پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

قضیه خرمشهر حل شد


قضیه خرمشهر حل شد
پس از روزهایی که قرار بود عملیات خرمشهر انجام شود، طرح عملیات به این صورت شد که از آبادان به سمت خرمشهر نیرو بیاید، قرارگاه فتح، خرمشهر را محاصره کند و قرارگاه فجر، عرایض را تامین کند و قرارگاه نصر، در امتداد دژ پایین بیاید و منطقه اروندرود را تامین کند. نکته‌ای که وجود داشت و از نظر نظامی حدس زده می‌شد، این بود که عراق در ۳ کیلومتری شلمچه که ما هستیم ‌ هیچ‌گونه ضد حمله‌ای انجام نمی‌دهد و خیلی راحت رفت و آمد می‌کند و اهمیت زیادی به رفت و آمدها نمی‌دهد، تخمین‌زده می‌شد که عراق اقدام به احداث پلی روی اروندرود کرده، طول و عرض آن هم زیاد است، ولی قطعا در این حد فاصل، پلی برای عراق وجود دارد. عراق مطمئن است منطقه تحت اشغالش را حفظ می‌کند، البته، صدام شمال خرمشهر را که بین مارد و جاده آسفالتی بود، رها کرد و از طرف جنوب به یک خاکریز آمد و در آن جا مستقر شد و دیگر هیچ نشانه‌ای از این که عراق عقب‌نشینی کند و خرمشهر را تخلیه کند وجود نداشت، به خصوص با عکس هوایی که گرفته شد، این حدس به یقین مبدل شد که عراق در (اروند) در حدود ۶‌‌کیلومتری شرق شلمچه پلی احداث کرده است.
شناسایی‌هایی نسبت به سربند عراقی‌ها انجام شد، در بعضی محورها، سیم‌های تلفن در خط خودمان و خط دشمن کشیده شد و میدان‌های مین پاکسازی و قرار شد که عملیات در مرحله آخر انجام شود، عملیات در ساعت ۳۰:۲۲ شب آغاز شد. مشکل این مرحله از عملیات این بود که خط عملیات سراسری بود، یعنی در حدود ۱۲، ۱۳ کیلومتر حدود ۶ نفر نیرو که می‌خواستند به این خط بدهند به‌هیچ‌وجه مسائل هماهنگی رعایت نمی‌شد. نیرو هم صبر نمی‌کرد، برای این که بقیه نیروها در منطقه بودند، عراق هم جلوی سربند سیم‌خاردار و مین گذاشته بود.
تیپ حضرت رسول‌(ص) اولین نیرویی بود که به سربند رسید و با تیپ ۲۲ عراق درگیر شد و به داخل نفوذ کرد. تیپ دزفول با مشکلاتی از قبیل میدان مین و آتشی که عراق روی دشت داشت با یک مقدار تاخیر توانست به مواضع دشمن نفوذ بکند و در ادامه دژ حرکتش را به سمت پایین انجام داد و در تقاطع دژ و جاده آسفالت به صورت نیروهای پدافندی مستقر شد.
تیپ حضرت رسول‌(ص) به دلیل این که کمی صبر کرد تا تیپ دزفول بیاید، نتوانست خودش را به پل عراق در روی اروند برساند و تمام سعی بر این شد که خاکریز در شمال خین‌زده بشود و به موازات خین پدافند بکنیم، به دلیل این که امکانات کم بود، نیروها زیر پل بودند، برای همین در فاصله ۴۸ ساعت بعد از آغاز عملیات، زیر جاده آسفالت مجددا به تیپ دزفول واگذار شد، در ضمن دژ تا جاده آسفالت بلند و قابل‌قبول بود، به سمت خین، فاصله دژ بیشتر از ۳ سانتی‌متر نبود و لازم بود که جنوب جاده آسفالت به تیپ دزفول و قسمت غربی و جنوبی جاده که به موازات خین بود به نصر ۲ واگذار شود.
در سمت جنوب جاده آسفالت که دژ و خاکریزش را بلند کردند تیپ دزفول مستقر شد، بعد تیپ حضرت رسول‌(ص) با تیپ ۲ لشکر یک خط موازی را در خین تشکیل دادند، در حدود ۳‌‌شب بعد از آغاز عملیات، قرار شد که تهاجمی برای انهدام پل و تامین خین صورت گیرد، اما تهاجم دیر آغاز شد، بنابراین، نیروها به پل حمله کردند و توانستند پل را پیدا کنند و به داخل جزیره (بوارین) بروند، ولی عراق در جزیره بوارین، نیروی پیاده زیادی گذاشته بود؛ زیرا حدس زیادی می‌زد که ما بخواهیم از سمت پل به بصره برویم، ولی از طرفی نمی‌خواست که پل را خراب کند.
