جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

نیمکت نفرین شده


نیمکت نفرین شده
اتفاقات اخیر تیم ملی انگلستان و شایعاتی که حاکی از جدایی قریب الوقوع استیو مک کلارن است، بار دیگر حقیقت منحوس بودن نیمکت شیرهای سپید را به اثبات رساند. در عصر تکنولوژی، صحبت از عقاید خرافی پذیرفتنی نیست اما وقتی پای فوتبال به میان می آید، ظاهراً باید برخی از مسائل را باور کرد؛ بخصوص هنگامی که انگلیسی ها مورد اشاره قرار می گیرند. روند ظهور و سقوط مربیان تیم ملی انگلستان چگونه شکل گرفت و چرا کمتر شخصی توانست حتی در یک مدت کوتاه در این سمت موفق شود؟
۱) سر الف رمزی
او یگانه افتخار ملی فوتبال انگلستان را رقم زد اما به خاطر حماقت های خاص خود موفقیت های چندانی به دست نیاورد. او در دوره ای مربی سفیدپوشان نام گرفت که هموطن متکبرش، «سراستنلی راس» بر فیفا ریاست کرد و همگان از اختلاف پنهان این ۲ انگلیسی اطلاع داشتند.
راس و رمزی در روزهای جوانی به نوعی در همسایگی هم زندگی می کردند اما با ۲ شرایط کاملاً متفاوت؛ رئیس آینده فدراسیون جهانی فوتبال غرق در تجمل بود و مربی تیم قهرمان جهان غرق در غم گرفتاری به دست آوردن یک لقمه نان! این تضاد طبقاتی در عقاید آنها هم نمود داشت و در نتیجه وقتی رئیس فیفا و مربی تیم ملی انگلستان نام گرفتند، جنگ خودخواسته ای را آغاز کردند. عده ای می گفتند کارشکنی های مداوم راس عاقبت رمزی را از عرش به فرش رساند؛ هرچند اشتباهات عجیب مربی وقت جزیره نشینان هم به رئیس فیفا در رسیدن به هدفش کمک کرد.
اختلاف سلیقه آشکار آنها در جریان جام جهانی ۱۹۷۰ به اوج رسید. راس علاقه مند بود انگلستان با یک مربی دیگر از عنوان قهرمانی خود دفاع کند اما سران فدراسیون فوتبال این کشور به کار مربی تیم قهرمان جام جهانی ۱۹۶۶ اعتقاد داشتند.
در این گیر و دار انگلستان با رمزی به مکزیک رفت و پس از چند نتیجه خوب در مرحله یک چهارم نهایی رویاروی آلمان و رقیب دیرینه و بازنده فینال تاریخی ۴ سال قبل قرار گرفت. برتری ۲ بر صفر آنگلو ساکسون هادر نیمه اول، رؤیای تکرار قهرمانی را زنده کرد اما اشتباهات تاکتیکی و تعویض غلط رمزی، زمینه سقوط مردان جزیره و خوشحالی «راس» را فراهم آورد. نتیجه چه شد؟ آلمان ۳ بر ۲ به پیروزی رسید ، مجسمه «رمزی» در انگلستان روی زمین افتادو «سرالف» بیش از آنکه چوب دشمنی با هموطن متمول خود را بخورد، به اشتباهات خود باخت. سریال جذاب خطاها و همچنین داستان منحوس بودن نیمکت تیم ملی جزیره تازه شروع شده بود.
۲) سربابی رابسون
پیرمرد دوست داشتنی فوتبال انگلستان نسل جدیدی از بازیکنان را پرورش داد اما این نیمکت نفرین شده به او هم وفا نکرد.
