پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


نابغه فراموش نشدنی دنیای کارتون ها


نابغه فراموش نشدنی دنیای کارتون ها
تصویری كه كارمندان شركت دیسنی از وی داشتند و برداشتی كه از او در ذهن مردم عادی به وجود آمده بود، به كلی تفاوت داشت .
گاهی زندگی به مصداق هنر است و بعضی اوقات نیز هنر به آینه و نمادی از زندگی افراد بدل می شود و در برخی موارد تشخیص این كه كدام حالت برقرار است و ما با زندگی حقیقی یك فرد مواجه هستیم و یا وجوه هنری كاراكتر وی، بسیار سخت می شود.
برای مثال، شهری كوچك به نام مارسلین را كه در ایالت مونتانای آمریكا واقع است در نظر بگیرید. آن شهر به قدری معمولی و فاقد احساس و خشك نشان می داد كه مدت ها به نظر می رسید از تمامی سطح جهان جدا است و راه خود را می رود و تا ابد هیچ اتفاقی در آن روی نخواهد داد.
چنان شهری حتی وقتی استفاده از اتومبیل باب شد، به آن روی خوش نشان نداد و اهالی معتقد بودند در آن مساحت و حجم كوچك با وسایل سنتی و كوچك تر نقلیه هم به مقصودخواهند رسید و چه نیازی به استفاده از اتومبیل و مانند آن؟ با این حال، مارسلین از یك جهت دیگر شهر مهمی است و هنردوستان حرفه ای آن را به یك خاطر به یاد سپرده اند. مردی كه این تفاوت را ایجاد و مارسلین را به شهری به یادماندنی بدل كرد، كسی نبود بجز والتر الیاس دیسنی و یا همان والت دیسنی معروف. او در سال های حول و حوش ۱۹۰۰ به مدت چند سال در این شهر زندگی می كرد. كمتر كسی به این حقیقت توجه می كند كه چون پدر والت كسب و كارش در آن جا بدرستی به پیش نرفت و دچار مشكلاتی شد، همراه با خانواده خود آنجا را ترك گفت و طبعاً والت را هم با خود برد. هرچه بود والت دیسنی توانست تصویری را با زندگی در آن شهر به دست آورد كه در دهه های بعدی آن را در قالب فیلم های سینمایی مورد نظرش عرضه كرد و ما را به دنیای خیالی دیسنی برد. دنیایی كه سال ها پس از مرگ وی زنده است و به سبب پیشرفت ادوات الكترونیك و قوی تر شدن هنر جلوه های ویژه نما و شكوهی بیشتر از گذشته دارد و تبدیل به جشنواره های بعدی شده است.
اینك از مرگ والت دیسنی ۴۱ سال می گذرد و در این مدت پیوسته اظهار نظر درباره وی و دستاوردهایش ادامه داشته است. برخی می گویند او همان قدر سپید اندیشه بود كه شخصیت هایی مثل سپید برفی. همچنین كسانی اعتقاد دارند او همان قدر تیره و سیاه اندیشه بود كه جادو گران و ساحران و سارقان آثارش.
حقیقت چیست و كدام یك از دو مورد بالا را باید پذیرفت؟ هنوز هم جواب این سؤال مشخص نیست، اما این نكته آشكار است كه نیل گابلر، نویسنده سینمایی و نگارنده شماری از كتابهای هنری تاریخی، كتاب جدیدی را درباره والت دیسنی رو كرده كه تا حدی به ابهامات یادشده پاسخ می دهد. وقتی او دوسال پیش خواستار دستیابی به بایگانی بزرگ دیسنی و مطالعه آن شد، به وی گفتند تنها در صورتی به وی اجازه داده می شود كه كاری جدی و مستند درباره زندگی آن هنرمند رو كند و از حاشیه و طنز صرف بپرهیزد و این كاری است كه گابلر انجام داده است. كتاب او به ما می گوید كه به رغم اتهامات وارده به دیسنی و این كه او گرایش های سیاسی داشت،وی در بخش اولیه زندگی اش واقعاً چنین نبوده و اكثر اتهامات وارده به او به اثبات نرسیده كه این سندی بر بی گناهی وی است و این را نشان می دهد كه مخالفان دینی آن چه نداشته اند، اعتدال گرایی بوده است.
