جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


محیط زیست و فضاهای فرهنگی


محیط زیست و فضاهای فرهنگی
● محیط زیست فرهنگی‌
اگر قرار باشد در شهر، فرهنگ را بر مبنای محیط‌زیست استوار کنیم، چه خواهیم کرد؟
برای یافتن پاسخی معقول به این سوال در گام نخست باید تعریفی از مقوله‌های فرهنگ و محیط زیست ارائه شود و سپس موضوع اصلی مورد پیگیری قرار گیرد، ولی تعریف فرهنگ به عنوان <نظامی سازمان‌یافته از رفتارها و نیز مجموعه‌ای بر روی هم انباشته از آداب و رسوم و شیوه‌های عمومی و مختلف زندگی گروه یا گروههایی از مردم> به طور شایسته بیانگر ماهیت وجودی فرهنگ نبوده و نیست، علاوه بر این، محیط زیست را نمی‌توان فقط به شکل <مجموعه‌ای بسیار عظیم و درهم پیچیده از عوامل گوناگونی که بر اثر یک روند تکامل تدریجی موجودات زنده و ا جزای سازنده زمین به وجود آمده است>، تعریف نمود. تعاریف فوق فقط تداعی‌گر جلوه‌های بارز این مفاهیم بوده و نمی‌تواند آن طور که باید و شاید برای پژوهشگری که قصد دارد با ترکیب معانی این دو واژه، به نتیجه‌ای مثبت و مشخص تحت عنوان <محیط زیست فرهنگی> دست یابد، مورد استفاده و استناد قرار گیرد. از این رو، معقول‌تر آن است که کانون توجهات به جای تعاریف، بر روی درک تعامل اجزای اصلی تشکیل‌دهنده آنها - که همانا انسان، طبیعت و اجتماع می‌باشند - تمرکز یابد، چرا که درک روابط آگاهانه آدمی نسبت به طبیعت، به عنوان عنصر اصلی تأثیرگذار بر جهان هستی، به طور مشخص بیانگر ارزشهایی است که آنها را به صورت عینی یا ذهنی پرورانیده و بسط می‌دهد.‌
تا پیش از تعدی همه‌جانبه به محیط‌های طبیعی، فصل مشترک سیستم‌های طبیعی با سیستم‌های اجتماعی - یعنی رفتار انسان با طبیعت - به شکلی معنی‌دار نشان‌دهنده فرهنگ ساکنان بوده است، ولی در حال حاضر، از آنجایی که محیط زیستهای طبیعی کمتر دست نخورده باقی مانده‌اند و در نهایت به جایی رسیده‌اند که با فعالیتهای انسانی اداره می‌شوند، منطقی‌تر آن است که سیستم‌های طبیعی را نیز زیرمجموعه‌ای از سیستم‌های اجتماعی در نظر گرفت.‌
با وجود اینکه در دهه‌های اخیر، تفکر متعارف انسان نسبت به طبیعت، مبنی بر رسالت بشر در رام کردن طبیعت وحشی، مدت‌هاست مطرود شده و نگرش دوستی با محیط زیست جایگزین آن شده - و فارغ از شعارهای فریبنده - باید گفت که همچنان این جدال و رام کردن ادامه دارد. محیط زیست ما که پیش از این، از طریق جلوه‌هایی که بشر به آن داده بوده، شکل‌دهنده هسته نخستین فرهنگها قلمداد می‌شد، اکنون برای ادامه حیات خود چشم انتظار برخورد فرهنگی مناسب ماست.
