یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

امام خمینی(ره) یک بدعت گزار نیست


امام خمینی(ره) یک بدعت گزار نیست
روزنامه گاردین در ۸ ژوئیه ۲۰۰۶ (۱۷ تیر ۱۳۸۵) مقاله ای را تحت عنوان «رادیكال های اسلامی می دانند كه بدعت گزار هستند» منتشر نموده است. نویسنده مقاله خانم كارن آرمسترانگ (karen Armstrong)، سعی می كند تا روشن كند بنیادگرایی قرائتی افراطی از اسلام است. خانم آرمسترانگ هر چند در این مقاله با حسن نیت تلاش دارد، اسلام را از خشونت و افراطی گری تبرئه كند، و هم چنین پیرامون كتاب «زندگینامه پیامبر اسلام» *نمی توان تلاش خانم كارن را ارج ننهاد؛ اما یك اشتباه اساسی در این مقاله به چشم می خورد كه خانم كارن اسلام سیاسی را مساوی با خشونت مذهبی دانسته و تلاش می كند تا بنیان گذاران اسلام سیاسی در قرن حاضر را بدعت گزار معرفی كند. از جمله در مورد مكتب امام خمینی می نویسد: «آیت الله خمینی با بیان اینكه یك روحانی باید در رأس حكومت باشد قرن ها اصول گرایی شیعه را كه دین و سیاست را به عنوان امری مقدس از هم جدا می ساخت نادیده گرفت.» این نظریه خانم كارن فاقد دقت و پشتوانه ی علمی است. چه اینكه امام خمینی هیچ گاه نگفته است كه یك روحانی باید در رأس حكومت باشد، بلكه گفته است یك «فقیه جامع الشرایط» باید در رأس حكومت باشد. چه بسا یك فقیه به معنای رایج امروز یك روحانی نباشد. علاوه اشتباه بزرگ خانم كارن در این است كه در طول تاریخ اصول گرایی تشیع مدعی تفكیك ناپذیری دین و سیاست است. اصول اعتراض اصلی تشیع به تسنن در همین نكته ی اصلی نهفته است كه چرا تسنّن خلافت را از امامت جدا كرد. از اصول مذهب تشیع این است كه همواره باید خلافت (تجلی قدرت سیاسی) با امامت «تجلی رهبری معنوی» یكی باشد. به همین جهت اصول گرایان صحابه ی پیامبر در مدت ۲۵ سال تلاش كردند تا جدایی بین رهبری معنوی و رهبری سیاسی را از بین ببرند و موفق شدند تا قدرت سیاسی را به علی بن ابی طالب اولین امام شیعه بازگردانند. علی (ع) اولین امام شیعه تصریح كرد كه «جایگاه او نسبت به قدرت سیاسی مانند محور چرخ دنده ها آسیاب است كه همه چیز باید بر محور او بچرخند. َو اِنَّ مَحَلِّی مِنها مَحَلّ القُطبِ مِنَ الرَّحَی» (نهج البلاغه، خطبه سوم).
امامان شیعه تمام برنامه ریزی های خود را پیرامون بازگشت قدرت سیاسی به اهل بیت قرار دادند. امام رضا (ع) امام هشتم شیعیان تصریح می كند كه « اِنَّ الِامامه زِمامُ الدّینِ وَ نِظامُ المُسلِمینَ وَ صَلاحُ الدُّنیا...عالِمً بِالسّیاسَه : امامت شیعی رهبری دین و سامان دهنده ی دنیای مسلمانان است....امامت شیعی به سیاست آگاه است.»(اصول كافی، كتاب الحجه، باب نادر جامع فی فضل الامام و صفاته)
در زیارت نامه ای كه از امام هادی (ع) امام دهم به دست ما رسیده است خطاب به امامان شیعه گفته می شود: « اَلسَّلامُ عَلَیكُم یا اَهلَ بَیتِ النُّبُوَّه....وَ خُّزانَ العِلمِ وَ مُنتَهَی الحِلمِ وَ اُصولَُ الكَرَمِ وَ قادَه الأُمَمِ وَ... ساسَه العِبادِ: سلام بر شما ای فرزندان خانواده ی نبوت .... ای گنجینه های علم، ای نهایت بردباری، ای ریشه های كرامت و ای رهبران امت ها و ای سیاستمداران بندگان خدا» (مفاتیح الجنان، زیارت جامعه كبیره)
سیاست و مذهب در تشیع چنان به یكدیگر پیوسته است هیچ گاه در طول تاریخ هیچ یك از اصول گرایان شیعی اعتقاد به تفكیك آن نداشته اند و هیچ متن شیعی مورد اطمینان شما نمی توانید پیدا كنید كه از نظریه ی جدایی مذهب و سیاست حمایت كند.
