جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

امواج ناسیونالیسم عربی


امواج ناسیونالیسم عربی
به طور کلی اگر بخواهیم وضعیت کنونی اندیشه سیاسی و اجتماعی جهان عرب را در یک جمله خلاصه کنیم باید تاکید کنیم که عرصه عمل و عرصه فکر از هم جدا افتاده اند. دلیل اصلی این مسئله هم تلاطم بسیار زیاد برای نزدیک کردن این دو عرصه با هم بوده است تا بلکه جوامع عرب در جرگه جوامع مولد قرار گیرند.
در واقع اگر بخواهیم صورت کلی از نحله های فکری رایج در جهان عرب را مورد بازنگری قرار دهیم باید تصریح کنیم که مخله های فکری جهان عرب ۲ بار مورد تغییر و تحول قرار گرفته است. اولا بعد از برخورد اولیه جهان اسلام و به تبع آن جهان عرب با جهان جدید الگوهای فکری کهن که برای قرون و اعصار متعدد کارآمدی و تناسب داشت به سستی گرایید و انسان ها به فکر الگوبندی جدید افتادند ثانیا پس از شکست در جنگ اعراب و اسرائیل معلوم شد الگوهای شکل بندی شده جدید کارآیی لازم را ندارد.
در اصل آنچه تا امروز نحله های فکری جاری در ذهن و زبان اهل قلم را صورت داده پاسخ های جهان عرب به چالش های دوران معاصر بوده است. فارغ از این مسائل نکته مهم این است که آخرین ساختار سیاسی غالب در جهان عرب که توانست حاکمیت حوزه اندیشه عمل را به طور منسجم و یکپارچه ایجاد کند امپراتوری عثمانی بود. سلطان نشین عثمانی حدود ۵/۶ قرن سلطه اش را بر خاورمیانه حفظ کرد ولی در واقع دوران سروری و شکوفایی این حکومت قدرتمند ۲ قرن بیشتر طول نکشید و بعد از آن بود که سلسله ناکامیهایشان آغاز گردید.
عثمانی ها دیگر تعصبی بر قومیت و مذهب خود نشان نمی دادند و تصمیمات آنها بر این پایه قرار گرفت که چگونه می توانند خود را به مدلهای غربی نزدیک نمایند. جنبش ها و تحولاتی هم که در داخل امپراتوری عثمانی رخ داد حرکت و تمایل آنها به سوی غرب و فرهنگ غربی را شدت بخشید. به طوری که در یکی، دو سده ی انتهای حکومت عثمانی اصلاحات همه جانبه ای در حکومت ترکان عثمانی صورت گرفت و تصویب قانون اساسی و ایجاد دولت مشروطه در دستور کار سردمداران حکومت واقع شد. در این دوران خلیفه وجود داشت ولی دیگر قدرت اجرایی خود را از دست داد.
● نحله های فکری بعد از بیداری
درهم پیچیدگی دولت عثمانی به معنی شکسته شدن یکپارچگی کل جهان اسلام بود. جهان اسلام، الگوی جدیدی از عمل و نظر را می طلبید به همین ترتیب بود که دنیای اعراب صاحب معرکه ای از مخله ها و مکتب ها گردید. در واقع این نحله ها و مکتب ها با هدف ستیز و حذف یکدیگر و حاکمیت در عرصه عمل و اندیشه نابسامانی های سیاسی و اقتصادی را نیز موجب شدند. از این جنگ ۷۲ ملت، سه جریان شاخص درآمد:
۱) جریان غرب گرایی
۲) جریان عرب گرایی
۳) جریان اسلام گرایی
آنچه که ما قصد داریم در اینجا به آن بپردازیم کالبدشکافی و بررسی جریان عرب گرایی می باشد.
● آغاز موج عرب گرایی در جهان عرب
نیروی اصلی که در قرن بیستم به زندگی اعراب شکل داد ملی گرایی عرب نامیده شده است. این ادعا تقریبا تا نیمه اول قرن ۲۰ وجود داشت و بعد از آن از بین رفت و یکی دو نمونه بیشتر دیده نشد. به طور کلی مورخان سه دوره برای عرب گرایی متصور شده اند:
یک دوره قبل از ۱۹۰۸ شروع شده بود و با قیام ترکان عثمانی و جوان پایان یافت. دوره بعدی از ۱۹۰۸ شروع شد تا ۱۹۴۸ که با شکست اعراب از اسرائیل پایان یافت.از ۱۹۴۸ تا ۱۹۶۸ که باید آن را دوره عرب گرایی تندرو نامید. این دوره با مرگ ناصر پایان یافت.
● عرب گرایی لیبرال
گرایش و خط فکری بود که ضمن طرفداری از قومیت عربی به غرب به دیده الگو و نماد پیشرفت و عظمت می نگرد. این مخله علاوه بر اینکه تاکید بسیاری بر عظمت میراث عربی و هویت عربی داشتند، راه حل آینده جهان عرب را در پیروی از غرب می دانستند.
