جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

پیامبر(ص) در خانه,سازگاری, مهربانی, مدیریت


پیامبر(ص) در خانه,سازگاری, مهربانی, مدیریت
یكی از ویژگیهای پیامبر اكرم(ص) رعایت مساوات بین همسران بـود كه به مواردی از آن اشاره می شود:
الف ـ پـیامبـر اكرم(ص)مهریه هر یك از زنانش را چـهارصد درهم قرار داد(مهر السنه) و فرقی بـین عایشه, حـفصه, ام سـلمه, سـوده, میمونه, زینب دختر جحش و زینب دختـر خزیمه نگذاشت(۱)و ملاحظاتـی از قبیل قریشی و غیر قریشی, جوان و غیر جوان, بیوه و غیر بـیوه و امثال آن را در مهریه دخالت نداد. این تساوی حتـما اثر مثبـت خود را در ذهن زنان می گذارد, تـا خـود را از نظر شخـصیت و سایر امور همانند یكدیگر ببینند.
اگر یكـی از آنها ویژگی خـاص یا وضـعـیت ویژه ای داشـت, در آن وضعیت, پیامبر(ص)بـه نحو دیگری جبـران كار و فعالیت و ویژگی او را می كرد و با زبـان یا عمل بـه گونه ای رفتار می كرد كه تساوی و برابری, بـرتری شخصی را از بـین نبـرد, كه بـه مواردی از آن در آینده اشاره خواهد شد.
علی رغم اینكه هفت تن از همسـران دارای مهریه مسـاوی بـودند, ولی بـرای صفیه و جـویریه چنین مهریه ای ذكر نشده است. شاید بـه این جهت كه ((صفیه)) اسیری بـود كه بـه اسارت در آمد و پیامبـر اكرم(ص) او را برای خود انتخاب(اصطفا)كرد و بـه این گونه افراد مهریه ای تعلق نمی گیرد و آزادی او مهریه اش شده است و ((جویریه)) اسیری بود كه سهم ((ثابـت بـن قیس)) انصاری شد و سپس بـا او عقد كتـابـتـی(یك نوع قرارداد آزادسـازی بـردگان)نوشت كه در مقابـل پرداخت پول بـه عنوان مال الكتابـه آزاد شود. وی بـرای تهیه پول نزد پـیامبـر اكرم(ص)آمد و حـضـرت فـرمود: آیا بـهتـر از آن را نمی خواهی؟ پرسید: بـهتر كدام است؟ فرمود: پرداخت مال الكتابـه و ازدواج با من. گفت: بله. و پیامبر اكرم(ص)مال الكتابه را پرداخت و با او ازدواج كرد.(۲)
بـه گمان زیاد مال الكتـابـه بـیش از چـهارصد درهم بـوده, ولی پـیامبـر اكرم(ص)آن را پـرداخت كرده است, زیرا ((جویریه)) مالی نداشت, اما پیامبـر اكرم(ص)آن را بـه عنوان مهریه قرار نداد تا او را بر دیگران برتری بخشیده باشد.
همسر دیگری كه مهریه اش با دیگران تفاوت داشت, ام حبـیبـه دختر ابوسفیان بـود. او همراه بـا شوهر خود بـه حبـشه رفت و در آنجا شوهرش نصرانی شد. پیامبـر اكرم(ص) نجاشی را وكیل كرد او را بـه ازدواج حضرت درآورد و مهریه او چهارصد دینار بود. (۳
از سیره ابـن هشام و كامل بـن اثـیر معلوم نمی شود چـه كسـی این مهریه را مشخص كرده است, ولی ((ابن عبدالبر)) در استیعاب تصریح می كند: این مقدار مهریه را نجـاشی مشخص كرده است.(۴)بـنابـراین اشكالی از ناحیه برابری مهریه ها بر پیامبـر اكرم(ص) وارد نیست. اگرچه حتی بر فرض اینكه پیامبـر اكرم(ص)این مهریه را مشخص كرده باشد, اشكالی وارد نیست, زیرا ام حبیبه علاوه بـر مهریه نیاز بـه نفقه داشت و مقدار اضافه را ممكن اسـت بـه حـسـاب نفقه و هزینه زندگیش گذاشت, زیرا هزینه زندگی بـه عهده شوهر اسـت و پـیامبـر اكرم(ص)باید آن را پرداخت می كرد.
ب ـ علاوه بر مهریه از نظر نفقه و هزینه زندگی, پیامبر(ص)رعایت برابـری و تساوی را می كرد; مثلا پس از فتح خیبـر به هر كدام طبـق قول ((واقدی)) صد وسق (هشتاد وسق خرما و بـیست وسق جو)پرداخت كرد.(۵)ابـن هشام در این بـاره می گوید: و قسم لهن مئه وسق و ثمانین وسقا,(۶)كه معلوم نیست آیا به بـرخی صد و بـه بـرخی هشتـاد وسق داده و یا بـه هر كدام مجموعا صد وسق داده كه هشتادتای آن از یك جنس و بـقیه از جنس دیگری بـوده است, تا بـا عبارت ((مغازی)) تـطبـیق كند و یا بـه هر كدام صد و هشتـاد وسق داده اسـت. احـتـمال اخـیر درسـت نیسـت, چـون در این صورت كلمه ((وسق)) در عبارت زاید است. احتمال اول نیز درست نیست, زیرا در این صورت باید تفصیل می داد به كدام یك از زنان هشتاد و به كدام یك صد وسق داده است; همان طور كه او و ((واقدی)) در بـاره سـهم دیگران تفصیل داده اند. بنابـراین احتمال وسط صحیح تر است. بـه هر حال ((واقدی)) كه داستان و حوادث جنگها را نوشتـه, بـیان می كند پیامبـر اكـرم(ص)سـهم آنان را بـه طور متـسـاوی پـرداخـت كـرد.
