جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

بازیگران سناریوی آمریکا علیه ایران


بازیگران سناریوی آمریکا علیه ایران
سناریوی جدید سیاست گذاران كاخ سفید مبنی بر نمایش آلات و ادوات و مهماتی كه به ادعای طراحان آن نشانگر ارسال تجهیزات نظامی از ایران به عراق است، كنجكاوی و توجه محافل بی طرف و رسانه های معتبر را به خود جلب كرده است. این حساسیت وتوجه بیشتر از آنجا ناشی می شود كه بازیگران این شوآف همان هایی هستند كه یك بار پیش از این صحنه نمایش، اسناد مربوط به وجود سلاح كشتار جمعی در عراق را ساخته وپرداخته كردند.
آیا این ماجرا به آن معناست كه كمتر بازیگری حاضر می شود در یك نمایشنامه سیاسی حضور یابد یا درخشش ستارگان نمایش قبلی موجب استفاده دوباره از آن ها شده است؟
پیش از پرداخت به این موضوع چند پرسش جدی مطرح می شود كه: آیا فقط شبه نظامیان شیعه كه به ادعای آمریكا از سوی ایران تسلیح و تجهیز می شوند، مسبب ناآرامی های عراق هستند؟ پس تكلیف القاعده ای ها و سلفی هایی كه سرویس های اطلاعاتی غرب هنوز از ادامه ارتباط آنان با برخی شاهزاده های عرب منطقه خبر می دهند، چه می شود؟
بعثی های عراق را كه به خونخواهی صدام وعده انتقام و ریختن خون تعداد بیشتری از مردم بیگناه را داده اند، كدام كشور حمایت می كند ؟ چرا رد پای سران اغلب شبه نظامیان ناسیونالیست عراقی در محلات اعیان نشین امان یافت می شود؟
آنچه پیداست این نمایش اكشن بازیگران متعددی دارد كه خاستگاه متفاوت و ضد و نقیضی دارند. تهیه سناریوتازه برضد ایران، آن هم با حضور همان بازیگران سناریوی عراق چه معنی دارد؟بازیگرانی كه در نمایش قبلی شان حتی شایسته بردن جایزه تمشك طلایی، رقیب كمدی اسكار هم نبودند و همه هنر پرزرق و برق آنان برای اثبات وجود سلاح كشتار جمعی در عراق تهی ازواقعیت درآمد. بنابراین، فقط یك گزینه باقی می ماند، هیچ بازیگر معتبری حاضر نبود در نمایشی نقش آفرینی كند كه پایان آن به یك افتضاح سیاسی ختم می شود.
لذا طراحان نمایش سلاح های وارداتی از ایران به داخل عراق ناگزیر به سراغ آبرام شولسكی (ABRAM SHULSKI) رفتند و این همان كسی است كه مأموریت داشت به عنوان مسئول «دفتر برنامه های ویژه وزارت دفاع» آمریكا ارتباط میان القاعده و رژیم وقت عراق را جا بیندازد تاشاید مردم خشمگینی را كه غرورشان جریحه دار شده بود، به خاطر ماجرای ۱۱سپتامبر هر چه بیشتر تحریك و تحریض به انتقامجویی از رژیم عراق شوند.
دونالد رامسفلد، وزیر دفاع سابق آمریكا، سال گذشته دفتر جدیدی را با عنوان دفتر مدیریت ایران در پنتاگون تأسیس كرد. آن روز وارن استروبل (WAREN STROBEL ) و جان والكوت (JHON WALCOTT) ازمعدود روزنامه نگارانی بودند كه هشدار دادند دولت بوش دست اندركار جعل سند و مدرك در مورد تسلیحات كشتار جمعی در عراق است. حالا هم اینان افشاگری تازه ای دارند: هدایت دفتر مدیریت ایران در پنتاگون را نیز «آبرام شولسكی» عهده دار شده است !
طرفه این كه بازیگران رسانه ای سناریوی جدیدهم از میان بازیگران نمایش پیشین انتخاب شده اند. مایكل گوردون و جودیت میلر كه بزرگترین دروغ پردازی ها را برای انحراف اذهان عمومی در مورد تسلیحات كشتار جمعی عراق به چاپ رساندند و مقالات خودرا به نقل از «منابع آگاه» و «مقامهای مطلع» به خورد مردم می دادند، نویسنده گزارشی بودند كه هفته گذشته در چند روزنامه آمریكایی منتشر شد و به اصطلاح در مورد نقش ایران در ارسال تسلیحات مرگبار به عراق افشاگری شد؛ گزارشی كه به فاصله كمی روزنامه یو. اس. ای . تودی نیز آن را با رنگ و لعاب دیگری منتشر ساخت.