اصولاً در نظر شیعه امامت به معنای زعامت دینی و دنیایی است و در این اصل هیچ اختلافی بین محدثین و فقها و فلاسفه ی شیعی هیچ اختلافی نیست. علامه قوشچی از فیلسوفان و متكلمان ایرانی قرن نهم (وفات ۸۷۹/۱۴۷۱ م) در تعریف امامت تصریح می كند: «الِامَامَه رِئاسَه عامَه فِی اُمُورِ الدّینِ وَ الدُّنیا خِلافَهُ عنِ النََبِّیّ» (شرح تجوید قوشچی، ص ۴۷۲).
نظریه ی سیاسی امام خمینی مبنی بر ولایت فقها یا نزدیك تر به تعبیر خانم كارن «اینكه باید فقهی در رأس حكومت قرار گیرد» یك نظریه ابداعی و جدید نبود، بلكه امام خمینی این نظریه ی سیاسی شیعه را احیاء كرد. كاش خانم كارن به سیاحتنامه هایی كه خود غربی ها در مورد ایران نوشته اند مراجعه می كرد و می فهمید كه نظریه ها ی سیاسی امام خمینی یك نظریه ای با پشتوانه تاریخی است.
انگلبرت كمپفر یكی از سیاحان آلمانی كه در زمان شاه سلیمان صفوی به ایران سفر كرده در سفرنامه خود گزارش می كند كه اعتقاد به ولایت فقها نزد مردم و نخبگان مذهبی همانند بود. وی تصریح می كند كه «شگفت آن كه متألهین (فیلسوفان) و عالمان به كتاب (مفسران) نیز در اعتقاد به مجتهد با مردم ساده دل شریكند».
آنها نیز معتقدند: «طبق آیین خداوند پیشوایی روحانی مردم و ..... مسلمین به عهده ی مجتهد گذاشته شده است.»(سفرنامه انگلبرت كمپفر، ص ۱۲۷)
شوالیه شاردن فرانسوی نیز كه در زمان شاه عباس دوم به ایران سفر كرده در این باره گزارش می كند كه: «برخی از علمای روحانی و پیروانشان و متعبّدان بر این اعتقادند كه در تمام طول مدت غیبت امام باید یك مجتهد عادل امور دینی و اجتماعی و حكومتی مملكت را اداره كند.» (سفرنامه شوالیه شاردن، ج ۳، ص ۱۱۴۲)
مسئله ی ولایت فقها به یك نظریه اساسی شیعه در طول تاریخ تبدیل شده است. صاحب جواهر از فقهای معروف قرن سیزدهم (م ۱۲۶۲ ق/۱۸۴۱ م) تصریح می كند كه:«هر كس در ولایت فقیه وسوسه كند گویی مزه فقه را نچشیده و لحن و رمز قول امامان معصوم را نفهمیده و در قول آن بزرگواران كه فرموده اند: «ما آنها را حاكم، قاضی، ...، جانشین و مانند آن برای شما قرار دادیم» دقت نكرده اند.» (جواهرالكلام، ج ۲۱، ص ۳۹۳)
اما چرا قبل از امام خمینی هیچ یك از فقها اقدامی جهت عملی كردن این نظریه سیاسی شیعه بر نیامده اند باید علت را در اوضاع و احوالی سیاسی و ناامیدی فقهای شیعه از عملی شدن این اصل جستجو كرد.
علامه نایینی از فقها و نظریه پردازان مشروطه (وفات ۱۳۵۵ ق / ۱۹۳۵ م) تصریح می كند كه ولایت فقها در عصر غیبت غصب شده اما نمی توان را از غاصبین باز ستاند: «در این عصر غیبت دست امامت از دامان حكومت ... كوتاه و مقام ولایت و نیابت نواب عام (فقها) در اقامه وظائف مذكوره هم منصوب شده و انتزاعش غیر مقدور است.» (تنبیه الامه و تزید المله، ص ۴۱)
اما امام خمینی رسماً اعلام كرد كه ولایت فقها هم اصلی است شیعی و هم عملی ساختن آن مقدور است. خانم كارن حتماً اذعان خواهند كرد كه امام خمینی در نظریه سیاسی خود هرگز بدعت گزار نبوده اند و تنها احیاگر و مجری نظریه سیاسی شیعه بوده اند.
نویسنده: روح الله حسینیان
*این كتاب توسط آقای كیانوش حشمتی ترجمه و توسط انتشارات حكمت در سال ۱۳۸۳ منتشر شده است.
منبع : خبرگزاری فارس