عملکرد تیم بابی در جام جهانی ۱۹۸۶ قابل قبول بود. باخت ۲ بر یک مقابل آرژانتین بیش از آنکه به ناتوانی وی نسبت داده شود، به پای تقلب آشکار مارادونا و «دست خدا» نوشته شد. رابسون ماند و در ۴ سال بعد تا آستانه قهرمانی جهان پیش رفت. صعود از گروهی نه چندان دشوار شامل هلند، ایرلند جنوبی و مصر، برتری در آخرین دقایق وقت اضافه دوم مقابل بلژیک و برتری به لطف کمک داوران در بازی یک چهارم نهایی مقابل کامرون، انگلیسی ها را در رؤیای قهرمانی جهان غرق کرده بود اما کریس وادل و استیوارت پیرس سهم خود از ضربات پنالتی را به آسمان و همچنین دستان «بودوایلگنر» دروازه بان تیم ملی آلمان سپردند تا پیرمرد فوتبال جزیره هم به گریه بیفتد. رابسون هم رفت و تنها چندین سال بعد ملکه انگلستان متوجه شد او چه کار بزرگی انجام داده و شاید به همین دلیل لقب «سر» را به وی اعطا کرد. اشتباهات تاکتیکی؟ نه! بابی بدشانس بود و در بازی ضربات پنالتی گرفتار شد.
۳) گراهام تیلور
« دوره حماقت» با حضور او روی نیمکت شیرهای سپید آغاز شد. بدترین مربی تاریخ تیم ملی انگلستان حتی پس از گذشت یک دهه هنوز سوژه برنامه های طنز تلویزیون جزیره است. حذف در رقابت های یورو ۹۲ و عدم راهیابی به جام جهانی ۱۹۹۴ همواره پس از اشتباهات او و دیوید سیمن به یاد آورده می شود. آن گل هایی که به عجیب ترین شکل ممکن توسط رقبای حاضر در یورو ۹۲ وارد دروازه همتیمی های تونی آدامز می شد، مؤید شانس بد تیلور هم بود.
افتضاح بزرگ یک سال بعد رخ داد؛ زمانی که بازیکن تیم ملی هلند ۹ سال قبل از رونالدینیو، روی یک ضربه آزاد از بسته ترین زاویه ممکن دروازه سیمن را گشود تا سهمیه صعود مستقیم از آن لاله های نارنجی شود. مردان تیلور برای صعود باید در ۲ بازی رفت و برگشت از سد نروژ می گذشتند. تساوی یک بر یک در ومبلی زنگ خطر را به صدا درآورد اما گوش گراهام سنگین بود و او حتی هنگام قطعی شدن باخت ۲ بر صفر در بازی برگشت هم متوجه نشد چه فاجعه ای رقم زده است. تیلور باید می رفت؛ بدون شک! نحسی نیمکت تیم ملی انگلستان دامن او را هم گرفت؛ هرچند خودش هم به اندازه کافی مقصر شناخته شد .
۴) تری ونبلز
کمک مربی فعلی سفیدها فقط یک هدف را دنبال می کرد؛ تکرار خاطره قهرمانی تیم «رمزی» در خانه. یورو ۹۶ در انگلستان برگزار شد و تاریخ بازی فینال نزدیک سی امین سالگرد تنها قهرمانی جزیره نشینان بود. ونبلز برای اول شدن هیچ چیز کم نداشت. هواداران متعصب، بازیکنان بزرگ مانند مک منمن، گاسکوئین، آدامز و حمایت همه جانبه اتحادیه فوتبال جزیره، همه فاکتورهای لازم برای فتح اروپا را فراهم آورده بودند. هلند، اسکاتلند، سوئیس و اسپانیا قربانی شدند. بازی نیمه نهایی مقابل آلمان خاطرات را زنده کرد و در این میان ،گل شیرر درآمیخته با نعره های هواداران ورزشگاه را می لرزاند. سرود «ما قهرمان هستیم» تن آلمانی ها را می لرزاند اما آنها با زیرکی خاصی گل تساوی را زدند و بازی را به ضربات پنالتی کشاندند. همه در انتظار پیروزی بودند اما ساوت گیت پنالتی خراب کرد و ونبلز به زعم خود با سربلندی از تیم ملی کنار رفت.