در واقع اگر در گذشته‌ای نه چندان دور، محیط زیست می‌توانست نقش موثری در تغییرات فرهنگی داشته باشد - و به نوعی آن را ساخته و پرداخته سازد- امروزه این فرهنگ است که نقش اصلی و تعیین‌کننده را در تغییرات محیط زیستی ایفا می‌نماید.‌
● شهر و محیط زیست‌
امروزه بخش وسیع و مهمی از زمین در حال تبدیل شدن به شهرهاست، در کشور ما این روند، از متوسط جهانی فزونی گرفته است. از دیدگاه زیست‌محیطی، شهرسازی - که مجموعه بسیار پیچیده از انواع کاربری‌هاست - در شمار یکی از وسیع‌ترین و عمیق‌ترین دخالتهای انسانی در محیط‌زیست به حساب می‌آید. در این عصر با وجود تمام جاذبه‌های شهرنشینی، همچنان تمایل انسان برای ارتباط با طبیعت، به عنوان یک نیاز، برقرار مانده است، مغتنم‌شماری تعطیلات رسمی و اتفاقی برای سفر به درون طبیعت، در دوره‌های زمانی و بلند و کوتاه، مهر تاییدی بر این اظهارنظر است. آیا این نیاز می‌تواند در چارچوب یک اقدام فرهنگی سازمان‌دهی شود؟ اگر چنین شود، آیا این اقدام فرهنگی می‌تواند به عنوان ساز و کاری در جهت حفظ‌ محیط زیست کارآمد باشد؟
می‌دانیم که هر انسان برای زندگی در شهر، به فضاهای حیاتی متعددی نیاز دارد که هریک از این فضاها، دارای یک هویت منحصر به فرد برخاسته از سطح تفکر و غنای فرهنگی ساکنان می‌باشد. امروزه این فضاها به علت توسعه زندگی شهرنشینی، به شدت محدود شده است،<در مقوله طراحی شهری و فضاهای شهری، صرفا محل تردد شهروندان از محل سکونت به محل کار و یا تفریح نبوده، بلکه مکان‌هایی برای حضور مردم و تعاملات اجتماعی آنها می‌باشند>، لذا همان‌طور که مکان طبیعی هر شهر، هویت و سیمای آن شهر را رقم می‌زند، فضاهای درون‌شهری نیز پردازنده هویت اجتماعی ساکنان هستند و به همین طریق، همان گونه که از دید یک محیط زیست‌گرا نشانه‌های موفق بودن معماری یک سازه با ارزش یا سازگاری آن با عواملی چون مسائل اقلیمی، آب، هوا، باد، شیب، ویژگیهای خاک، پوشش گیاهی و ... است، نشانه‌های برتری یک سازه فرهنگی شهری، نسبت به سایر سازه‌های موجود شهر، نیز به همین طریق مورد سنجش قرار می‌گیرد. اما این میزان از سازگاری اقلیمی بای یک سازه فرهنگی کفایت نمی‌کند، چرا که نشانه‌های مذکور تنها مبین فضای فیزیکی حاکم بر ساخت این سازه‌ها یا به عبارتی رعایت معیارهای <معماری سبز> در ساخت فضاهای مذکور می‌باشد؛ولی شاخصهای زیست‌محیطی لازم برای ساخت یک فضای فرهنگی در ابعادی فراتر از جنبه‌های فیزیکی آن، یعنی تجسم نمادین <نگرش سبز> در این سازه‌ها نیز تجلی می‌یابد. بر این اساس، در توضیح و بسط آنچه گذشت، اصول معماری سبز و ویژگیهای نمادهای <سبزاندشی> به اختصار بیان می‌شود.‌
● اصول معماری سبز