((وسق)) عبارت از شصت صاع اسـت(۷)
و صاع تـقریبـا سـه كیلوگرم است. در نتیجه سهم هر زن هیجده تن می شود كه رقم نسبـتـا بـالایی اسـت, ولی احـتـمال دارد صاع و وسـق معانی دیگری داشتـه بـاشد.
ج ـ پیامبر اكرم(ص) در سایر امور نیز رعایت تساوی و برابری را می كرد; مثـلا صبـحگاهان, پـس از نماز بـه حجره یكایك همسرانش سر می زد و از آنان احوالپرسی می كرد.
دـ او هر شب در اتـاق یكی از آنان بـه سر می بـرد و تـساوی را كاملا رعایت می كرد; حتی در دوران مریضی ایشان كه بـه وفاتش منجر شد, رعایت تساوی را می كرد, تا اینكه بیماری بر او سخت شد و طبق نقل از همسرانش اجازه خواست در اتاق عایشه بماند. (۸)
شاید ماندن در خانه عایشه به این جهت بود كه او جوانتر بود و بیشتـر می تـوانست از عهده كارهای منزل و مداوای حضرت بـرآید, و شاید جـهات دیگری داشتـه كه بـعدا مورد اشاره واقع خواهد شد.(۹)
ه ـ پیامبر(ص) در سفرها و جنگها رعایت تساوی را می نمود و پیوسته قـرعـه می كـشـید و طبـق آن یكـی از زنان را همراه خـود می بـرد. شایان ذكر است چون زمان و مدت غزوه ها معلوم نبود, راهی بـهتر از قرعـه كشـیدن بـرای رعـایت عـدالت و بـرابـری وجـود نداشـت.
جالب است بدانیم این همه اصرار بر تساوی و برابری بین همسران و حتی اجازه خواستن از آنان در برخی موارد, از كسی سر می زند كه خداوند بـه او اجازه داده است بـین زنانش بـا بـرابـری و تساوی برخـورد نكـند و زنان او نیز بـا همـین شـرط نزد او مـانده اند.
قرآن می فرماید: ((ترجی من تشاء منهن و تـووی الیك من تـشاء و من ابتـغیت ممن عزلت فلا جناح علیك ذلك ادنی ان تـقر اعینهن و لا یحزن و یرضین بما اتیتهن كلهن; (۱۰)نوبت هر كدام از زنها را كه می خواهی, بـه تاءخیر انداز و هر كدام را كه خواهی, پیش خود جای ده. بـر تو بـاكی نیست كه هر كدام را كه ترك كرده ای,[ دوبـاره] طلب كنی. این نزدیكتـر اسـت بـرای اینكه چـشمانشان روشن گردد و دلتـنگ نشوند و همگی بـه آنچـه بـه آنان داده ای, خشنود شوند.))
شایان ذكر است این اختیارات را خود همسران پیامبر اكرم(ص)بـه او دادند. هنگامی كه او آنان را ـ طبـق دستور و ارشاد خداوند ـ بین ماندن نزد پیامبر(ص) و تحمل زندگی ساده آن حضرت و بـین طلاق مخیر ساخت, همگی ماندن نزد آن حضرت و بـا هر شرایطی كه پیامبـر اكرم(ص)صلاح بـداند را قبـول كردند, آیات ۲۸ و ۲۹ سوره احزاب از این واقعه بازگویی می كند; بنابـراین رعایت نكردن تساوی, احجافی در حق زنان نبود, بلكه همگی آن را قبول كرده بـودند و آیه قرآن نیز بر این مطلب تصریح دارد, ولی با این حال پیامبر اكرم(ص)تـمام سعی خـود را بـرای رعایت تـساوی و عدالت, بـه كار می بـرد.(۱۱)حتـی پـیامبـر اكرم(ص)در حال احرام رعایت مساوات را می كـرد و هر شـب را كـنار یكـی از آنان بـه سـر می بـرد. اگرچـه بـهره گیری جنسی در حال احرام حرام است, ولی منافاتـی بـا رعایت تساوی بین آنان نداشت.
● پیروان غیر پیرو
افرادی كه ازدواجـهای متـعدد می كنند و خود را مسلمان و پـیرو دین پیامبـر(ص) می دانند, بـاید بـررسی كنند بـرخوردها و كارهای آنان تـا چـه حدی بـا بـرنامه ها و اعمال و بـرخوردهای پـیامبـر اكرم(ص)سازگار است. اگر شخـصی بـبـیند كه جـوان بـودن یك زن یا خوش سخن و زیبـابـودن او, وی را از دیگر همسرانش غافل كرده و در امور زندگی رعـایت مسـاوات را نمی كـند, بـداند او از راه و روش پیامبر(ص)بسیار فاصله دارد و طبـق فرموده قرآن حق ازدواج متعدد را ندارد, زیرا قرآن می فرماید: ((فانكحوا ما طاب لكم من النساء مثنی و ثلاث و رباع و ان خفتم الا تعدلوا فواحده; (۱۲)با هرچه از زنان كه مورد پسـندتـان واقع شود, ازدواج كنید; دوتـا, سـه تـا, چهارتا, پس اگر بیم دارید كه بـه عدالت رفتار نكنید, بـه یك زن اكتفا كنید.))
