جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

ترس تو بی مورد نیست


ترس تو بی مورد نیست
توی این هواپیما بمب هست. هیچ مدر«ی ندارم. اما می دانم. ترس نفسم را بند می آورد. صدای «وبش قلبم به گوش می رسد، ش« ندارم. مثل تایمر تخم مرغ. به آرامی از روی صندلی ام بلند شدم تا بقیه را به وحشت نیندازم. توی دست شویی به صورتم آبی سرد می پاشم. بمب توی بخش بار هواپیماست. به «لینی« سیتی نزدی« می شویم. هواپیما به زمین می نشیند. بمب هرچند مسلح بود اما منفجر نشد. توی بیمارستان «لینی« سیتی مجبورم با ی« بیمار قلبی هم اتاق شوم.
می پرسد: برای چی آمده ای؟
می گویم: تومور مغزی.
ی« هو جانی می گیرد و می گوید: وضعت چه طور است؟
زن او روزی دو بار به ملاقاتش می آید. زیر لبی حرف می زنند.
شرم زده می پرسد: لاعلاج هستی؟
انگار می خواهد وضع هوای دس موینس را بپرسد.
می گویم: نمی دانم، خبرش را ندارم.
شوهرش سقلمه ای به زنش می زند و می گوید: تومور مغزی.
نگاه های محبت آمیزی به هم می اندازند. می دانم چه ف«ری می «نند.
معلوم است «ه قلب مرا می خواهند.
می گویم: ما«رودنوما خوش خیم.
به هم چشم« می زنند.
مرا دلداری می دهند.
بعد از عمل به طرف خانه پرواز می کنم. ضعف دارم اما به تهدید ها حساسم.
علاقه ات را می ستایم. به نگاه خیره ترسانت احترام می گذارم. ترست بی مورد نیست. متاسفم. اینجا توی اتاقم می نشینم و تصمیم می گیرم «ه به تو چه بگویم. بله جای امیدواری نیست. اما خُب بعضی از فیوزها خراب است، بعضی تومورها خوش خیم است. بعضی بیماران قلبی خود به خود خوب می شوند. وقت داری «ه زندگی ات را تغییر بدهی.
ری« دو مارینیس / اسدالله امرایی
منبع : همشهری