پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


مردم ‌یکدل ‌هرگز ‌شکست ‌نخواهند‌ خورد


مردم ‌یکدل ‌هرگز ‌شکست ‌نخواهند‌ خورد
«خیلی خوشحالم که امشب برای شما آواز می‌خوانم، من از منظری خاص به موسیقی فولکلوریک نگاه می‌کنم. این موسیقی برای من وصف‌الحال کاملی از مردان و زنان و بازتاب واقعیت مردم من است. ما با موسیقی فولکلور یک عشق، زیبایی طبیعت و سرزمین مادری‌مان را ترنم می‌کنیم، اما برای ما این موسیقی شرح درد و رنج اجتماعی ما هم هست. آنهایی که می‌خواهند موزیسین‌های فولکلوریک حقیقی و واقعی ما باشند، نمی‌توانند نسبت به این موضوع بی‌تفاوت جلوه کنند. پرداختن به این موضوع است که از ما ملتی یکپارچه می‌سازد.»
اینها سخنان موسیقیدانی است که گیتارش را بر زمین نهاد، اسلحه برداشت و در راه مبارزه با دیکتاتوری جان خویش را از دست داد.
بنجو کروز (Benjo Cruz) خواننده برجسته بولیوی در کنسرت سال ۱۹۶۹ خود در شهر لاپاز این بیانیه صریح را درخصوص خواننده واقعی موسیقی فولکلور و تعهد سیاسی اجتماعی‌اش قرائت کرد. برای ملتی که اکثر آنان را بومی‌ها، کارگران معادن، دهقانان، کارگران کارخانه‌ها و دانشجویان تشکیل می‌دادند، ترانه‌های اعتراض بنجو کروز، سلاح برنده‌ای بود که وصف حال این اکثریت را نمایان می‌ساخت. ترانه‌های سیاسی‌ای که همزبان با ملت، مخالف دیکتاتوری حاکم بر بولیوی بود. پس از این بیانیه، پخش صدای کروز ممنوع اعلام شد. او نیز به جای گیتار، اسلحه برداشت و به چریک‌های مبارز در جنگل تئوپونته ملحق شد.
این خواننده به همراه همرزمان انقلابی‌اش به شکل طعنه‌آمیز و مرموز و سری، بدون این که حتی یک بار با ارتش بولیوی رودررو و درگیر شود، جان باخت تا همان شب، یک خواننده فولکلور بولیویایی به شهیدی آرمانگرا در فقیرترین کشور آمریکای جنوبی تبدیل شود.
قرن بیستم، قرن موسیقی‌های اعتراض است. نمونه‌های بسیاری در سراسر جهان وجود دارند که موسیقی به مثابه ابزاری سیاسی، اما بسیار کارآمد و تاثیرگذار، نقش خود را در عرصه سیاست و اجتماع بخوبی ایفا کرده‌اند.
اگرچه اغلب موسیقی‌های از این دست و با عنوان موسیقی اعتراض، برآمده از فرهنگ غربی و بخصوص توسط موسیقیدان‌های پاپیولار شهرت جهانی یافته‌اند (به عنوان مثال آثار باب دیلن در دهه ۶۰ و مربوط به جنگ آمریکا با ویتنام یا گروه بیتلز و...)، اما واقعیت آن است که در دیگر فرهنگ‌ها و بخصوص در آمریکای لاتین و کشورهای آمریکای مرکزی (نظیر مکزیک و پرو)‌ و آمریکای جنوبی (شیلی،‌ آرژانتین، بولیوی، برزیل و...)، موسیقی‌های اعتراض فراتر از موسیقی صرف عمل کرده‌اند. درهم‌تنیدگی مبارزه سیاسی و حتی مبارزه مسلحانه با موسیقی و زندگی موسیقیدان‌ها موید این مطلب است.
