جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

دلایل عظمت و انحطاط در جوامع مختلف اسلامی


دلایل عظمت و انحطاط در جوامع مختلف اسلامی
پروفسور «عبدالحلیم هربرت» مسؤول «مرکز مطالعات و تحقیقات در علوم اجتماعی و اقتصاد اسلامی» کشور فرانسه، یکی از مهمانان خارجی برای شرکت در «کنفرانس اندیشه اسلامی» بود که در دهه فجر انقلاب اسلامی (بهمن ۱۳۶۷) به ایران آمد. وی در بیستم بهمن در شهر قم با استاد عالیقدر حضرت آیت الله محمد تقی مصباح یزدی ملاقات و مذاکراتی داشت. آن چه در زیر می آید، گزارشی از این گفت و شنود است:
▪ پروفسور هربرت: خیلی خوشحالم از این که مجدداً موفق شدم شما را زیارت کنم و مطالبی را که قبلاً داشتم، پی بگیرم.
ـ استاد مصباح: ما هم خیلی خوشحالیم و خدا را شکر می کنیم.
▪ پروفسور هربرت: خدا را شکر که به رغم مشکلات فراوان، سرانجام موفق شدم مقاله ای را که وعده داده بودم، درباره نقش علوم اجتماعی در انقلاب اسلامی، بنویسم. امیدوارم به کمک یکی از اساتید (آقای کتبی) که حقیر در خدمت ایشان هستم بتوانم آن را ترجمه کنم و متن ترجمه فارسی اش را در اختیار شما بگذارم.
ـ استاد: ان شاءالله.
▪ پروفسور: این مقاله، اوّلین گام و نخستین مرحله برای کار در زمینه علوم اجتماعی است که تعدادی از دانشجویان دانشگاه های مختلف فرانسه و بلژیک در دوره دکترا، بدان اشتغال دارند. ما قبلاً از شما برای تدریس در کلاس های تابستانی «مرکز» دعوت کردیم که به جهت روابط حاکم بر ایران و فرانسه مورد قبول واقع نشد. این بار نیز همان قصد را داریم و از شما دعوت می کنیم که در این «مرکز» حضور یابید.
ـ استاد: من از دعوت شما خیلی خوشحالم و بسیار دوست داشتم و دارم که در آن «مرکز» حضور یابم; منتها یک مشکل همان مشکل، مسایل سیاسی بود و مشکل دیگری که الآن بر آن افزوده شده، ضعف مزاج و کسالت خود من است. ان شاءالله اگر خدای متعال صحت و عافیت مرحمت فرماید، بسیار خوشوقت خواهم بود از این که خدمت برسم و دوستان فرانسوی را ملاقات کنم.
▪ پروفسور: به هر حال، آنان خیلی در فکر شما هستند و دایماً از ما مقاله ای را می خواهند که در زمینه علوم اجتماعی نوشته اید، و مجله «التوحید» ترجمه انگلیسی آن را منتشر کرده است.
ـ استاد: چه عنوانی دارد و درباره چه موضوعی است؟
▪ پروفسور: درباره علوم اجتماعی و با عنوان «علوم انسانی و ایدئولوژی اسلامی» در مجله «التوحید» تهران، ۱۹۸۴.
ـ استاد: بله، آن مقاله متن یک سخنرانی است که در اوایل پیروزی انقلاب در دانشگاه ایراد شد و چندان پخته هم نبود; بعدها مباحثی درباره جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن داشتیم که الآن در مراحل چاپ است و به زودی تحت همین عنوان منتشر خواهد شد.۱ به گمان من، اگر این مباحث به زبان فرانسه ترجمه می شد، برای دوستان مسلمان فرانسه زبان که به این گونه مباحث علاقه مندند، مفید بود.
▪ پروفسور: به زبان فارسی است!
ـ استاد: بله.
▪ پروفسور: با توجه به وضعیتی که در روابط ایران و فرانسه پیش آمده، الآن تقریباً ایرانی مسلمان و حزب اللهی در فرانسه باقی نمانده تا به ما کمک کند; البته منافقان فراوانند. آخرین دستیارمان که جوانی ایرانی بود، بعد از گرفتن مدرک دکترا به ایران بازگشت و اکنون در دانشگاه های ایران مشغول تدریس است; با این همه، باز امیدوارم که با کمک آقای «کتبی» این کتاب ترجمه شود و در اختیار جامعه فرانسوی زبان قرار گیرد. حالا مایلم اگر ممکن باشد، درباره مرکزی که در فرانسه تأسیس کرده و در آن به کار مشغولیم و مسایل و مشکلاتی که برایمان مطرح است، مطالبی را عرضه کنم.
