پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

وحی و عقلانیت اخلاقی


وحی و عقلانیت اخلاقی
اندیشیدن درباره نسبت دین و اخلاق، سابقه دراز دامنی دارد و از زمانی که افلاطون بنای این بحث را در رساله اوثیفرن نهاد تا کنون ذهن فیلسوفان و متکلمان بسیاری را به خود مشغول کرده است .به طور کلی نقش دین در حوزه اخلاق چیست؟
برخی اخلاق را میوه‌ای می‌دانند که بر شاخه‌های درخت دین می‌روید و بدون آن هرگز مجال ظهور ندارد. در نگره اینان،‌ بنیاد حسن و قبح اخلاقی بر امر و نهی شرعی است. هر چیزی که خداوند به آن امر کند، خوب است و هر جا نشانی از حسن اخلاقی باشد در اساس آن امر الهی نهفته است . از سوی دیگر هر آنچه که خداوند آدمی را از آن باز دارد، زشت و ناپسند است و هر جا نشانی از رذیلت اخلاقی است، در پس آن نهی الهی وجود دارد. این نظریه که هم در غرب طرفداران نامداری مانند ویلیام اکامی دارد و هم در شرق متکلمان سرشناسی مانند ابوالحسن اشعری از آن دفاع می‌کنند به رغم ظاهر دینی آن ،‌ مقبول فیلسوفان و متکلمان برجسته تاریخ نیست و در جهان اسلام، متکلمان معتزلی و شیعی آن را به دیده قبول ننگریسته‌اند. به هر حال نظریه ابتنای اخلاق بر دین که به نظریه “امر الهی” معروف است، مقبول نیفتاد. اخلاق هر چند در بستر دینی نشاط و سرزندگی ویژه‌ای دارد، بدون دین هم ممکن و مطلوب است. ما همگی این سخن معروف امام حسین (ع) را در واقعه کربلا شنیده‌ایم که می‌فرماید:”ای مردم اگر دین ندارید، لااقل آزاده باشید” و یا این سخن مولا علی (ع) را که می‌فرماید:”حتی اگر اعتقادی به بهشت و جهنم نداشته باشید، باز سزاوار آن است که به فضایل اخلاقی آراسته شویم،‌زیرا این فضایل خود مایه توفیق است”. بااندکی دقت درمی‌یابیم که خوبی افعال نه تنها در گرو امر خداوند نیست،‌بلکه این امر الهی است که به چیزی تعلق می‌گیرد که خوب باشد. بنابراین اوصاف اخلاقی هویت مستقلی دارند و هستی خود را وامدار امر و نهی دینی نیستند.
● پس باید دید، سهم دین در حوزه اخلاق چیست؟
در پاسخ به اجمال برخی از کارکردهای مهم دین را در عرصه اخلاق را متذکر می‌شویم.
۱) دین و معرفت اخلاقی:
نقش اصلی وحی کمک به عقل برای شناسایی واقعیات غایی عالم و از طریق آن راه‌جویی به صراط مستقیم رستگاری است. در حوزه اخلاق نیز عقل تا حدودی پیش می‌رود و کلیات اعمال نیکو و زشت را درمی‌یابد. این ادراکات کلی - که به مستقلات عقلیه معروف است - نقش مهمی در خود دینداری انسان دارد. پرداختن به این موضوع خارج از محدودی سوال است اما گفتنی است تا آدمی به عقل و خرد خود، حسن صدق و قبح دروغ را نیابد هرگز نمی‌تواند به گفته پیامبران اعتماد و اکتفا کند و گام در راه دینداری بنهد .
