یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

اوباما در کاخ سفید


اوباما در کاخ سفید
سراانجام وباهیاهوی بسیار باراک حسین اوباما جانشین جورج دبلیو بوش شد .او وارث وضعیت درهم ریخته ای است که ناشی از ۸سال حکومت نومحافظه کاران وبوش از یک سو وکل سیستم سرمایه داری از سوی دیگراست یعنی.وضع وخیم آمریکا در عراق وافغانستان وپاکستان وبدگمانی دوستان اروپایی ونیز بحران اقتصادی این کشور. او در زمانه ای پر چا لش در سیاست خارجی واقتصادی ایالات متحده زمام امور این کشور را در دست می گیرد.محبوبیت اوباما باعث شد تا پیش از انتخاب او اروپاییان خود را آماده روابط جدید با این کشور کنند .اما همه مشکلات به همین سادگی قابل حل شدن نیستند.عراقی ها حاضر نیستند تمامی درخواست های مورد نظر آمریکاییان را در توافقنامه مورد نظر بگنجانند.هرچند بعد از تغییراتی چند این توافقنامه بوسیله پارلمان تصویب شده است ؛ ولی بر اثر مقاومت های انجام شده ، تصویب نهایی آن منوط برانجام یک رفراندوم در رابطه با آن شده است. در مورد افغانستان وضع از این هم پیچیده تر است.اوباما همواره در مبارزات انتخاباتی خود با حمله به سیاست های بوش وحمله او به عراق تاکید می کرد که به جای حمله به عراق می بایست همه هم وغم ایالات متحده بر سرکوب طالبان متمرکزمی گردید.بنابراین او مجبور است که سیاست در گیری با طالبان را ادامه دهد.به همین ترتیب است وضعیت در رابطه با پاکستان .البته در این مورد او از این موقیت مناسب بر خوردار است که مسئولیت حمایت از ژنرال مشرف را بر عهده ندارد .وضعیت در خاورمیانه ودر رابطه با اعراب وفلستینیان نیز چندان خوشا یند نیست.اختلافات گسترده ایجاد شده با روسیه بر سر نصب موشک در چکسلواکی ولهستا ن ونیز در گیری های آبخازیا وگسترش اختلافات با چین برسر فروش اسلحه آمریکایی به تایوان از دیگر میراث های ناخوشایندی است که حکومت بوش برای اوباما به جای گذاشته است.بر این همه می توان مشکلات خاور میانه وسرزمین های اشغالی ؛حماس ؛حزب اله ؛ ایران ودارفور...را افزود.
این همه در شرایطی است که وضعیت اقتصادی این کشور در مرز هشدار قرار دارد و ورشکستگی بانک ها وشرکت های بیمه یکی پس از دیگری ادامه داردمیزان.بدهی های آمریکا به حدی رسیده است که نسلهای آینده و نیزکودکانی که هنوزبه دنیا نیامده اند باید این بدهی را بپردازند.سیر کاهشی رشد تولید ناخالص آمریکا وچشم انداز رکود اقتصادی موجب شده است تا صندوق ذخایر ارزی آمریکا نرخ بهره بانکی را کاهش دهد.آمریکا در یک سال گذشته بارها نرخ بهره خودرا کاهش داده است.در آخرین کاهش نرخ بهره این کشور به یک درصد رسید.با توجه به اینکه وضعیت اقتصادی این کشور بسیار بحراتی است؛پاره ای از ناظران اقتصادی کاهش بازهم بیشتر بهره در این کشور را پیش بینی می کنند.سخت شدن شرایط زندگی موجب شده است تا مردم کمتر خرج کنند وبیشتر پول خود را پس انداز کنند.