یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

مباهله، معجزه ای بزرگ


مباهله، معجزه ای بزرگ
در مقاله حاضر نویسنده به تشریح چیستی و چگونگی شکل گیری جریان مباهله و اثبات حقانیت رسالت پیامبر اکرم برای مسیحیان نجران پرداخته است که با هم آن را از نظر می گذرانیم.
سال دهم هجری بود؛ آوازه رسالت و دعوت جدید از «مدینه النبی» که نام جدید «یثرب» بود، همه جا به گوش می رسید؛ شهر پیامبر(ص) بعد از هجرت آن حضرت از مکه، به صورت پایگاهی برای دعوت و ولایت آن بزرگوار درآمد و جامعه اسلامی آن تحت رهبری رسول اکرم(ص) و متناسب با فرهنگ نورانی قرآن کریم، شکل گرفت و پایه های حکومت دینی- اسلامی آن، استوار گردید؛ در چنین موقعیت ممتاز و تعیین کننده ای، رسول اکرم(ص) به کسرا و قیصر دو امپراطور بزرگ ایران و روم و نیز سران همه قبایل، نامه نوشت و آنها را به دین مبین اسلام دعوت کرد؛ عکس العمل مخاطبین دعوت پیامبر اعظم(ص)، متفاوت بود؛ گروهی آن را پذیرفتند؛ بعضی نامه آن حضرت را پاره کردند و عده ای هم درصدد واکاوی چندوچون این دعوت برآمدند؛ پیروان حضرت عیسی مسیح که در «نجران» (۱ )زندگی می کردند، از دسته سوم بودند و بعد از بحث و بررسی فراوان پیرامون دعوت حضرت محمد(ص)، چون به نتیجه روشن و مشخصی نرسیدند، تصمیم گرفتند گروهی را به رهبری سه نفر (۲ ) به نامهای
۱) «عاقب» که عبدالمسیح نام داشت و فرمانروای آنان بود.
۲) «سید» که نامش أیهم و بزرگ و ریش سفیدشان شمرده می شد.
۳) «ابوحارثه بن علقمه الاسقف» که امام و پیشوای ایشان محسوب می گردید، روانه مدینه کنند تا به تحقیق و بررسی پیرامون رسالت رسول اکرم(ص) بپردازند و صحت و سقم آن را به دست آورند.
● نمایندگان نجران در شهر پیامبراکرم(ص)
این گروه که شمار آنها از بیست نفر تا هفتادوشش(۳ ) نفر برآورد شده است، با شکل و شمایل و پوشش و آرایش مخصوص داخل مدینه النبی شدند و بی درنگ به مسجد رفتند و چون وقت نماز آن ها فرا رسیده بود، نماز خود را آزادانه به سمت مشرق که قبله گاه آنان بود به جای آوردند و سه روز به گشت و گذار در شهر پرداختند تا اوضاع و احوال شهر، رفتار مسلمانان و مشی و منش پیامبراکرم(ص) را مورد توجه و بررسی قرار دهند و بنا به نقلی پیامبراکرم(ص) آنها را که پوشش مناسبی نداشتند، به حضور نپذیرفتند تا این که با راهنمائی امام علی(ع) و تغییر لباس خود، مورد استقبال آن حضرت قرار گرفتند و از سوی آن بزرگوار به دین مبین اسلام دعوت شدند؛ مسیحیان نجران که می خواستند بدانند حقیقت دین اسلام چیست، سؤال کردند: ای محمد! ما را به چه چیز دعوت می کنید؟ رسول خدا فرمود: شما را فرا می خوانم که گواهی دهید «خدائی جز خدای یگانه و یکتا نیست و من فرستاده او هستم و عیسی مسیح بنده و آفریده خداست؛ می خورد و می آشامید؛ لباس می پوشید؛ در کوچه و بازار راه می رفت و مانند بندگان زندگی می کرد» (۴ ) ابوحارثه اسقف و یاران او که عیسی مسیح را تافته ای جدابافته می دانستند و بندگی او را برنمی تافتند، پرسیدند: پدر او چه کسی بود؟ رسول خدا(ص) که قصد و غرض آنان در خصوص زمینه سازی «الوهیت» عیسی مسیح را می دانست، با استناد به قرآن کریم فرمود: «مثل عیسی در نزد خدا همچون آدم است که او را از خاک آفرید؛ سپس به او فرمود: «موجودباش» او هم فوراً موجود شد» (۵ )مقایسه عیسی مسیح که بدون پدر آفریده شده، با آدم پیامبر(ع) که خدای متعال او را از خاک آفرید و نافی الوهیت است، بسیار صریح و روشن بود؛ ولی مسیحیان نجران، آن را نپذیرفتند و بر لجاجت خود پافشاری کردند.