بی‌تردید در طول تاریخ هر انقلاب و تغییر و تحول در نظام ساخت سیاسی، سرود و آوازهای خاص خود را شکل داده است که ما از بسیاری از آنها بی‌خبریم، اما از دوره روشنگری به این سو، نمونه‌های جالب توجهی سراغ داریم. سرود مارسیز و انقلاب فرانسه پس از این همه سال، هنوز یادآور یک انقلاب عظیم در این کشور است و این سرود به یک اسطوره بدل شده است.
انقلاب ۱۹۵۹ کوبا، دهه ۷۰ و سیطره رژیم‌های دیکتاتوری در بولیوی، پیروزی سالوادور آلنده در انتخابات ۱۹۷۰ شیلی و کودتای پینوشه و دیکتاتوری او، حکومت سرکوبگر خوان پرون در آرژانتین، پیروزی انقلاب نیکاراگوئه در ۱۹۷۹ و همچنین منازعات سیاسی و جنگ‌های داخلی در آمریکای مرکزی (السالوادور، گواتمالا و نیکاراگوئه)‌ و مبارزه علیه سیاست‌های آمریکا و دخالت CIA در این کشورها، همه و همه مجموعه‌ای متنوع، چندلایه و موثر از موسیقی‌های اعتراض را شکل دادند.
در این میان سهم جنبش ترانه‌ نو یا آوای نو در شیلی شاید از دیگران پررنگ‌تر باشد. شکل‌گیری شیوه‌های نوینی از ترانه‌های اعتراض که ریشه در فرهنگ بومی داشت، اما مناسبات اجتماعی سیاسی را می‌شناخت، رشد این موسیقی را سبب شد. فضای باز و دموکراتیک آلنده در شیلی، جنبش ترانه نو را به یک سنت همه‌گیر و مردمی‌ بدل کرد که شعاع آن نه‌تنها به سراسر آمریکای لاتین، مرکزی و شمالی که به سراسر جهان کشانده شد. بانگ این موسیقی مبتنی بر مفاهیم اتحاد، آزادی سیاسی، عدالت اجتماعی و غرور فرهنگی بود.
«فقط از خدا می‌خواهم که این جنگ از من موجودی بی‌تفاوت نسازد! این جنگ هیولایی عظیم‌الجثه است که وقیحانه پای برسر مردم فقیر و بیگناه می‌گذارد.» (ترانه فقط از خدا می‌خواهم، با صدای مرسدس سوسای آرژانتینی. در این دوران حدود ۳۰ هزار نفر در آرژانتین ناپدید شدند)!
با شکل‌گیری نظام سلطه و دیکتاتوری مجدد در شیلی، هنگامی که مبارزات اجتماعی گسترش یافت. اما روبه وخامت گذاشت، موسیقی به مهم‌ترین عنصر در نبرد سیاسی تبدیل شد.
وقتی در ۱۱ سپتامبر ۱۹۷۳ ژنرال پینوشه با اقدامات بیرحمانه CIA به پیروزی رسید، آوای نو با فشار شدیدی از طرف کودتاچیان مواجه شد. به همه فرم‌های فرهنگی و مترقی که در دوران آلنده شکل گرفته بود برچسب خیانت و توطئه می‌زدند.
آثار پابلونرودا (شاعر شیلیایی برنده جایزه نوبل)‌ به آتش کشیده شد. آن دسته از موسیقیدانان جنبش نو که بخت و اقبال برای فرار داشتند، ۱۵ سال بعدی را در تبعید گذراندند؛ اما ویکتور خارا اعدام شد!
ویکتور خارا، شاعر، آهنگساز و خواننده از چهره‌‌های مبارز نهضت مردمی و از هنرمندان شاخص جنبش آوای نو بود. پس از کودتا او را همراه ۵۰۰۰ جوان مبارز در استادیوم سانتیاگو زندانی کردند. رئیس زندان که ترانه‌ها و سرودهای انقلابی و مهیج خارا را شنیده بود، به او نزدیک شد و پرسید آیا حاضر است گیتار بزند و آواز بخواند؟ پاسخ ویکتور خارا مشخص بود: البته که حاضرم. رئیس زندان به یکی از نگهبانان اشاره کرد که گیتارش را بیاورد.
