جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

اولین فیلسوف


اولین فیلسوف
كندی كاملاً بین تحقیق فلسفی و وحی نبوی مطابقت احساس می كرد زیرا اگر فلسفه علم به حقایق اشیاء باشد، بنابراین میان فلسفه و دین، اختلافی وجود ندارد و بر همین اساس كندی می خواهد میان دین و فلسفه، سازگاری و وفاق ایجاد كند. او معتقد است كه دین و فلسفه هر دو علم به حق هستند و در این اندیشه می توان تمایلات معتزلی او را مشاهده نمود
ابویوسف یعقوب بن اسحاق كندی را به عنوان یكی از پیشگامان فلسفه اسلامی می دانند. درباره تاریخ تولد و وفات او اطلاعات دقیقی در دست نیست ولی مشهور است كه در سال ۱۸۵ هـ.ق تولد یافته و در حدود سال ۲۶۰ هـ.ق وفات نموده است و بنابراین عمر شریف كندی حدود ۷۵ سال بوده است.
او به «فیلسوف العرب» شهرت دارد زیرا در جنوب عربستان متولد شده است و همچنین لقب «كندی» به خاطر قبیله او «كنده» بوده است. این مقاله به برخی از مهمترین دیدگاههای فلسفی او می پردازد.
پدر كندی فرماندار شهر بصره در جنوب عراق بود و كندی پس از تعلیمات ابتدایی در بصره برای تكمیل تحصیلات خود به شهر بغداد، مركز حكومت عباسی و دارالعلم آن روزگار جهان اسلام رفت و در آن شهر مورد توجه دو تن از خلفای عباسی یعنی مأمون- پسر هاروان الرشید- و معتصم عباسی قرار گرفت. می دانیم كه عهد كندی عصر مهم نهضت ترجمه است و كندی مستقیماً در كوران این جنبش عظیم انتقال علوم و معارف به جهان اسلام قرار گرفته و در فضایی مملو از منازعات و مشاجرات دینی و مذهبی به آموختن فلسفه پرداخته است. خود كندی مترجم زبردستی نبود و با همكاری مترجمان دیگر ترجمه ها را اصلاح و تصحیح می كرد و اصطلاحات عربی را به خوبی با معادل های آن در زبان های بیگانه به كار می برد. آثار كندی بیشتر در قالب رسائلی آمده است كه در رشته های گوناگون از جمله فلسفه و منطق و موسیقی و حساب و غیره مطالبی را گردآوری نموده است كه مجموعاً مشتمل بر ۲۹ رساله می شود. كندی مانند اكثر فیلسوفان قدیم در تمامی علوم زمان دست داشته و متبحر بوده است. یكی از موضوعات مورد علاقه او ریاضیات است و او- متأثر از نحله فیثاغوریان- اعتقاد دارد كه ریاضیات، مقدمه ضروری فلسفه است. كندی برای فلسفه، شأن و مقام بسیاری قائل است و در برابر مخالفت های اولیه با فلسفه، واكنش های شدیدی نشان می دهد و معتقد است كه فلسفه، شریف ترین علوم است و برترین آنها و هر متفكری را تحصیل آن واجب است.
یكی از وجهه نظرهای مهم كار كندی در فلسفه، تحدید فلسفه است و او همواره می كوشید تا الفاظی را انتخاب كند كه به خوبی بتوانند مفاهیم فلسفی را بیان كنند و در این مسیر به بحث در پاره ای از قضایای طبیعت و مابعدالطبیعه و متعلقات و فروع آن پرداخته است.
او در پی آن است كه عقاید حكمای پیشین را مورد تحلیل و تحقیق قرار دهد و به همین دلیل، رساله بسیار مهمی به نام «رساله الحدود» را گردآوری نموده است. او در این رساله، شش تعریف از فلسفه ارائه می دهد كه گرایش های افلاطونی خود را به خوبی در آن تعاریف ابراز داشته است. هر چند در آثار كندی تمایلات افلاطونی و بعضاً فیثاغوری مشهود است ولی می توان او را نخستین فیلسوف مشائی اسلام دانست.