روشن اسـت در آیه, ازدواج بـا بـیش از یك زن مشروط بـه رعایت عدالت است و حتی در صورت ترس از اینكه نتواند عدالت را بـرقرار كند, باید به یك همسر اكتفا كند. از اینجا روشن می شود كسانی كه ازدواجهای متعدد می كنند و تنها خود را در تعدد ازدواج پیرو سنت پیامبر(ص)می دانند اما در حقوق همسران بـه عدالت رفتار نمی كنند, چقدر از قرآن و از سنت او دور هستند و در واقع پیروان غیر پیرو هستند. ازدواجهای متعدد سزاوار شخصی است كه خود را امتحان كرده باشد و بداند حوادث و حالات, او را تغییر نمی دهد و از عدالت باز نمی دارد.
● محدوده رعایت عدالت
البتـه خداوند ضعف و سستـی ما را می دانست كه نمی تـوانیم بـین زنان به عدالت رفتار كنیم; از این رو ما را از متمایل شدن به یك سو نهی كرده و فرموده است: ((و لن تـسـتـطیعوا ان تـعدلوا بـین النساء و لو حرصتم, فلاتـمیلوا كل المیل فتـذروها كالمعلقه و ان تـصلحـوا و تـتـقوا فان الله كان غفورا رحـیما; (۱۳)و شما هرگز نمی توانید میان زنان بـه عدالت(رفتار)كنید, هر چند[ بـر عدالت] حریص باشید. پس به یك طرف یكسره تمایل نورزید, تا آن[ زن دیگر] را سرگشـتـه[ و بـلاتـكـلیف] رها كـنید و اگر سـازگاری نمایید و پرهیزكاری كنید, یقینا خدا آمرزنده مهربان است.))
از ((و لو حرصتم)) (هر چند تمایل شدید بـه رعایت عدالت داشته باشـید)معـلوم می شـود مراد از عدالت در ((و لن تـسـتـطیعـوا ان تـعدلوا)) عدالتـی است كه از اخـتـیار و تـوان آدمی خـارج است; بنابراین می توان گفت مراد از آن, عدالت در مودت و محبـت است كه از امور قلبـی است و اختیاری نیست.(۱۴)بـنابـراین محدوده رعایت عـدالت, كارها و اعـمال و رفتـارهای ظاهری اسـت, ولی در مودت و دوستی ممكن است برخی محبوب تر از برخی دیگر باشند.
خلاصه گفتار: مردانی كه قدرت برقراری عدالت ظاهری بین زنان را ندارند و مال و امكانات خـود را در اخـتـیار بـرخـی از همسـران می گذارند و بیشتر اوقات خود را با یكی از آنان سپری می كنند, حق ازدواج متعدد را ندارند و بـی جـهت از تـعدد زوجـات مطرح شده در قرآن یا در سنت نبوی سوء استفاده می كنند.● رعایت روحیه هر یك از همسران
یكی دیگر از ویژگیهای پیامبر(ص)كه محبت همسرانش را بـه همراه داشت, رعایت روحیات آنان و ابراز علاقه به تمامی آنان مناسب بـا شاءن هر یك بود; بـه طوری كـه هیچ كـدام احـسـاس نمی كـرد دیگری محبوبـتـر از او نزد پـیامبـر(ص)است; مثلا وقتـی می دید عایشه زن جوانی است كه دوست دارد محبوب شوهر خود بـاشد, بـا الفاظی نظیر ((كلمینی یا حمیرا; (۱۵)ای حمیرا! با من سخن بگو)) محبـت او را بـه خود جلب می كرد. و وقتی بـا ((ام سلمه)) مواجه می شد كه دارای فرزندانی بود و بچه هایش را نیز بـسیار دوست می داشت, احوال آنان را می پـرسید و بـر آنان اسم جدیدی می گذاشت كه نشانه اعتـنا بـه آنان بـود; مثـلا او دختـر كوچـكی داشت كه نامش ((زینب)) بـود و پـیامبـر اكرم(ص)او را ((زناب)) صدا می زد و می پـرسید: ((زناب)) كجاست, یا وقتی در حجه الوداع شتر صفیه از رفتـن ایستـاد و صفیه از شدت ناراحتی گریه كرد, پـیامبـر(ص)بـا دست خود اشكهای او را پـاك كرد و او را دلداری داد و دستـور داد قافله همان جـا فرود آید, در حالی كه تـصمیم بـه فرود آمدن در آن مكان رانداشت.(۱۶)
پیامبر اكرم(ص)به خاطر اهانتی كه زینب بـنت جحش بـه صفیه كرد, مدتی با زینب قطع رابـطه كرد, ولی پس از اینكه زینب از كار خود پشیمان شد, پـیامبـر(ص)بـه غرفه او رفت و تـختـخوابـش را مرتـب كرد(۱۷)و این گونه محبت خود را به او ابراز كرد.
وقتی بـه ((بـره)) دختر حارث از بـنی المصطلق كه در جنگ اسیر شده, پیشنهاد ازدواج داد و او با خوشحالی پذیرفت, پیامبر(ص)اسم او را ((جویریه)) نهاد(۱۸). و با این كارها محبت او را كاملا به خو جذب كرد.
روزی از روزها پیامبر(ص)بر جویریه گذر كرد و دید مشغول عبادت است. پس از حدود نصف روز بر او گذر كرد و باز دید مشغول عبـادت است. فرمود: آیا می خواهی كلماتی به تـو تـعلیم كنم تـا آنها را بـگویی, و سپس بـه او یاد داد هر یك از این اذكار را سه مرتبـه بگوید: سبحان الله عدد خلقه, سبحان الله یرضی نفسه, سبحان الله زنه عرشه, سبحان الله مداد كلماته(۱۹).
