جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

محصور در خشکی و رنج


محصور در خشکی و رنج
گویا روزی نیست که خبرها را بررسی کنیم و خبری از یک بحران جدید در افغانستان نباشد. حتی حالا که دولتی با رای مردم افغانستان سر کار است، نیز شاهد بحران سازی های طالبان هستیم.افغانستان با درد همراه است.در این مقاله نگاهی به وضعیت این کشور شده است. کشوری که مردمش با کوله باری از درد و رنج امورشان را می گذرانند.
افغانستان با ۶۵۰ هزار کیلومتر مربع وسعت سرزمین کوهستانی و در محدوده آسیای میانه واقع است.
مجموع مرز مشترک آن با شش کشور همسایه پنج هزار و ۸۰۰ کیلومتر است که از سمت شمال با «تاجیکستان»، «ازبکستان» و «ترکمنستان» هم مرز است.
از شرق و جنوب هم با "پاکستان" و در شمال شرقی با ایالت «سین کیانگ» چین مرز مشترک دارد.
افغانستان از غرب ۹۳۶کیلومتر با «ایران» مرز مشترک دارد. نقطه مرزی دو کشور از کوه «ملک سیاه» شروع و تا دهانه «ذوالفقار» ادامه دارد که به مرز صلح و دوستی نیز در منطقه معروف است.
بیشترین فاصله شرق تا غرب افغانستان یک هزار و ۲۴۰ کیلومتر و این فاصله از شمال تا جنوب ۸۸۵کیلومتر است.
این کشور به علت محصور بودن در خشکی به دریای آزاد راه ندارد، نزدیکترین نقطه آن به آبهای آزاد در جنوب از طریق پاکستان، ۵۰۰کیلومتر است.
بخش وسیعی از خاک این کشور عمدتا در شمال، مرکز و شرق از کوه پوشیده است، ارتفاعات «هندوکش» به طول ۶۰۰کیلومتر و عرض ۱۰۰کیلومتر از شمال شرقی به طرف غرب و جنوب غربی ادامه دارد و تقربیا از وسط افغانستان می گذرد.
این کوهها نیمی از این سرزمین را فرا گرفته و اهمیت استراتژیکی برای تعدادی از شهرهای این کشور ایجاد کرده است، مرتفع ترین قلل با شش تا هفت هزار متر ارتفاع در قسمتهای شرقی افغانستان قرار دارند.
کوهها هر قدر به سمت مغرب امتداد پیدا می کند از ارتفاع آن کاسته می شود و در نزدیکی مرز ایران به ارتفاعات و تپه های کم ارتفاع ختم می شود.
ارتفاعات «هندوکش» و «بابای» افغانستان یخچالهای طبیعی دارد و حتی در تابستان پوشیده از برف است.
در میان ارتفاعات، دره های عمیق و خوش آب و هوا و حاصلخیزی وجود دارد که محیط مساعدی برای پرورش دام و تولیدات کشاورزی است.
پس از ارتفاعات هندوکش و بابای افغانستان، کوههای سلیمان، سیاه کوه و سفید کوه از مهمترین ارتفاعات این کشور محسوب می شوند.
آب و هوای افغانستان متغیر است، کوههای مرتفع و درههای عمیق، باران های بهاری و تابستانهای خشک، زمستانهای بسیار سرد و تابستانهای بسیار گرم دارد.
همچنین ارتفاعات پوشیده از برف در طول سال و سرزمینهای پست و خشک و سوزان دارد که جلوه های این افراط و تفریط بعضا در زندگی اجتماعی نیز به چشم می خورد.
● گذرگاه تهاجم
افغانستان در طول تاریخ گذرگاه تهاجم به هند بود، جنگجویانی چون «اسکندر مقدونی»، «محمود غزنوی»، «تیمور»،«نادرشاه» با عبور از کوهها و دره های این سرزمین خود را به هندوستان رساندند.
قبل از کشف راههای آبی در قرون جدید و توسعه راههای هوایی، محموله های بازرگانی شرق و غرب از شمال افغانستان می گذشت.
افغانستان محل عبور جاده ابریشم بود که از طریق «قندهار» به«هند» و از طریق «بلخ» به «چین» می رفت که پس از کشف راه دریایی و توسعه صنعت هوایی مانند بسیاری از مناطق آسیای مرکزی در بن بست قرار گرفت.