جوانان دانشجو با فعالیت پیگیر موفق شدند بسیاری از شاخه های علوم انسانی و اجتماعی را در این «مرکز» طرح و مورد مطالعه قرار دهند که از جمله آن ها، اقتصاد اسلامی است (توجه دارید که نام «مرکز» هم مرکز مطالعات و تحقیقات در علوم اجتماعی و اقتصاد اسلامی است); با این همه، به رغم این که موضوع کار و تحقیق علوم اجتماعی و اقتصاد اسلامی است، گروهی از دانشجویان رشته های زبان شناسی، فیزیک و شیمی هم به این «مرکز» روی آورده اند و در کلاس های آن، حضور و شرکت بسیار فعالانه دارند. خود همین حضور و شرکت دانشجویان رشته های علوم طبیعی در «مرکز» این احتمال را به ذهن می آورد که چه بسا طرح این دو بعد مختلف از علم، یعنی علوم طبیعی و علوم اجتماعی و انسانی در کنار هم دیگر و به صورت متحد، ممکن باشد; به هر حال با توجه به خودباوری ایجاد شده در مسلمانان، به روشنی دیده می شود که با میراث فرهنگی غرب و با تک تک مسایل و موضوعات آن، به صورتی انتقادی مواجه می شوند و در صدد طرح مشکلاتی هستند که این فرهنگ آفریده یا از حل آن ها عاجز مانده است; در عین حال و به رغم دید نقادانه به فرهنگ غربی، درباره فرهنگ اسلامی، دیدی پذیرا و پویا یافته اند; از این رو بسیار راغبند که نقش علوم انسانی و اجتماعی را در اسلام و رأی این دین را درباره مسایل جامعه شناختی، اقتصادی، سیاسی و ... بدانند.
ما در این «مرکز»، اسلامی کردن یکایک علوم اجتماعی را یکی از اساسی ترین مسایل و موضوعات مطالعه و تحقیق خود قرار داده ایم و به خصوص می خواهیم ببینیم که اسلام درباره این علوم چه می گوید; بعد از آن نیز می خواهیم در زمینه نقش این علوم در جوامع غربی و در فرهنگ اسلامی، کاری تطبیقی و مقایسه ای داشته باشیم; هم چنین در باب لغات و تعابیر قرآنی مطالعه و تحقیق می کنیم تا دریابیم که هر لغت و تعبیر قرآنی در زمینه علم مربوط به خود، چه مفهوم و معنایی را می رساند; افزون بر همه این کارهای علمی و تحقیقاتی، این مرکز پلی ارتباطی بین مسجد و دانشگاه شده و واقعیت این است که دانشجویان مسلمان در کشورهای غربی بین دو قطب مجزا و جدای از هم در رفت و آمدند; بدین معنا که تا در دانشگاه هستند، سر و کارشان با امور عقلانی، علمی، تحقیقات بسیار عمیق و کارهای سنگین و متدولوژیک است; ولی به محض این که به مسجد پا می گذارند، دیگر تحقیقات در امور اعتقادی و دینی برایشان هیچ مفهومی ندارد. تحقیقاتی که در دانشگاه دارند، به مسجد، و اعتقاداتی که در مسجد دارند، در دانشگاه نفوذ نمی کند. مطالعه و کار فکری در مساجد اصلاً وجود ندارد. «مرکز» ما می خواهد که این جدایی میان مسجد و دانشگاه را از میان بردارد.
اکنون روشن فکران و دانشگاهیان بسیاری در میان مسلمانان هستند که استعدادهایی بسیار قوی و خلاقیت هایی بسیار عظیم دارند و در سطوح دکترا و بالاتر، کارهای دانشگاهی فوق العاده ای هم کرده اند. ما می خواهیم اینان فقط «روشن فکران مسلمان» نباشند; بلکه «مسلمانان روشن فکر» هم باشند; یعنی اوّل روشن فکر نباشند و در مرتبه دوم مسلمان; بلکه درعین حال، هم روشن فکر باشند و هم مسلمان; به عبارت دیگر، همه استعدادها و خلاقیت های قوی و عظیمی را که در دانشگاه ها به کار می اندازند، در زندگی اجتماعی و حیات اعتقادی خود نیز به کار گیرند; به همین جهت در گروه های تحقیقاتی «مرکز» جوان های دکتر را می بینید که در کنار دو تن از ائمه جماعات مساجد در بیرون کار می کنند; یعنی حضور هر دو قشر در آن جا محسوس است. «مرکز»، مبادلات میان دو قشر دانشگاه و مسجد را سهل و ساده می کند; ولی به هر حال، این «مرکز» بیش از سه سال نیست که پدید آمده و دست کم بیست سال زمان می خواهد تا بتوانیم برنامه خود را گسترش دهیم و به مقصد برسانیم.