در این حوزه این پرسش مطرح است که آیا انسان می‌تواند به استناد ادراکات کلی خود درباره حسن و قبح امور به همه آنچه در حوزه اخلاق مطلوب است دست یابد ؟ آیا انسان در زمینه معرفت اخلاقی یا شناسایی حسن و قبح امور نیازی به وحی دارد؟
پاسخ فیلسوفان و متکلمان این است که بدون پرتوافکنی وحی، عقل نمی‌تواند حسن و قبح همه اموری را که لازم دارد،‌دریابد و ساختار معرفت اخلاقی بشر، فقط با داده‌های وحیانی سامان می‌گیرد . یکی از ملاک‌های عقلی داوری اخلاقی درباره یک عمل، غایت و نتیجه‌ای است که آن عمل به بار می‌آورد. داده‌های وحیانی ، که از علم مطلق الهی سرچشمه می‌گیرند، عقل را در شناسایی نتایج اعمال، بویژه پیامدهای اخروی آنها، یاری داده، داوری اخلاقی را برای آن ممکن می‌سازد. وحی، عقلانیت اخلاقی انسان را برمی‌کشد وآن را وارد عرصه‌های ناشناخته می‌کند و از این رهگذر، نظام اخلاقی لازم را شکل می‌دهد. این سخن، مفاد گزاره‌ای است که متکلمان اسلامی بر آن تکیه و تاکید دارند زیرا در متون کلامی، گاه گفته می‌شود که کارکرد وحی در حوزه اخلاق، تفصیل ادراکات اجمالی عقلی است، به اضافه این که دین علاوه بر تقویت معرفت اخلاقی نخبگان و اندیشه‌ورزان به گسترش آن در میان مردم نیز کمک می‌کند.عامه مردم که توان و یا مجال تامل واندیشیدن درباره مسائل اخلاقی را ندارند، هنگامی که از زبان وحی حسن و قبح امور را شناسایی می‌کنند با یقین و اطمینان کافی، آنها را پایه و مبنای رفتار فردی و اجتماعی خود قرار می‌دهند. پیامبران بزرگ از میان عامه مردم برمی‌خاستند و به زبان آنها سخن می‌گفتند و هم از این روی نفوذ فراگیری در میان آنها می‌یافتند . این ویژگی، آنان را در ترویج علم ودانش ، اخلاق و معنویت یاری می‌داد. چنین کار مهم و بزرگی از عهده نخبگان و دانشمندانی که مقاصد خود را با واژگانی فنی و اصطلاحات علمی بیان می‌کنند، برنمی‌آید. سعی فیلسوفان در تنقیح مبانی اخلاق و نیز تلاش عالمان اخلاق در شناسایی احکام اخلاقی؛ ستودنی است اما اگر تاریخ بشر از حضور پیامبران محروم بود، اخلاق هم در کنج مدرسه‌ها وکتابخانه‌ها محصور می‌ماند وتوده‌های مردم به آن اقبال نمی‌کردند. وقتی می‌گوییم بنای تمدن بر شیوع فضایل اخلاقی استوار است، نیز درمی‌یابیم که تمدن‌های گوناگون کهن و معاصر چه اندازه وامدار تعالیم و زندگی انبیاء در میان مردمان است.
۲) دین و تربیت اخلاقی:
گر چه دین در اصل تحقق اوصاف اخلاقی نقشی ندارد ولی در علم ما به آنها نقش دارد به طوری‌که بدون ارشاد وحی، بسیاری از احکام اخلاقی، بویژه امور مربوط به رابطه اخلاقی انسان با خداوند، برای انسان ناشناخته می‌ماند. نقش مهم دیگر دین در عرصه اخلاق و تربیت اخلاقی است. معرفت اخلاقی در صورتی ارزشمند است که تربیت اخلاقی را هم در پی داشته باشد. اصولا علوم عملی، که اخلاق هم از جمله آنهاست، اگر منشا و اساس تحول عملی و روحی فردی شد، قدر می‌یابد. برای چنین تحولی، معرفت اخلاقی به تنهایی کافی نیست بلکه نیاز به مواردی چون موعظه است. یکی از عناصر موثر در تربیت اخلاقی موعظه است تا آنجا که می‌‌توان گفت که حلقه وصل نظریه‌پردازی اخلاقی و عمل اخلاقی، همان موعظه است . موعظه تنها یک شیوه و اسلوب بیانی نیست تا هر کس بتواند با آموختن مهارت‌های لازم در فن سخنوری آن را به کار گیرد بلکه فرایندی است که مبادی ویژه خود را دارد. موعظه اصولا بدون تعالیم دینی ممکن نیست و در طول تاریخ نیز معمولا همراه ادیان آسمانی بوده است.
موعظه بدون توجه به باورهای دینی کارایی ندارد و فقط در پرتو آموزه‌هایی مانند جاودانگی روح انسان، مهر وعلاقه خداوند به انسان، ناپایداری لذت‌های دنیوی و توجه به مرگ و رستاخیز فایده می‌بخشد. سهم دیگر دین در تربیت اخلاقی، تحویل اسوه‌های برجسته اخلاقی به جامعه بشری است. انسان‌های معمولی با دیدن کسانی که از میان خود آنان برخاسته‌ و به زیور اخلاق آراسته شده‌اند، شور و شوق مضاعفی یافته،‌احساس می‌کنند که خود نیز می‌توانند از زندگی حیوانی رها شده در عرصه شکوهمند حیات اخلاقی وارد شوند. از این رو است که قرآن هماره الگوهای کامل و الهی را به پیروان خود می‌شناساند و تاسی به آنان را توصیه می‌کند “قطعا برای شما [در اقتدا] به رسول خدا، سرمشقی نیکو است”.
منبع : روزنامه رسالت