برای دیسنی مدت ها طول كشید تا از مقام شهروندی عادی مارسلین به پدیده عالم فیلمسازی ارتقای درجه بیابد و گابلر این مسیر و كارهایی را كه دیسنی صورت داده، به خوبی در كتابش برای ما تشریح كرده و همین مسأله به كتاب وی جذابیت بخشیده است. به نوشته گابلر، دیسنی در خانواده اش احساس راحتی نمی كرد و با این كه مارسلین آرام و فاقد تنش بود، او چنان احساسی را نداشت. وی مایل بود كه در كار و حرفه ای خاص به موفقیت برسد و آن جا را ترك گوید و در جا و مكانی دیگر مستقر شود و زندگی اش را در شهر دیگری پی گیرد.
این چنین بود كه والت یك شركت تولید كارتون های تبلیغاتی به راه انداخت و در این راه شریكی داشت به نام اوب ایوركز. كار آنها ساخت انیمیشن هایی بود كه هم وجوه تبلیغاتی مورد نظرشان را فراهم می آورد و هم مقاصد هنری آنان راشكل می داد. شركتی كه از این طریق حاصل آمد، به سرعت بدل به یكی از بهترین نمونه های موجود شد و تخصص گرایی و دست و دلبازی دیسنی برای رسیدن به حد كمال در این مورد سهم زیادی در توفیق حاصل داشت. با این وجود، استودیوی حاصله همیشه در مرز بازنشستگی به سر می برد و هر لحظه امكان داشت كه تعطیل شود و حتی وقتی به هالیوود نقل مكان كرد و در آن جا مستقر شد در ابتدا تغییری در این وضعیت به وجود نیامد.
در چنین فضای نامطمئنی بود كه والت دیسنی، میكی ماوس را رو كرد و این كاراكتر كارتونی را اختراع و سینما را متحول و حتی دنیا را عوض نمود. او در این راه ایده های مختلفی را از افراد مختلف گرفت و آنها را با یكدیگر ادغام كرد و چیزی را ساخت كه سال ها است می بینیم و از شیرین كاری هایش لذت می بریم. مهم ترین مشخصه و بزرگترین حسن میكی ماوس، این بود كه اولاً به راحتی و به سرعت می شد وی را از سایرین تفكیك كرد و دوماً در آن ایام كه تمام نقاشی ها باید با دست كشیده می شدند، كشیدن سیما و پیكر او آسان بود و پیچیدگی هم نداشت.
گابلر در كتابش نوشته است: میكی ماوس را باید مخلوق نا امیدی و در عین حال حسابگری والت دیسنی دانست. او از یك سو از جواب ندادن طرح های اولیه كارتونی اش نا امید و ناراحت بود و از جانب دیگر آن قدر حسابگری بر كارش اشراف داشت كه می شد مطمئن بود وی سرانجام راه توفیق را در حرفه اش خواهد یافت و این سرنوشت گریزناپذیر اوست.
دیسنی با تمام وجود می خواست مخلوقی را بر روی پرده سینما بفرستد كه دیرپا و متفاوت با سایرین باشد و آن قدر هم هوشیار بود تا بداند بازار و مردم عادی چه می خواهند و سلایق شان چیست. میكی ماوس و توفیق فراوانش نتیجه و محصول چنان رویكردهایی بود.
بازار و بهتر بگوییم مردم، میكی ماوس را بسیار پسندیدند و شركت دیسنی روی دور افتاد وتعدادی كارتون تحسین شده و موفق دیگر رارو كرد كه «سه خوك كوچك»، «سفید برفی و۷ كوتوله»، «بامبی» و «پینوكیو» از آن جمله بودند. پول و ثروت ناشی از رویكرد وسیع مردم به سالن های محل نمایش این فیلم ها به سمت دیسنی سرازیر شدند، اما گابلر در ادامه كتابش آورده است: «برای والت دیسنی پول زیاد مهم نبود و تنها وجه اهمیتش این بود كه با آن می شد پروژه های بعدی را هم به حركت و اجرا درآورد.»