ـ استاد: بله، از حقایق اسلام جز این انتظاری نیست که در هر جا طرح شود، حقیقت جویان را به طرف خود جذب کند. انقلاب اسلامی وسیله ای برای طرح اسلام در دنیا شد و توجه حق جویان را به خود جلب کرد. آن چه فرمودید، بسیار امید بخش است و امیدواریم که خدای بزرگ توفیقتان دهد تا برنامه های خود را به صورتی درست دنبال کنید و به نتایجی درخشان برسید. بعضی از نکاتی که فرمودید، در خارج از حوزه معرفت دینی و اسلام هم محل بحث و بررسی است; از جمله مسأله ارتباط علوم طبیعی و علوم انسانی و اجتماعی و یگانه سازی این دو گروه از علوم و این که آیا می توان مسایل علوم انسانی و اجتماعی را با روش علوم طبیعی بررسی و حل و فصل کرد یا نه؟ این امر، مسأله ای مربوط به روش شناسی علوم، فلسفه و جامعه شناسی معرفت است. مسأله پیوند علم و دین در تاریخ و فرهنگ مسیحیت نیز قرن ها محل بحث و نظر بوده و پاره ای از مطالعات و تحقیقاتی هم که در این زمینه صورت پذیرفته، قابل توجه و سودمند است; ولی از آن جا که مسیحیت، دینی تحریف شده است و روحانیان مسیحی به مرور زمان، مطالبی را که با منافع و سلیقه هایشان موافق بوده در آن وارد کرده اند، اثبات توافق مسیحیت و علم، کاری جداً مشکل است. این مشکل، در اسلام وجود ندارد; زیرا حقایق اسلامی از طرف خدای متعالی محفوظ مانده و طبعاً هیچ گونه منافاتی با دستاوردهای واقعی علوم نخواهد داشت.
این ها مطالبی کلی در باب علوم و معارف بشری و ربط و پیوند آن ها با دین بود که البته اختصاص به ما مسلمانان هم ندارد. آن چه به ما مربوط می شود، این است که قبل از هر چیز سعی کنیم حقایق اسلامی را از منابع اصلی درست دریافت کنیم و بعداً در مقام تطبیق آن ها با دستاوردهای علوم برآییم. اگر در کشف و فهم حقایق اسلامی اشتباه و لغزش پیش آید، طبعاً در مقام تطبیق با علوم، نتایج نامطلوبی به دست خواهیم آورد; از این رو، باز تأکید می کنم که ما باید به طور کامل بکوشیم تا حقایق اسلامی را از متون اصلی استخراج کنیم; البته با توجه به دشواری، پیچیده و تخصصی بودن این کار، آن را نباید ساده تلقی کرد و با بررسی مفردات قرآنی آن را فرجام یافته و نتایج را مطلوب و قطعی انگاشت. به نظر بنده، در این زمینه بهتر است از اصولی ترین علوم انسانی و اجتماعی، یعنی مبحث انسان شناسی شروع کنیم. نخست بینش نسبتاً جامع و کاملی در باره ابعاد و وجوه گوناگون وجود و حیات انسان از دیدگاه اسلام به دست آوریم; سپس این بینش درست را راهنما و سنگ زیرین بنای تمام مطالعات و تحقیقات اسلامی خود قرار دهیم; به همین سبب پس از پیروزی انقلاب اسلامی پیشنهاد کردیم که دانشجویان در همه رشته های علوم انسانی و اجتماعی، درسی در باب انسان شناسی و شناخت انسان از دیدگاه اسلامی داشته باشند; البته این کار نیز چندان آسان نیست; ولی به گمان ما از آن گریز و گزیری هم وجود ندارد; به هر حال به عقیده ما، گام اوّل برای حل و رفع مسایل و مشکلات علوم و معارف انسانی همین است; مثلاً برای تبیین نظام اقتصادی اسلام، فقط بررسی قوانین و احکام حقوقی، فقهی و اقتصادی اسلام کافی و وافی به مقصود نیست; بلکه برای این کار نخست باید هدف اصلی و نهایی از زندگی انسان را از نظرگاه اسلامی بشناسیم و ارتباط قوانین و احکام اقتصادی اسلام را با آن هدف لحاظ کنیم تا تبیین ها و توجیه های ما، روی در صواب داشته باشد.