به هر حال از مجموع كلمات و رفتاری كه از پیامبـر(ص)نقل شد و در لابلای كتابـهای روایی و تـفسیری نمونه های دیگر آن را می تـوان پیدا كرد, فهمیده می شود این برخوردها سبـب جذب قلوب آنان می شد.
البته این بـرخوردها در آن زمان بـرای زنان بـسیار مهم بـود, زیرا آن زمان نزدیك به جاهلیت بود, كه زنان را یا می كشتند و یا بـا آنان بـه گونه حیوان رفتار می كردند و آنان را در ایام عادت از خانه بیرون می كردند, و آنها را مانند سایر اموال میت به ارث می بـردند, و نیز بـا زنان مشورت نمی شد و كسی بـه سخـن آنان گوش نمی داد و ... و از طرفی تحمل این بـرخوردها بـرای جامعه آن روز بسیار سخت بـود, زیرا جامعه قبـول نمی كرد مردی بـه همسرش شخصیت اجتماعی دهد; به سخنان او گوش دهد; به او محبت كند و حتی اجازه دهد زن با او قهر كند و به تندی با وی سخن بگوید!
بـرخـی, منشـاء همه گرفـتـاریهای پـیامبـر(ص)بـا همسـرانش را برخوردهای خود حضرت می دانستند و معتقد بـودند: اگر همان طور كه آنان بـا زنانشان رفتار می كردند, پـیامبـر(ص)رفتار می كرد, زنان جـسور نمی شدند و زنان آنان نیز جـراءت نمی كردند روی حـرف مردان حرف بـزنند. در مقابـل همه این حرفها, پیامبـر(ص)تبـسم می كرد و شاید با این تبسم, بـر ساده اندیشی بـرخی تاءسف می خورد و هدفش و راهش را كه در جـاهای دیگر بـا صراحـت بـیان كرده, در درون خود زمزمه كرد كه: من نیامده ام تـا بـا قهر و غلبـه و قدرت نظامی و زور بر دیگران برتری یابـم و حكومت كنم. من نیامده ام تا دیگران از من بترسند و همسرم در خانه به خاطر تـرس از كتـك یا تـرس از طلاق از من اطاعت كند, بـلكه آمده ام خرد انسانها را پرورش دهم و به آنان بیاموزم خودشان آزادانه راه حق را بیابـند و در آن گام نهند. بنابـراین اگر صد بـار دیگر حفصه, عایشه و ... ناسازگاری كنند, آنان را بـا زور تسلیم نخواهم كرد; همان طور كه حضرت نوح و حضرت لوط همسرانشان را با زور بـه راه حق نكشاندند, زیرا ((لا اكراه فی الدین)) اصلی مسلم و غیر قابـل تـشكیك اسـت. اگر خـدا می خواست از راه زور و جبر همگان را هدایت كند, چنین می كرد, ولی او خواست مردم اختـیار داشتـه بـاشند. خدا راه را از چاه بـرای آنها بـیان كرد, تا هر كسی هر مسیری را خواست, انتخاب كند. ((و لو شاء الله ما اشركوا و ما جعلناك علیهم حفیظا و ما انت علیهم بـوكیل(۲۰); و اگر خدا می خواست, آنان شرك نمیآوردند و ما تو را برایشان نگهبان نكرده ایم و تو وكیل[ صاحب اختیار] آنان نیستی)) و در جای دیگـر فـرمود: ((فـذكـر انما انت مذكـر لـسـت عـلـیهم بمصیطر(۲۱); پس تذكر ده, كه تـو تـنها تـذكردهنده ای و بـر آنان تسلطی نداری.)) و در باره مردم فرمود: ((و قل الحق من ربكم فمن شاء فلیومن و من شـاء فلیكفر(۲۲); بـه آنان بـگو: حـق از جـانب پروردگار است. پس هر كه بخواهد, ایمان بیاورد و هر كس بـخواهد, كافر شـود.)) و فرمود: ((انا هدیناه السـبـیل اما شـاكرا و اما كفورا(۲۳); ما راه را بـه او نمودیم; یا سپاسگزار خواهد بـود و یا ناسپاس.)) بنابراین با سخن و عمل و بـا گفتار و كردار بـاید مردم را به راه راست هدایت كرد و روش و منش پیامبر(ص)چنین بود.
او می خواست همه مردم و از جمله همسرانش را به این طریق بـه راه راست هدایت كند و بـا خـود سازگار سازد و بـه آنها اخـلاق اسلامی بـیاموزد. قهر و غلبـه و زور در این گونه موارد تاءثیری ندارد.
نكتـه ای كه در پـایان این قسمت بـیانش خالی از لطف نیست, این است كه: حـوادث را بـاید در محـدوده خـود بـررسی كرد; یعنی وضع محیطی, اجتماعی و ... را در نظر گرفت; مثلا ازدواج با حفصه, پاك كردن اشك چشم وی, سوار كردن او بـر مركب خویش و دلجویی از وی و آماده كردن تختخواب زینب ممكن است امروزه اموری عادی جلوه كند, ولی در زمانی كه به زن بـه عنوان موجودی پست نگاه می شد و مردان بـه طور كلی از چـنین كارهایی سـر بـاز می زدند, ارزش این كارها بیشتر روشن می شود.