جنبش سبز یک حرکت اجتماعی - فرهنگی است و از تنوع گسترده‌ای برخوردار می‌باشد. مفهوم <سبزگرایی>، در ارتباط با اصلاحات بنیادی در طبیعت، به معنی سازگاری با محیط زیست است و اصطلاح <سبزسازی> به طور دقیق مترادف با فرایندهای بهبود و بهسازی محیط زیست می‌باشد. استفاده از مفاهیمی که با واژه سبز همراه شده‌اند در سه دهه اخیر، در مفهوم مجازی سازگاری با محیط‌زیست به وفور گسترش یافته و به سرعت در بحثها و گفتگوها متداول شد. در سالهای اخیر بیانیه‌ها و مقالات متعددی در زمینه اصول معماری سبز توسط محققان مختلف در سراسر دنیا به رشته تحریر درآمده است. فرایند سبز در معماری فرایندی کهن می‌باشد و موضوع جدید درک این مهم است که معماری سبز برای محیط‌های مصنوع و شهرها و آبادی‌ها بهترین فرایند برای طراحی ساختمان‌هاست. بسیاری از ساختمانهای موجود حداقل یکی از ویژگیهای متعدد و قابل تشخیص معماری سبز را درون خویش دارند، با این حال، تنها تعداد اندکی از این بناها کل این فرایند را به طور کامل دارا می‌باشند. موضوعات ارائه شده
در زیر، مجموعه‌ای از اصول مختلفی هستند که درنظر گرفتن آنها سبب ایجاد توازن و پدید آمدن معماری سبز خواهد شد.‌
▪ اصل‌اول: حفاظت از انرژی‌
طراحی ساختمانها باید به گونه‌ای باشد که مصرف سوخت فسیلی را به حداقل برساند. همچنین توجه به این مسئله که منابع بهره‌برداری شده در سامانه‌های توسعه در کجا استفاده می‌شوند و چگونگی پایدار نگه داشتن آنها و استفاده از منابعی که امکان جایگزینی سریعتری دارند؛ برای مثال، از چوب درختانی باید استفاده شود که سریعتر رشد کرده و می‌توانند جایگزین شوند.
▪ اصل دوم:کار با اقلیم‌
رعایت این اصل، کارکرد چند منظوره دارد. به این معنا که ساختمانها باید به گونه‌ای طراحی شوند که ۱) در جهت استفاده از اقلیم و منابع انرژی محلی باشند؛۲) شکل و نحوه استقرار ساختمان و محل قرارگیری فضاهای داخلی آن به گونه‌‌ای باشد که موجب ارتقای سطح آسایش درون ساختمان شود؛۳) در عین حال، از طریق عایق‌بندی صحیح سازه موجبات کاهش مصرف سوخت فسیلی پدید آید.
▪ اصل سوم: کاهش استفاده از منابع جدید
در رعایت این اصل، ساختمان باید طوری طراحی شود که در آینده استفاده از منابع جدید به حداقل برسد. چنانچه بتوان در پایان عمر مفید ساختمان، از آن به عنوان منبعی برای ایجاد سازه‌های دیگر بهره برد. گرچه این اصل بیشتر به ساختمان‌های جدید اشاره دارد، ولی باید به خاطر بسپاریم که مرمت و احیای وضعیت ساختمان‌های فعلی در راستای کاهش آثار زیست‌محیطی به اندازه روش ساخت ساختمان‌های جدید حائز اهمیت است. باید بدانیم تعداد منابع برای ایجاد محیط‌های مصنوع جدید در جهان محدود است و نمی‌توان برای بازسازی و ساخت هر نسل از ساختمانها مقدار جدیدی از آنها را مورد استفاده قرار داد. استفاده مجدد می‌تواند در مسیر استفاده از مصالح بازیافت شده یا فضاهای بازیافت شده شکل گیرد.
تغییر در ساختمانهای قدیمی برای کاربردهای جدید یکی دیگر از راه‌های کاهش استفاده از منابع جدید است، که اگرچه هزینه‌ها و مشکلاتی به همراه دارد، ولی مزایای حاصل از استفاده مجدد از این ساختمانهای بزرگ در کنار یکدیگر و درون یک محیط شهری می‌تواند بر این مشکلات و هزینه‌ها غلبه کند. نوسازی ساختمانهای موجود در شهرهای بزرگ و کوچک، می‌تواند موجب حفاصت از منابع مورد استفاده، جهت بازسازی ساختمان و در نتیجه جلوگیری از تخریب جامعه شود.