او در اكثر مسائل طبیعی و مابعدالطبیعی، جانب ارسطو را می گیرد، ولی در مسأله قدم عالم و مسائل مربوط به ذات و صفات خداوند متعال با او مخالفت می نماید و در این مسائل، پیرو وحی و قرآن است. او به نحوی بدیع می كوشد تا آراء گذشتگان را درهم آمیخته و از آن آمیزه، نظر خود را استخراج نماید. او همچنین به معتزله نیز بی تمایل نبوده و به همین دلیل در زمان خلافت متوكل عباسی(۲۴۷-۲۳۲ هـ.ق) مورد بی مهری او واقع می شود زیرا كندی به عقل اعتماد بسیار داشت و در تفسیر آیات قرآن مجید، بعضاً به تأویل متوسل می شد.
او تقسیم بندی ارسطو از حكمت را می پذیرد و می گوید مقصود از حكمت نظری، دریافت حق است و مقصود از حكمت عملی عمل به آن و می افزاید كمال آدمیت هر كس بدان درجه است كه از پی شناخت حقیقت رفته و بدان عمل كرده است. از نظر او حقیقت متعلق است به انیّت اشیاء. كندی در این باره می نویسد:
«زیرا هر چه را انیّت باشد حقیقت نیز هست. پس به ناچار حق در انیّات موجوده، موجود است»(رسائل فلسفی كندی، ص ۱۰۴).
اما معتقد است كه راه وصول به حقیقت همان راهی است كه افلاطون و فیثاغوریان مشخص كرده اند. فیثاغوریان معتقد بودند كه ریاضیات، راه وصول به حقیقت و معرفت فلسفی است و كندی در صدد بود تا برای وصول به معرفت، چنین راهی برگزیند؛ یعنی ریاضیات و طب را نیز در فلسفه دخالت دهد و در رساله ای تحت عنوان «انه لاتنال الفلسفه الا بعلم الریاضیات» نظر خود را در این باب تشریح می نماید. او در رساله دیگری با عنوان «كمیه كتب ارسطوطالیس و مایحتاج الیه فی تحصیل الفلسفه» می گوید كه هر كس در پی تحصیل فلسفه است، باید كتب ارسطو را مطالعه نماید و در این راه- یعنی فهم كتب ارسطو- بر ضرورت آموختن ریاضیات تأكید می كند.
كندی درباره موضوع فلسفه می نویسد:
«شریف ترین اقسام فلسفه و ارجمند ترین آنها فلسفه اولی است؛ یعنی علم به ذات احدیت كه علت همه موجودات است. از این رو فیلسوف كامل- كه اشرف از مردم دیگر است- باید به این اشرف علوم، محیط باشد زیرا علم به علت، اشرف از علم به معلول است»(رسائل فلسفی كندی ص ۹۸).
ارسطو هم تأكید دارد كه غایت قصوای انسان، معرفت علل كلیه اولی است و در این سخنان كندی، همچنین تأثیر فلسفه افلاطون و طرح مدینه فاضله فارابی به خوبی دیده می شود. كندی كاملاً بین تحقیق فلسفی و وحی نبوی مطابقت احساس می كرد، زیرا اگر فلسفه علم به حقایق اشیاء باشد، بنابراین میان فلسفه و دین، اختلافی وجود ندارد و بر همین اساس كندی می خواهد میان دین و فلسفه، سازگاری و وفاق ایجاد كند. او معتقد است كه دین و فلسفه هر دو علم به حق هستند و در این اندیشه می توان تمایلات معتزلی او را مشاهده نمود. او در رساله ای كه برای احمد بن معتصم نوشته درباره قدرت عقل چنین می گوید: «به جان خودم سوگند كه گفتار پیغمبر راستگو- محمد، صلوات الله علیه- و هر چه را كه از جانب باری- عزوجل- آورده، چون به مقیاس عقل سنجیده شوند، در خور پذیرشند و جز كسانی كه از نعمت عقل بی بهره باشند، به دفع و انكار آنها برنخیزند»(رسائل فلسفی كندی، ص ۲۴۴).
از نظر كندی هر كس كه فلسفه را انكار كند، حقیقت را انكار كرده و از این رو كافر است. او می گوید: «آنها كه فلسفه را انكار كنند مردمی هستند دور از حق؛ ارباب فضائل انسانی را پست می شمارند زیرا خود از نیل به آن فضائل ناتوانند. هر كس با دین تجارت كند دیندار نخواهد بود و به حق باید كسی را كه با علم به حقیقت اشیاء معاندت می ورزد و آن را كفرمی شمارد، عاری از دین محسوب نمود»(رسائل فلسفی كندی، صص ۱۰۴ و ۱۰۳).