● پیشنهاد مباهله از جانب پیامبر(ص)
در این هنگام خدای متعال آیه مباهله را فرو فرستاد که:]«هرگاه بعد از علم و دانشی که (درباره مسیح) به تو رسید (باز) کسانی با تو به محاجه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: «بیائید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خود را دعوت نمائیم، شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود؛ آنگاه مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغ گویان قرار دهیم»[ (۶ ) با نزول این آیه کریمه رسول خدا(ص) به مسیحیان فرمود: اکنون که شما بر مدعای خویش اصرار می ورزید و از لجاجت دست برنمی دارید، با من مباهله کنید؛ اگر من راستگو باشم، نفرین خدای متعال بر شما فرود خواهد آمد و چنانکه شما راستگو باشید، عقوبت الهی دامن مرا خواهد گرفت. مسیحیان اظهارداشتند: این پیشنهاد، منصفانه است و آن را قبول کردند؛ سپس روز بیست و چهارم ماه ذیحجه الحرام سال دهم هجری به عنوان زمان مباهله و فضای باز محله «نبو معاویه بن مالک» به مثابه مکان آن تعیین گردید و مسیحیان نجران، رهسپار استراحت گاه خود شدند با رسول اکرم(ص) نیز به خانه خود مراجعت فرمود، درحالی که به دو درخت نزدیک به یکدیگر(۷) اشاره کرد و دستور داد با تراشیدن شاخه ها، میان آن دو را باز کنند و صبح فردا خود شخصاً، ردای سیاه و نازکی بر روی آنها افکند.
● چیستی و چگونگی مباهله
مباهله، مصدر باب مفاعله و در لغت به معنی رها کردن و به حال خود واگذاردن است (۸) اصطلاح به مفهوم «لعنت» و«نفرین» می باشد (۹) و چون مفهوم مفاعله، بین دو نفر است؛ به این معنی که «هر یک به دیگری آن کند که دیگری با وی چنین کند»، معنی اصطلاحی مباهله چنین است که دو نفر یا دو گروه در شرایط معین و با کیفیت مخصوصی، درحق یکدیگر نفرین کنند؛ خدای متعال نفرین یک طرف که حق با اوست را می پـذیرد و طرف دیگر را خوار و ذلیل و بعضاً نابود می گرداند.
مباهله به مثابه تبلوری از فرهنگ دینی - الهی، در میان پیامبران پیشین رواج داشته است؛ در روزگار آدم (ع)، پسران او «هابیل» و «قابیل» با یکدیگر مباهله کردند که خدای متعال نفرین هابیل را اجابت فرمود و در نتیجه به پیروزی هابیل و شکست قابیل انجامید؛ در دوران حضرت موسی (ع) نیز میان او، برادرش هارون و فرزندان وی از یک طرف و قارون، خاندان او و آن دسته از قوم او که قارون مستکبر را بر موسی پیامبر(ع) برتری داده بودند از طرف دیگر ، مباهله صورت گرفت و با پیروزی حضرت موسی (ع)، قارون و قارونیان به هلاکت رسیدند. (۰۱)
مسیحیان نجران نیز پیشنهاد مباهله را پذیرفتند؛ اما شب هنگام و بعد از کمی استراحت؛ درمیان خود به چند و چون آن پرداختند و گفتند: ما درحقانیت عیسی مسیح و درستی راه و رسم خویش، تردیدی نداریم؛ ولی محمد نیز استوار و با صلابت بود و قاطعانه سخن می گفت؛ به راستی سرانجام مباهله به کجا خواهد انجامید و نتیجه آن چه خواهد شد؟ ابوحارثه اسقف که مرد بزرگ و دانشمندی بود، اظهار داشت: تا فردا صبح و حضور در میدان مباهله، منتظر خواهیم ماند و خواهیم دید که که محمد چگونه برای مباهله حاضر می شود؛ اگر او با جلال و شکوه و به اتفاق انبوه یاران و پیروان خود و به رسم اشراف و سلاطین به میدان آمد، شکی نیست که همچون پادشاهان درصدد خودنمائی و نشان دادن جاه و جلال خویش است و ما بدون چون و چرا با او مباهله خواهیم کرد و قاطعانه پیروز خواهیم شد؛ ولی اگر همچون پیامبران الهی، با نزدیکان و عزیزان خود حاضر گردد، حاکی از این است که به حقانیت خود اطمینان دارد و در این صورت، مباهله با وی، هرگز به مصلحت ما نخواهد بود.