گروهبان رفت و با خود تبری آورد که با‌ آن هر دو دستش را شکستند. آن‌گاه رئیس زندان گفت: خوب بخوان،‌ چرا معطلی؟
ویکتور خارا در حالی که دستان خونریزش را در آسمان حرکت می‌داد، از هم‌زنجیران خود خواست که با او هم‌صدایی کنند. آن گاه آواز ۵۰۰۰ دهان با خواندن سرود وحدت که از ساخته‌های خودش بود را در استادیوم سانتیاگو طنین افکند:
«مردمی یک دل و یک صدا/ هرگز شکست نخواهند خورد....»
هنوز سرود به پایان نرسیده بود که نظامیان جسم نیمه‌جان ویکتور خارا را به گلوله بستند.
شعر من در مدح هیچ‌کس نیست/ و نمی‌سرایم تا بیگانه‌ای بگرید/ من برای بخش کوچک و دوردست سرزمینم می‌سرایم/ که ژرفایش را پایانی نیست/ شعر من آغاز و پایان همه چیز است/ شعری سرشار از شجاعت/ زنده و پویا»
گیتارم نه برای ثروتمندان است/ نه برای کاسه لیسان آنها/ ترانه‌هایم سکویی است برای رسیدن به ستاره‌ها... .
از ترانه‌ مانیفست ویکتور خارا
● موسیقی انقلاب در ایران
در ایران موسیقی اعتراض و شکل‌گیری جنبش ترانه‌های نوین با مضامین سیاسی اجتماعی به انقلاب مشروطه و پس از آن تا انقلاب اسلامی منتسب است. پیش از آن و حداقل در فاصله زمانی قرن ۸ تا ۱۳ (ه . ش)‌ علاوه بر اضمحلال سنت ترانه‌سرایی و تصنیف‌سازی، ترانه‌ها به یک موسیقی بی‌مایه هم به لحاظ محتوا و هم فرم و ساختار تبدیل می‌شوند و کاربردشان می و معشوق است و غمزه یار و کار به جایی می‌رسد که به قول عارف قزوینی«تا پیش از من تصنیف برای ببری خان گربه شاه شهید بود»!
در قرن بیستم موسیقی به مثابه ابزاری سیاسی اما بسیار کارآمد و تاثیرگذار، نقش خود را در عرصه سیاست و اجتماع بخوبی ایفا کرده ‌است
تصانیف انقلابی با گستره وسیع‌ و مردمی و متاثر از نیروهای انقلابی و در مقام یک فرهنگ سیاسی اجتماعی موثر به عارف قزوینی منسوب و متصل است. از میان تصانیف او حدود ۱۴ تصنیف تمامی مراحل انقلاب مشروطه و حوادث مربوط به آن را روایت می‌کند.
به عنوان مثال، تصنیف «گریه کن که گر / سیل خون ‌گری ثمر ندارد» مربوط به کشته شدن کلنل محمد تقی‌خان پسیان است. از این دست است ترانه‌های از خون جوانان وطن لاله‌ دمیده / از ماتم سرو قدشان سرو خمیده، دلا خموشی چرا / نه قدرت که با وی نشینم / دل هوس سبزه و صحرا ندارد. پس از آن ملک‌الشعرای بهار نیز ترانه‌هایی سرود که دیگر موسیقیدانان بر آن اشعار آهنگ ساختند.
ز من نگارم خبر ندارد/ به حال زارم نظر ندارد / جز انتظار و جز استقامت / وطن علاج دگر ندارد، با آهنگ درویش خان.