پس از فروپاشی اتحاد شوروی سابق و استقلال کشورهای آسیای مرکزی ، انتظار می رود افغانستان در سالهای آتی از نظر تجاری و ارتباطی رونق بیشتری پیدا کند.
پایین ترین نقطه آن از سطح دریا در کنار رودخانه جیحون با ۲۵۸متر ارتفاع و بلندترین نقطه آن «نوشک» با هفت هزار و ۴۸۵مترارتفاع دارد.
اقلیم آن خشک و نیمه خشک با زمستانهای سرد و تابستان گرم می باشد، آب و هوای آن از یک ولایت به ولایت دیگر فرق دارد، بارندگی در مناطق مختلف ۱۰۰ تا ۴۰۰میلیمتر متفاوت است.
در مناطق جنوبی و غربی به علت بارش کم، هوا گرم تر است،دارای تابستان گرم و خشک و زمستانهای معتدل تر است.
در مناطق کوهستانی به علت بارش برف و یخبندان ارتباط تعدادی از مناطق جمعیتی چندین ماه از سال با یکدیگر قطع است.
اراضی کشاورزی افغانستان بیشتر در شمال و شرق و جنوب غرب این کشور واقع است.
به علت ارتفاع زیاد کوهها و کاهش سریع ارتفاع، سرعت بالای آب رودخانه ها تولید انرژی برق امکان پذیر است.
مهمترین رودخانه افغانستان «جیحون» نام دارد که از کوههای «پامیر» سرچشمه می گیرد و پس از طی دو هزار و ۵۰۰کیلومتر مسافت به دریاچه «آرال» می ریزد.
یک هزار و ۱۲۶کیلومتر طول این رودخانه مرز شمال افغانستان با تاجیکستان، ازبکستان و ترکمنستان را تشکیل می دهد که قسمتهایی از آن قابل کشتیرانی است.
در ساحل این رودخانه «شیرخان بندر» و «بندرحیرتان» قرار دارد که صادرات و واردات با آسیای مرکزی از این طریق صورت می گیرد.
رودخانه جیحون که به «آمودریا» معروف است دارای آبشارهای متعدد می باشد و برای تولید برق قابل استفاده است.
سایر رودهای معروف این کشور «هیرمند» با یکهزار و ۴۰۰کیلومتر، «هریرود» با یکهزار و ۲۳۰کیلومتر، «کابل رود»، «مرغاب»، «کندز»، «ارغنداب»، «کوشک»، «فراه»، «پلخمری»، «پنجشیر» و «بلخ» نام برد.
این کشور از نظر منابع آبهای زیرزمینی بسیار غنی است که به علت مشکلات فنی و مالی قادر به استحصال این منابع نشده است.
حجم آبهای جاری این کشور ۷۵میلیارد مترمکعب تخمین زده می شود که بخش اندکی از آن مورد استفاده قرار گرفته است.
به رغم وجود منابع عظیم آب، اغلب مردم حتی در شهر کابل برای تهیه آب آشامیدنی و کشاورزی مشکل دارند که در مجموع ۲۲درصد افغانها به آب سالم دسترسی دارند.
جمعیت افغانستان در آخرین سرشماری عمومی نفوس و مسکن که در سال ۱۳۵۸ خورشیدی انجام شد، ۱۳میلیون نفر اعلام شد.
باتوجه به گزارش سازمان ملل که سالانه یک میلیون نفر به جمعیت افغانستان افزوده می شود، در حال حاضر این کشور حدود ۳۱میلیون نفر جمعیت دارد، هرچند مرکز آمار افغانستان، نفوس را ۲/۲۴میلیون نفر تخمین زده است.
قرار است سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۲۰۰۸میلادی در افغانستان انجام شود.
● پرجمعیت ترین شهرها
«کابل، جلال آباد، قندهار، کندوز، هرات، مزارشریف و بغلان» پرجمعیت ترین شهرهای افغانستان هستند.
به علت مسایل امنیتی، اقتصادی و اجتماعی جمعیت برخی شهرهای افغانستان مانند کابل و هرات در سالهای اخیر افزایش زیادی داشته است.
حدود ۷۰درصد جمعیت افغانستان در روستاها و ۳۰درصد در شهرها زندگی می کنند که اغلب روستاییان به کشاورزی و دامداری مشغول هستند.