▪ اصل چهارم: احترام به کاربران‌
احترام به کاربران به این معنا که<فرایند معماری سبز، برای تمام منابع مشترک در ساخت یک ساختمان به طور کامل ارزش قائل است و انسان را از این مجموعه خارج نمی‌داند. برای تحقق این اصل، یعنی احترام به نیازهای انسانی و نیروی کار، از دو جهت مورد توجه قرار می‌گیرد. نخست اینکه برای یک معمار حرفه‌ای توجه به این نکته ضرورت دارد که ایمنی و سلامت مصالح و فرایندهای شکل دهنده ساختمان به یک میزان برای کارگران و استفاده‌کنندگان آن مهم است و اینکه این موضوع برای کل جامعه بشری نیز از اهمیت بسزایی برخوردار می‌باشد. در راستای رعایت این اصل، معماران به وجود سم‌های مختلف در سایتهای ساختمانی آگاه شدند و استفاده از مصالح خطرناک راممنوع کرده‌‌اند. علاوه‌بر این، شکل دیگر مشارکت انسانی اشتراک و دخالت مثبت کاربران در فرایند طراحی و ساخت است، که چنانچه به طور موثر به کار گرفته نشود یک منبع کارا و مفید به هدر رفته است.
▪ اصل پنجم: احترام به سایت‌
پنجمین اصل از اصول معماری سبز دقیقا به ویژگی‌های شخصیتی و احساسی شخص معمار نسبت به طبیعت مربوط می‌شود. احترام به سایت یعنی <هر ساختمان باید زمین را به گونه‌ای آرام و سبک لمس کند. این گفته یک ویژگی از تعامل میان ساختمان و سایت را در خود دارد که برای فرایند سبز امری ضروری است و البته دارای ویژگیهای گسترده‌تری نیز می‌باشد. مثلا ساختمانی که انرژی را حریصانه مصرف می‌کند، آلودگی تولید می‌کند و با مصرف‌کنندگان و کاربران خویش بیگانه است. در نتیجه، هرگز زمین را به گونه‌ای آرام و سبک لمس نمی‌کند. تفسیری صریح‌تر از این گفته چنین است که نمی‌توان پس از احداث، ساختمانها را از درون سایت خارج نمود و شرایط قبل از ایجاد ساختمان را دوباره در سایت احیا کرد.‌
▪ اصل ششم: کل‌گرایی‌
معماری پایدار و سبز باید فراتر از یک ساختمان منفرد را شامل شود؛ یعنی باید تجلی‌گر یک شکل پایدار از محیط شهری باشد، چرا که شهر موجودی فراتر از مجموعه ساختمان‌ها است. درحقیقت، می‌توان یک شهر را مجموعه‌ای از سیستم‌های درحال تعامل دید که دارای روح و جسم می‌باشند. در نتیجه، اگر ساختمانها را مجزا در نظر نگیریم، همزمان با طراحی ساختمانی سبز و پایدار، می‌توانیم شهری پایدار داشته باشیم و چهره‌ای سبز از شهر برای آینده ترسیم کنیم.
● نمادهای سبزاندیشی‌
در تعریف نماد گفته‌‌اند که <هر علامت مشخصی که بین دسته‌ای از انسانها دارای قراردادی مفهومی باشد و به منظور پیشرفت امور انسانی و نیل به یک مقصود به کار گرفته شود، یک نماد را تعریف می‌کند. از نظر اندیشمندان مفهوم <نماد> در شرح و تعریف فرهنگ جایگاهی بنیادین دارد.>
سبزاندیشی مجموعه‌ای از ارزشهای اخلاقی است که رفتار انسان را در رابطه با محیط زیست تحت تاثیر قرار می‌دهد. از محتوای این واژه چنین استنباط می‌شود که <سبزاندیشی> خیلی بیشتر از گرایشات <بوم‌شناسی> نسبت به حفظ محیط زیست قابل تحقق باشد. سبزگرایان طیف وسیعی از عقاید فلسفی، مذهبی، سیاسی و اجتماعی را دربر می گیرند و همگی - جدای از نحوه تفکرشان - متفق‌القول براین باورند که جوامع در حال پیمودن مسیرهای ناپایدار توسعه هستند. این عده توسعه <انسان محور> کنونی را مورد انتقاد قرار داده و خواستار توسعه <زیست محور> می‌باشند؛ به این معنا که در مقوله توسعه، باید تمامی ارزش‌های ذاتی حیات - چه مرتبط با انسان و چه در رابطه با سایر موجودات زنده و حتی مولفه‌های غیرزنده محیط زیست - تضمین شود.