گویی مسئولان نشریه نیویورك تایمز به همین زودی فراموش كردند كه بابت مقالات اغراق آمیز و سراپا كذب گوردون و میلر درباره وجود غلاف های آلومینیومی در عراق چه انتقادهایی را به جان خریدند تا جایی كه ناچار شدند در همین روزنامه از اطلاعات غیرموثق و گمراه كننده دو نویسنده یادشده خودانتقاد وپوزش خواهی كنند.
در آن زمان، پس از آن كه كالین پاول، وزیر خارجه وقت آمریكا، در سخنرانی جنجالی خود در سازمان ملل در سال ۲۰۰۳ با ارائه اطلاعات و شواهد ساختگی موجی از وحشت را به جان نمایندگان سایر كشور ها و مردم ترسیده از ماجرای دهشتناك فروریختن برج های دوقلوی نیویورك انداخت، مایكل گوردون در مقاله ای هیجان انگیز كه حتی خونسردترین افراد را نیز منقلب می كرد و خونشان را به جوش می آورد، نوشت: دیگر حتی افراد ساده لوح و خوش باورهم فریب دروغ های صدام را نمی خورند و نمی گویند كه مدارك آمریكا علیه عراق نادرست است.
حالا پس از افتضاح و رسوایی سناریوی نخست (عراق)، بازهم قلم گوردون تحت فرمان جنگ افروزان نئوكان برای ساختن معركه ای دیگر به كار گرفته می شود و می نویسد: اسناد و شواهد دخالت ایران در ناامنی ها و شورش های عراق افشا می شود.
اما آنچه كه افشا شد خود نمایشی از نوع دیگر بود كه یك «فیلم در فیلم» را بر پرده نمایش گذارد. ماجرا از آنجا آغاز شد كه خبرنگاران مطلع شدند قرار است در یك كنفرانس خبری بمب های استوانه ای شكلی موسوم به «ای. اف. پی» (EXPLOSIVLYتFORMED PENETRATORS) كه گفته می شود تانك های گرانقیمت آبرامز از مقاومت در مقابل انفجار تركش های آن عاجزند به علاوه خمپاره های ۸۱ میلیمتری و مهمات آن و راكت انداز های قابل حمل توسط نفر در معرض دید خبرنگارانی قرار گیرد كه از همراه بردن هرگونه وسیله ای بویژه دوربین تصویربرداری، تلفن همراه و حتی ضبط صوت منع شده بودند و معلوم نبود اگر قرار است در زمینه قاچاق مهمات و تجهیزات ارسالی از سوی ایران به عراق افشاگری شود، خبرنگاران چگونه باید دیدنی های خود را به مخاطبانشان منتقل كنند؟
اما جالب تر این كه مدرك دخالت ایران در مورد ارسال تسلیحات كذایی به گفته نظامیان آمریكایی حاضر در جلسه كه هرگز معرفی نشدند و خبرنگاران هم مجاز نبودند نام، درجه و مسئولیت آنان را بدانند، شماره سریال درج شده بر روی این تسلیحات بود كه به زعم نظامیان آمریكایی نشاندهنده ساخت آن ها در ایران است و دلیل دیگر آنان این بود كه در این منطقه فقط ایران است كه توانمندی ساخت این گونه تجهیزات نظامی را دارد.
در مورد ادعای نخست، روشن است تشخیص كشور سازنده یك وسیله نظامی امری تخصصی و پیچیده وكار بسیار دشوار و غیرمتعارفی است و فقط از یك كارشناس متخصص و خبره سلاح آن هم مشخصاً دررده مربوط به آن سلاح برمی آید كه پاسخ دهد چه كشورهایی سازنده آن سلاح خاص هستند.
مثال ساده تراین معما این است كه از روی شماره سریال یك خودروی معمولی كه بر اثر انفجار شكل و حالت اولیه خود را كاملاً از دست داده نمی توان به نام كشور سازنده آن پی برد چه رسد به تجهیزات نظامی آن همه تسلیحاتی كه قرار است در نهایت استتار و رعایت اصول اختفا و پنهانكاری در اختیار دیگران كه قاعدتاً فعالیت سری و زیرزمینی دارند، گذاشته شود.
اما دلیل دوم سطحی ترو خنده دارتر از اولی است. نظامیان كذایی لابد فكر كرده اند مخاطبان آن ها پای تماشای یك فیلم هالیوودی نشسته اند كه درفضایی هیجان زده بدون تفكر و بدون چون و چرا حرف های آنان را می پذیرند كه گفته اند «از آنجا كه در منطقه فقط جمهوری اسلامی می تواند این گونه سلاح ها را بسازد، بنابراین از ایران به عراق قاچاق شده اند !»