● حضور در عرصه «مباهله»
بامداد فردا، سید و عاقب، یاران ابوحارثه اسقف، با فرزندان خود به نامهای «صبغه المحسن»،«عبدالنعم»، «ساره » و «مریم» به میدان مباهله آمدند؛ با سوارکاران «بنی حارث بن کعب» با بهترین و زیباترین آرایش نظامی، پشت سر آنها صف کشیدند؛ مردم مدینه النبی نیز اعم از مهاجرین و انصار و قبیله های دیگر، هر یک از ساز و برگ و نشانه های مخصوص خود، پیرامون میدان گردآمدند تا نظاره گر مباهله، این معجزه عظیم پیامبر، بزرگوار اسلام باشند؛ (۱۱) رسول خدا(ص) اما در خانه خود درنگ فرمود تا آفتاب بالا آمد؛ سپس درحالی که دست علی(ع) در دست خود داشت و حضرت حسن و حضرت حسین، پیشاپیش آن دو بزرگوار راه می افتند و حضرت فاطمه (س) پشت سر آنان حرکت می کرد، رهسپار میدان مباهله شدند؛ وقتی به دو درخت پیش گفته رسیدند. حضرت به اتفاق همراهان و با همان هیئتی که از خانه خود بیرون آمده بود، در میان آن دو درخت و در زیر ردائی که خود بر روی آنها افکنده بود، ایستاد و از طرف های خود خواست برای انجام مباهله نزدیک شوند؛ سید و عاقب شگفت زده از این که آن حضرت، عده زیادی همراه خود نیاورده است نزدیک آمدند و عرض کردند؛ با چه کسانی با ما مباهله می کنید؟ حضرت خطاب به آنها فرمود: با بهترین مردم روی زمین و گرامی ترین آنها نزد خدای متعال و در حالی که با دست خود به همراهان خویش اشاره می کرد، افزود: به اتفاق اینان با شما مباهله می کنم.(۲۱)
● سردرگمی و پریشانی مسیحیان
سید وعاقب به یکدیگر نگریستند و گفتگوی شب گذشته و سخنان ابوحارثه «اسقف، راجع به چگونگی حضور محمد در عرصه مباهله را به خاطر آوردند و ترسان و لرزان عرض کردند؛ چنانکه پیداست با غرور و تکبر وعده وعده و انبوه یاران و پیروان خود، برای مباهله حاضر نشده اید و غیر از این مرد و زن جوان و این دو کودک، کسی همراه شما نیست؛ آیا به راستی به اتفاق اینان با ما مباهله خواهید کرد؟ حضرت فرمود: آری؛ پیشتر هم به شما گفتم؛ سوگند به خدائی که مرا به حق برانگیخته است، دستور دارم به اتفاق ایشان که عزیزان من هستند، با شما مباهله کنم!؛ رنگ از روی سید و عاقب پرید و با پریشانی نزد یاران خود بازگشتند؛ وقتی یاران و همراهان، آن دو را با رنگ و روی پریده مشاهده کردند، پرسیدند: شما را چه شده است و مشکلتان چیست؟ سید وعاقب از اظهار حقیقت خودداری کردند و گفتند: اگر مشکلی پیش آید، حتماً با شما در میان می گذاریم؛ یکی از همراهان جوان ایشان که دانشمندی سرشناس و مورد احترام بود، به سید وعاقب نزدیک شد و گفت: وای بر شما! مشکل پیش آمده را بی پرده بیان کنید؛ به خدا سوگند! شما به حقانیت محمد پی برده و آن را حاشا می کنید و بعید می دانم برادران منکر خود را که مسخ شدند و به صورت میمون و خوک درآمدند را از یاد برده باشید. (۱۳ )
«منذربن علقمه» ملقب به ابوالمثنی و برادر ابوحارثه اسقف که در میان مسیحیان نجران به برخورداری از علم و دانش شهره بود، وقتی اضطراب و پریشانی یاران و همراهان خویش را دید، دست سید وعاقب را گرفت و رو به همراهان کرد و گفت: من و این دو را تنها بگذارید و با آن دو به کناری رفتند؛ سپس به آن دو گفت: من خیرخواه شما هستم و صریحاً به شما اعلام می کنم: اگر در کار خود اندیشه و تفکر کنید و تصمیم درست و سنجیده بگیرید، البته رستگار می شوید در غیر این صورت، خود و دیگران را به هلاکت می افکنید؛ سید وعاقب گفتند: به راستی تو خیراندیش و خیرخواهی؛ اکنون بگو ما چکار کنیم؟