به علت تعصبات قومی، شرایط کوهستانی و نبود امکانات ارتباطی، مهاجرت و رفت و آمد در سالهای گذشته دراین کشور محدود بوده و نزدیک به چهار پنجم جمعیت افغانستان در محلی به سر می برند که در همان محل متولد شدند و از محدوده جغرافیای طبیعی و قومی خود چندان خارج نشده اند.
زبان رسمی مردم این کشور «فارسی» و «پشتو» است که نزدیک به نیمی به فارسی صحبت می کنند، گویش های مختلف ترکی و سی گروه زبانی کوچک تر نیز رایج است.
گروهی از محققان ، افغانستان را گنجینه ای از نژادها می دانند که در آن ساکنان اولیه در کنار تازه واردان سکونت دارند که ساکنان فعلی بازماندگان دو نژاد سفید و زرد هستند.
نژاد سفید شامل «پشتون»، «تاجیک»، «هزاره» ، «نورستانی» و نژاد زرد
شامل «ازبک»، «ترکمن»، «قیرقیز» و «مغول» است.
جمعیت پشتونها حدود ۳۸درصد، تاجیکها حدود ۳۰درصد، هزارهها حدود ۱۶ درصد، «ازبک ها» حدود شش درصد عنوان می شود، اما این ارقام تخمینی بوده و هنوز آمارگیری دقیقی انجام نشده است.
پشتونها اولین گروه قومی افغانستان هستند که در زبان هندی «پاتانPATHAN» نامیده می شوند که از شاخه های اقوام آریایی هستند و در قسمت های جنوبی هندوکش و در مناطق مرکزی، شرقی و جنوب شرقی، عمدتا در محور کابل - قندهار زندگی می کنند.
عده ای از پشتونها در زمان «عبدالرحمان خان» در نقاط مختلف کشور اسکان داده شدند.
زبان «پشتو»، نیز از شاخه های زبان آریایی است و پشتونها به دو شاخه بزرگ «غلجه زایی» و «درانی» تقسیم می شوند.
غلجه زایی ها در شمال شرقی منطقه پشتونشین (شرق و شمال شرقی قندهار و در مجاورت مرزهای پاکستان) و درانیها در غرب منطقه پشتونشین (غرب قندهار و نزدیک به مرزهای ایران) ساکن هستند.
در قرن یازدهم هجری، تعدادی از درانیها از سوی دولت صفویه به هرات کوچ داده شدند و همین امر موجب تقویت غلجه زایی ها در قندهار شد.
پس از تضعیف حکومت صفویه، غلجه زایی ها به رهبری «محمود افغان» علیه حکومت مرکزی در زمان شاه «سلطان حسین» شورش و به اصفهان حمله کردند که پس از آن توسط نادرشاه سرکوب شدند.
در سال ۱۷۴۷میلادی «احمدخان ابدالی» که از سرداران نادر بود پس از کشته شدن نادر، با چهار هزار نیروی تحت فرمانش به قندهار رفت و پس از تصرف آن شهر، دولت جدید افغانستان را تشکیل داد.
● انحصار حکومت
به علت انحصاری بودن حکومت، همواره رقابت و مشاجره درونی سختی بین قبایل مختلف پشتون برای بدست گرفتن حکومت و مسوولیت های سیاسی و اجتماعی وجود داشته است و گاه به درگیری های سختی منجر می شد.
علاوه بر این، تاریخ پشتونستان مملو از درگیری و جنگ و دشمنی بین قبایل آن برسر چراگاهها و کسب قدرت بوده است.
پشتونها در مجموع شیفته آزادی ، وفادار به دوستان، علاقه مند به استقلال میهمان نواز، دلیر و شجاع، صرفه جو، زحمتکش و محتاط هستند.
آنان به نژاد خود خیلی می بالند و اغلب پیرو مذهب حنفی هستند و تعدادی از پشتون های شیعه نیز در قندهار زندگی می کنند.
از ۱۷۴۷ تا ۱۹۹۲ میلادی فقط پشتونها در افغانستان حکومت کردند، سایر نژادها و اقوام نقش مهمی در دولت مرکزی نداشته و اداره امور عمدتا در انحصار پشتونها بود.
این امر یکی از ریشه های مشاجره و منازعات درونی در افغانستان و یکی از علل عدم رشد سیاسی اقتصادی و اجتماعی این کشور به شمار می رود.
زیرا مقامهای مهم در اختیار پشتونها بود و سایر اقوام که خود را محروم و زیردست می دیدند به مبارزات مختلف منفی خطرناک برخاسته و مشکلات فراوانی ایجاد می کردند.