مگر آنان كه با دلار های نفتی القاعده را به استینگر آمریكایی تجهیز می كنند یا دیگرانی كه تجربیات ارتش یرموك را به ناسیونالیست های عراقی تزریق می كنند، توان دسترسی به این تسلیحات را ندارند ؟ مگر كشور عراق را درون قفس آهنینی محصور كرده اند كه هیچ كس رایارای نفوذ به آن نیست ؟
هر فرد عامی می داند كه صد ها كیلومتر مرز بیابانی و تهی از هر تأسیسات جنوب و غرب عراق را احاطه كرده است و اگر نظامیان اشغالگر ، قدرت اعمال خواسته های خود را داشتند كه عراق اینگونه مأوای تروریست هایی دگم و ضدشیعه القاعده یا شبه نظامیان آواره و سرگردانی نمی شد كه با تكلم به زبان محلی و پوشش البسه بومی براحتی در میان سكنه استان های ناآرام عراق گم می شوند و برای سرگرمی، كشتن غیرنظامیان بیگناه و كودكان معصوم را مبارزه با آمریكا می پندارند و هتك حریم مقدسات مذهب جعفری را با فتوای علمای درباری مجاز می شمارند.
گذشته از اینها، چرا باید پنتاگون مجدداً آبرام شولسكی را برای جمع آوری اطلاعات و اسناد و مدارك مربوط به ایران منصوب كند كه همه اطلاعات او درباره عراق نادرست درآمد. به خاطر همین سابقه مشعشع شولسكی است كه هیچ یك از جنگ طلبان حاضر نشدند به پذیرش مسئولیت صحت و سقم به اصطلاح افشاگری های تازه آمریكا درباره دخالت تهران در عراق تن دهند.
ضمناً اگر مدارك كذایی علیه ایران واقعاً صحیح، موثق و قابل انتشار و دفاع است چرا به خبرنگاران اجازه ندادند متن اظهارات نظامیان آمریكایی را ضبط یا از تجهیزات ارائه شده تصویربرداری كنند و به مخاطبانشان انتقال دهند ؟
چرا اصلاً دولت آمریكا مدارك و مستندات ادعایی خودرا در اختیار دولت عراق قرار نمی دهد تا بغداد با ارائه اسناد و شواهد معتبر از مجاری دیپلماتیك و رسمی به تهران اعتراض كند كه به حمایت خود از برخی گروه های شبه نظامی پایان دهد ؟
هنوز اصل ادعا ثابت نشده كه واشنگتن از ادعای اثبات ناپذیر دیگری سخن می راندكه بمب های استوانه ای شكل به اصطلاح ساخت ایران از ژوئن یا سپتامبر سال ۲۰۰۴ تا زمان حاضر، سبب مرگ دست كم ۱۷۰ یا به قول یك منبع دیگر ۶۲۰ نظامی آمریكایی شده و ده ها تن دیگر هم جراحت برداشته اند. كافی است كه دراین تاریخ های ادعا شده خوب تأمل شود: آمریكا تازه بعداز ۳ سال به صرافت افتاده كه این ماجرا را برملا سازد.
از گروه جنگ طلبان كاخ سفید كه مترصد هر واقعه كوچكی هستند تا آن را به دستاویزی علیه ایران بدل سازند، بعید است تا این اندازه صبر و شكیبایی داشته باشند كه چند سال را مماشات كنند و به روی خود نیاورند تا شاید به خودی خود ارسال این بمب ها به عراق متوقف شود . ازهمین روست كه اندك مدتی پس ازبه اصطلاح افشاگری تازه آمریكایی ها، نغمه های مخالف از درون آمریكا بالا گرفت.ژنرال پیتر پیس رئیس ستاد مشترك ارتش آمریكا در اظهاراتی غیرمنتظره اعلام كرد هیچ اطلاعات و مدركی در این زمینه كه تهران سلاح های مرگبار به عراق ارسال می كند، وجود ندارد. كاخ سفید دستپاچه و مضطرب از اظهارات بلندپایه ترین مقام نظامی خود كه همه ترفند ها و صحنه سازی های تازه ساخته را نقش بر آب می كرد، تونی اسنو سخنگوی خود را به میدان فرستاد تا از یك سو اظهارات ژنرال چهارستاره آمریكایی را كم اهمیت جلوه دهد و از سوی دیگر تأكید كند كه هیچ اختلافی در باره نقش ایران در مورد دخالت در عراق میان دولت و ژنرال های ارشد ارتش آمریكا وجود ندارد.