خرید کمتر؛ خود به کمتر شدن تولید ناخالص ملی می انجامد.در ماه های گذشته بطور میانگین یک درصد از هزینه های مصرفی مردم این کشورکاسته شده است.این مساله خود موجب کاهش تولید شمار بسیاری از واحد های تولیدی شده ومی شود.ودرنتیجه آنان به اخراج کارکنان خود می پردازند در سپتامبر سال جاری نرخ بیکاری در این کشور از مرز ۵/ ۶درصد(۱۰میلیون نفر) گذشت بنا به گزارش وزارت کار آمریکا فقط در ماه اکتبر ۲۴۰هزار شغل در آمریکا از دست رفته است . این دهمین ماه متوالی است که آمریکاییان شاهد از دست دادن فرصت های شغلی خود هستند.خوش بین ها حکایت از آن دارندکه نرخ بیکاری تا سال آینده میلادی به ۸ درصد می رسد .پاره ای از اقتصاد دانان معتقدند این رقم از ۱۰درصد نیز خواهد گذشت. همگان انتظار دارند که این ا رقام باز هم افزایش یابند.از سویی دیگر در طول یک سال تورم در آمریکا ۲/۴درصد رشد کرده است.ودر حال حاضر به بالاترین میزان آن پس از رکود بزرگ دهه ۱۹۳۰ رسیده است. امروز دیگر از رویای آمریکایی(خانه ؛ اتوموبیل ؛ تعطیلات وزندگی مصرفی ) خبری نیست. دیدن فقرو کودکان؛مردان وزنانی که در میان زباله ها در جستجوی چیزی برای خوردن وزنده ماندن هستند ومردان وزنان بی خانمان وکارتون خواب درکشوری که هنوز لااقل بر روی کاغذ ثروتمند ترین کشور جهان است ؛ پدیده ای عادی و روزمره است. چهره شهر های آمریکا هرچه بیشتر به چهره شهر های کشور های فقیر جهان سوم شبیه می شود . حتی تزریق ۱۰۰۰میلیارد دلار پول به اقتصاد درهم شکسته این کشورنتوانست مشگل گشا گردد.اوباما وعده ۳۰۰میلیارد دلار دیگر را داده است.سیاستی که از سوی پاره ای از اقتصاد دانان با انتقاد مواجه شده است.اما او معتقد است بدون تزریق این پول اقتصاد توانایی ادامه حرکت راندارد.وی بی گمان مجبور خواهد شد برای جبران این هزینه ها مالیات ها را بالا ببرد .با توجه به وعده های داده شده در انتخابات او مجبور خواهد شد که این افزایش را به شکلی تصاعدی انجام دهد او از بهبود وضعیت بهداشت وخدمات عمومی که در زمان آقای بوش در وضعیت وخیمی قرار گرفته بود سخن رانده است .نباید فراموش کرد که وی با کمک نیروهای چپ آمریکایی واتحادیه های کارگری به قدرت رسیده است و وامدار آنان است .اما او درعین حال او وامدار لابی آیپک (لابی یهودیان آمریکا یی) وگروهی از جمهوریخواهان نیز هست. واین مساله را پیچیده می کند. از سوی دیگر پیش از انتخاب او جورج بوش مجبور شده بود که در ازای کمک های میلیاردی به موسسا ت اقتصادی ایالات متحده سهام آن ها را خریداری کند.یعنی حرکت در مسیری کاملا مغایر با سیاست هایی که از زمان نخست وزیری خانم مارگارت تاچر در انگلستان شروع وبا ریاست جمهوری آقای ریگان پی گرفته شد وبافروپاشی شوروی گسترش یافت وبا ریاست جمهوری اقای بوش به اوج خود رسید . به نظر می رسید که با پایان عصر نو لیبرالیسم ؛عصر نوکینز گرایی در حال شکل گیری است.
