق، کارفرما رودربایستی را کنار می‌گذارد و اگر کمتر نپردازد ( که اغلب این کار را می‌کنند ) ریالی اضافه نخواهد پرداخت و بابت آنها رسید و امضا می گیرد، کارگر هم باید بدون رودربایستی خواهان یک قرارداد کار دقیق و رسمی که همه چیز در آن قید شده بشود، این قرارداد را تنظیم کنند و نسخه‌ای از آن را نزد خود نگه دارد. مثل همه قراردادهای دیگر. در هنگام رخ داد حوادث ناشی از کار هم خود یا خانواده کارگر حادثه دیده از همان روز اول پیگیر اجرای موارد قانونی باشند که به بازرسی اداره کار و سازمان تامین اجتماعی و .... به موقع گزارش داده شود. از همان روز اول حادثه در مراجع قضایی رسماٌ طرح دعوا کرده و خواهان پرداخت خسارت و هزینه درمان بشوند. گرفتن حکم قضایی برای دریافت خسارت از هر نوع سازمان بیمه ای ضروری است .این که کارفرما خسارت وارده را مستقیماٌ خود بپردازد و یا از بیمه‌اش استفاده کند مشکل اوست و نه مشکل کارگری که در اثر رعایت نشدن نکات ایمنی و ... از طرف کارفرما دچار حادثه و خسارت شده است. یادمان باشد که هر نوع انسان دوستی و رفاقت کارفرما باید خود را در پرداخت به موقع دیون و جبران خسارت‌ها نشان بدهد. طرح درخواست رسمی و شکایت به مراجع قانونی برای دریافت خسارت و هزینه ها نباید در رفاقت و دوستی کارفرما اگر واقعی باشد اثر منفی بگذارد".
کاظم فرج الهی
منبع : پایگاه اطلاع‌رسانی فرهنگ توسعه