● مدارا كردن
ویژگی دیگر پیامبر اكرم(ص)با همسران, مدارا كردن او در برابر اشتباهات آنان و عفو و گذشت بود. گاهی اشتباه و خطاهای همسران, تـجاوز بـه حقوق پـیامبـر(ص)بـود. در این صورت حضرت حتـی بـدون یادآوری به آنان, از كنار این قضیه می گذشت و آنان متوجه اشتباه خود می شدند و سرافكنده می گشتند; ولی گاه خطاها و اشتباهات آنان در امور مربوط به دیگران بود, كه پیامبـر(ص)بـا گفتار و كرداری مناسب, آنان را متوجه می كرد و اگر اشتـبـاه آنان ناشی از جهالت بود, با بیانی خوش این نقیصه را برطرف می كرد, زیرا تبلیغ احكام و هدایت انسانها یكی از وظایف انبیاست.
رجوع به اكثر نمونه های مطرح شده می تواند دلیل خوبـی بـرای این ویژگی بـاشد; مثلا وقتی عایشه بـه ایشان گفت: دهانت بـوی مغافیر می دهد, آیا مغافیر خورده ای؟ حـضرت فرمود: خـیر. نزد زینب شربـت عسل خورده ام. پیامبـر(ص)هیچ تحقیقی نكرد آیا وی راست می گوید یا نقشه ای كشیده است, بلكه بـا سخت گیری بـر خود و محروم ساختن خود از خوردن عسل, مشكل را حـل كرد و سوگند یاد كرد دیگر از آن عسل ننوشد. و یا مثـلا بـه همسرانش نگفت: تـو چـنین حقی نداری, زیرا خودت در آن روزی كه من طبـق فرمان خداوند تو و سایر همسرانم را بـین ماندن و بـا زندگی سـاده سـاخـتـن و یا طلاق گرفـتـن مخـیر ساختم(۲۴); اولی را اختیار كردی! و باز نفرمود: آیه قرآن به من اختیار داده كه نوبـت هر كدام از زنان را خواستـم, بـه تـاءخیر بیندازم و هر كدام را خواستم, مقدم بدارم(۲۵). پیامبـر(ص)بـدون هیچ گونه استفاده از حق قانونی خود و یا اشاره به ناسازگاریهای برخی همسران و امثال آن, از تمامی این امور بـا كمال بـزرگواری صرف نظر می كرد.
نكتـه ای كه در بـحث ما حایز اهمیت است, این است كه: پـیامبـر اكرم(ص)پـرده از روی تمامی بـرنامه ها و نقشه های زنان بـرنداشت. گفته اند: ما استقصی كریم قط; هیچ گاه انسان كریم استقصا نمی كند و لغزشها را پیگیری نمی كند, و یا گفتـه اند: ما زال التـغافل من فعل الكرام; از افعال انسانهای بـاكرامت, تغافل و چشم پوشی است.
وقتی انسانی بـه این مرحله از كرامت و بـزرگواری بـرسد كه حتـی نسبـت بـه توطئه قتل خویش تغافل كند و هیچ سخنی از آن بـه میان نیاورد, خصوصا وقتی كه انسان متوجه شود توطئه از سوی كسانی است كه او بـیشتـرین لطف و عنایت را بـه آنان داشتـه اسـت, بـیشتـر بزرگواری و كرامت او جلوه گر می شود.
به هر حال این عمل پیامبر اكرم(ص)چونان سایر اعمال او الگویی برای همگان است. مردی كه در خانه می خواهد نسبت به خانواده خویش مدیریت داشتـه بـاشد و معلمی كه می خـواهد كلاسـی را اداره كند و حاكمی كه خواهان اداره جامعه است, باید بـیش از هر چیز بـه اصل تغافل و چشم پوشی فكر كند. مگر نه این است كه پیامبر(ص)با توطئه قتل خود, بـا گذشت و چشم پوشی بـرخورد كرد و همه را شرمنده خویش ساخت؟! لااقل مرد خانه بـاید از پیامبـر(ص)بـیاموزد كه در موارد بی اعتناییها و سخنان نسنجیده و نظایر آن با تغافل بـرخورد كند.
در مورد بـرخـوردهایی كه همسران بـا یكدیگر داشتـند و نزاع و درگیریهایی كه بـین آنان بـه وجـود میآمد, نیز رفتـار و گفتـار پیامبر اكرم(ص)بسیار راهگشاست.
موارد زیادی از مدارای پیامبـر(ص)بـا عایشه در بـحثهای گذشته مطرح شد. جاهایی كه عایشه نسبت به حضرت خدیجه بی احترامی می كرد; مزاحم ملاقاتهای خصوصی پیامبر(ص) با حضرت علی(ع)می گشت; در هنگام نماز شب خواندن پـیامبـر(ص)بـه توهم اینكه حضرت نزد سایر زنانش رفته, به تفحص می پرداخت و حتی یك مرتبه پیامبـر(ص)را كه در حال مناجات بود, لگد كرد و ... موارد زیادی است كه حضرت, بـا مدارا مساءله را حل كرده اند. نظیر این موارد و حتی بـیشتـر از این را حفصه مرتكب می شد و پیامبـر اكرم(ص)مدارا می كرد. حال چه شده است كه مردان روزگار ما كوچـكتـرین ناراحـتـی و مشكل از زنان ما را تحمل نمی كنند و بـه ضرب و شتم, تهدید و ارعاب می پـردازند؟! چرا به جای برخورد عاطفی و محبتآمیز می خواهند با زور بـر همسر خویش پیروز شوند. چرا مرد و زن به جای اینكه بـا محبـت و عشق همدیگر را جـذب كنند, بـه راههایی نظیر مهریه سـنگین و شـروط ضـمن عقد متوسل می شوند؟! و چرا مسوولان امر به جای آموزش درس عشق و محبـت و تربیت انسانهای بـافرهنگ و مهرپرور, بـه فكر دادگاه حمایت از خانواده و قوانین خشك و
بی روح افتاده اند؟! اگر چه تشكیل دادگاه و تصویب قوانین حمایت از خانواده خوب است, ولی درس عشق و محبت, كاربرد بیشتری دارد و بهتر است.