مرغ سحر ناله سرکن / داغ مرا تازه‌تر کن / ز آه شرر بار این قفس را / برشکن و زیروزبر کن، با آهنگ مرتضی نی‌داود. پس از حوادث شهریور ۲۰ و بخصوص کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، فضای خفقان و اختناق، موسیقی و تصانیف اعتراض را که هنری نو پا و نوخاسته بود، با رکود مواجه کرد. طی دهه ۲۰ تا ۵۰ و همزمان با آغاز به کار رادیو، بتدریج موسیقی رادیویی و ترانه‌های عاشقانه و تا حدودی سانتی‌مانتال که به لحاظ تحرک و ریتم کند و کرختکننده با ملودی‌های ساده و عاری از پیچیدگی‌های موسیقی ایرانی با اشعاری کاملا عاشقانه که بیشتر جنبه محاوره‌ای و عامیانه داشت و در اواخر دهه ۴۰ تا ۵۰ نیز موسیقی پاپ ایرانی با همین شرایط و مضامین اما عامه‌پسند‌تر، بیشترین کاربری را در فضای اجتماعی داشتند که در آنها نه خبری از اعتراض بود و نه هیچ حرکت و جنبش و آرمان مبارزان انقلابی در دوران دیکتاتوری.با این حال، در دهه ۵۰ یک موسیقی بینابین و حد واسط وجود داشت که آن هم بیشتر متکی به شعر اجتماعی بود، اما موسیقی‌اش پاپیولار ایرانی همان روزگار بود و به صدای اعتراض طیفی از مبارزان، انقلابیون و محافل روشنفکری تبدیل شده بود.
فرهاد، فریدون فروغی و امثال اینها به صواب یا ناصواب، درست یا غلط موسیقی نیمه اعتراض و نیمه سیاسی را نمایندگی می‌کردند.
البته امروزه و با تحلیل دقیق‌تر و موشکافانه در برابر این پرسش که این بخش از ترانه‌ها که به لحاظ فرم و ساختار کاملا پاپیولار و منطبق بر بخشی از موسیقی پاپ آن روزگار بودند و در شعر هم چندان وجوه انقلابی،‌چه در ساختار شعری و چه در محتوا، از خود نشان نمی‌دادند، چرا تبدیل به صدای اعتراض طیفی از جامعه شدند؟‌
پاسخ این پرسش به ساختار فضای سیاسی ‌ اجتماعی آن روزها و برداشت‌ها و حواشی حاکم بر مناسبات و روابط افراد بخصوص در میان جو روشنفکری باز می‌گردد.
میل و گرایش به داستان‌پردازی و قصه‌سازی و آب و تاب دادن به حوادث حتی کوچک و رنگ و لعاب دادن منطبق بر شرایط هر دوره زمانی به زندگی افراد برجسته، بخشی از این تناقض موجود در آن موسیقی را پاسخ می‌دهد. به عنوان نمونه، ترانه «مرا ببوس»‌ ساخته مجید وفادار و با آواز گل‌ نراقی یا قصه‌ای مبتنی بر خواندن آن از سوی گلسرخی پیش از اعدام یا مثلا خطاب او به دخترش به عنوان وصیت پیش از مرگ، این ترانه را به یک ترانه سیاسی که حتی از سوی دستگاه با سانسور و ممنوعیت هم مواجه شده بود، تبدیل کرد!‌
در دهه ۵۰ شکل دیگری از موسیقی اعتراض، موسیقی انقلابی و ساخت اجتماعی موسیقی پدید آمد که ریشه در سنت‌های کلاسیک موسیقی ایرانی داشت.
این بخش مهم‌ترین موسیقی دوران انقلاب را هم شکل داده است و عنوان چاوش و نام‌های محمد‌رضا لطفی، حسین علیزاده، هوشنگ ابتهاج و پرویز مشکاتیان همراه آواز محمدرضا شجریان و شهرام ناظری، موسیقی انقلابی و انقلاب در موسیقی آن دوران را رقم زده‌اند.‎
پانوشت‌ها:
-‎ پیرامون این موسیقی و حضور موسیقی در انقلاب۵۷، مطلب مستقلی در هفته آینده ارائه خواهد شد.
- ‎بخش آمریکای لاتین براساس مقاله‌ای از موری لوفت (ترجمه محسن میرمومنی)‌ اقتباس شده است.
جواد بشارتی
منبع : روزنامه جام‌جم