امروز در ادبیات اینترنتی جهان وآمریکا؛ در بسیاری ازمواردواژگان اوباما وسوسیالیسم در کنار هم به کار برده می شوند .بنا به نوشته رسانه های غربی،از ترکیب دو واژه اوباما و مارکس،. در منوی جست‌وجوی گوگل،‌ برای عبارت «Marx, Obama»، هزاران سایت و لینک ترتیب داده شده ومی‌شود واژگان مارکس و سوسیالیسم به ادبیات سیاسی آمریکا بازگشته اند چنان می نماید که شبح مارکس این بار در کاخ سفید پرسه ‌می‌زند.چنین ادعا می شود که برنامه‌های انتخاباتی اوباما سوسیالیستی بوده است. نقش و مسوولیت دولت در ‌‌رفع بیکاری،‌ آموزش همگانی،‌ کنترل و برنامه‌ریزی نظام مالی، بیمه و مسکن و...همگی رفتاری سوسیالیستی هستند؛ در طرح اوباما مفهوم دولت قوی و نیرومند است دولت رفاه همان دولتی است که ریگانیسم و تاچریسم کوشیدند آن را در تاریخ دفن کنند و اوباما در تلاش است تا به آن جان تازه‌ای بخشد. شاخک‌های حسگر رسانه‌های آمریکایی و اروپایی به این نکته مهم بسیار توجه نشان دادند. واژه گان مارکس و سوسیالیسم و چپ دوباره جان گرفته اند و سیاستمداران ؛ استادان دانشگاه ودانشجویان دوباره درباره این نظرات درمحافل آکا دمیک به بحث نشسته اند.آیا اوباما یک سوسیالیست است کوشش می شود تا با خوانش دوباره مارکس راه‌هایی برای برون‌رفت از این ورطه بحران یافت شود. بنا به گزارش بی بی سی وسایت دویچه وله کتاب کاپیتال مارکس دوباره در اروپا فروش کم‌مانندی به دست آورده است. رسانه‌های آلمان گزارش داده‌اند که فروش کتاب کاپیتال در سرتاسر آلمان سه برابر شده است. یورن شوترومپف مدیر بنگاه انتشاراتی «کارل – دییتز»، ناشر آثار کارل مارکس در برلین، می‌گوید: «مارکس دوباره بازگشته است و ما شاهد علاقه بی‌سابقه‌ای به آثار او هستیم و انتظار می‌رود که فروش کتاب‌های او در ماه‌های آینده رو به افزایش باشد.» به گفته یورن شوترومپف، بخش اعظم خریداران آثار مارکس را «نسل جوان، دانش پژوهان و پژوهشگرانی تشکیل می دهند که اخیرابه این نتیجه رسیده اند وعده‌های نئولیبرایسم (لیبرالیسم نو) برای به ارمغان آوردن خوشبختی برای بشریت، حقیقت ندارد.» آیا براستی اوباما یک سوسیالیست است ؟چه چیز باعث می شود در ذهن عده ای این توهم پا بگیرد؟
باید توجه داشت رایج ترین برداشت از سوسیالیزم امروزه سوسیالیسم بازار است .در چنین سوسیالیزمی بازار هنوز زنده است.واین موضوعی است که می تواند شباهت هایی را در ذهن های ساده ایجاد نماید.در واقع ما با دو پدیده به نام های سوسیالیسم بازار وکینز گرایی یا دولت رفاه مواجه هستیم که دارای تفاوتی ماهیتی هستند و لازم است در باره آن ها توضیح داده شود.
جان مینیارد کینز در سال ۱۸۸۳درانگلستان متولد شد.مدت کوتاهی پس از جنگ جهانی دوم به استخدام خزانه داری انگلستان درامد.وبه سرعت راه ترقی را طی کرد.وی در سال ۱۹۳۰به عضویت شورای مشاوران اقتصادی مک میلان درامر مالی وصنعت درآمد .او توصیه های مهمی به خزانه داری انگلستان کرده است نقش بسیار مهم او در کنفرانس برتون وودز در سال ۱۹۴۴ به تاسیس صندوق بین المللی پول وبانک جهانی منجر شد .
