سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


محفوظاتی برای هیچ


محفوظاتی برای هیچ
دانش اندوزی باید همه هدف زندگی باشد نه دانشگاه رفتن! ماراتن كنكور راه افتاده است و استعدادهای نوجوانان، خیلی اوقات در این راه قربانی می شود. فكر می كنیم همه و به هر قیمت باید به دانشگاه بروند. هر چند همه باید بر آگاهی خود بیفزایند، اما ورود به دانشگاه به معنی تنها راه موفقیت نیست؛ راه های دیگری هم برای زندگی وجود دارد!
دانشجویان ما قادرند حجم زیادی از اطلاعات را در ذهن خود انباشت كنند- به خصوص برای ورود به دانشگاه- تا در رقابت هراس انگیز كنكور پیروز شوند، ولی آیا تبدیل یك انسان به مخزنی از محفوظات، روند مناسبی برای دستیابی به توسعه علمی و پیشرفت است؟ به تازگی در آمریكا، در رشته فیزیك و ریاضیات مسابقه ای برگزار شده و آمریكا در بین كشورهای شركت كننده در یك رشته رتبه ۱۹ و در دیگری رتبه۲۱ را كسب كرد كه رتبه پایینی است. این، نشان می دهد دانشجویان آمریكایی با روند دیگری رشد پیدا می كنند و شیوه پرورش دانش آموز با ایران متفاوت است.
هر دانشجوی ایرانی هنگام شروع فعالیت، با مغز خسته وارد دانشگاه می شود كه باید ۴ سال استراحت كند و دانشجو سعی می كند این ۴سال را به مغز خود استراحت دهد و خیلی از آن كار نكشد؛ مگر در حد آوردن یكسری نمرات؛ با توجه به اینكه نظام آموزشی در دانشگاه های ما هم به طریقی امتداد نظام دبیرستانی است و ما علم را با مجموعه ای از محفوظات اشتباه گرفته ایم.
به همین دلیل هم هست كه دانشجویان ما محفوظات خوبی دارند كه اگر به كسی برنخورد، درست پس از پایان تحصیلات دانشگاهی همه را به باد فراموشی می سپارند و آنچه برایشان می ماند تنها مطالعات شخصی و تجربیات فردی شان است كه به یاری شان می شتابد و این دردناك است كه هرگز توانایی های مختلف ذهنی جوانان و دانش آموزان ایرانی كه ضریب هوشی بالایی دارند، پرورش داده نمی شود. چرا؟ چون سیستم آموزشی ایران چه در دبیرستان و چه در دانشگاه- صرفاً یاد دادن به دانشجو و به خاطر سپردن اوست كه این سیستم سبب می شود دانشجو درگیری كمتری با تحقیقات داشته باشد؛ حال آنكه تحقیق یعنی نگاه كنجكاوانه داشتن به دنیا و دنبال مسئله بودن و تلاش برای حل مسائل كه زیربنایش باید در آموزش دبستانی و دبیرستانی ساخته شود و در دانشگاه هم اثر خودش را نشان دهد كه ما در این زمینه مشكلات زیادی داریم. درك ما از فرآیند دانش، یك مفهوم سنتی است و البته منفی؛ یعنی مجموعه ای از دانستنی ها را كه باید به هر قیمتی و با هر میزانی به ذهن دانش آموز منتقل شود، در نظر می گیریم.
تنها مدرك دانشگاهی داشتن ملاك خوبی برای متخصص شدن نیست. بسیاری از افراد فقط به این خاطر كه در دانشگاه قبول شوند و نام دانشجو را یدك بكشند در هر رشته ای كه پذیرفته شدند بدون درنظرگرفتن استعدادها و توانایی های شخصی خود به دانشگاه رفتند؛ غافل از اینكه بهترین سال های عمر خود را برای شكوفایی استعدادهایشان در كلاس های درسی هدر می دهند كه هیچ فایده ای برایشان ندارد. تب تند كنكور دیگر پسر و دختر نمی شناسد؛ حالا دیگر همه به هر دلیلی، می خواهند به دانشگاه راه پیدا كنند و رشد قارچ گونه انواع و اقسام دانشگاه ها از آزاد گرفته تا غیرانتفاعی، پودمانی، پیام نور، جامع علمی- كاربردی و... همه و همه توانسته اند در جلب نظر جوانان موفق باشند.
