دوشنبه, ۳۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 May, 2024
مجله ویستا

بحران دایمی


بحران دایمی
ادامه بحران در منطقه قره‌باغ که از اوایل دهه پایانی قرن بیستم به دنبال تحرکات قومی گروهی از ارامنه جدایی‌طلب آغاز شد،بیشتراز آنکه معطوف به عدم تمایل طرفین مناقشات به حل موضوع باشد،ناظر بر حضور و دخالت نیروهای فرامنطقه‌ای در قفقاز است.
منطقه قره‌باغ واقع در جنوب‌شرقی کوه‌های قفقاز با مساحتی در حدود ۴۴۰۰ کیلومتر منطقه‌ای است در اران قفقاز که در خاک آذربایجان قرار دارد. ارامنه قره‌باغ که نزدیک به ۸۰ درصد جمعیت این منطقه را تشکیل می‌دهند با اتکاء به حمایت‌های ارمنستان با شعار «یک قوم ، یک جمهوری» فعالیت‌های خود را برای پیوستن به ارمنستان از اوایل دهه بیست قرن بیستم آغاز کردند.
تا زمانی که استالین در رأس هرم قدرت حضور داشت ، مقتدرانه بر یکپارچگی اتحاد جماهیر شوروی تأکید می‌کرد اما روی کار آمدن گورباچف و مطرح شدن فضای باز سیاسی در چارچوب برنامه «پروسترویکا» ، فعالیت‌های جدایی‌طلبانه ارامنه را رنگ و بوی دیگری بخشید به گونه‌ای که در اوایل فوریه سال ۱۹۸۸ ، تظاهرات گسترده‌ای در حمایت از الحاق منطقه قره‌باغ به ارمنستان در ایالت خانکندی (در لفظ ارمنی‌ها ؛ استپاناکرت) صورت گرفت و در ۲۰ فوریه سال ۱۹۸۸ شورای منطقه قره‌باغ با ۱۱۰ رأی نمایندگان ارمنی این شورا، از پیوستن این منطقه به ارمنستان حمایت کرد . با اینکه دو روز بعد از سوی دفتر سیاسی حزب کمونیست شوروی (پولیت بورو) هیأتی به منطقه اعزام شد و رأی شورای قره‌باغ رد کرد اما جدایی‌طلبان با پشتیبانی ارمنستان، اقدام به درگیری نظامی با نیروهای حکومت مرکزی نمودند که این، سرآغاز بحران در منطقه بود.
با اینکه بر اساس توافقات صورت گرفته ؛ نخجوان و قره باغ به عنوان بخش‌های آذربایجان و زنگزور به عنوان بخشی از ارمنستان پذیرفته شده بود اما ارمنستان پس از فروپاشی شوروی با بهانه جمعیت ارمنی قره‌باغ به حمایت خود از جدایی این منطقه از آذربایجان ادامه داد.
با شکسته شدن هیمنه اقتدار شوروی و فروپاشی کشور شوراها ، تنش‌ها در منطقه شدت گرفت. از سوی دیگر ، بی ثباتی‌های داخلی در آذربایجان و تعویض سه رییس جمهور از سال های ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۳ (ایاز مطلب‌اف، یعقوب محمد‌اف و ابوالفضل ایلچی‌بیگ) فرصتی را در اختیار ارامنه قرار داد تا با بهره‌جویی از آن، بر طبل جدایی‌طلبی خود بیش از پیش، بنوازند.
علی‌رغم مذاکرات فراوان صورت گرفته میان سران دو کشور و نیز میانجی‌گری های گروه مینسک شورای امنیت و همکاری اروپا (OSCE) متشکل از فرانسه، روسیه و آمریکا به منظور دستیابی به توافقاتی برای برقراری صلح، همچنان بحران در قره‌باغ به چالشی اساسی در منطقه تبدیل شده است.
با اینکه سازمان ملل متحد با صدور قطعنامه‌های ۸۵۳، ۸۷۴، ۸۸۴ و ۸۲۲ کوشید زمینه‌های بازگشت آوارگان آذری از اردوگاه‌های ایمیشلی ، صابرآباد و سایر اردوگاه‌ها را فراهم آورد لیکن تاکنون نتوانسته آرامش را به منطقه بازگردانده و شبه نظامیان ارمنی را ناگزیر به خروج از خاک آذربایجان نماید.