در تازه ترین اتفاق حول این واقعه نشریه تخصصی جینز دیفنس به نقل از چند افسر كارشناس سلاح پنتاگون اعلام كرد :ایران اصولاً خمپاره انداز های ۸۱ میلیمتری را از آن نوع كه در سناریو آمریكاییان نشان داده شد، تولید نمی كند . این گزارش اضافه می كرد كه در این منطقه پاكستان تولیدكننده این نوع خمپاره است. در این اثنا، نكته ای تازه درپروسه سندسازی آمریكا نگاه ناظران را جلب كرد؛ تاریخ حك شده بر روی تجهیزاتی كه در شوآف آمریكاییان ارائه شد به ترتیبی آمده كه ابتدا ماه و سپس روزتولید سلاح را نشان می دهد. در حالی كه در همه كشور های جهان بجز آمریكا برای درج تاریخ ابتدا روز و بعد از آن ماه را می نویسند.
این در حالی بود كه همزمان، درعملیات تروریستی دیگربه دست عوامل گروهك موسوم به جندالله در زاهدان مهمات و تجهیزاتی با آرم ونشانی كمپانی آمریكایی به دست آمد. عوامل عملیات در اعترافات خود به صراحت گفتند كه نیرو های آمریكایی مستقر در شرق كشور، مسئول تأمین مهمات و پشتیبانی تداركاتی و آموزشی آنان بودند و سخنان مربیان انگلیسی زبان آنان هم توسط مترجم برایشان ترجمه می شد. آنچه پیداست در ماجرای سناریو ارسال سلاح از ایران ، دیك چنی و دارودسته اش بازی دوسویه ای را آغاز كرده اند كه ادامه آن پیامد های غیرقابل پیش بینی و خطرناكی را در پی خواهد داشت.
گروه حاكم بر كاخ سفید بر اساس این طرح از یك سو با تجاهل نسبت به آن دسته از دولت های منطقه كه هر روز در عراق دام تروریستی می گسترند، انگشت اتهام را به سوی تهران نشانه می رود و از سوی دیگر با زمینه سازی هایی كه درقالب جنگ روانی درداستان افشای صدور تجهیرات نظامی از ایران به عراق صورت می گیرد، از دكترین روزولت مبنی بر این كه «چماق را در دست بگیر و آهسته حركت كن» بهره گرفته می شود. به این ترتیب، واشنگتن بر تحریم های سیاسی و اقتصادی، تهدید نظامی و توسل به زور بر ضدتهران را هم اضافه می كند تا سه گانه فشار های اقتصادی، سیاسی و نظامی بر ایران تكمیل شود. ایالات متحده با این طراحی امیدواراست كه با گسترش و توسعه بحران، گرداب عراق را ناچیز جلوه دهد، چرا كه با گشودن میدان های تازه ماجراجویی، مسائل افغانستان و عراق در حاشیه قرار می گیرند.
بسیاری از تحلیلگران امور سیاست و روابط بین الملل معتقدند كه سیاست های متناقض واشنگتن بویژه خط و نشان كشیدن و تهدید به حمله نظامی علیه ایران بیش از هر چیز از بی برنامگی و برخورد انفعالی واشنگتن حكایت دارد. واشنگتن به صراحت از زبان رابرت گیتس، وزیر دفاع تازه منصوب شده خود، این واقعیت را بروز داد كه «ما نمی توانیم در زمان حاضر با جمهوری اسلامی ایران در هیچ زمینه ای وارد گفت و گو شویم زیرا به نظر تهران ما اكنون در موضع ضعف قرار داریم لذا هرگونه مذاكره باید به زمانی دیگر و موقعیتی متفاوت موكول شود تا موقعیت و جایگاه منطقه ای آمریكا بهتر از وضعیت كنونی باشد. »
اعتقاد جمع دیگری ازناظران براین است كه تحركات خصمانه اخیر كاخ سفید ارتباط مستقیم با گشودن خط تازه دیپلماسی تماس هسته ای اروپابا ایران دارد. به باور اینان، موفقیت در روند حل مسأله هسته ای، موضوعی نیست كه خوشایند كاخ سفید باشد، بنابراین آمریكا با دامن زدن به اتهام هایی از این دست می خواهد فضای بین المللی جدیدی علیه ایران ساخته وپرداخته كند و ازاین طریق راه را بر هرگونه دستیابی به یك راه حل معقول در پرونده هسته ای ببندند تا این ماجرا فضای پرونده هسته ای ایران همچنان با تنش و التهاب آمیخته باشد. این واقعیتی مورد قبول قاطبه ناظران است كه حلقه مفقوده تنش های تازه آمریكا با ایران این است كه سیاست ایران برای استقرار آرامش و ثبات در منطقه اصولاً موضوعیت حضور نظامی آمریكا را در خلیج فارس زیر سؤال می برد.
حمید اسماعیلی
منبع : روزنامه ایران