در خلال بحران فراگیر سرمایه داری در دهه ۲۰کینز به تدریج به این درک رسید که سیاست های اقتصادی محافظه کارانه علت اصلی دشواری های اقتصاد انگلستان است.براین اساس او نظریه تازه ای مطرح کرد که بر مبنای آن مخارج مصرفی همواره به نسبتی کمتر از افزایش درآمد؛افزایش می یابد.ودر نتیجه پس اندازی ایجاد می شود که تنها صرف سرمایه گذاری خصوصی یا دولتی می گردد. کینز معتقد بودکه اشتغال کامل در یک اقتصاد سرمایه داری قابل دوام است ؛بشرط آنکه دولت مایل باشد کسری بودجه ای برای جبران اضافه پس انداز بخش خصوصی ایجاد کند.او معتقد بود در صورت لزوم دولت ها برای ایجاد شغل باید عده ای را مامور دفن شیشه های شراب کنند وعده ای دیگر را به بیرون آوردن آن بگمارند.او اعتقاد داشت که برای آنکه جلوی بحران گرفته شود دولت باید مبلغی را به صاحبان مشاغل کم در آمد بپردازد تا توانایی اقتصادی آنان گسترش یابد ودر نتیجه توان خرید بیشتری یابند تا مصرف بالا رفته وبحران حل شود .
در سال ۱۹۲۹همه اقتصاددانان در مقابل بحران به وجود آمده درمانده شده بودند.ویا از بودجه های متعادل حمایت می کردند ویا کاهش دستمزدها را پیشنهاد می دادند.ویا اینکه معتقد بودند که همه چیز را باید به حا ل خود رها کرد تا خود به خود اوضاع اصلاح شود. نظریا ت کینز پس از جنگ جهانی دوم با اقبال جهان سرمایه داری –در ابتدا در انگلستان وسپس دیگرکشورها- مواجه شد.کینز گرایی مکتب غالب آن دوران بود .پیدایی نظریه دولت رفاه در ایالات متحده واروپا نیز بر اساس نظریا ت او شکل یافتند. تامین مالی این طرح ها نیز با کمک ثروت هایی که از کشورهای جهان سوم به دست می آمد ممکن بود این سال ها سال های رشد وشکوفایی سرمایه داری نیز بوده است . دراین سال ها پدیده ای به وجود آمد که به مصرف گرایی موسوم بود و بنیانگذاران مکتب فرانکفورت به نقد آن پرداختند.در سال های اخیرنظریات نولیبرالی جانشین این نظریات شدند .اکنون به نظر می رسد که با بحران عمومی سرمایه داری وخطردیگربار درگیری های طبقاتی این نظریات یکبار دیگرمورد توجه سیاستمداران واقتصاد دانان قرار گرفته است برای آنکه تفاوت این دو نظر را در عرصه بحرانی امروز بهتر نشان دهیم باید به دوشیوه پیشنهادی برخورد با بحران اخیر اشاره کنیم .همه می دانند که بحران اقتصادی از آنجا گسترده شد که بخش بزرگی از کسانی که از بانک ها وام دریافت کرده بودند نتوانستند وام های خود را بازپرداخت کنند ودر نتیجه سلسه ای از کنش ها و واکنش ها ایجاد شد . تاکنون ۱۲ میلیون وام رهنی سوخت شده است وهر ساعت بر این تعداد افزوده می شود بسیاری از مردم نه تنها خانه هایشان بلکه آخرین پس انداز هایشان را هم از دست می دهند.دولت بوش وپاره ای از دیگر کشورها برای حل مساله به تزریق پول به موسسات بانکی پرداختند تا آنان توان باز پرداخت سپرده های مردم را داشته با شند .جوزف استیگلیتزاقتصاددان برجسته آمریکایی که زمانی رییس مشاوران بیل کلینتون واقتصاد دان ارشد وقائم مقام بانک جهانی بود ودر سال های بعد به یکی ازمنتقدان جدی سیاست های نو لیبرالی تبدیل شد وبه شدت به مخالفت با سیاست های اقتصا دی جورج بوش پرداخت وهم اکنون مشاور اقتصادی اوباما است می گوید "من وبسیاری از اقتصاد دانان دیگر معتقدیم تنظیم ونظارت دولت بخش ضروری برای کارکرد اقتصاد بازار است.بدون تنظیم ونظارت ؛ همچنان بحران های مکرر وحاد اقتصادی در بخش های مختلف جهان بروز خواهد کرد.بازار به خودی خود کافی نیست.دولت باید نقشی ایفا کند.این خبر خوبی است که هنری پالسون ؛ خزانه دار آمریکا ؛ سرانجام با این ایده موافقت کرد که لازم است دولت ایالات متحده به تجدید سرمایه بانک ها کمک کند وباید سهام بانک هایی را که نجات می دهد دریافت کند.