اداره کشور توسط پشتونها، برای سایر اقوام این احساس یا نتیجه را به بار آورد که افغانستان کشوری است که به وسیله پشتونها اداره می شود و غیر آنها در حاشیه باشند.
لذا برای این اقوام دلایل و زمینه های ضعیفی جهت همکاری با دولت مرکزی و اطاعت از آن وجود داشته که به این ترتیب گاهی دست به مبارزات منفی یا حتی نبردهای رویاروی می زدند که برای دولت گران تمام می شد.
پشتو که زبان قبایل پشتون است از سال ۱۹۲۶میلادی به عنوان زبان رسمی افغانستان در نظر گرفته شد.
در حالی که اغلب مردم به زبان فارسی تکلم می کنند، بنابراین زبان نیز یکی دیگر از منابع اختلاف و مشاجره در افغانستان بود. به گفته یک منبع غربی، پشتو زبان ۳۰ درصد سکنه افغانستان است.
پس از تشکیل دولت مجاهدین در سال ۱۹۹۲میلادی حکومت از حالت انحصاری خارج شد، ولی با روی کارآمدن طالبان وضع به حالت سابق بازگشت، اما پس از سقوط طالبان، دولت جدید که بر اساس توافق «بن» شکل گرفت حالت فراگیر داشته همه اقوام در آن حضور دارند که ادامه وضعیت جدید زمینه را برای کاهش گرایش های قومی فراهم می سازد.
«تاجیکها» دومین گروه قومی افغانستان هستند، زبان آنها فارسی دری است و در قسمتهای شمال شرقی در بدخشان، کابل، هرات، غزنی، غور و مناطق دیگر کشور پراکنده هستند و اغلب در شهرها و یا نزدیک به شهرها زندگی می کنند بعضی از محققان که مدتها در افغاسنتان زندگی کردند مانند «ژوزف کولینز» و «جان گریفیتز»، تاجیکها را مردمانی صلح دوست، منطقی، و متواضع نسبت به میهمانان می دانند.
آنان زندگی خود را از راه کشاورزی و دامداری اداره می کنند و نسبت به قومیت خود بسیار خوشحال و به آن مباهات می کنند.
تاجیکها هرچند افراد آرامی هستند، مانند هزاره ها و پشتونها وسایر اقوام افغان، دارای روحیه دشمن ستیزی شدیدی هستند. نمونه ای از آن را در مبارزات سالهای ۱۹۲۹میلادی و مقاومت در برابر ارتش سرخ شوروی می توان مشاهده کرد.
البته تاجیکها در دوره هایی از تاریخ افغانستان دستی بر قدرت داشتند که می توان به حکومت ۹ماهه «بچه سقا» در کابل اشاره کرد.
«برهان الدین ربانی» رییس دولت اسلامی افغانستان و «احمد شاه مسعود» و «محمدقاسم فهیم» از افراد معروف این قوم و اغلب پیرو مذهب حنفی هستند.
هزاره ها در مناطق مرکزی افغانستان در دامنه ارتفاعات مرکزی وکوه های بابا به سر می برند جایی که «هزاره جات» نامیده می شود.
قوم هزاره پیرو مذهب شیعه است و به زبان فارسی تکلم می کند در بخشی از تاریخ افغانستان این قوم از سوی حکومت وقت تحت فشارهای مختلف قرار گرفتند و به کارهای سخت وادار شدند.
آنان از طریق کشاورزی و دامداری زندگی می کنند، در هزاره جات آب فراوان، اما زمین محدود است و سرزمین آنان کوهستانی و غیرقابل کشت است این منطقه از مناطق عقب افتاده و فقیر افغانستان است.
هزاره ها بزرگترین گروه شیعه افغانستان هستند و جزو نخستین گروههایی بودند که برای آزادی سرزمین افغانستان نبرد مسلحانه علیه ارتش سرخ را آغاز کردند.
از دیگر اقوام این کشور، ازبکها در دامنه شمالی هندوکش، ترکمنها در کرانه جنوبی رودخانه جیحون و مرزهای شمالی غربی و «قرقیزها» در ناحیه شمال شرقی و در تنگه «واخان» و «بلوچها» در جنوب غربی افغانستان و عمدتا در ولایت نیمروز زندگی می کنند.
