شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا
در گرگ و میش راه: تلاش مداوم زنی در جامعهای بسته و مردسالار
تاریخ نشر : ۸۴۰۳۲۸
تیراژ : ۲۰۰۰
تعداد صفحه : ۱۹۲
نوبت چاپ : ۱
شابک : ۹۶۴-۳۶۲-۲۰۷-X
رده دیویی : ۶۱۰.۶۹
نوع اثر : تالیف
زبان کتاب : فارسی
قطع : رقعی
جلد : شومیز
محل نشر : تهران
نویسنده : مختاری - ابراهیم
نویسنده : دریایی - زینت
ویراستار : نظری - افسر
در این کتاب، خاطرات زنی بهورز از اهالی قشم روایت میشود. او بر خلاف زنان دیگر قشم از برقع که رسم معمول زنان آن منطقه است استفاده نمیکند. در بخش اول کتاب، وی از خاطرات کودکی تا کشف برقع سخن میگوید. بخش دوم شامل خاطرات پس از کشف برقع تا امروز است که به صورت گفتوگو تنظیم شده است. در کتاب آمده است: '... زنها و بچهها با دیدن من پوزخند میزدند، یعنی که عقلش سر جا نیست. جوری رفتار میکردند انگار من دیوانه شدهام. زنان به من میخندیدند و زخم زبان میزدند. میگفتند از تو دیگر هیچ چیز بعید نیست، ممکن است هر کاری بکنی. اگر زنی میخواست با من دوست باشد از ترس مردم خودش را کنار میکشید. من هم سعی میکردم چشمم به چشم کسی نیفتد، یا نشنوم از من چه میگویند. دیگر خودم هم رویم نمیشود با کسی رفت و آمد کنم، چون طوری رفتار میکردند انگار که من هیچام... چند سال طول کشید تا مردم کمتر سر به سرم بگذارند. البته زنان هنوزم به من نگاه میکنند ولی دیگر چیزی نمیگویند، طوری که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است. اما برای من اتفاقی بزرگتر از این نمیتوانست بیفتد.'
تیراژ : ۲۰۰۰
تعداد صفحه : ۱۹۲
نوبت چاپ : ۱
شابک : ۹۶۴-۳۶۲-۲۰۷-X
رده دیویی : ۶۱۰.۶۹
نوع اثر : تالیف
زبان کتاب : فارسی
قطع : رقعی
جلد : شومیز
محل نشر : تهران
نویسنده : مختاری - ابراهیم
نویسنده : دریایی - زینت
ویراستار : نظری - افسر
در این کتاب، خاطرات زنی بهورز از اهالی قشم روایت میشود. او بر خلاف زنان دیگر قشم از برقع که رسم معمول زنان آن منطقه است استفاده نمیکند. در بخش اول کتاب، وی از خاطرات کودکی تا کشف برقع سخن میگوید. بخش دوم شامل خاطرات پس از کشف برقع تا امروز است که به صورت گفتوگو تنظیم شده است. در کتاب آمده است: '... زنها و بچهها با دیدن من پوزخند میزدند، یعنی که عقلش سر جا نیست. جوری رفتار میکردند انگار من دیوانه شدهام. زنان به من میخندیدند و زخم زبان میزدند. میگفتند از تو دیگر هیچ چیز بعید نیست، ممکن است هر کاری بکنی. اگر زنی میخواست با من دوست باشد از ترس مردم خودش را کنار میکشید. من هم سعی میکردم چشمم به چشم کسی نیفتد، یا نشنوم از من چه میگویند. دیگر خودم هم رویم نمیشود با کسی رفت و آمد کنم، چون طوری رفتار میکردند انگار که من هیچام... چند سال طول کشید تا مردم کمتر سر به سرم بگذارند. البته زنان هنوزم به من نگاه میکنند ولی دیگر چیزی نمیگویند، طوری که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است. اما برای من اتفاقی بزرگتر از این نمیتوانست بیفتد.'
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
دولت سیستان و بلوچستان شورای نگهبان انتخابات مجلس شورای اسلامی جنگ حسن روحانی دولت سیزدهم بنیامین نتانیاهو مجلس نیکا شاکرمی جمهوری اسلامی ایران
سیل ایران تهران هواشناسی شهرداری تهران باران آتش سوزی سازمان هواشناسی یسنا پلیس زلزله فضای مجازی
خودرو قیمت خودرو قیمت طلا مسکن تورم چین حقوق بازنشستگان قیمت دلار بازار خودرو دلار بانک مرکزی ارز
صدا و سیما سوئد ایتالیا مهران غفوریان رضا عطاران ساواک تلویزیون موسیقی صداوسیما سریال سینمای ایران سازمان صدا و سیما
رژیم صهیونیستی غزه جنگ غزه اسرائیل فلسطین روسیه آمریکا ترکیه حماس اوکراین نوار غزه انگلیس
پرسپولیس فوتبال استقلال سپاهان لیگ برتر باشگاه پرسپولیس علی خطیر باشگاه استقلال جواد نکونام تراکتور بازی لیگ قهرمانان اروپا
آیفون اپل ناسا گوگل صاعقه اینستاگرام عکاسی تلفن همراه
کبد چرب فشار خون چای