● هشدار منذربن علقمه
منذربن علقمه با هشدار به آن دو، اظهار داشت: آیا می دانید که هرگز پیامبری از پیامبران خدا با هیچ مردمی مباهله نکرده است، مگر این که آن مردم در یک چشم به هم زدن، هلاکت و نابود شده اند؟! شما و هر اهل بصیرتی که همراه شما است، به یقین می دانید که این محمد با کنیه ابوالقاسم، همان فرستاده ای است که پیامبران الهی مژده آمدنش را داده و زبان به تمجید و ستایش او و خاندانش گشوده اند؛ هشدار دیگر، توجه دقیق و عمیق، عناصر طبیعی مانند آسمان و زمین و ستارگان و کوهها و درختها و پرندگان و... است؛ اکنون چشم خود را باز کنید و باتوجه به موقعیت تاریخی و جغرافیایی بنگرید که این عناصر، غیرطبیعی می نمایند و هر یک آیتی از عذاب الهی به نظر می رسند؛ هشدار سوم، حالت و هیئت حضور واستقرار محمد و همراهان اوست؛ببینید که چگونه در پیشگاه خدای متعال نشسته و دستهای خود را به سوی آسمان بلند کرده اند و چشم انتظار پاسخ شما می باشند و بدانید که اگر محمد، کلمه ای از نفرین به زبان آورد، نابودی ما قطعی است و هیچ راه بازگشتی برای ما باقی نخواهد ماند. (۱۴ )
سید وعاقب پیرامون خود را به دقت نگریستند و مشاهده کردند که حادثه عظیمی در شرف وقوع است و اطمینان یافتند که حضرت محمد پیامبر بر حق است و از جانب خدای متعال مبعوث شده است.
و با همه وجود خویش، عقوبت و عذاب نزدیک الهی را احساس کردند؛ منذربن علقمه که هراس و وحشت سید و عاقب را دید، به آن دو گفت: اگر اسلام بیاورید، حال و آینده خود را تضمین کرده اید و اگر خواستار حفظ آئین و موقعیت و جایگاه خود، در میان همکیشانتان هستید، صاحب اختیارید؛ ولی توجه داشته باشید که از نجران، به جستجوی حقیقت آمده اید و پیشنهاد محمد درخصوص مباهله را پذیرفته اید و پیامبران الهی چنان اند که هرگاه اندیشه کاری کنند، تا آن را به انجام نرسانند، از پای نمی نشینند؛ اکنون مصلحت در ترک مباهله و جلب رضایت محمد است و از این کار، فروگزار مکنید که همه ما چونان قوم «یونس»، دستخوش عقوبت و عذاب الهی خواهیم شد. (۵۱)
● مصالحه به جای مباهله
سید و عاقب گفتند: ای ابوالمثنی! بهتر است تو از طرف ما نزد محمد رفته، خواسته ما را به عرض او برسانی و پسر عمویش را که نزد او بسیار عزیز و ارجمند است واسطه قرار دهی تا میان ما و محمد، صلح و سازش برقرار نماید؛ ابوالمثنی بی درنگ خدمت رسول خدا شرفیاب شد و عرض کرد: سلام بر تو ای رسول خدا! گواهی می دهم که خدائی جز خدای یکتا که تو را به پیامبری برانگیخته است، نیست و تو و عیسی مسیح، هر دو بنده و فرستاده خدای متعال می باشید؛ سپس شهادتین را بر زبان جاری کرد و به دین مبین اسلام درآمد و خواسته سید و عاقب را به اطلاع آن حضرت رسانید؛ رسول خدا نیز علی(ع) را مأمور کرد تا با مسیحیان نجران مصالحه نماید. علی(ع) عرض کرد: پدر و مادرم فدای شما! چگونه با آنها مصالحه کنم؟ رسول خدا(ص) به او فرمود: ای ابوالحسن! رأی و نظر تو در مصالحه با مسیحیان نجران، رأی و نظر من است؛ (۱۶ )در این هنگام علی(ع) نزد سید و عاقب رفت و با آنها در مقابل هزار پیراهن گرانبها و هزار دینار وجه رایج به عنوان مالیات، مصالحه کرد و مقرر گردید نیمی از آن را در ماه محرم و نیم دیگر را در ماه رجب هر سال پرداخت نمایند.