۵) گلن هادل
شاید بتوان برای هادل یک ویژه نامه چاپ کرد. یکی از محبوب ترین بازیکنان تاریخ تاتنهام با عقاید عجیب و غریب دوران مربیگری به یاد آورده می شود. وی گاهی اوقات یک جادوگر خصوصی را بر سر تمرینات تیم ملی می آورد تا روی روح و روان بازیکنان تأثیر بگذارد! حتی روزنامه زردی مانند «سان» که بی شرمانه ترین اخبار را پوشش می دهد هم جرأت نداشت از اتفاقات اردوی تیم ملی انگلستان در جام جهانی ۱۹۹۸ بنویسد. موضوع فقط در استخدام رسمی جادوگران خلاصه نمی شد؛ بله مسأله اصلی اظهار این جملات بود که باعث برکناری وی شد؛ «عاشق فلسفه هندوها هستم و باید بگویم تا حدودی به تناسخ روح اعتقاد پیدا کرده ام.
مطمئن باشید آن بچه به ظاهر معصومی که فلج به دنیا آمده، در زندگی قبل از تولد خود گناهانی مرتکب شده و اکنون در حال پس دادن تاوان است!» توضیح دیگری لازم نیست. حماقت هادل در بازی ندادن به بکهام طی اولین جدال در جام جهانی ،۱۹۹۸ دیگر عامل خروج سریع وی بود و البته طبق معمول ضربات پنالتی که این بار باعث شکست در مرحله یک هشتم نهایی جام جهانی ۱۹۹۸ مقابل آرژانتین ( دیگر رقیب دیرینه) شد.
اگر هادل از چهره بازیکنی خوشش نمی آمد، بدون توجه به مسائل فنی هرگز وی را در ترکیب اصلی قرار نمی داد. بکهام یکی از این افراد بود. او پس از اخراج در بازی مقابل آرژانتین، زیر فشار رسانه های گروهی و هواداران فوتبال جزیره به حمایت مربی تیم انگلستان نیاز داشت اما هادل نه تنها با «بکس» ابراز همدردی نکرد بلکه تا توانست با حرف های عجیب خود نمک به زخم جوان لندنی پاشید.
۶) اسون گوران اریکسون
مرد یخی، حاشیه های داغی داشت. او در سامپدوریا، بنفیکا و گوتنبرگ صرفاً در حیطه فوتبال مطرح بود اما وقتی روی نیمکت مردان جزیره نشست به یاد روزهای جوانی خارج از مستطیل سبزهم هنرنمایی کرد. اخبار مربوط به اسون و نامزدش تیتر مطبوعات دنیا را به خود اختصاص می داد و جالب اینکه هرگاه خبرنگاری هوس می کرد در کنفرانس های مطبوعاتی از پیرمرد سوئدی درباره سربه هوایی هایش بپرسد با چهره معصوم اسون و جواب های فنی وی روبرو می شد. به هر حال ماه عسل اریکسون در جزیره کمی بیش از تحمل یک انسان ۶۰ ساله به طول انجامید.
گل عجیب رونالدینیو در مرحله یک چهارم نهایی جام جهانی ،۲۰۰۲ سیمن را هم به جمع انگلیسی های گریان در عرصه فوتبال افزود. این دروازه بان سال های قبل یک پنالتی گیر قهار خطاب می شد اما ۶ سال بعد از یورو ،۹۶ در بهترین آثار کاریکاتوریست های انگلستان چیزی بیش از یک اسب ناتوان ( به خاطر موهای مدل دم اسبی) نبود! او یک بار دیگر هم اشتباه کرد و برای همیشه رفت. اریکسون ماند و یورو ۲۰۰۴ وضربات پنالتی مقابل پرتغال. پل رابینسون و دیوید جیمز هم عملکردی بهتر از سیمن نداشتند . اسکولاری، مربی پرتغالی که آن زمان فقط فحاشی می کرد و کتک زدن را نیاموخته بود، در ضربات مرحله یک چهارم نهایی یورو ۲۰۰۴ و جام جهانی ۲۰۰۶ ، پیروزی مردان تنگه ماژلان مقابل آنگلو ساکسون ها را رقم زد . کار اریکسون هم تمام شد؛ با حماقت های فراوان و ضربات جبار پنالتی.
مک کلارن هم دیر یا زود می رود اما چه زمانی جغد شوم از فراز نیمکت تیم ملی انگلستان پر خواهد کشید؟ اشتباهات مربیان شیرهای سپید پایان یافتنی است؟ آنها چه زمانی به یک جام بزرگ بوسه خواهند زد؟
منبع : روزنامه ابرار ورزشی