اما گاهی پیش می آید كه میان تعلیمات فلسفه و آیات قرآن تناقضی مشهود است و این تناقضی است كه پاره ای را به مخالفت با فلسفه واداشته است. كندی حل این مشكل را در تأویل آیات یافته است. او می گوید كلمات عربی را یك معنی حقیقی است و یك معنی مجازی و بدین طریق متفكر می تواند از خرد و دین بهره مند باشد. كندی در مسأله ای كه برای شاگرد خود، امیر احمد بن المعتصم نوشته و آن را «رساله فی الابانه عن سجود الجرم الاقصی و طاعه لله عزوجل» نامیده، به تأویل پرداخته و سجود و طاعت را به معنی اظهار عظمت ذات باری و تسلیم به امر او تفسیر كرده است.
اگر میان علوم فلاسفه و علوم انبیاء فرقی باشد، در طریقه و منشاء و خصوصیات است؛ بدین طریق كه علوم انبیاء، پس از تطهیر نفس و آمادگی برای پذیرش آن از جانب خداوند به نحوی عجیب- كه خارج از مقدورات طبیعی باشد- به آنها افاضه می شود. دیگر آنكه علوم انبیاء، موجز و روشن و سهل الوصول و شامل همه مقصود است.
خلاصه آنكه در نظر كندی، فراگرفتن فلسفه واجب است و از این رو خود در طلب آن به جد ایستاده و روش او عبارت است از پیروی از اقوال قدما و بیان آن اقوال به ساده ترین وجه- كه همه كسانی كه طالب آنند بتوانند به آن دست یابند- و تكمیل آنچه آنها به كمال نگفته اند، با زبان متداول عصر و سنت زمان و- به اندازه امكان- با اجتناب از بیان هرچه اهل زمان از آن ناخشنودند.
كندی با روش منطقی ریاضی به ترتیب و تبویب و طبقه بندی، بسیار اهمیت می دهد و سخت در پی روشن كردن مفاهیم فلسفی است. او در رساله مشهور «فی حدود الاشیاء و رسومها» كه به «رساله الحدود» معروف است، بسیاری از مفاهیم فلسفی را تعریف نموده است.
به طور مثال می توان به موارد زیر اشاره نمود:
عقل: جوهر بسیطی كه مدرك حقایق اشیاء است.
جرم: آنچه را كه سه بعد دارا باشد.
ابداع: پدیدآوردن شیئی از نیستی.
هیولی: قوه ای است موضوع برای حمل صور و قبول كننده صور.
صورت: آنچه شیئیت شیء بدان است.
كندی در مسائل فلسفی، به مسأله حدوث عالم نیز پرداخته و می كوشد تا برای اثبات آن، دلایلی اقامه نماید. او در این مورد به شدت با ارسطو مخالفت كرده و پیرو تعالیم دین مبین اسلام است یعنی به خلق عالم از عدم، اعتقاد راسخ دارد.
كندی درباره مسأله نفس نیز نوشته هایی دارد اما عمدتاً نظر خاصی ابراز نمی كند و بیشتر پیرو آرای حكمای پیش از خود- افلاطون و ارسطو- است.
كندی درباره طبیعت نفس می گوید: «نفس جوهری بسیط، الهی و روحانی است و نه طول دارد و نه عرض و نه عمق. نوری است از نور باری تعالی» .(رسائل و ص ۲ و ۲۸۱)
كندی معتقد به خلود نفس در عذاب و شقاوت نیست، بلكه به دلیل مطلبی كه از افلاطون نقل می كند، معتقد به خلاص نفس است: «چنان نیست كه نفسی كه از جسد خارج شد، در حال به آن مكان رود، زیرا نفسی كه از جسد خارج شده هنوز آلوده است. پس بعضی از نفوس به فلك قمر روند و مدتی در آنجا درنگ كنند و چون پاك شوند، به فلك عطارد بالا روند و در آنجا نیز مدتی درنگ كنند و چون پاك شوند، به فلك كوكبی بالاتر فرا شوند و همچنین طی مدارج كنند تا به فلك اعلی رسند، در آنجا به نهایت پاكیزه شوند و همه آلودگی های حس و خیالات و پلیدی های آن از آنها زائل گردد، آن گاه به عالم عقل روند و به نور «باری» رسند و خداوند در آنجا چیزهایی از سیاست عالم به وی باز گذارد كه نفس به انجام دادن و تصرف در آنها متلذذ گردد.»