یكی دیگر از ویژگیهای پیامبر اكرم(ص)زبـان اعتذار داشتن است. ایشان در مواردی از كار خویش عذرخواهی می كرد كه هر شخص منطقی و باانصـافی, حـكم بـه بـرائت آن حـضرت می داد. صـرف نظر از اینكه پیامبـر(ص)معصوم است و گناهی انجام نمی دهد و گذشته از اینكه او از فكری سرشار و قدرت تـصمیم گیری بـرخوردار است و آنچـه انجـام می دهد, نه تنها صلاح امت اسلامی, بلكه صلاح جامعه بـشریت است, ولی با این حال از كارهای خـود كه ضرری متـوجـه شخـص خـاصی می نمود, عذرخواهی می كرد; مثـلا در جنگ خیبـر, پـدر و عمو و شوهر و بـرخی خویشان دیگر ((صفیه)) كشتـه شدند و مقصر اصلی خود آنان بـودند. كارشكنیهای آنان و آزار و اذیتـهایشان امر پـوشیده ای نیست, ولی پیامبر اكرم(ص)در مورد كشته شدن آنان از ((صفیه)) عذرخواهی كرد و فرمود: از تـو عذری می خواهم كه خویشانت كشتـه شدند, ولی آنان بودند كه علیه من توطئه كردند.
بـه هر حال این عذرخواهی یكی از ویژگیهایی است كه اثر بـسیار مثبتی در زندگی زناشویی و در رفع اختلافات دارد.
از ویژگیهای دیگر پـیامبـر(ص)عـذرپـذیری ایشـان بـود. آن قدر پیامبـر اكرم(ص)عذرها را قبـول می كرد كه حتی منافقان سخن را از حد گذراندند و گفتند: او زودباور است و هر چیزی كه بـه او گفته شود, قبول می كند. آیه قرآن در صدد دفاع از پیامبر اكرم(ص)برآمد و فـرمود: ((و منهم الذین یوذون النبـی و یقولون هو اذن قل اذن خیر لكم یومن بالـلـه و یومن لـلـمومنین و رحـمه لـلـذین آمنوا منكم(۲۶); و از ایشان[ منافقان] كسانی هستـند كه پـیامبـر(ص)را آزار می دهند و می گویند: او زودباور است. بگو: زودباوریش به نفع شماست. او به خدا ایمان دارد و در جهت نفع شما[ خبرها را] باور می كند و بـرای كسـانی از شما كه ایمان آورده اند, رحـمت اسـت.)) به هر حال پیامبر(ص)در زندگی خانوادگی همین طور بود و در صدد تحقیق برنمیآمد كه آیا عذری كه طرف مقابـل آورده, واقعی است یا ظاهری.
سوده, همسر حضرت, نقل می كند: ((بعد از جنگ بدر وقتی به اتاقم بـرگشتـم, ((سـهیل بـن عمرو)) را دیدم كه در گوشه ای از حـجـره ام دستهایش را با طناب بـه گردنش بـسته است. گفتم: بـا دست خودتان ذلت را پـذیرفتـید! چـرا بـا بـزرگواری مرگ را پـذیرا نشـدید؟! ناگهان كلام رسول خدا(ص)مرا متـنبـه ساخـت كه فرمود: ای سوده! آیا بر خدا و رسول او تحریك و ترغیب می كنی؟!گفتم: ای رسول خدا! سوگند بـه آن كه تـو را بـحق مبـعوث كرد! هنگامی كه ((سهیل بن عمرو)) را به این حالت دیدم, اختیار از كفم بیرون رفت و آنچه را كه گفتم, گفتم.)) (۲۷
روشن است كه بـه مجـرد عذر آوردن, پـیامبـر اكرم(ص)راضی شد و دیگر دنبـال قضیه را نگرفت كه آیا واقعا بـی اختـیار این سخن از دهان ((سوده)) خارج شده یا قصد تحریك داشته است.
اگر قبول عذر در خانواده ها وجود داشت, دیگر نیازی بـه اینهمه پرونده در دادگستری نبود.
مناسب است كه عنان سخن را به ملای رومی بـسپاریم تا نظر او را جـویا شـویم و سـپـس بـا كمك آیات و روایت آن را تـوضـیح دهیم:
زین للناس حق آراسته است
ز آنچه حق آراست, چون دانند جست؟
چون پی ((یسكن الیها)) ش آفرید
كی تواند آدم از حوا برید؟
رستم زال ار بود وز حمزه بیش
هست در فرمان, اسیر زال خویش
آن كه عالم مست گفتش, آمدی
((كلمینی یا حمیرا)) می زدی
آب غالب شد بر آتش از نهیب
ز آتش او جوشد, جو باشد در حجاب
چون كه دیگی حایل آمد هر دو را
نیست كرد آن آب را, كردش هوا
ظاهرا بر زن چو آب ار غالبی
باطنا مغلوب و زن را طالبی
این چنین خاصیتی در آدمی است
مهر, حیوان را كم است, آن از كمی است
گفت پیغامبر كه زن بر عاقلان
غالب آید سخت و بر صاحب دلان
باز بر زن جاهلان چیره شوند
زان كه ایشان تند و بس خیره روند
كم بودشان رقت و لطف و وداد
زان كه حیوانی است غالب بر نهاد
مهر و رقت وصف انسانی بود
خشم و شهوت وصف حیوانی بود
پرتو حق است, آن معشوق نیست
خالق است آن گوییا مخلوق نیست(۲۸)
مولوی در اولین بـیت علت تمایل مرد بـه زن را بـا استفاده از آیه قرآن بیان می كند. خداوند می فرماید: ((زین للناس حب الشهوات من النساء و البنین و القناطیر المقنطره من الذهب و الفضه(۲۹); دوسـت داشتـن خـواسـتـنیها[ ی گوناگون اعم] از زنان, فرزندان و اموال فراوان[ اعم] از طلا, نقره و ... بـرای مردم آراسـتـه شده است.))