جزئی تر و ملموس تر بگویم: اگر یک نظام اقتصادی بتواند نیازهای مادّی همه افراد جامعه را از طریق دولت برآورده سازد، چنین نظامی از دیدگاه بسیاری از مکاتب، اقتصادی و نظامی مطلوب محسوب می شود; ولی از نظر گاه اسلامی چنین نیست; چرا که در این دین، رفع نیازمندی های مادّی، خود وسیله ای برای استکمال معنوی انسان به شمار می آید و از این رو، هدف از نظام اقتصادی اسلام، فقط رفع حوایج مادّی آدمیان، به هر نحو ممکن نیست; بلکه این کار باید به صورتی انجام گیرد که موجبات رشد و کمال معنوی بشر را نیز فراهم آورد; یعنی عامل اختیار و گزینش مردم، در آن لحاظ و دخالت داده شود; بدین معنا که در حد امکان، خدمات و فعالیت های اجتماعی به صورت داوطلبانه و به قصد کسب رضای الهی و تقرب به آستان او انجام پذیرد. این نمونه کوچکی از تأثیری است که بینش انسان شناسانه، در حل مسایل انسانی و اجتماعی دارد. ما در سرتاسر علوم و معارف انسانی به وفور با مشکلاتی مواجه می شویم که رفع آن ها سرانجام جز با رجوع به مبانی جهان شناختی و انسان شناسی اسلام امکان پذیر نیست.
مسأله دوگانگی بین مسجد و دانشگاه که بدان اشاره کردید، فقط زمانی از میان برمی خیزد که مسایل اسلامی، اعم از مسایل کلامی، اخلاقی و فقهی، به شکل عقلانی تبیین شود; البته مقصود از تبیین عقلانی مسایل، فقط تبیین مسایل کلی و کلیات مسایل است; وگرنه در مسایل جزئی و فروع مسایل، توقع توانایی و کفایت عقل در حل و فصل امور و عدم توجه به محدویت عقل در حکم، توقعی نابه جا و برآورده نشدنی است. ما در عین حال که باید بیشترین بهره را از این موهبت عظیم الهی (عقل) برگیریم و به وسیله این نیرو، فهم خود را از انسان، طبیعت و شریعت، وسعت و عمق بخشیم، باید از بلند پروازی های کودکانه هم بپرهیزیم و بپذیریم که به ما جز اندکی از علم نداده اند و قوه عقلمان نیز جز در محدوده معینی کارآیی ندارد و اساساً سرّ نیاز به وحی و نبوت هم همین قصور و نارسایی ادراکات عقلانی بشر است.
▪ پروفسور: در باب همان انسان شناسی مقدم بر هر نوع بحث دیگر در علوم انسانی و اجتماعی، چه منابع و متونی را بهتر می دانید و سفارش می فرمایید؟
ـ استاد: مشکل ما و شما در این باره، یکی نداشتن زبان مشترک و دیگری محدویت آگاهی من از کتاب هایی است که در این زمینه نوشته و منتشر شده است. ما خود، سلسله مباحثی بر اساس قرآن کریم داشته ایم که تحت عنوان «معارف قرآن» به زبان فارسی چاپ و منتشر شده و بعضی از قسمت های آن هم به زبان عربی ترجمه و نشر یافته است. مباحثی نیز تحت عنوان «فلسفه اخلاق» داشته ایم که به زبان فارسی چاپ و منتشر شده است و تا اندازه ای می تواند مبانی مشترک علوم انسانی را به خصوص تا آن جا که به اخلاق مربوط می شود، توضیح دهد. کتابی هم در دو جلد، تحت عنوان «آموزش فلسفه» نوشته ایم که هم متن فارسی آن و هم ترجمه عربی اش نشر یافته و به گمان ما اگر به زبان های اروپایی از جمله زبان فرانسه، بر گردانده شود، برای دانشجویان و روشن فکران مسلمان غرب می تواند بسیار مفید باشد. بدبختانه چون ترجمه متون فلسفی به تخصص در فلسفه نیاز دارد و از مترجمان حرفه ای ساخته نیست، ما تا به حال نتوانسته ایم مترجمی را که از عهده ترجمه این کتاب فلسفی به زبان های انگلیسی(ترجمه کتاب آموزش فلسفه استاد به زبان انگلیسی با عنوان Philosophical Instructions موجود است) و فرانسه برآید، بیابیم; البته تا کسی فلسفه اسلامی را در محضر استاد نخوانده باشد، نمی تواند چنین متونی را