در همین ارتباط، والت دیسنی كنترل و احاطه ای دقیق را بر مسائل داخل استودیوی خویش داشت و با این كه مردم كارتون های شیرین ساخت استودیوی وی را می دیدند و غرق در لذت می شدند، تصویری كه كارمندان دیسنی از وی داشتند و برداشتی كه از او در ذهن اطرافیانش و مردم عادی به وجود آمده بود، به كلی تفاوت داشت و در كلام آنها، دیسنی مردی سختگیر و كمالگرا بود و حساب هیچ چیز از دستش در نمی رفت و از كارمندانش می خواست كه مثل خود وی جدی و سختكوش باشند و به كم قناعت نورزند.
دیسنی بی رحمی ها و خساست هایی هم داشت كه چند بار باعث شد كارمندان استودیوی او دست به اعتصاب بزنند و بر علیه وی اعتراض - ولو نصف و نیمه - كنند. او وقتی به قصد رسیدن به نقطه كمال و ارائه بهترین تصویر ممكن یك سال وقت را صرف كامل كردن و ارائه كارتون «سفیدبرفی» كرد، حاضر نشد پولی را به كارمندانش و عوامل اجرای فیلم ارزانی دارد كه سزاوار آن بودند. در آن سال ها والت دیسنی تغییر فكر و باور هم داد و آدمی كه در ابتدا اصلاً سیاسی نبود، پس از گذشت چند سال از خطر نیروهای سیاسی شرقی و آدم های ناشناخته در جامعه هنری سخن می گفت و معلوم بود كه نوعی دغدغه افراطی و غیر حقیقی در وی به وجود آمده است و می ترسید كه ایده آل های هنری اش از دست برود و دستاوردهای سینمایی وی ویران شود، اما توضیح و توجیه روشنی برای ترس هایش نداشت.
والت دیسنی در همین ارتباط با برخی افراد رفت و آمد پیدا كرد كه بر خلاف وی، كاملاً سیاسی و جهت دار و آدم هایی تنظیم شده و مطیع بودند و اگر ۴ دهه پس از مرگ وی نیز هنوز بر سربرخی ایده آل های بحث برانگیز دیسنی بحث جریان دارد و ابهام هایی در زندگی او به چشم می خورد، به همین خاطر است.
با این حال، نه گابلر و نه به واقع هیچ كس دیگر شكی ندارد كه دیسنی در حرفه اش یك نابغه بود و اگر انیمیشن به حد و درجه امروز رسیده و كارهای كارتونی این قدر محبوب و پرطرفدار است، در درجه اول به خاطر او و كارهای استودیوی وی بوده كه هنوز هم فعال است و با وجود پیدا كردن رقبایی بزرگ مثل دریم ووركز و فاكس هنوز در حرفه كارتون سازی یك قطب محسوب می شود.در طلیعه سال ۲۰۰۷ و در عالم كارتون سازی كامپیوتری، دیسنی دیگر استودیوی اول محسوب نمی شود و پیكسار كه زیرمجموعه خود دیسنی شده، كارهایی در این خصوص انجام داده كه شاید غیر قابل برآورد و باور نكردنی باشد، اما هنوز هم دیسنی چیزی فراتر از یك رقیب قابل و حتی فراتر از یك استودیوی پیشرو است. وقتی پس از چند سال ركود فیلم های بلند كارتونی از سال ۱۹۸۹ حیات و درخششی تازه را از نو آغاز كردند، باز سردمدار قضیه همین استودیو بود و این چنین بود كه «پری دریایی»، «شاه شیر»، «پوكاهونتاس» و «گوژپشت نوتردام» به صفحه حیات در عالم كارتونی بازگشتند و فروش هنگفتی داشتند.
دیسنی در ۲۰۰۷ چیزی نیست كه در ابتدای دهه ۱۹۳۰ بود، اما هنوز اثر و نقش والت را می‌توانید در آن حس كنید و حسن كتاب گابلر به تصویر كشیدن دیسنی و تشریح این باور و طرز تلقی است، آن طور كه از یادتان نرود و مطالعه اش برای دوستداران آن استاد و بانی فیلم های كارتونی یك الزام گریزناپذیر باشد.
وصال روحانی
منبع : روزنامه ایران