پس از این که قرارداد صلح میان طرفین منعقد گردید، علی(ع) سید و عاقب را خدمت رسول خدا(ص) برد و آن دو نفر به تعهد شهروندی و پرداخت مالیات، اقرار و اعتراف نمودند؛ رسول خدا(ص) نیز فرمود: از شما می پذیرم و اعلام می کنم: هرگاه با من و همراهانم که در زیر رداء گرد آمده ایم، مباهله می کردید، خدای متعال سراسر این پهندشت را آکنده از آتش سوزان می کرد و احدی از شما را باقی نمی گذاشت.
● مسجد مباهله در مدینه
مدینه، تاریخ مجسم روزگار پیامبر اکرم(ص) است؛ جای جای این شهر مقدس، بازگوکننده نام و یاد آن حضرت می باشد؛ زیرا آن حضرت در هر جا که به مناسبتی حضور یافته و نمازی اقامه کرده است، مسجد ساخته اند و هر ساله صدها هزار زائر قبر مطهر رسول خدا(ص)، به آن مساجد می روند و با اقامه نماز تحیت، نام و یاد آن حضرت، خاندان پاک او و مسلمانان صدر اسلام را زنده می کنند؛ یکی از این مساجد «مسجد مباهله» است؛ این مسجد که به نام های «مسجد اجابه» و «مسجد بنومعاویه» نیز شناخته می شود «در فاصله، سیصد تا چهارصد متری شمال شرقی «بقیع» و پانصد و پنجاه متری مسجد النبی، در کنار شارع ستین قرار دارد»(۷۱) و روزانه خاطره مباهله، این معجزه بزرگ و جاودانه پیامبر اعظم(ص) را برای زائران مشتاق که در آن حضور می یابند و نماز تحیت مسجد به جای می آورند، تجدید می کند.
مسجد مباهله «در دوره عثمانی، از نو بنا گردید؛ دو شبستان و یک صحن و مناره ای در رکن غربی آن، ساخته شد؛ آخرین بازسازی مسجد، در سال ۸۱۴۱ ق. صورت گرفت و توسعه زیادی یافت.»(۸۱)
مسلم صاحبی
پی نوشت ها :
۱- نجران، شهری است در نقطه مرزی یمن و عربستان.
۲- بحار .۳۳۶.۲۱
۳- بحار .۳۱۸.۲۱
۴- قاموس قرآن. علی اکبر قریشی. واژه مباهله.
۵- آل عمران. .۵۹
۶- آل عمران . .۶۱
۷- بحار .۳۲۱.۲۱
۸- اقرب الموارد والمنجد.
۹- مفردات راغب و قاموس قرآن.
۰۱- بحار .۳۲۴.۲۱
۱۱- بحار .۳۲۱.۲۱
۲۱- بحار ۳۲۱.۲۱- ۲.۳۲
۳۱- بحار .۳۲۴.۲۱
۴۱- بحار .۳۲۳.۲۱
۵۱- بحار ۳۲۳.۲۱- ۴.۳۲
۶۱- بحار .۳۲۴.۲۱
۷۱- آثار اسلامی مکه و مدینه . ۰.۲۸
۸۱- همان. ۲۸۲.
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید