سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

اندوه کیهانی یا اندوه بودن


اندوه کیهانی یا اندوه بودن
وقتی اوصاف متقین یا پارسایان را از زبان علی (ع) در نهج البلاغه می خوانیم و آن را با اوصاف انسان های متعالی « مازلو » در کتاب " زندگی در اکنون و این جا "، مقایسه می کنیم، متوجه می شویم که به نحو شگفت انگیزی بین آن دو نگاه اشتراک فراوانی وجود دارد. شگفت انگیز و عجیب از این جهت است که امام علی در بیش از هزار سال گذشته و مازلو در عصر حاضر زندگی کرده است. امام علی، پرورده شده در سنت و مذهب پیامبر اسلام و همراه او بوده است و مازلو در سنت مسیحی پرورش یافته است. امام علی عرب و متعلق به فرهنگ شرقی است و مازلو فردی متعلق به جهان غرب و فرهنگ مدرن است. اما گویی آدمیانی که می توانند اوج بگیرند و از ورای آنچه وجود دارد به جهان بنگرند صاحب دغدغه ها و دردهای مشترکی می شوند و سخنان مشابهی بر زبان می برند. از این روست که این گروه از آدمیان فارغ از تمام تعلقاتشان توانایی اندیشیدن خالص را پیدا می کنند.
کانت معتقد بود که اندیشه و تفکر آدمی تحت مقولات ممکن می شود. مقولاتی که به مثابه چارچوب هایی برای فهم و درک این جهان عمل می کنند، و آدمی از طریق آنان نائل به ادراک جهان می گردد. گویی مقولات کانتی، عینکی بر چشمان معرفت و قوه ی ادراک است و آدمی ناچار از آن است که از ورای آن به جهان بنگرد. جامعه شناسان نیز معتقدند اندیشه تحت شرایط اجتماعی، زیست جهان و وضعیت اقتصادی شکل می گیرد. مارکس اقتصاد را و کسانی چون پیتر برگر، زیست جهان را در چگونگی و کیفیت اندیشه و تفکر موکداً مورد توجه قرار می دادند. شریعتی می گفت به من بگو معیشتت از کجا تأمین می شود تا من بگویم چگونه فکر می کنی. اما "خالص اندیشیدن"، قدرت و توانایی درک جهان و تجربه های بشری است که از فراز مقولات کانتی، شرایط اجتماعی جامعه شناختی، اقتصاد مارکس و زیست جهان پیتر برگر و مختصات روان شناختی آدمی حرکت می کند. و این همان ویژگی هایی است که مازلو از انسان های معنوی نام می برد. در نظر وی ، انسان های متعالی فراتر از زمان، مکان و فرهنگ خویش اند. آن ها می توانند از جهان بیرون بروند و آن گاه جهان را مشاهده کنند.
رفتن به لایه های زیرین و دست یافتن به برخی حقایق این عالم باعث می شود که مشابهت ها شکل گیرد و نزاع ها کاهش یابد. مولانا معتقد بود نزاع و کشمکش وقتی اتفاق می افتد که ما به صورت های جزیی این عالم نظر می کنیم و آن گاه که به معنای زیرین و عمیق هستی نقبی می زنیم، آن گاه آرامش و صمیمیت فرا می رسد. مولانا به ما توصیه می کند که از نام ها درگذریم و به جهان معنا برویم.
هر که جوید نام گر صاحب ثقه است / همچو تو نومید و اندر تفرقه است
در گذر از نام و بنگر در صفات / تا صفاتت ره نماید سوی ذات
اختلاف خلق از نام اوفتاد / چون به معنی رفت آرام اوفتاد
از میان وجوه مشترک دو اندیشه ی به ظاهر دور ازهم ( امام علی و مزلو) والبته نزدیک به هم، اشاره به یک نکته موضوع را روشن می کند. یکی از ویژگی هایی که در نهج البلاغه برای انسان های متقی آمده است این است که :" دل پارسایان محزون است " [۱] . "مردمی هستند که بین مردم دنیا زندگی می کنند اما اهل دنیا نیستند. در دنیا هستند اما مثل کسی که درآن نیست . عمل آنها در دنیا از روی بصیرت و هوشیاری است . مردم دنیا را می بینند که به مرگ بدن ها واجسادشان خیلی اهمیت می دهند، ولی آنها سخت و شدید نگران مرگ دل های زنده ی خویش هستند."[۲] مزلو در باره ی پارسایان محزون می گوید [۳]: حس مبهمی به من می گوید افراد متعالی در معرض نوعی از اندوه کیهانی یا اندوه بودن هستند. اندوه ناشی از آن است که آنان بین واقعیت های روزمره و آن چه هست و آن چه باید باشد، گسستی عمیق می بینند. اندوه ناشی از شکاف بین واقعیت ها و دنیای ایده آلی که به سهولت می توانند مشاهده کنند. یکی از نشانه های انسان های متعالی از نظر مزلو این است که آنان، هم زمان و دراز مدت فرد خوشبینی هستند و هم اندوهگین و بی طاقت. آن گونه که در وصف افراد متقی آمده است:"پارسایان گویی بهشت را می بینند و درمیان نعیم بهشت اند و گویی جهنم را می بینند و درعذاب جهنم اند. " مسرور است، اما اندوهگین. دراین جهان است، اما بیرون از جهان. با دیگران زندگی می کند، اما تنهاست. دیگران از شر او در امان اند، اما خویشتن از دست خود در عذاب و ناراحتی.
آنان که از ورای تعلقات این جهانی به هستی می نگرند، درک و دریافت شان از جهان و از تجربه های انسانی، در نهایت به سمت و سوی مشابهت پیش می رود. همین اشتراکات است که سبب می شود نوعی خویشاوندی فکری و اندیشه ای در بین آنان شکل می گیرد. راستی اینان خویشاوندان یکدیگرند. عرف بر این است که خویشاوندان هر فرد را کسانی می دانند که یا نسبیت و از راه خون مشترک به یکدیگر پیوند ی خورند و یا از طرق وصلت و ازدواج، که به خویشاوندانی سببی شناخته می شود. اما مگر اشتراک در اندیشه و فکر، کم از اشتراک در خون است؟ مردان متعالی، الهی و معنوی شبیه یکدیگرند می زیند و مثل یکدیگر می اندیشند. رنج ها و دردهای مشترک و اندیشه های والا، آنان را به هم پیوند می زند. آنان از یک قبیله اند و به راستی خویشاوندان یکدیگرند. همان گونه که مولوی معتقد است، بی مزاج آب و گل هم می توان از یک نسل بود. از این گونه است که در متن پیام و سخن کنفوسیوس، بودا، مسیح (ع)، محمد (ص)، علی (ع) و . . . با پهنه ای از اشتراکات روحی و اندیشه ای مواجه می شویم. بنیادی ترین اشتراک انسان های معنوی و متعالی "اندوه کیهانی یا اندوه بودن است."
گر ز بغداد و هری یا از ری اند / بی مزاج آب و گل نسل وی اند
شاخه گل هر کجا که روید هم گل است / خم مُل هر جا که جوشد هم مُل است
گر ز مغرب برزند خورشید سر / عین خورشید است، نه چیز دگر
علی زمانیان
[۱] - نهج البلاغه – خطبه ی متقین
[۲] - نهج البلاغه – ترجمه ارفع – صفحه : ۸۰۹
[۳] - زندگی دراکنون و این جا - آبراهام مازلو