سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


شعر فارسی در قرن چهارم


شعر فارسی در قرن چهارم
اما از جهت شعر فارسی، قرن چهارم را باید یکی از بهترین دوره‏های ادبی زبان فارسی دانست. در نیمه دوم قرن سوم هجری یعنی در همان اوان که شعر عروضی پارسی نخستین مراحل حیات خود را میپیمود و چون کودکی نوخاسته افتان و خیزان پیش میرفت یکی از نوابغ بزرگ ادب فارسی یعنی ابو عبدالله جعفربن محمد رودکی سمرقندی(م.۳۲۹) ولادت یافت، و تمام قسمت اول حیات خود را در این قرن گذراند و تربیت شد تا آنجا که شاعری فحل گردید و چون به آغاز قرن چهارم رسید مرتبتی یافت که بقول ابوالفضل بلعمی او را در عرب و عجم نظیری نبود. بیست و نه سال اول قرن چهارم دوره استحصال رودکی از زحماتی بود که در آغاز حیات خود یعنی اواخر قرن سوم کشیده بود. رودکی شعر فارسی را از حالت ابتدائی و ساده خود بیرون آورد، در انواع مضامین و اقسام مختلف شعر از قبیل قصیده، غزل، مثنوی، رباعی و ترانه وارد شد و از همه آنها پیروز بیرون آمد. بقولی که معقول‏تر و مقبول‏تر است نزدیک صد هزار بیت (صد دفتر) و بقولی دیگر که قبول آن دشوار مینماید یک میلیون و سیصد هزار بیت شعر از خود بیادگار گذاشت. کتاب کلیله و دمنه را بنظم فارسی درآورد، قصیده‏های بزرگ ساخت، غزلهای لطیف که عنصری هم خود را در برابر آنها عاجز می‏یافت سرود. رودکی سخنی شیرین، کلامی لطیف و طبیعی و خالی از هرگونه اشکال دارد و اگر از کهنگی زبان و لهجه او که نسبت بما امری طبیعی و نتیجه گذشت ده قرن و نیم مدت است، بگذریم باید سخن او را بهمان اندازه ساده و سهل بدانیم که سخن فردوسی و سعدی را. بهر حال رودکی پدر شعر فارسی است و در این امر خلافی نتوان کرد و از همین جاست که شاعران بعد از وی او را «استاد شاعران» و «سلطان شاعران» لقب داده اند. از اشعار اوست:
زمانه پندی آزاد وار داد مرا زمانه چون نگری سر بسر همه پند است
بروز نیک کسان گفت تا تو غم نخوری بسا کسا که به روز تو آرزومند است
زمانه گفت مرا خصم خویش دار نگاه کرا زبان نه ببند است پای دربند است
تا جهان بود از سر آدم فراز کس نبود از راه دانش بی‏نیاز
مردمان بخرد اندر هر زمان راز دانش را بهر گونه زبان
گرد کردند و گرامی داشتند تا بسنگ اندر همی بنگاشته
دانش اندر دل چراغ روشن است وز همه بد بر تن تو جوشن است
در همان سال که ستاره نبوغ رودکی از افق آسمان ادب فارسی افول میکرد درخشانترین ستاره شعر و هنر یعنی فردوسی پای در مطلع حیات نهاد (۳۲۹ هجری) و چنانکه خواهیم دید با آغاز دوره شاعری این آزاد مرد شعر پارسی بکمال رسید:
تهنیت باید که در ملک سخن گر شکوفه فوت شد نوبر بزاد!
در اواخر حیات رودکی و بعد از او شاعران دیگری هم در دربار سامانیان و در خراسان و ماوراءالنهر تربیت می‏شدند و توجه سلاطین سامانی بدانان باعث پیشرفت کار ایشان و فزونی نظایر آنان بود بحدی که قرن چهارم از حیث کثرت شعر و شاعر قرن کم نظیری بوده است.
از مشاهیر معاصران رودکی ابوالحسن شهید بن حسین بلخی (م ۳۲۵) شاعر و متکلم بزرگ خراسانست که در شعر عربی و پارسی استاد بوده و غزلهای لطیف و خط زیبای او در میان آیندگان شهرت داشته است.
دیگر از شاعران بزرگ قرن چهارم ابوالحسین محمد بن محمد بخارائی معروف به مرادی معاصر رودکی است ـ دیگر ابو عبدالله محمد بن موسی فرالاوی معاصر رودکی ـ دیگر ابوزراعه (ابوزرعه) معمری جرجانی معاصر رودکی دیگر ابوالعباس فضل بن عباس ربنجنی معاصر نصر بن احمد و نوح بن نصر سامانی ـ دیگر ابو طاهر طیب ابن محمد خسروانی (م.۳۴۲) ـ دیگر ابوالمؤید بلخی از شاعران نیمه اول قرن چهارم که در نظم و نثر استاد بود ـ دیگر ابو عبدالله محمد بن صالح ولوالجی ـ دیگر ابو عبدالله محمد بن حسن معروفی بلخی معاصر عبدالملک بن نوح (۳۴۳ـ ۳۵۰) ـ دیگر ابوالحسن علی بن محمد معروف به منجیک ترمدی ـ دیگر ابوشکور بلخی صاحب منظومه آفرین نامه که در حدود ۳۳۳ـ ۳۳۶ سروده شده و از ابیات مشهور آن است.
به دشمن برت استواری مباد که دشمن درختی است تلخ از نهاد
درختی که تلخش بود گوهرا اگر چرب و شیرین دهی مر ورا
همان میوه تلخت آرد پدید ازو چرب و شیرین نخواهی مزید