نجیب عازوری، ساطع الحصری عبدالرحمن البزاز نقش تعیین کننده در شکل گیری این تفکر داشتند. این افراد اعتقاد داشتند زندگی هر ملت همان زبان اوست. ملتی که با زبانش فراموش شود و زبان ملت دیگری را فرا گیرد از جوهر هستی محروم می شود. آنها تاکید می کنند اعراب پیش از آنکه در غم اسلام باشند به دنبال اصلاح قومیت عربی خویش باشند. به طور کلی عرب گرایی لیبرال در مجموع به چیزی دست نیافت و کم کم نسلی روی کار آمدند که به خاطر ظهور فاشیسم و نازیسم در جنگ دوم جهانی جریان اصالت طلب رسوبی را بیشتر ترویج داد.
● عرب گرایی تندرو
نحله عرب گرایی بعد از جنگ جهانی دوم نه تنها افراطی و تندتر گردید بلکه حتی به حزب سیاسی تبدیل شد. این مخله در واقع تحت رهبری جمال عبدالناصر حرکت خود را آغاز کرد و بعدها با تاسیس حزب بعث به فعالیت خود ادامه داد. جمال عبدالناصر رهبر افسران آزادی مصر بود که حکومت ملک فارق را سرنگون کرد و برای ۲ دهه عرب ها را رهبری کرد. آنچه او نظر داشت نوعی سوسیالیسم دولتی بود که بر هویت بومی و عربی استوار شده بود.او معتقد بود مردم عرب از سه حوزه تمدنی متاثرند:
۱) حوزه تمدن عربی
۲) حوزه تمدن اسلامی
۳) حوزه تمدن آفریقایی
ناصر تاکید می کرد که حوزه تمدن عربی از دو حوزه دیگر اهمیت و نقش بیشتری در زندگی اعراب دارد و باید توجه خاصی به آن مبذول داشته شود.
در کنار عرب گرایی ناصر، عرب گرایی بعث نیز کم کم سر از خاک برآورد و به درختی تنومند مبدل شد. حرکت این گروه بعد از جنگ جهانی دوم آغاز شد و مبتکر اصلی آن میشل عظق بود. حزب بعث در واقع جنبشی ملی، مردمی و انقلابی را تعریف می کند که هدف آن جنگیدن در راه اتحاد عرب، آزادی و سوسیالیسم است. در دیدگاه بعث نخبه گرایی و دولت مداری حرف اول را می زند.
ملی گرایان عرب جریان دیگری بود که در اوایل دهه ۱۹۶۰ میدان را از عرب گرایان لیبرال گرفت. محور اصلی این جریان عرب گرایان فلسطینی بودند که اعتقاد داشتند سرنوشت آنها با سرنوشت کل جهان عرب و اتحادیه عرب ارتباط مستقیم دارد.
در واقع از دوران ناصر که بحث تغییر مسیر رودخانه اردن توسط اسرائیل مطرح شد. کشورهای عربی به پشتیبانی از فلسطین درآمدند که همین مسئله باعث شد تا خود فلسطینی ها سازمان آزادیبخش فلسطین را درست کنند.
بعد از جنگ ۱۹۶۷ هم جبهه های مردمی از دل جنبش ملی گرایی عربی فلسطین درآمد. خلاصه کلام اینکه این جنبش هر چند اندیشه ای پیچیده از خود به جای نگذاشت اما بسیاری از فعالان سیاسی برخاسته از آن بودند.
● عدم همگرایی اعراب در سالهای اخیر
اما اگر بخواهیم نگاهی گذرا به موج عرب گرایی در جهان امروز داشته باشیم باید تصریح کنیم این جریان‌هم اکنون بسیار ضعیف شده است. قدرتهای استعماری با برنامه ریزی دقیق و زیرکانه ناسیونالیسم و تمایل به اتحاد اعراب را در وجود ملت ها و دولتها تضعیف کردند و آنها را دچار از هم گسیختگی فرهنگی و اجتماعی نمودند. در حال حاضر دنیای عرب با توجه به نیرنگ ها و دسیسه های آمریکا و اسرائیل دچار یک تفرقه و شکاف جدی گردیده است. هم در میان مردم و دولت و هم در میان اقشار ملتها با هم.
در ضمن هدف اصلی آمریکایی ها هم از این مسئله نابودی اسلام سیاسی در کشورهای عرب و ایجاد سدی در مقابل حرکت کشورهایی همچون جمهوری اسلامی ایران است.
نمونه بارز این مسئله را می توان در جنگ ۳۳ روزه لبنان و رژیم اشغالگر قدس دانست که در آن علی رغم اینکه حزب الله از حمایت رسمی هیچ کشوری به طورعلنی برخوردار نبود، کشورهای عربی هیچ گونه تحرکی از خود نشان نداد و بعضا برخی از آنها به نوعی به تحریک دشمن و فعالیت علیه حزب الله نیز پرداختند.
آنچه باید در حال حاضر اعراب به طور جدی مورد توجه قرار دهند اتحاد و انسجام و همگرایی هر چه بیشتر آنها تحت پرچم اشتراکات قومی و مذهبی می باشد که باعث می شود عرصه عمل و اندیشه آنها به هم نزدیکتر شده و قدرت دفاعی آنها را در مقابل زورگوییها و رسوخ فرهنگی اجتماعی استعمار افزایش دهد.
منبع : روزنامه رسالت