اصول عقاید سبزاندیشان بر بوم‌شناسی، مسئولیتهای اجتماعی، مردم‌سالاری جمعی و عدم خشونت استوار است. کانون تمرکز اندیشه‌های سبز بر محورهای زیر تمرکز دارد:‌
اتخاذ یک رویکرد کل‌نگر؛ کنار گذاشتن راههای غیرپایدار در توسعه؛ صلح‌طلبی؛ تغییر اندیشه‌های فلسفی به اهداف کاربردی؛ تغییر در جهت رشد اقتصادی؛ تغییر در جهت توسعه اهداف انسانی؛ تغییر ارزشها و نتایج کمی به ارزشها و نتایج کیفی؛ تغییر جهت در تبدیل اهداف تشکیلاتی به اهداف اجتماعی، اصول تساوی زن و مرد و طرفداری از حقوق زنان؛ تفکر جهانی، عملکرد منطقه‌ای؛ توجه به آینده.‌
تولیدات سبزگرایان منعکس‌کننده فلسفه آنها هستند و فلسفه آنها احترام به جهان هستی، پیشینیان و سایر فرهنگها می‌باشد و درست به این دلایل است که مشخصه بارز یک مکان فرهنگی، به لحاظ رعایت مسائل محیط‌زیستی، علاوه بر رعایت اصول معماری سبز، باید با نمادها و نشانه‌های تفکر سبز نیز، آذین‌بندی شود. این آذین‌بندی می‌تواند طیف وسیعی از اقدامات مهندسی و معماری - از یک اقدام ساده‌تزئینی در داخل تا کل معماری یک ساختمان - را در برمی‌گیرد. در این رابطه لازم است که ساخت نمادها و نشانه‌های سبز با مهم‌ترین جنبه محیط‌زیستی هر منطقه،‌ به عنوان بخشی از هویت فرهنگی ساکنان، نیز مطابقت داشته باشد. برای مثال، ساقه کوچکی از درخت زیتون که در منقار کبوتری قرار دارد در ابعاد جهانی، به عنوان نماد صلح شناخته می‌شود، ولی همین نماد در آثار هنری مردمان شرق آسیا، به شکل درنای سفید مشخص شده و در میان ساکنان آنجا از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است.‌
همه آن اصول و این نمادها در ساخت یک فضای فرهنگی و به منظور رعایت ملاحظات زیست‌محیطی می‌بایست مورد توجه قرار گیرد.‌
● ختم کلام‌
اکنون وقت آن رسیده که رویکردی جامع و علمی برای مطالعات پراکنده‌ای که در زمینه فرهنگ و محیط‌زیست انجام گرفته است تدوین شود، زیرا تنها از این طریق است که می‌توان به نظری متعادل و علمی در مورد شهر و محیط زیست دست یافت. این پژوهشها علاوه بر بررسی پیرامون درک عمومی از مفاهیم توسعه پایدار، ظرفیت مشارکت جوامع در مردم‌سالاری، توان موسسات در اجرای معیارهای شهر پایدار، پایندگی تغییرات در شیوه زندگی و همچنین نقش آموزشهای زیست‌محیطی، باید در خصوص فضاهای فرهنگی مورد پیگیری قرار گیرد.‌
