پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


دیگر ترانه ای سروده نمی شود


دیگر ترانه ای سروده نمی شود
«شبی در مجلس عروسی یکی از دوستان در دوردست باغ عده ای جوان مشغول ساز و آواز بودند و کسی توجهی به آنان نمی کرد. بعد از مراسم عقدکنان، ناگهان صدای ویولنی مسحور کننده و پر شور و حال در فضای آن باغ پیچید که نفسها را در سینه حبس کرد و سکوتی احترام برانگیز همه مدعوین و مهمانان را متوجه نوازنده کرده بود. من آهسته از یکی از جوانان پرسیدم نوازنده ویولن کیست؟
گفت او از خانواده یاحقی هاست و اسمش پرویز است. سالی گذشت، روزی در خیابان لاله زار از مقابل سینما رکس رد می شدم، جوانی ناشناس با نگاه مهربان و آشنا نزدیکم آمد و سلام کرد و گفت ببخشید من در انتظار دوستم بودم که وقت گذشته و دیگر نمی آید، یک بلیت اضافه دارم، اگر شما کاری ندارید به اتفاق هم به دیدن فیلم برویم. من هم که علاقه مند به دیدن آن فیلم بودم، قبول کردم و با هم وارد سینما شدیم. در طول فیلم از خود می پرسیدم این جوان آشنا می آید.من او را کجا دیده ام؟
باز منصرف می شدم و از خاطرم می رفت که از او سوال کنم شما به چشمم آشنا می آیید! با هم از سینما خارج شدیم.موقعی که از او خداحافظی می کردم پرسید منزل شما کجاست؟ گفتم شمیران و او هم با خوشحالی گفت منزل منهم شمیران است. به اتفاق هم سوار ماشینهای شمیران شدیم و در طول راه درباره فیلم صحبت کردیم. سر کوچه فردوسی که من قصد پیاده شدن داشتم دیدم که دوستم هم همراه من پیاده شد، با هم راه افتادیم، صحبت کنان آمدیم تا در منزل ما و دوستم گفت؛ منزل شما اینجاست، شمایید که ویولن می زنید ؟
مغرورانه گفتم بله، ناگهان با یادآوری جوان رهگذر به چهره مهربان و پر فروغ او دقیقتر شدم، گفتم اسم شما؟ گفت پرویز یاحقی هستم.دست و پایم را گم کردم می خواستم به دامنش آویزم و سراپای وجودش را غرق در بوسه کنم نتوانستم، با کمال احترام او را به منزل دعوت کردم. گفت؛ باید بروم ولی حتما به دیدار شما می آیم، شماره تلفن مرا یادداشت کرد و مرا شرمگین بر جای نهاده و در حالیکه دست تکان می داد از من دور می شد.
از آن به بعد روز و شبی نبود که در کنار هم نباشیم.گویی دست سرنوشت ما را بهم پیوند زد تا آنهمه ترانه های بیاد ماندنی و پر خاطره از ما به یادگار بماند. اگر چه نیم قرن از آن روز می گذردو ما در آستانه پیری هستیم، دوستی ما همچنان پا برجاست.»
دوستی بیژن ترقی و پرویز یاحقی دیگر پابرجا نیست. بیژن ترقی مانده و پرویز یاحقی رفته است و سال ها از بیان خاطره آشنایی ترقی و او که در شماره ۳ ماهنامه هنر و موسیقی به چاپ رسیده است می گذرد. پرویز یاحقی در آن روزها هنوز سرزنده بود و در خلوت خود آرشه بر ویولن می کشید. نمی شد گوش به در خانه اش چسباند و به صدای سازش گوش سپرد.
زندگی پر سروصداتر از آن است که مثل آن سال ها صدای ساز کسی از خانه بیرون برود. در این سال ها هیچ وقت روی صحنه حاضر نشد و ساز به دست نگرفت و در تمام برنامه های هنری غایبی بزرگ بود. اگر می خواستی صدای سحر آمیز ویولن او را بشنوی باید یکی از آن صفحه های قدیمی را در گرامافون می گذاشتی یا نوار را در ضبط صوت جای می دادی و به سال های خیلی دور بازمی گشتی. به زمانی که یاحقی جوانی ۱۸ ساله بود، داوود پیرنیا دست او را گرفت و به برنامه گل ها بود. حالا هر دو رفته اند.
یاحقی نخستین آهنگش را در گل ها ساخت؛ امید من کجایی با صدای مرحوم غلامحسین بنان و نوای سازهای ابوالحسن خان صبا، حسین یاحقی، مرتضی محجوبی، حبیب الله بدیعی، محمد میرنقیبی، نصرالله زرین پنجه، حسینعلی وزیری تبار ، حسین تهرانی و خود آهنگساز. از بین آنها امروز چند نفر زنده اند؟ شما می دانید؟ از آنها دیگر کسی نمانده است.
همه رفته اند و یاحقی هم که بود چند روز پیش رفت. تنها در خانه خود و بدون اینکه در زمان مرگش کسی در کنارش باشد. یاحقی یکی از بهترین سولیست های گل ها بود و به قول بیژن ترقی که در تمام گفت وگو هایش حتما از او یاد می کند، بتهوون موسیقی ایران بود. هر آرشه ای که بر ویولن می کشید اثری جاودانه خلق می شد و ساخته هایش همیشه با احساس نوستالژیک همراه بود. حالا او رفته است. مثل خیلی های دیگر.
مرحوم جواد بدیع زاده در یکی از یادداشت های خود درباره او نوشته بود؛ « طبیعت هر چندین سال یا چندین قرن یک بار به درست کردن آدم هایی خارق العاده دست می زند، پرویز یاحقی از آن آدم هایی است که کمتر از دست طبیعت هم ساخته است تا نظیر او را با چنین استعداد عجیبی خلق کند. ساز وی بیشترین اثرها را در جان و مغز و دل من داشته و خوشبختانه پرویز یاحقی جرو آنهایی است که به پا برجا ماندن موسیقی ایرانی و رونق آن کمک های دو چندان کرده و به آن دسته از متخصصین نشان داده که بیرون بردن این ساز از موسیقی ایرانی تا چه اندازه ای از جلال و ظرافت و قدرت و زیبایی موسیقی ایرانی خواهد کاست.»
پرویز یاحقی با بسیاری از شعرا و تصنیف سازان بنام مثل رهی معیری، تورج نگهبان، اسماعیل نواب صفا، معینی کرمانشاهی همکاری داشته، ولی دوستی دیرینه ای که او با بیژن ترقی از زمان های نوجوانی داشته سبب شد که ترقی بیش از ۹۰ تصنیف برای آهنگهای او بسراید. حالا که یاحقی رفته است ترانه ای هم دیگر برای آهنگ هایش سروده نخواهد شد.
مریم مهری
منبع : روزنامه کارگزاران