وجود گروه‌های افراطی از جمله داشناک‌ها ، هینچاکیان و جنبش ملی ارامنه در ارمنستان و انجمن‌‌های چنلی‌بل و انجمن مذهبی بیرلیک در آذربایجان از دیگر عواملی است که بر پیچیده‌تر شدن مناقشه قره باغ تأثیر داشته است.
در اواخر قرن نوزدهم میلادی گروه‌های مختلف روشنفکران و دانشجویان ارمنی فدراسیون انقلابی «داشناکسوتیون» را به منظور هدایت اعتراضات در برابر امپراتوری عثمانی، به وجود آوردند . این حزب با شعار «دفاع از ملیت ارمنی» توانست توده‌های ارمنی را بسیج کرده و از آنها در راهپیمایی ها استفاده کند به گونه‌ای که با به‌کارگیری همین روش، در تأسیس اولین جمهوی ارمنستان در ماه می سال ۱۹۱۸ نقش بسیار مهمی ایفا کرد.
حزب سوسیال دموکرات «هینچاک» نیز که از احزاب افراطی و انقلابی بود پس از یورش ارتش سرخ و سقوط جمهوری ارمنستان در سال ۱۹۲۰ ، هدایت ارمنی ها و فعالیت در خارج مرزها را به عهده گرفت.
اما جنبش ملی ارامنه بر خلاف احزاب افراطی پیش‌گفته، از سابقه کوتاه‌تری برخوردار است چرا که این جنبش بعد از تحولات قره‌باغ در فوریه ۱۹۸۸ به منظور حمایت از مبارزات ارامنه قره‌باغ تشکیل شد و در تحریک ارامنه بر علیه آذری ها نقشی فعال داشت.
جنبش ملی ارامنه پس از استقلال ارمنستان به عنوان حزب حاکم بر کشور، از بسیاری از مواضع خصمانه خود عدول کرد و با تغییر خط مشی خود تلاش‌های گسترده‌ای برای حل و فصل بحران قره‌باغ نمود.
در آذربایجان نیز فشارهای گروه‌های افراطی، دولتمردان این کشور را ناگزیر به اتخاذ مواضعی سخت در قبال بحران قره‌باغ نمود به گونه‌ای که مذاکرات پیرامون حل این بحران تحت‌الشعاع موافقت گروه‌های فوق واقع شد. یکی از این گروه‌ها، انجمن چنلی‌بل بود که تا پیش از اوج گرفتن مناقشات در قره باغ، فعالیت‌هایش در حوزه بررسی ادبیات و تاریخ آذربایجان محدود بود اما پس از آن، موضوع قره‌باغ را محور جلسات و مباحث محفلی خود قرار داد و با تأکید بر دفاع از تمامیت ارضی آذربایجان، به‌سرعت صبغه‌ای سیاسی یافت و رهبری بسیاری از تظاهرات را بر عهده گرفت.
اگرچه در پنجم می ۱۹۹۴ وزرای دفاع آذربایجان، ارمنستان و قره‌باغ با میانجی‌گری مسکو در بیشکک موافقنامه آتش‌بس دایم امضا کردند ، اما شکاف‌های قومی موجود در منطقه مانع از پایبندی طرفین به مفاد موافقنامه گردیده است. از سوی دیگر؛ فعالیت گروه‌های افراطی فوق‌الذکر که هریک در سودای برتری بخشیدن به قومیت خود در قره‌باغ بودند، بر آتش نزاع‌ها در منطقه افزود. این نکته هنگامی بیشتر جلوه کرد که در سال ۱۹۹۷ میلادی؛ لئون ترپتروسیان و حیدر علی‌اف زمینه‌های توافق درباره قره‌باغ را فراهم آوردند اما داشناک‌ها با هدایت توده مردم و به‌راه انداختن راهپیمایی‌هایی اعتراض‌آمیز، خواستار استعفای رییس جمهور وقت ارمنستان شدند.