افغانستان از نظر اقتصادی چهارمین کشور عقب افتاده در جهان است، اما به علت داشتن منابع نفت و گاز، زغال سنگ، سنگ آهن، اورانیوم و آب آینده خوبی در انتظار این کشور است.
● چادر نشین ها
در افغانستان گذشته از شیوه زندگی روستایی و شهری، حدود سه میلیون نفر به صورت پراکنده در شمال و جنوب هنوز چادرنشین هستند که اصطلاحا به آنها «کوچی» می گویند و نمایندگانی هم در مجلس دارند، عده زیادی از آنها پشتون هستند.
به دلایل قومی و تعصبات اجتماعی مهاجرت در افغانستان خیلی کم بود، اما در سه دهه گذشته به علت جنگ داخلی، فقر، خشکسالی، نبود امکانات آموزشی و بهداشتی،گروه هایی از مردم مهاجرت کردند و در اطراف شهرهای بزرگ اسکان یافتند.
پس از سقوط طالبان با کمک جامعه جهانی و دولت افغانستان شمار زیادی از مهاجرین به روستاها و شهرهای خود بازگشتند.
به علت مشکلات موجود شماری از افغانها به خارج از کشور مهاجرت کردند، قبل از کودتای هفتم اردیبهشت ۱۹۷۸میلادی عده ای از نیروهای فعال با انگیزه اقتصادی راهی ایران، پاکستان و کشورهای عربی شدند.
پس از کودتای مزبور شمار زیادی از خانواده ها به خارج مهاجرت کردند که بر اساس آمارها شش میلیون نفر راهی ایران و پاکستان شدند.
انتظار می رفت پس از تشکیل دولت اسلامی مجاهدین، مهاجران بازگردند که به علت ادامه جنگ، نبود اشتغال، امکانات آموزشی و بهداشتی عده ای کشور را ترک کردند.
پس از سقوط طالبان در اواخر سال ۲۰۰۱میلادی و تشکیل دولت جدید، بازگشت مهاجرین با هماهنگی کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل، دولت های ایران، افغانستان و پاکستان در حال بازگشت به کشور هستند.
انتظار می رود با توجه به ثبات سیاسی، تلاش برای برقراری صلح، آرامش، توسعه، بازسازی و افزایش درآمد، روند بازگشت مهاجران از شتاب بیشتری برخوردار شود.
عده ای از افغان ها به علت مشکلات یاد شده که عمدتا دولتمردان سیاسی، ثروتمندان و نیروهای متخصص بودند به کشورهای غرب مهاجرت کردند.
● نقش کم زنان
در افغانستان زنان نقش زیادی در تصمیم گیری های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی ندارند و به عبارتی «مردسالار» است و این قشر تصمیم گیرندگان اصلی هستند.
زنان علاوه بر کار در منزل، اغلب در بافت قالی، گلیم، نخ ریسی و غیره فعالیت دارند.
به علت ساختار اجتماعی، برخی گروه ها و افراد مخالف اشتغال زنان هستند و در دوران طالبان زنان از کارکردن در بیرون خانه، تحصیل و غیره منع شده بودند.
با سقوط طالبان زنان به آزادی بیشتری دست یافتند هرچند که تعصبات شدیدی وجود دارد.
زنان افغان «محجبه» هستند و نسبت به رعایت آن پای بند هستند هر چند تلاش هایی در گذشته برای بی حجابی صورت گرفت اما موفقیتی نداشته است.
به رغم همه این مشکلات ،زنان افغان در فعالیتهای اجتماعی و سیاسی تا حدودی حضور داشتند که «کبری نورایی» نخستین زنی بود که از سال ۱۳۴۲تا ۱۳۴۸خورشیدی به عنوان وزیر بهداری خدمت کرد.
پس از این تاریخ دو زن در کابینه حضور داشتند و در زمان دولت طرفدار شوروی نیز برای مشارکت اجتماعی و سیاسی زنان تبلیغات زیادی صورت گرفت.
هم اکنون یک زن افغان مسوولیت وزارت زنان را بر عهده دارد و ۲۸نفر هم در مجلس نمایندگان کشور حضور دارند و حداقل یک سوم دانشجویان برخی دانشگاهها دختر هستند.
به علت منع شرکت زنان در امور اجتماعی، تعداد زنان تحصیل کرده بسیار کم است و از این نظر سخت در تنگنا قرار دارد.