روشن است وقتی خداوند حس زیبایی را در سرشت انسان نهاده است, و از طرف دیگر این امور نیز تزیین شده و زیبا در بـرابـر انسان نمودار می شوند, انسان طبـعا بـه سوی آنها متـمایل می شود. اساسا اگر این حب و آرایش نبود, هیچ گاه خانواده ای بـه وجود نمیآمد و نسلی تولید نمی شد و هیچ گاه پـدر و مادر این همه سعی و كوشش را در راه بـه هدف رسیدن فرزندان خـود بـه كار نمی گرفتـند و علم و صنعت به پیش نمی رفت و بنایی بر پا نمی شد و مالی به دست نمیآمد.
بنابـراین فطرت و سـرشت آدمی بـه سـوی خـوبـی متـمایل اسـت و نیروهایی الهی یا غیر الهی, این امور مادی را بـرای انسان زینت می دهند و نتیجه كشش درونی است كه از آن گریزی نیست.
مولوی در بیت بعدی بـه آیه دیگری از قرآن اشاره می كند كه هدف از آفرینش زنان را بـیان می كند. خدا می فرماید: ((و من آیاته ان خلق لكم من انفسكم ازواجا لتـسكنوا الیها و جـعل بـینكم موده و رحـمه ان فی ذلك لا یات لقوم یتـفكرون(۳۰); از نشـانه های او این است كه از[ نوع] خودتـان همسرانی بـرای شما آفرید, تـا بـدانها آرام گیرید و میانتـان دوستـی و رحـمت نهاد. آری در این[ نعمت] برای مردمی كه می اندیشند, قطعا نشانه هایی است.))
این آیه نشان می دهد زن و مرد همجنسند و زن آفریده شد تـا مرد در كنار او آرامش یابـد. در این جهت كه مردان نیاز بـه آرامش و همسر دارند, فرقی بـین پـیامبـران و دیگران نیسـت و همه در راه تحقق هدف الهی و تـشكیل خانواده كوشا هستـند. وقتـی انسانی بـه دیگری نیازمند شد, محتاج و نیازمند(مرد)بـاید در نزد بـی نیاز و غنی(زن)بـه گونه ای رفتـار كند كه او بـا رضـایت خـاطر نیازش را برآورد. بنابراین تمسك بـه زور و تهدید یا خدعه و نیرنگ كارساز نیسـت و معامله ای اسـت كه در آن فروشـنده و غنی زنان هسـتـند و نیازمند و خواهان, مردان. بـه همین جهت حتـی در هنگام عقد نكاح زن یا وكیل او ابتدا باید صیغه عقد را انشا كند و سپس نوبت بـه مرد یا وكیل او می رسد كه عقد را قبول كند; نظیر خرید و فروش كه اول فروشنده ((بعت)) یا فروختم را می گوید و سپس مشتری قبـول یا خریدم را.
و چون نكاح عـقدی نظیر عـقد بـیع و امثـال آن اسـت, عـزم بـر كلاهبرداری و فریب, قصد نپرداختن مهریه و تصمیم بـه زور و ارعاب در هنگام انعقاد عقد, بـه صحت آن ضربـه می زند و انجام هر یك از این امور پس از عقد, مهر و محبت و صمیمیت را از بین می بـرد. در چنین میدانی صداقت, محبت و اموری از این قبیل بیشتر كارساز است و به همین جهت مولوی گفته است:
اگر چه شخص رستـم زال و یا حمزه سیدالشهدا بـاشد, در این جـا اسیر و تـحـت فرمان همسر خـویش است. او بـا مثـال دیگری نیاز و احـتـیاج را بـه بـهتـرین نحـوی پـی می گیرد و می گوید: پـیامبـر اكرم(ص)كه همه جـهانیان عاشـق گفتـار اویند و گفتـارش همگان را مدهوش می كند و از زبـانش سخنان وحی ادا می شود, وقتـی بـا عایشه روبه رو می شود, به او می گوید: كلمینی(با من سخن بگو)و به عبـارت صریح تر: تـمامی عالم محتـاج نطق او و او محتـاج سخن گفتـن عایشه است.
البـته اشتبـاه نشود این دو نوع نیاز, كاملا متفاوت است; مردم بـه نطق پیامبـر(ص) نیازمندند تا تكامل یابـند و راهی بـه جهان معنویت بیابند, ولی پیامبر(ص)بـه نطق عایشه نیازمند است, تا از جهان معنویت به جهان مادیت بیاید و با موجودات این جهان همنشین شود.