حال اگر این دولت ها پولی را که در اختیار بانک ها گذاشتند در اختیار مردمی که وام گرفته بودند قرار می دادند (با همان شرایطی که در اختیار بانک ها قرار داده بودند.)تا آنان وام خود را پرداخت کنند باز هم با نک ها توانایی لازم را به دست می آوردند ودر عین حال مردم نیز خانه های خود را از دست نمی دادند.در این جا به جای آنکه عرصه محدود شود ؛تقاضا گسترش یافته است.هواداران نولیبرالیسم این گونه عمل کردن را معادل کمونیسم می بینند. ولی آیا چنین است؟.تجربه نشان داده است که دو اقتصاد سوسیالیستی وسرمایه داری می توانند عناصری از دیگری را به خدمت خود بگیرند بدون آن که تبدیل به اقتصاد رقیب شوند-البته معمولااین عمل در شرایطی خاص انجام می پذیرد .این مورد ؛ دررابطه با کشورهای سوسیالیستی در زمانی رخ می دهد که نیروهای مولده آنان هنوز به اندازه کافی رشد یافته نیستند ودر مورد کشورهای سرمایه داری در زمان وقوع بحران.دونمونه کشورهای دارای دولت رفاه وچین (سوسیا لیزم بازار) را می توان در این مورد نام برد .این کشورها علی رغم شباهت هایی که به لحاظ محدود کردن فاصله طبقاتی با یکد یگر دارند ولی از دو ماهیت متفاوت بر خوردارند این تفاوت را می توان دراین دید که در سیستم دولت های رفاه کل اقتصاد سرمایه داری است وچشم انداز آینده آن هم در امتداد گسترش بازار است وبه محض تغییر شرایط این اقتصاد ها به همان شکل نخست خود باز می گردند . چنانکه در دوران اخیر به این گونه عمل کردند .اما در اقتصاد های سوسیالیزم بازار که آنان نیز به مانند رقیب خود اجباراعناصری از سرمایه داری را پذیرفته اند . چشم انداز محدود کردن بازارواقتصادی کاملا سوسیالیستی را درپیش رو دارند. بنا براین می توان از کینز گرایی به عنوان استفاده از عناصر سوسیالیستی در درون نظام سرمایه داری نام برد بدون آن که آن را سوسیالیستی نامید.اما امروز مهمترین پرسش این است که آیا کینزمی تواند یک بار دیگر سرمایه داری را از پایانی هولناک نجات بخشدویا پایانی دهشتناک برای این سیستم رقم خواهد خورد .پایانی که بی شک با درد ورنجی عظیم برای همه بشریت همراه خواهد بود..بی گمان برای یافتن این پاسخ باید چندی دیگر منتظر ماند اما پاسخ هرچه که باشد یک چیز را با اطمینان می توان گفت.
عصر نولیبرالیزم پایان یافته است.
سیامک طاهری
منبع : نوید نو


همچنین مشاهده کنید