● اقتصاد افغانستان
اقتصاد افغانستان برپایه کشاورزی و دامداری سنتی استوار است، فعالیت تولیدی به علت سه دهه جنگ آسیب جدی دید و آن را در ردیف فقیرترین ممالک قرار داد.
جنگ و تبعات ناشی از آن به اقتصاد جنبه سیاسی و نظامی داد و حدود هشت میلیون نفر وادار به مهاجرت شدند، افراد تحصیلکرده و آموزش دیده بخشی از مهاجران بودند.
تولیدات داخلی به علت جنگ داخلی، فقر، مهاجرت، خروج سرمایه،افزایش تورم و چاپ بی رویه پول آسیب بسیاری دید و کشور که زمانی بخش اعظم نیازها را تامین می کرد به واردکننده کالای مصرفی تبدیل شد.
حاکمیت طالبان و قطع رابطه با دنیای خارج، اقتصاد کشور را بحرانی تر ساخت.
اولین برنامه توسعه اقتصادی افغانستان یک سال پس از جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۶ به اجرا درآمد که به علت کمبود منابع مالی با شکست مواجه شد.
پس از سقوط طالبان در گردهمایی شهر «بن» آلمان تلاشهای جهانی برای بازسازی افغانستان آغاز و منجر به کنفرانس توکیو شد.
در این کنفرانس بیش از ۶۰ کشور شرکت داشتند و ۵/۴میلیارد دلار کمک برای چهار سال منظور شد و اولویت بازسازی به آموزش، درمان، بهداشت، توسعه کشاورزی، بازسازی، توسعه ارتباطات و افزایش انرژی اختصاص پیدا کرد.
ایران در این نشست، ۵۶۰ میلیون دلار برای بازسازی افغانستان طی پنج سال اختصاص داد.
طبق ارزیابی اولیه بانک جهانی، بانک توسعه آسیایی و برنامه توسعه سازمان ملل هزینه بازسازی طی ۱۰ سال آینده بعد از ۲۰۰۲میلادی حدود ۱۵ میلیارد دلار تخمین زده شد.
در مذاکرات توکیو مسایل راهسازی نیز مطرح شد، آمریکا، ژاپن، عربستان و امارات متحده عربی بازسازی و احداث جاده کابل، قندهار و هرات را و ایران ساخت جاده «دو غارون» به هرات را به عهده گرفت که این جاده احداث شد.
«حامد کرزای» رییس جمهوری افغانستان از کشورهای کمک کننده خواست مساعدت خود را مستقیما در اختیار دولت قرار دهند نه تشکلهای غیردولتی و سازمان های بین المللی.
افغانستان از نظر معدنی کشور غنی است که اغلب معادن آن مورد مطالعه و اکتشاف و بهره برداری قرار نگرفته است.
هرچند اندیس های معدنی این کشور متنوع است اما آمار دقیقی در دست نیست و بیشترین اطلاعات در اختیار روسها قرار دارد.
به نظر می رسد یکی از عوامل تجاوز روسیه در اواخر قرن بیستم جنبه اقتصادی باشد که این موضوع در اوایل قرن بیست ویکم همراه با مسایل سیاسی باعث حضور دهها کشور خارجی به بهانه مبارزه با تروریسم، مواد مخدر، توسعه و بازسازی در افغانستان گردید.
مهمترین معادن این کشور نفت و گاز، سنگ آهن، زغال سنگ، اورانیوم، نمک، طلا، روی، قلع، سنگ لاجورد، یاقوت، سرب، تنگستن، منگنز و انواع سنگ ساختمانی است.
بیش از ۸۰ درصد اراضی این کشور کوهستانی، بیابانی و نیمه بیابان است که ۱۵درصد آن برای کشاورزی مساعد است که از این رقم نیمی زیرکشت است.
با این وجود ۸۰ درصد مردم از طریق کشاورزی و دامداری و صنایع دستی امرار معاش می کنند.
در بخشی از کشور خاک مرغوب وجود دارد، ولی آب نیست، در بسیاری نقاط که آب هست، خاک مرغوب وجود ندارد که یکی از مشکلات این کشور هماهنگ نبودن آب و خاک از نظر طبیعی است.
افغانستان برای رفع این مشکل سیستم آبیاری نوین را مورد توجه قرار داد و طرحهایی را در هرات، تخار، قندز، قندهار، ننگرهار و بلخ به اجراگذاشت.