یکی از عوامل بسیار موثر در پایه‌ریزی، ترویج و شکوفایی فرهنگ خلاقیت در نحوه طراحی معماری فضاهای فرهنگی است، به‌طوری که در آن، بازگشت به تجربه گذشتگان، احترام به سنتها، تحرک اندیشه و ارج نهادن به ارزشهای محیط‌زیستی قابل مشاهده باشد. اصلی‌ترین عوامل تنوع قومی و تکثر فرهنگی کشور ایران از شرایط متنوع اقلیمی آن ناشی می‌شود. <ایران زمین، دارای فرهنگهای بومی و محلی متمایز از فرهنگ غالب مرکزی است، که هر کدام از این فرهنگها، راه‌حلی جداگانه برای پاسخ به ماندگاری انسان ارائه نموده‌اند... در دهه حاضر که توجه به مسائل زیست‌محیطی، انرژی و اقتصاد موجب توجه به معماری پایدار شده است، دوباره نوعی بازگشت به تجربه گذشتگان و سنت‌ها قابل مشاهده است، بنابراین، درک نمادها و نشانه‌های هویت‌دهنده به اثر معماری اجتناب‌ناپذیر است... همه جوامع از گفتار به عنوان وسیله انتقال مفهوم استفاده می‌کنند، اما بدیهی است شیوه‌های دیگری نیز برای انتقال دادن یا بیان کردن و ارائه نمودن وجود دارند. از دانش نمادشناسی به سواد بصری تعبیر می‌شود. معماری هم به دلیل ماهیت بصری بودنش، مهم‌ترین و پرمحتواترین نمادهای فرهنگ بشری را شکل می‌دهد. چگونگی برخورد با طبیعت و معماری در آن واکنشی است که انسانها در طول تاریخ تمدن بشری در جای‌جای زمین داشته و خواهند داشت. با نگاهی گذرا به اصول معماری سبز، مشخص می‌شود که اقلیم مهم‌ترین، مشخص‌ترین و بارزترین نمونه از عوامل محیط زیستی تاثیرگذار براین تفکر بوده، چنانچه معماری با ارزش باقی مانده از دوران گذشته، به طور چشمگیر نشان‌دهنده فائق آمدن کامل و یا ناقص انسان بر عامل محیط‌زیستی مذکور بوده است.> از نظر فرهنگی هر یک از عناصر ایجاد شده در بناها در پاسخ به نیازهای زیستی - محیطی به وجود آمده و سپس براساس ذوق و سلیقه انسانی شکلی خاص پیدا کرده است. لذا هر جامعه‌ای دارای فرهنگ خاص خود است، که شالوده معماری آن جامعه را پایه‌گذاری می‌کند و معماری آن جامعه تصویر عینی آن فرهنگ می‌باشد.‌
دیگر وقت آن رسیده که نقش جدید و مضاعف فضاهای فرهنگی، نه فقط به عنوان مکانی برای گذران اوقات، بلکه به عنوان یکی از نیازهای ضروری جوامع شهری، در جهت هدایت فعالیتهای مشارکتی در ابعاد مختلف زندگی شهری، به ویژه فعالیت‌های مشارکتی در راستای حفاظت از محیط‌زیست، مورد توجه خاص قرار گیرد.
مهرداد اندرودی
مدیریت محیط زیست‌
اندیشه ایرانشهر
منابع:‌
۱‌- محسنی، منوچهر. مقدمات جامعه‌شناسی، مولف، ۱۳۷۱‌
۲‌- عباسپور، مجید. مهندسی محیط‌زیست. دانشگاه آزاد، ۱۳۷۱‌
۳‌- سعیدنیا، احمد. کتاب سبز شهرداری، جلد اول، سازمان شهرداری،۱۳۷۸‌
منبع : روزنامه اطلاعات