اما علاقه نفس به جسد، علاقه عارضی است. نفس متحد با جسد است و كارهای خود را به وسیله آن انجام دهد، با آن كه «جدا از جسد و مباین با آن است». و نفس بعد از فنای جسد باقی می ماند.اما قوای نفس بسیار است، كندی به ذكر دو قوه بزرگ و دور از هم می پردازد: قوه حسی و قوه عقلی. قوای دیگر بیان این دو قوه اند كه عبارتند از قوه مصوره و غاذیه و نامیه و غضبیه و شهوانیه.
كندی در تقسیم قوای نفس به ذكر عقیده افلاطون می پردازد و می گوید: «افلاطون قوه شهوانی انسان را به خوك و قوه غضبیه را به سگ و قوه عقلانی را به پادشاه تشبیه می كند و می گوید، كسی كه قوه شهوانی بر او چیره شود شهوات وجهه همت و مقصود او باشد چون خوك بود و آن كه قوه غضبیه بر او غالب باشد به سگ ماند و كسی كه قوه عقلیه چیره ترین قوای او باشد و شیوه او فكر و تمییز و معرفت حقایق اشیاء و جست وجو از حقایق علم باشد، او انسان است و بیش از هر چیز به حضرت باری تعالی نزدیك است.»
كندی به یكی دیگر از مسائل مربوط به نفس یعنی مسأله خواب و رویا می پردازد و رساله خاصی در توجیه و تفسیر آن نوشته است. كندی می گوید كه خواب و رویا از عوارض نفسند، از این رو درك آن دو جز برای كسی كه از احوال نفس به خوبی آگاه باشد میسر نیست. كندی معتقد است كه از قوای نفس دو قوه بزرگ و متباعد از یكدیگر است: «یكی حسی و دیگری عقلی. قوای متوسط میان حس و عقل همه در انسانی كه جرم زنده و نموكننده است موجود است.» سپس به تعریف خواب می پردازد و می گوید كه «خواب عبارت است از این كه نفس هیچ یك از حواس را به كار ندارد.» و برای آن كه میان خواب و آن گونه بیماری كه در اثر عروض آن، انسان حواس خود را از دست می دهد فرق باشد می افزاید: «خواب عبارت است از این كه موجود زنده ثابت در حال صحت طبیعتاً فاقد استعمال حواس خود گردد.» و هر گاه كه نفس ترك استعمال همه حواس كرد، قوه مصوره (مخیله) عمل كند و ما در این هنگام صور محسوسات را مجرد از ماده محسوس آنها به ذهن می آوریم و این مصوره هم در خواب عمل كند و هم در بیداری، ولی عمل او در خواب آشكارتر باشد. اما شاهدیم كه مجموعه آراء كندی در احلام و رؤیاها بر هیچ اساس علمی استوار نیست بلكه آمیزه ای از اصول ارسطویی و احكام افلاطونی و یك سلسله انتخابات خیالی است.
كندی فلسفه مابعدالطبیعه را در چند رساله از رسائل خود، مخصوصاً در دو رساله «فی الفلسفه الاولی» و «فی وحدانیه الله و تناهی جرم العالم» مورد بحث قرار می دهد. كندی در این رسائل از طبیعت وجود و صفات خدا بحث كرده است.
اما طبیعت خدا، او حقیقت وجود است «هیچ گاه معدوم نبوده و هیچ گاه معدوم نشود و همواره بوده و خواهد بود.» خدا وجودی است تام كه هیچ وجودی بر او سبقت نداشته و وجود او را پایانی نباشد و هیچ موجودی جز به وجود او موجود نشود.
اینك پیش از بحث درباره صفات باری، به چند دلیل از دلایلی كه این حكیم برای اثبات باری تعالی آورده است، اشاره می كنیم.
كندی دلائل خود را برای اثبات وجود خدا بر دو صفت حدوث و كثرت در موجودات و به تدبیر كون و نظام آن بنا می نهد و این همان روشی است كه ارسطو و دیگر حكمای پیشین نیز از آن استفاده می كردند.