این کشور از نظر منابع جنگلی فقیر است، حدود سه درصد خاکش را عرصه های جنگلی پوشانده است، عمده ترین ماده سوخت کشور «چوب» است که حتی در کابل مصرف می شود.
نفت و گاز به علت گرانی و پایین بودن قدرت خرید مردم مصرف عمومی پیدا نکرده است.
عرصه های جنگلی عمدتا در مناطق شرقی و جنوب شرقی واقع است و بخش قابل توجهی از چوب به پاکستان قاچاق می شود و دولت تلاش هایی را برای جلوگیری از این اقدام به عمل آورده است.
کشت تریاک در افغانستان نیز در گذشته به دلیل ممنوعیت محدود بود و در مناطق دورافتاده به صورت پنهان کشت و تولید آن نیز کم بود. پس از تهاجم شوروی و آغاز نبردهای سی ساله داخلی و تضعیف دولت مرکزی کشت تریاک به تدریج افزایش یافت و در سال ۲۰۰۶میلادی به ۵/۶هزار تن رسید که این کشور بااقتصاد ضعیف در صدر کشورهای تولیدکننده مواد مخدر قرار دارد.
درحالی که در سال ۱۹۹۹ میلادی سطح زیرکشت مزارع خشخاش ۹۰ هزار هکتار و میزان تولید چهار هزار و ۶۰۰ تن بود.
طالبان نیز براثر فشار جهانی کشت تریاک را در سال ۲۰۰۰میلادی ممنوع اعلام کرد و برداشت تریاک به ۱۸۵هزار تن رسید.
با سقوط طالبان در سال ۲۰۰۱میلادی کشت تریاک مجددا افزایش یافت و میزان محصول در سال ۲۰۰۲میلادی به سه هزار و ۴۰۰تن رسید.
این کشور با داشتن منابع آبی فراوان از کمبود برق رنج می برد، هرچند زمینه تولید حداقل چهارهزار مگاوات برق را دارد، امروز شدیدا نیازمند واردات برق است.
صنعت در افغانستان چندان توسعه پیدا نکرد، واحدهای صنعتی کهنه و فرسوده و از یادگارهای صنعت بلوک شرق است اما در سالهای اخیر قدمهایی برای ایجاد واحدهای صنعتی نوین با فناوری پیشرفته برداشته شد.
اغلب واحدها در جنگ آسیب جدی دید که نیاز به بازسازی و نوسازی دارند.
فعالیت صنعتی در این کشور با احداث کارخانه نساجی در «جبل السراج» شروع شد و یک کارخانه سیمان هم در این شهر احداث شد.
واحد پول این کشور افغانی است که درحال حاضر هر دلار آمریکا معادل ۵۰ افغانی است. در گذشته به علت جنگ داخلی و افزایش تورم ارزش افغانی پیوسته رو به کاهش بود.
قبل از سقوط طالبان دو نوع پول رایج بود. یکی پول مربوط به طالبان و دیگری پولی که از سوی دولت اسلامی افغانستان و جنبش شمال چاپ می شد که ارزش پول طالبان بیشتر از پول شمال بود.
با روی کارآمدن دولت جدید، پول جدید که در آلمان و سوئد چاپ شد از اکتبر ۲۰۰۲میلادی به جریان افتاد و طی حدود سه ماه افغانی های سابق جمع آوری شد.
وضعیت راهها در افغانستان نسبت به گذشته بهتر است و دولت علاوه بر بهسازی محورهای ارتباطی گذشته، سعی در احداث راههای جدید دارد.
دولت کرزای در تلاش است ولایات مختلف را از طریق جاده کمربندی که به راه «حلقوی» در کشور معروف است به هم ارتباط دهد.
این راهها نقش موثری در توسعه تجارت افغانستان با ایران، ترکمنستان، ازبکستان، تاجیکستان و پاکستان دارند.
راه نقش اساسی در این کشور کوهستانی دارد و دولت طی چند سال گذشته بیش از سه هزار کیلومتر محورها را آسفالت کرد که این امر باعث توسعه حمل و نقل شده است.
کمبود و یا نبود راه مناسب و تشدید ناامنی در برخی مناطق باعث شد که تعداد گردشگران خارجی نیز کاهش یابد.
امروز شمار این افراد بسیار کم است و اغلب افرادی که به این کشور سفر می کنند خبرنگاران، کارشناسان موسسات خارجی و یا نظامیانی هستند که در منطقه مشغول مبارزه با جنگجویان طالبان هستند.