هرساله تعداد پسرانی كه در كنكور شركت می كنند بیش از دختران است و این در حالی است كه بیشتر آنها اول به دلیل بیكاری و دوم به این دلیل كه بتوانند از خدمت سربازی برای مدتی فرار كنند راه دانشگاه را در پیش می گیرند. شاید به همین دلیل است كه اغلب فارغ التحصیلان، در رشته های مختلف تخصص لازم را ندارند.
مشكل اصلی این است كه دانشگاه ها براساس نیاز جامعه و به دلیل توسعه صنعت و فناوری و احتیاج به پژوهش های متمركز برپا نشده اند، بلكه بر اثر نمونه برداری از ساختمان ها و مراكز آموزشی كشورهای غربی چیزی به نام دانشگاه های ایران به وجود آمده است.
تاسیس رشته های تحصیلی نیز در دانشگاه ها عموماً بر مبنای نیاز واقعی كشور نبوده است، بلكه برحسب سلیقه مدیران دانشگاه ها یا تمایل آنان به گسترش كار خود، بدون توجه به عواقب آن انجام گرفته است. مسئله را باید از جنبه های دیگری هم مورد بررسی قرار داد. در بهترین شرایط، دانشگا ه های نمونه ما براساس سرمشق های غربی، افرادی را تربیت می كنند كه نخستین هدف آنها مهاجرت به كشورهای صنعتی است و در بدترین وضعیت نیز انبوه جوانانی هستند كه در مكان هایی كه تنها اسم دانشگاه را دارند، اما در واقع مدارسی با مقیاس بزرگ ترند چند سال عمر خود را هدر می دهند.
ادامه تحصیل جوانان در دانشگاه هایی كه هیچ فایده ای برای آنان ندارد تنها سبب می شود تا ورود این جوانان به بازار كاری كه وجود ندارد، مدت كوتاهی به تاخیر بیفتد، در حالی كه در تمامی كشورهای پیشرفته دنیا همیشه پذیرش دانشجو براساس تكیه بر توانمندی های فرد بوده و حتی در حال حاضر نیز برای تربیت نیروهای كارآمد، بیشتر بر دوره های علمی و دوره های كوتاه مدت اختصاصی تكیه دارند. این وضعیت در كشور ما كاملاً برعكس است و شكل و اندازه و جای محتوا را گرفته؛ به نحوی كه تعداد آنچه كه ما در ایران به آن دانشگاه می گوییم از سه كشور عمده اروپایی یعنی آلمان، فرانسه و انگلستان پرشمارتر است.
چند سالی است كه ورود به دانشگاه، آرزوی هر جوانی شده است. همه آنها بعد از پایان دوران متوسطه تمام تلاش خود را می كنند تا راهی دانشگاه شوند، اما فقط بعد از چند ماه كه از ورود این جوان مشتاق به دانشگاه می گذرد، تمام آرزوهایش برباد می روند. او كم كم با واقعیت ماجرا روبه رو می شود و می داند كه نه رشته ای كه قبول شده با روحیات و توانایی های او سنخیت دارد و نه بعد از فارغ التحصیلی می تواند از آن استفاده كند و این، آغاز سرخوردگی جوانی است كه نیرو و انرژی جوانی اش اگر درست به كارگرفته شود، می تواند عنصر موثری در پیشرفت جامعه ما باشد.
حالا دیگر این حرف ها تكراری شده.تمام این مشكلات بارها و بارها گفته شده، اما هر سال تعداد بیشتری از جوانان برای قبولی در دانشگاه داوطلب می شوند و هر سال تعداد بیشتری به فارغ التحصیلان بیكار افزوده می شود. مسئولان هم در این میان تنها به این فكر می كنند كه دانشگاه جای خوبی است برای جوانی كه بیكار است؛ همین.
منبع : روزنامه همشهری


همچنین مشاهده کنید