برهان دوم كندی مبتنی است بر كثرت موجودات و برهان سوم مبتنی بر تدبیر است. كندی در مورد صفات خدا راه معتزله را پیش گرفته است و وحدت را اخص صفات باری دانسته، بنابراین خدا واحد بالعدد و واحد بالذات است و ممكن نیست كه در جوهر او كثرت باشد، از این رو صفات عبارت است از این كه بگوییم خدا عالم است و حی و قدیر و ... چون وحدت از اخص صفات خداست، كندی می كوشد به طرق مختلف وجوب این وحدت را در ذات باری اثبات كند و توضیح می دهد كه در خدا كثرت جایز نیست،زیرا او نه دارای هیولی است و نه دارای صورت و نه دارای كمیت است و نه دارای كیفیت و نه اضافه و نه موصوف به چیزی از دیگر معقولات است و نه دارای جنس است و نه فصل و نه مشخص و نه عرض خاص و عرض عام و نه متحرك است، پس او وحدت محض است یعنی هیچ چیز جز وحدت نیست.
خدا ازلی است و ازلی «كسی است كه هیچ گاه نیست نشود و موجودی پیش از او نبوده است و قوامش به غیر خودش نیست و او را علتی نباشد و او را نه موضوع است و نه محمول و نه فاعل و نه سبب.
در خاتمه و به عنوان جمع بندی می توان ذكر نمود كه كندی اولین فیلسوف جهان عرب می باشد كه در مسائل فلسفی اندیشیده و به زبان عربی در فلسفه آثاری دارد.
یكی دیگر از مهمترین كارهای كندی این بود كه چون از آراء و عقاید فیلسوفان گذشته اطلاع داشت آنها را به اعراب شناسانید و بعضی مسائل حائز اهمیت فلسفی را برای نخستین بار برای آنها تجزیه و تحلیل نمود. ابتكار كندی این بود كه برای یافتن معادل اصطلاحات یونانی به خود زبان عربی رجوع كرد و معادل هر اصطلاح را در همین زبان پیدا كرد. به عنوان مثال به جای «هیولی»، ماده، به جای «فلسفه» حكمت، به جای «فنطاسیا» مصوره و به جای «اسطقس» از عنصر استفاده كرد.
كندی برای تعریف اصطلاحات جدید در فلسفه «رساله الحدود» را تعریف كرد و برای آشنا كردن مسلمانان با آن اصطلاحات، آنها را مكرراً در تألیفات دیگر خود نیز به كار برد. هر چند بعضی از اصطلاحاتی كه كندی به كار برده بعدها دگرگون شده است، مثلاً بعداً به جای «قنیه» از ملك و به جای «طینه» هیولا و به جای «مجرده» مفارقه و به جای «مائیه» ماهیت و به جای «حامل» قابل و به جای «قوه غلبیه» از قوه غضبیه استفاده نموده است.
با این كه اكثر مسائل فلسفی مورد بحث كندی همان مسائل حكمای قبلی است اما باید اذعان كرد كه او تنها به نقل اقوال ارسطو و افلاطون و دیگر فیلسوفان یونان بسنده نكرده و هرگز استقلال فكری خود را از دست نداده است، بلكه آرائی را برگزیده كه در مطابقت و توافق با تمایلات فلسفی خاص خود- بویژه اعتقادات اسلامی- تشخیص داده است. كندی در موضوعات علم طبیعی با این كه ارسطویی است اما قدم جهان و مبانی این آموزه ارسطویی را به شدت انكار می كند. در مورد علم النفس نیز عقاید ارسطو را نفی می كند و رأی افلاطون را می پذیرد زیرا او به درستی اندیشه افلاطون را - به خاطر معنویت و روحانیت آن- از اندیشه ارسطو- كه جنبه مادی و این جهانی دارد- با دین اسلام سازگارتر می داند. نظر كندی درباره خداوند متعال و صفات او بیشتر اسلامی- بویژه معتزلی- است هر چند از نحله رواقی نیز تأثیر پذیرفته است.
باید به كندی- صرفنظر از همه نقائص و كاستی های او- به خاطر گشودن راه فلسفه اسلامی و آموختن اصطلاحات فلسفی به زبان عربی، احترام فراوان گذاشت.
پریش كوششی
*منابع در دفتر روزنامه موجود است
منبع : روزنامه همشهری