زدشمن گرایدونکه یا بی شکر گمان بر که زهرست هرگز مخور
شاعر بسیار مشهور قرن چهارم بعد از رودکی ابو منصور محمد بن احمد دقیقی (مقتول در حدود سال ۳۶۸) است که معاصر با امیر فخرالدوله ابوالمظفر احمد بن محمد چغانی از آل محتاج و امیر سدید ابو صالح منصور بن نوح سامانی(۳۵۰ـ ۳۶۵) و امیر رضی ابوالقاسم نوح بن منصور (۳۶۵ـ ۳۸۷) بوده و بامر پادشاه اخیر بنظم شاهنامه ابومنصوری آغاز کرده و هزار بیت در سلطنت گشتاسب و ظهور زردشت پیغامبر سروده است. علاوه بر این، قصائد و قطعات و غزلهایی نیز از دقیقی بیادگار مانده و او از شاعران استاد عهد سامانی است که قدرتش در ساختن قصاید و بیان مدایح شهریاران زبانزد بود. از قطعات مشهور اوست:
بدو چیز گیرند مر مملکت را یکی ارغوانی یکی زعفرانی
یکی زرنام ملک بر نبشته دگر آهن آبداده یمانی
کرا بویه وصلت ملک خیزد یکی جنبشی بایدش آسمانی
زبانی سخنگوی و دستی گشاده دلی همش کینه همش مهربانی
که ملکت شکاریست کاو را نگیرد عقاب پرنده نه شیر ژیانی
دو چیز است کاو را ببند اندر آرد یکی تیغ هندی دگر زر کانی
بشمشیر باید گرفتن مر او را بدینار بستنش پای ارتوانی
کرا تخت و شمشیر و دینار باشد نبایدش تن سرو و پشت کیانی
خرد باید آنجا وجود و شجاعت فلک مملکت کی دهد رایگانی
شاعر مشهور آخر دوره سامانی که قسمتی از عهد غزنوی را نیز درک کرد مجدالدین ابواسحق کسائی مروزی است که مردی شیعی مذهب و در اواخر عمر خود متمایل بوعظ و اندرز بود. وی تا مدتی بعد از سال ۳۹۱ در قید حیات بوده و دوره سلطنت سلطان محمود غزنوی را درک کرده و او را ثنا گفته است.
شاعر نامبردار آخر عهد سامانی که قسمت بزرگ زندگی او در قرن چهارم و چند سالی از آن در آغاز قرن پنجم گذشت استاد ابوالقاسم فردوسی(۳۲۹ـ ۴۱۱ هجری) صاحب شاهنامه است که بی‏ اغراق تاج شعر و ادب ایرانی و عالیترین نمونه فصاحت زبان فارسی دری است. از ابیات اوست:
سپاسم ز یزدان که او داد زور بلند اختر و بخش کیوان و هور
ستایش که داند سزاوار اوی نیایش بآیین و کردار اوی
مگر او دهد یادمان بندگی نماید بزرگی و دارندگی
شما دست یکسر بیزدان زنید بکوشید و پیمان او مشکنید
که بخشنده اویست و دارنده اوی بلند آسمانرا نگارنده اوی
ستمدیده را اوست فریاد رس منازید یا نازش او بکس
نیابد نهادن دل اندر فریب که پیش فرازنده آید نشیب
کجا آنکه میسود تاجش بابر کجا آنکه بودی شکارش هژبر
نهانی همه خاک دارند و خشت خنک آنکه جز تخم نیکی نکشت
زمانی میاسای از آموختن اگر جان همی خواهی افروختن
چو گویی که وام خرد تو ختم همه هر چه بایستم آموختم
یکی نغز بازی کند روزگار که بنشاندت پیش آموزگار
در دوره سامانی علاوه بر قصائد و قطعات و سایر انواع شعر، چندین منظومه بزرگ از قبیل کلیله و دمنه رودکی، آفرین نامه ابوشکور، شاهنامه مسعودی مروزی، گشتاسبنامه دقیقی، شاهنامه فردوسی سروده شده.
از خصائص شعر فارسی قرن چهارم: فصاحت، سادگی، مضامین تازه و بکر، توجه بطبیعی بودن تشبیهات، توصیفات طبیعی منطبق بر عالم خارج، سعی در جستن مطالب تازه و بدیع و متنوع، عدم استعمال اصطلاحات علمی در شعر، خالی بودن شعر از کلمات مشکل عربی و حتی کم بودن لغات عربی، حفظ بسیاری از لغات کهنه دری، کوتاه بودن اوزان و بحور شعر است.
کمترین آشنایی با لهجه کهنه قرن چهارم خواننده را در فهم زیبایی و فصاحت معجزه‏آسای اشعار آن عهد یاوری خواهد کرد. بزرگترین نماینده شعر این دوره بی‏خلاف فردوسی و ابیات غرای او بی‏تردید بهترین نشانه فصاحت زبان فارسی است تا بجایی که قرن چهارم تنها با داشتن شاهنامه می‏تواند بر زبان فارسی حکومت کند و منشاء هر گونه اصلاحی در این زبان و دور داشتن آن از افراطها و تفریطهای متأخران گردد.
در شعر فارسی قرن چهارم بندرت و بزحمت میتوان اثر یأس و نومیدی یافت. شعر این دوره پر است از نشاط روح و غرور ملی و اندیشه حساسی و خوشبینی و آزادمنشی، و از اینروی باید آنرا آیینه تمام نمای روح و اندیشه واقعی ایرانی دانست یعنی اندیشه و روحی که هنوز چنانکه باید مقهور عوامل غیر ایرانی نشده و استوار بر جای مانده بود.
منبع : فرهنگسرا


همچنین مشاهده کنید