در جریان جنگ داخلی ضربه سنگینی به راههای کشور وارد شد. نه تنها راههای متصل به مرکز ولایات بلکه اغلب خیابان های شهرهای کشور هم آسیب دید و به علت عدم مراقبت نقش خود را از دست داد و به خاکی و نیمه خاکی تبدیل شد.
براساس گزارش سازمان ملل تا سال ۱۹۸۱میلادی، پنج هزار کیلومتر راه در افغانستان آسیب دید و ۳۰۰دهنه پل منفجر شد، با توجه به شدت درگیری های داخلی در سالهای بعد می توان گفت میزان خرابی تاسیسات زیربنایی حمل و نقل بیش از این است.
در افغانستان راه آهن توسعه نیافته است. در این کشور دو قطعه راه آهن به طول ۶/۲۴کیلومتر وجود دارد که ۱۰کیلومتر آن از «کوشک» در ترکمنستان تا «تورغندی» در افغانستان و یک قطعه دیگر به طول ۱۵کیلومتراز شهر «ترمز» در ازبکستان تا «خیرآباد» افغانستان که قبلا توسط شوروی وقت احداث شده بود، وجود دارد.
از محل کمکهای بازسازی ایران نیز عملیات اجرایی راه آهن «خواف» تا هرات در سال قبل آغاز شد، انتظار می رود با تکمیل این پروژه شاهد توسعه روابط هر چه بیشتر تجاری افغانستان با اتحادیه اروپا، ایران و کشورهای حوزه خلیج فارس باشیم.
قبل از جنگهای داخلی صادرات افغانستان از طریق پاکستان انجام می شد که کالا با کامیون به شهر پیشاور حمل و با راه آهن به بندر کراچی و به خارج ارسال می شد.
پس از اشغال این کشور از سوی شوروی انتقال کالا به سمت شمال تغییر مسیر داد، طی سالهای اخیر بخش مهمی از محصولات افغانستان از طریق بندرعباس به دوغارون و «چابهار» به «میلک» و «زرنج» جابه جا می شود. ریشه عدم توسعه راه آهن در این کشور به اختلافات ابرقدرتها مربوط می شود.
در قرن ۱۹ و ۲۰ انگلیس و روسیه و سپس آمریکا و شوروی هر یک توسعه راه آهن و راهها را در افغانستان به زیان خود می دیدند و یا زمینه نفوذ طرف مقابل تلقی می شد.
افغانستان در دو قرن گذشته مرز سیاسی نظامی ابرقدرتها بود و هر دو طرف از توسعه راهها و خطوط آهن در این کشور جلوگیری می کردند. استدلال این بود که وقتی راه آهن و راه نباشد ابرقدرتها قادر نیستند نیروهای خود را به براحتی از آن عبور دهد.
در برنامه توسعه هفت ساله زمان داوودخان اولین رئیس جمهوری افغانستان و پیشنهاد کمک دو میلیارد دلاری ایران قرار بود این کشور از طریق یک خط هزار و ۸۰۰کیلومتری به راه آهن ایران متصل شود و به دریای آزاد راه پیدا کند که داوود با کودتای هفتم اردیبهشت ۱۹۷۸به قتل رسید.
این کشور علاوه بر فرودگاه بین المللی کابل و قندهار، در برخی ولایات فرودگاه هایی را در دست احداث دارد که در چند سال آینده تعداد فرودگاه ها به ۳۰مورد افزایش خواهد یافت. افغانستان دو فرودگاه نظامی در «بگرام» پروان و «شیندند» هرات دارد. هم اکنون علاوه بر شرکت هواپیمایی آریانا، چهار شرکت داخلی و تعدادی از شرکتهای خارجی در این کشور فعال هستند.
صنعت حمل ونقل هوایی این کشور در جنگهای داخلی ضربه سختی را متحمل شد و اغلب تاسیسات و هواپیماهای آن از بین رفت یا فرسوده شدند.
تجارت و بازرگانی خارجی مانند بخشهای صنعتی و اقتصادی در گذشته محدود بود و اقلام صادراتی آن گاز طبیعی ، میوه تازه و خشک، پوست قره گل ، قالی، پشم و پنبه است.
با روی کارآمدن دولت جدید تلاشهایی برای افزایش مبادلات تجاری آغاز شد، که آینده بازرگانی خارجی افغانستان درخشان است.
نویسنده : محمد رضا احمدی
منبع : روزنامه مردم سالاری