در اینجا ناگهان شبـهه ای در ذهن ملای رومی خلجان می كند: مسلما مرد از قوت بـازو و زور بـیشتـری بـرخوردار است و امكانات مادی بیشتر در دست اوست; چطور ممكن است او محتاج باشد و زن بی نیاز؟! چگونه ممكن است مرد اسیر زن باشد و او صاحب اختـیار؟ در صورتـی كه مرد می تواند بـا زور او را تـسلیم خود سازد و از وی هر گونه بهره ای ببرد و حتی از او بیگاری بـكشد! ولی فورا بـا مثالی بـه پاسخگویی می پردازد و می گوید: آب نیز از لحاظ زور و نهیب زدن بر آتش غلبـه می كند و آن را خاموش می سازد, ولی وقتی حجاب و پرده ای بین آنان وجود داشت و آب بـه وسیله ظرفی روی آتش قرار گرفت, نه تنها آتش را خاموش نمی كند, بلكه آتش آن را به جوشش وا می دارد و حتی آن را بخار و فانی می كند.
اگر تنها جنبه حیوانی انسان مطرح باشد و سخنی از علم و فرهنگ و معنویت و اخـلاق و ... در كار نبـاشـد, مردان بـر زنان غالب و پـیروزند و زنان را بـه سكوت و تسلیم وا می دارند و حتی آنان را نابود می كنند و از وجود زنان بهره ای برده نمی شود; همان گونه كه آتش بـا آب خاموش می شود و از وجودش نفعی بـرده نمی شود, ولی اگر صفات انسانیت موجود باشد, مانند حایلی بین مرد و زن واقع می شود و در این صورت است كه چـیرگی از آن زن است و او مرد را بـا عشق خود گرم می كند و به زندگی معنا می بخشد.
همین مطالب را مولوی بـه عنوان حدیثی از پـیامبـر اكرم(ص)نقل می كند و می گوید: زن بـر عاقلان و صاحب دلان پـیeوز است, ولی جاهلان بـر زن پـیروزند, چـون جـاهلان از صفات درونی و ویژگیهای انسانی بی بهره اند. مولوی با الهام از آیه قرآن كه فرمود ((و جعل بینكم موده و رحمه(۳۱ )) می گوید: مهر و رقت وصف انسـانی اسـت. پـس از دید یك عارف بـه زن نگاه می كند و می گوید: او پـرتـوی از پـرتـو خداوند سبـحان است و بـه همین جـهت قدرت خلاقیت دارد و می تـواند آرامش را ایجاد كند و چونان او خالقیت دارد و به كانون خانواده مهر و محبـت و صفا و صمیمیت می بـخشد, كه ناخودآگاه انسان تـصور می كند او خالق غیر مخـلوق است, در حـالی كه خـالقیت او ناشی از پرتو خالق اوست, نه استقلال داشتنش.
نتیجـه اینكه: سـازگاری بـا همسـر و در خـانواده, سـنت رسـول اكرم(ص)است و خـواست خـداوند و حـل كننده مشكلات متـعدد در زندگی انسانها. بنابـراین بـرماست كه از این الگوی الهی كمال استفاده را بكنیم و بـا اخلاق نیكو همراه بـا تغافل و مدارا, زندگی درون خانه را رضایت بخش و آرامش بخش كنیم و قبل از بهشت برین, همین جا را بهشت پرطراوت و شاداب قرار دهیم, تا زمینه ای بـرای ورود بـه بهشت پرطراوت آخرت باشد.
صاحب اثر : احمد عابدینی
منبع : شیعه سرچ
پی نوشت :
ـ سیره ابـن هشام, ج۴, ص۶۴۴ ـ ;۶۴۷ بـحارالانوار, ج۲۲, ص۱۹۳ ـ ۱۹۷ و ۲۰۱ ـ ۲۰۵.
ـ همان, ج۴, ص۶۴۵.
ـ الكامل فی التاریخ, ج۱, ص۶۵۶.
ـ الاستیعاب, ج۴, ص۱۹۳۰.
ـ المغازی, ج۲, ص۶۹۳.
ـ سیره ابن هشام, ج۴, ص۳۵۲.
۷ـ فرهنگ دهخدا, ج۱۴, ص۲۰۴۹۸.
ـ سـیره ابـن هشـام, ج۴, ص;۶۴۳ الكامل فـی التـاریخ, ج۲, ص۵.
ـ در بـحـارالانوار, ج۲۲, ص۴۶۷ آمده است: عایشه از زنان دیگر اجازه خواست پیامبر(ص)اكرم(ص)در حجره او بـه استراحت بـپردازد.
۰ـ احزاب(۳۳), آیه ۵۱.
۱ـ بحارالانوار, ج۲۲, ص۲۴۳.
۲ـ نساء (۴), آیه ۳.
۳ـ همان, آیه ۱۲۹.
۴ روایتـی در نورالثقلین ذیل آیه این نكتـه را بـیان می كند.
۵ـ مثنوی معنوی, شعر ۲۴۲۸.
۶ـ اسدالغابه, ج۷, ص۱۶۹.
۷ـ همان; مسند احمد, ج۶, ص۳۳۷.
۸ـ همان, ص۵۸.
۹ـ همان, ص۵۹.
۰ـ انعام(۶), آیه ۱۰۷.
۱ـ غاشیه(۸۸), آیه های ۲۱ ـ ۲۲.
۲ـ كهف(۱۸), آیه ۲۹.
۳ـ دهر(۷۶), آیه ۳.
۴ـ اشاره به آیه ۲۸ و ۲۹ از سوره احزاب است.
۵ـ اشاره به آیه ۵۱ سوره احزاب است.
۶ـ توبه(۹), آیه ۶۱.
۷ـ سیره ابن هشام, ج۱, ص۶۴۵.
۸ـ مثـنوی معنوی, تـصحـیح عبـدالكریم سروش, ج۱, ص۱۱۰ ـ ۱۱۱.
۹ـ آل عمران(۳), آیه ۱۴.
۰ـ روم(۳۰), آیه ۲۱.
۱ـ همان.
منبع : سایت پیامبر اعظم