چنان که باید و شاید ترجمه کند. اگر می شد تنی چند از دانشجویان و روشن فکران فرانسه به این جا می آمدند و در طول چند سال، چند رشته ازعلوم و معارف لازم را فرا می گرفتند، بسیار خوب بود. نشر علوم و معارف اسلامی در کل دنیا، کار یک فرد، یک گروه و یک مرکز نیست; بلکه نیازمند حرکت فکری بسیار وسیعی است که به مقدمات و تمهیدات فراوان، احتیاج دارد. وقتی از منظری رفیع و وسیع به دنیا نظر کنیم و افق آینده را تماشا کنیم، درمی یابیم که آن چه همه تاکنون انجام داده ایم، بسیار کوچک است. ضرورت اقدامات بسیار اساسی تر و وسیع تر باید لمس شود و گام های بلندتر، هر قدر هم مشکل باشد، برداشته شود. یکی از قدم های اوّلیه هم همین است که ما با دنیای غرب، زبان مشترک داشته باشیم تا وسیله تفاهم درست فراهم آید.
(یکی از حاضران در مجلس به این رأی پروفسور «هانری کربن»، مستشرق فقید فرانسوی اشاره کرد که علت شکست مسلمانان اندلس را در جنگ های صلیبی، مهاجرت ابن عربی از آن سرزمین می داند و اساساً فاصله گرفتن مسلمانان را از مسایل و عوالم عرفانی، یکی از عوامل اصلی شکست و انحطاط آنان می پندارد.)
ـ استاد: طبعاً، هر کسی در هر رشته ای از علوم و معارف بیش تر مطالعه و تحقیق کرده باشد، همه مسایل را از دیدگاه همان رشته می نگرد. آقای «کربن» چون به مسایل عرفانی علاقه مند بوده، در تجزیه و تحلیل امور اجتماعی و سیاسی هم، پای مسایل عرفانی را پیش کشیده و قهراً به نتیجه ای بسیار ناقص و نادرست رسیده است; اما آن چه در باب علل همه این گونه شکست ها و سقوط ها از قرآن کریم استفاده می کنیم، بیش تر دو علت است: یکی تسلط پول پرستان بر جامعه، و دیگری گرایش عموم مردم به شهوات.
در آیه ۱۸ سوره اسرا آمده است: وَاِذَا اَرَدْنَا اَنْ نُهْلِکَ قَرْیَةً اَمَرْنَا مُتْرَفِیهَا فَفَسَقُوا فِیهَا فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِیراً; و چون بخواهیم جامعه ای را از میان ببریم، رفاه زدگانشان را می فرماییم تا در آن جامعه سرکشی کنند و سخن ما در باره آن جامعه تحقق یابد و آن گاه به سختی نابودشان می سازیم. یا در آیه ۶۱ سوره مریم می خوانیم: فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ اَضَاعُوا الصَّلَوةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ یَلْقَونَ غَیّاً; پس از آنان کسانی بر جای ماندند که نماز را تباه کردند و شهوات را پی گرفتند و به زودی به گمراهی در می افتند. ما در همان کتاب جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن که به آن اشاره کردم، علل و عوامل سقوط یک جامعه و بروز بحران های اجتماعی را بررسی کرده ایم.
▪ پروفسور: این موضوع، موضوعی بسیار مشکل است و در باره آن هم بحث های فراوان صورت گرفته است. ممکن است یکی از علل شکست مسلمانان اسپانیا، فقر فرهنگی و اسلامی مسلمانان آن دیار باشد که خود ناشی از تسلط فقه مالکی بر آن سرزمین است.
ـ استاد: البته، در مقام تشخیص علت، اگر بر روی عنصری انگشت گذاشتیم و آن را علت پدیده ای دانستیم، باید در هر جا که آن عنصر وجود داشته باشد، آن پدیده هم موجود باشد. فقه مالکی در بسیاری از سرزمین های دیگر اسلامی هم تدریس می شده و مسلط بوده; ولی در آن جاها منشأ شکستی نشده است; پس نمی توانیم بر فقه مالکی چندان تأکید بورزیم. به طور کلی می توانیم بگوییم پیشرفت جامعه به بینش و عقاید، گرایش و افعال درست بستگی دارد و هر چیزی که به این دو امر لطمه بزند، می تواند در سقوط جامعه مؤثر باشد.