در این جا، ۲ حدس‌زده می‌شد، نخست این که حفظ جزیره بوارین برای عراق مفید بود و اگر ما به این جزیره می‌رسیدیم، عراق تامین شط‌العرب را از دست می‌داد، مساله دوم این بود که عراق درصدد بود همیشه یک جناح جنوبی را در صحنه عملیات داشته باشد که اگر خواستیم عملیات را به سمت غرب ادامه دهیم او بتواند برای تهدید نیروهای اسلام از جناح جنوبی استفاده کند، آنها نیروها را با فشار بیرون زدند، ولی گفته می‌شد که روی پل، ۵۰ کیلو مواد گذاشته‌اند که با پرتاب یک توپ و انفجار مواد منفجره پل نیز منفجر شده است.
مسلم است که پل اصلی اروند در اختیار عراقی‌هاست، عراقی‌ها برای رفت وآمد تا جزیره بوارین از پل استفاده می‌کنند، وضعیت کنونی عراق در شمال خین خط خیلی ضعیفی است، نیروی پیاده مقابل خودش را مین‌گذاری کرده و به آن صورت آن جا را خطری تهدید نمی‌کند، عراق بیشتر برای تهدید جناح جنوبی عملیات، شمال خین را نگه داشته است، کار دیگری که درباره خین کرده بود این که خاکریز جنوب خین را که سمت خودش است حدود ۳ متر بلند کرده و خاکریز سمت ایران را یک مقدار تراشیده و به پایین آورده بود، به طوری که نیروها نمی‌توانستند برای شمال خین مستقیما خط پدافندی داشته باشند.
مساله‌ای که من داشتم، این بود که قضیه خرمشهر با اطمینان انجام شود، مشکلاتی که در طول این عملیات داشتیم به دلیل وجود حالت اضطراب در بین بچه‌ها بود، این نظر که اگر عملیات خراب شود قضیه چه خواهد شد این بود که همه تلاش‌ها برای این بود که مساله به صورت محکم انجام شود. ما مطمئن بودیم به حول و قوه خداوند، قضیه خرمشهر حل خواهد شد، طرحی که داده می‌شد طوری نبود که یک فرد فقط برای انجام آن کار کند، نه، چیزهای دیگری است که باید به خاطر آنها کار کرد.
خلاصه قرار شد که ما از عملیات (برون مرزی) صرفنظر کنیم، اگر تیپ قرارگاه فتح کارآیی دارد، بیاید خرمشهر را محاصره کند، طوری که ممکن است محاصره قوی شود و مطمئن شوند که کسی از خرمشهر بیرون نمی‌رود. از طرف دیگر، قرارگاه فتح بیاید نهر عرایض را تأمین کند، برای این که کار تامین بدون اشکال باشد و با ضدحمله‌های عراق از سمت غرب مواجه نشوند، قرارگاه نصر هم یک مدت ادامه منطقه دژ را تامین کند که عراق نتواند عکس‌العملی یا عملیاتی انجام بدهد.
عراق با این که می‌دانست چهارده هزار نفر از نیروهایش در خرمشهر هستند، نتوانست هیچ‌گونه ضدحمله‌ای را در منطقه غرب و شلمچه انجام دهد، برای این که نیروهای ما این اجازه را به (عراق) نمی‌دادند. البته، طرح به صورت کلاسیک نبود، برای همین هم برادران ارتش با این طرح موافق نبودند، هنوز هم که هنوز است می‌گویند طرح، طرح خوبی نبود.
قرارگاه فتح مسوول محاصره خرمشهر بود. همچنین، فاصله دژ و مرز عراق حدود ۲ کیلومتر بود که این ۲ کیلومتر از نظر زمین هیچ اجازه‌ای را به عراق نمی‌داد. شنیدیم که عراق نتوانست ضدحمله‌ای را برای آزاد کردن خرمشهر انجام بدهد و نیروها را از المنصور به منطقه می‌آوردند، در ضمن لشکر ۷ پیاده عراق هم بود، ولی دیدیم که لشکر ۷ پیاده را نتوانست وارد عمل بکند، می‌خواست از طریق پل اروند بیاورد وارد عمل کند، ولی به دلیل باریک بودن معبر منطقه و تشکل کامل نیروهای اسلام،‌ از نیروهای پیاده نیز نتوانست استفاده کند و به لطف خداوند خرمشهر آزاد شد.
مهدی خانعلی زاده