در این راستا، گروه مینسک با برگزاری نشست‌هایی در «پاریس» و «کی‌وست» کوشید مناقشه قره‌باغ را حل و فصل نماید اما طرح‌های ارائه شده بیشتر از اینکه بر مبنای میانجی‌گری این گروه استوار باشد ، متأثر از منافع منطقه‌ای کشورهای عضو بود؛ به عنوان نمونه در سومین طرح گروه مینسک با عنوان «طرح عمومی» اختیاراتی بیش از خودمختاری برای قره باغ درنظر گرفته شده بود که با استدلال آذربایجان مبنی بر زمینه‌سازی برای استقلال کامل قره‌باغ این طرح رد شد همچنین در چهارمین طرح پیشنهادی، دالان استراتژیک "لاچین" در اختیار ارمنستان قرار می‌گرفت که با مخالفت باکو بر مبنای فراهم کردن زمینه های بیشتر برای دخالت ایروان مواجه گردید.
سازمان امنیت و همکاری اروپا بعد از پایان جنگ سرد، تلاش‌هایی برای استقرار صلح و امنیت در اروپا انجام داد و کوشید برای خاتمه بخشیدن به بحران‌های منطقه نظیر قبرس، یونان، بالکان، ترکیه و قره‌باغ نقشی میانجی‌گر ایفا کند چرا که هریک از این مناقشات ، تهدیدی برای قاره سبز محسوب می‌شوند.
اما با عنایت به تعدد مذاکرات صورت گرفته، بحران در قره باغ همچنان ادامه دارد. این امر بیشتر از آنکه ناشی از گرایشات قومی موجود در منطقه باشد، معطوف به دخالت نیروهای فرامنطقه ای در قفقاز است.
ایالات متحده با آغاز قرن ۲۱ تغییرات گسترده ای را در اولویت های سیاست امنیتی و خارجی خود قرار داد. واشنگتن که می‌کوشید خود را به عنوان هژمون برتر در نظام بین الملل تثبیت کند با دستآویز قرار دادن حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر ، اولویت سیاست خارجی خود را رهبری ائتلاف بین‌المللی علیه تروریسم قرار داد.
از این رو کشورهای حوزه قفقاز و آسیای مرکزی که پیش از این به دلیل نابسامانی های اجتماعی، فاصله دور جغرافیایی و درگیری‌های قومی و مذهبی از اهمیت خاصی برای واشنگتن برخوردار نبودند ، دگربار با یورش آمریکا به افغانستان مورد توجه قرار گرفتند. این امر، چالش تاریخی مسکو و واشنگتن را ابعاد تازه‌تری بخشید.
ورود آمریکا به مرزهای امنیتی روسیه و راه‌اندازی، حمایت و هدایت شورش‌هایی در کشورهای منطقه که منجر به استقرار دولت‌هایی مطیع و همسو با واشنگتن گردید ؛ با هدف اجرای سیاست «سد بندی» علیه روسیه و محدود کردن مسکو در مرزهای خود صورت گرفت که در واقع، بر التهاب تنش‌های منطقه افزود و پیآمدهای سیاسی و امنیتی بسیاری را برای کشورهای همجوار تحمیل کرد.
بحران قره‌باغ و دخالت‌های آمریکا در منطقه یکی از وجوه دیپلماسی «مداخله‌جویانه» واشنگتن است که به منظور دستیابی به واحدهای سیاسی کوچک که امکان تمرکز قدرت و انباشت ثروت در آن‌ها بسیار اندک است، صورت گرفته به گونه‌ای که با وجود گذشت نزدیک به بیست سال از آن ، این بحران هنوز خاتمه نیافته و به یکی از چالش‌های عمده منطقه‌ای تبدیل شده است.
باید توجه داشت که تنها گزینه‌ای که می‌تواند به این بحران ، که به یکی از طولانی ترین جنگ های منطقه تبدیل شده، خاتمه بخشد راه حل هایی است که در چارچوب همکاری‌های منطقه‌ای و درک ژئوپولیتیک قفقاز اتخاذ شود.
امیرحسین کبیری
منبع : خبرگزاری جمهوری اسلامی ـ ایرنا