▪ پروفسور: من عقیده ای دارم و گمان می کنم درست هم باشد و آن این است که یکی از علل شکست و سقوط مذکور، ترقی مسیحیت بود. مسیحیت پیشرفت های بسیار فراوانی کرد، تا حدی که می توان گفت: آنان به صورت وحشیانه ای جلو رفتند و می خواستند مسلمانان و یهودیان را نه فقط از جهت فرهنگی، بلکه از بیخ و بن نابود کنند; به گونه ای که از یهودیت و اسلام هیچ نماند.
ـ استاد: سؤال تکرار می شود: چه شد که مسیحیان چنان قدرتی یافتند و مسلمان ها به چنان ضعفی افتادند که آن ها توانستند کارهایی را که می خواستند انجام دهند؟
▪ پروفسور: مسلمان ها یک جنگ واقعی را قبول داشتند; ولی هرگز تصور نمی کردند که برای همیشه در اسپانیا نابود خواهند شد. این اوّلین بار در تاریخ اسلام بود که مسلمان ها به این شکل نابود شدند; تمدنشان را گرفتند و خودشان را نابود کردند.
ـ استاد: به هر حال، انکار نمی توان کرد که ضعف فرهنگی و سیاسی مسلمان ها زمینه را برای تسلط مسیحیان فراهم کرد. از دیدگاه توحیدی، تا مردمی مستحق سقوط نشوند، چنان شکستی نصیبشان نمی شود.
▪ پروفسور: اینک پس از هشت قرن، اسلام دوباره در کارِ برآمدن است.
ـ استاد: و این نشان می دهد که مسلمان ها باز دارند لیاقت این را پیدا می کنند که از اسلام استفاده کنند; به آن عمل کنند و دو باره زنده شوند.
▪ پروفسور: خیلی مهم بود که تفکر غربی و اروپایی «ابن عربی» را شناخت.
ـ استاد: حقیقت این است که در ادیان مختلف از جمله مسیحیت، جرقه هایی از معارف الهی وجود داشته و دارد. در قرون وسطا هم نحله هایی از مسیحیت وجود داشتند که در آن ها گرایش های عرفانی هم بوده است. اساساً این گرایش، گرایشی فطری است، و هر انسانی تا آن جا که اوضاع و احوال اجتماعی و فرهنگی به او اجازه بدهد، به دنبال این مطلوب خود می گردد و از هر کس که چیز بهتری عرضه کرد، اخذ می کند.
▪ پروفسور: من نمی خواهم بیش تر از این مزاحم شما بشوم; ولی واقعاً در قم خیلی چیزها هست که می تواند به ما کمک کند و مورد تأیید قرار دهد.
ـ استاد: هر جا که نوری هست از اسلام است. امیدواریم خداوند به همه ما توفیق دهد که از این نور هر چه بیش تر بهره ببریم. ما معتقدیم که اسلام وقف ملت خاصی نیست و برای همه انسان ها در همه اعصار و زمان ها آمده است. کسانی که اسلام را شناختند، حامل امانتی بزرگ برای همه انسان ها هستند. متأسفانه باید اعتراف کنیم که ما در ادای این امانت قصورهای فراوان داریم. امیدواریم به برکت انقلاب اسلامی، وسایلی فراهم شود تا مسلمان ها در کشورهای مختلف بتوانند با هم همکاری کنند و این امانت را به صورتی مطلوب به همه دنیا برسانند. هر چند ما نسبت به همه مردم جهان احساس مسؤولیت می کنیم، ولی دیگران هم باید به هر صورتی که می توانند کمک کنند تا این وظیفه انجام گیرد و نور الهی بر همه عالم بتابد; به هر حال، از اظهار لطفی که کردید، متشکریم و امیدواریم که باز هم در فرصت های بیش تر بتوانیم تبادل نظر و استفاده کنیم و در انجام این وظیفه به یک دیگر یاری برسانیم.
▪ پروفسور: ما سعی می کنیم ان شاء الله بیش تر از این به قم بیاییم و زیارتتان کنیم; هم چنین دعا می کنیم که حالتان خوب شود و بتوانید در کلاس هایی که گفتم، شرکت و تدریس کنید. ان شاء الله.
۱- این کتاب منتشر شده و در دسترس علاقه مندان قرار دارد.
منبع : خبرگزاری فارس