یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


دوست‌داشتنی ترین قاتل سینما


دوست‌داشتنی ترین قاتل سینما
● درباره‌ی زندگی و آثار آنتونی هاپكینز
فلیپ آنتونی هاپكینز در شب كریسمس سال ۱۹۳۷ درمارگلم نزدیك بندر " تالبوت " در كشور ولزبه دنیا آمد . اوتنها فرزند مریل و ریچارد هاپكینز بود و حرفه خانوادگی نانوایی به پدرش به ارث رسیده بود . آنتونی‌كه دوران كودكی ناراحت كننده‌ای را پشت سرگذرانداز این‌رو كودكی حساس بود كه بیشتر نقاشی كردن و پیانو زدن سرگرمی‌اش بودند تا بازی كردن وگلاویزشدن با بچه‌های دیگر به همین دلیل بیشتر مواقع در انزوا و تنهایی به سر می‌برد. هر چند كه پدرش چندان با یادگیری پیانو موافق نبود اما با این وجود آن را برایش خریده بود چون عقیده داشت اواز عهدی كار دیگری بر نمی آید و هیچ وقت هم از او نخواست تا حرفه خانوادگی‌اش را دنبال كنداما تحقیرهای اطرافیان مانند سوخت موتوری بود كه اورا به جلو می‌راند به علاوه او هیچ علاقه‌ای به درس خواندن نداشت و چون كه درمدرسه شهرش نتوانست موفق باشد والدینش اورا به مدرسه شبانه روزی فرستادند اما آنتونی از انجا منتنفر بود و خودش می‌گفت كه بدترین روزهای عمرش را درانجا گذرانده است .
بنابراین پس از پنچ سالگی ناخوشایند دوباره مدرسه دیگری رفت و بالاخره بعد از سپری شدن چهار سال توانست از مدرسه " گرامر كوبریج" فارغ التحصیل شود . دردهه پنجاه ریچارد بورتن "Richard Burton" ستاره ولزی ساكن هالیوود، هرگاه به زادگاهش باز می‌گشت شور و هیجان خاصی را در شهر كوچك تالبوت‌ ایجاد می‌كرد و هاپیكنز جوان به حال او غبطه می‌خورد و او را الگوی خود قرار می‌داد. او در ۱۷سالگی وارد اتحادیه بازیگران غیر حرفه‌ای YMCA شد و خیلی زود پی برد كه راه را درست آمده است و هنر پیشگی سرنوشت اوست . او در سال ۱۹۵۸برای آموزش اجباری سربازی وارد ارتش انگلستان شد و دو سال را با مأموریت منشی‌گری یگان توپخانه درشهر " بالفورد " انگلیس گذراند . پس ازآن وارد كالج موسیقی و نمایش "كاردیف" درولز شد ودرسال ۱۹۶۱توانست كمك هزینه تحصیلی را برای تحصیل در اكادمی هنرهای دراماتیك لندن كسب كند با وجود‌ این كه همیشه آرزو داشت كه پیانیست باشد اما تحصیل دراین دانشگاه او را به سمت بازیگری سوق می‌داد واو دو سال بعد از انجا فارغ التحصیل شد .
اغازبازیگری هاپیكنزدرواقع با نمایش " بفرمایید سیگار" درتالار سلطنتی شكل گرفت اما آن‌چه كه تأثیر مهمی بركارحرفه ایش گذاشت دعوت به " تئاتر ملی " توسط بازیگری مشهور بنام " سرلارنس الیور" (Sir Lourance Oliver) بود. اودرآنجا هنگام تست بازیگری قسمتی از نقش اتللو را اجرا كرد كه همان سال خود الیورآن را روی صحنه اجرا كرده بود . سال ۱۹۶۷ نقطه عطفی در فعالیت‌های هاپیكنز محسوب می‌شد چرا كه به جای " الیور" برای بازی در فیلم " رقص مرگ " انتخاب شد به دلیل اینكه الیور براثر بیماری قادر به بازی نبود ، هاپیكنزجای اورا گرفت و اجرای قابل قبولی ارائه داد.
اولین نقش مهم هاپیكنز در فیلم " شیر در زمستان " (۱۹۶۸) بود كه درآن با بازیگران افسانه‌ای و بزرگی مثل " پیتر اتول " (Peter Otol) و كاترین هیپبرن (Kathrin Hepburn) هم بازی بود و درنتیجه نامزد دریافت ویژه هیئت داوران جشنواره "بافتا"شد و خود فیلم "شیر درزمستان " نیز به عنوان بهترین فیلم انتخاب گردید . او در این فیلم در نقش یكی از پسران هنری دوم است كه برای تصاحب سلطنت پدرشان تلاش می‌كنند.
این بازیگر شصت وهفت ساله كه همیشه زندگی آشفته‌ی داشته درسال ۱۹۶۰ با بازیگری به نام "پترونلا باركر" ازدواج كرد و پس‌از هشت سال صاحب یك دختر شد اما این زندگی خانوادگی به زودی ازهم پاشید . پس از فیلم "شیر درزمستان " هاپیكنزبه مدت ده سال در فیلم ها وسریال‌های امریكایی بازی كرد . درسال ۱۹۷۳ با تئاتر "ایكس" دربرادوی شروع به كار كرد اما از سال ۱۹۸۴ به انگلستان و تئاتر ملی باز گشت و برای بازی در نمایشی جایزه بهترین هنر پیشه مجمع تئاتر انگلستان را بدست آورد ودر طول این مدت در فیلم های كالوپاترا " و " شاه لیر" به ایفای نقش پرداخت . او در تلویزیون امریكا جایزه " امی " دریافت كرده است . اولی برای " سرگذشت بچه دزدی لیدنبرگ " و دومی " پناهگاه " (۱۹۸۱) كه درآن چهره ادولف هیتلر را به تصویر می‌كشد.
سپس دراثر برجسته‌ای به نام " ادری رز" ظاهر شد كه دراین تریلر زیبا و عجیب در نقش مردی است كه اعتقاد دارد روح دخترش كه در سانحه رانندگی مرده بود در جسم فرزند زوجی نیویوركی ساكن شده است و پس ازآن در نقشی متفاوت از نقش‌های گذشته اش بازی كرد و توانایی‌های فراوان او دراین نقش به خوبی مشخص شد . او برای فیلم بعدی خود یعنی " جامو" نامزد دریافت دوجایزه " بافتای " و " گلدن گلاب " شد اما نقشی كه هاپیكنز را به اوج شهرت و محبوبیت رساند ، نقش جذاب و فراموش نشدنی دكتر هانیبال لكتر در فیلم " سكوت بره ها " ساخته " جاناتان می " بود. هاپیكنزدراین فیلم رمان معروفی از " تامس هریس " ( Thoms Harris) ساخته شد درنقش قاتلی زنجیره‌ای است كه باهوش فوق العاده و ادب فراوان و در عین حال بسیار بی‌رحم و بدجنس ، توأمان دوست داشتنی‌ترین ومسلماً منفورترین قاتل سینمای جهان است كه باعث آفرینش شخصیتی عجیب شد وكنجكاوی تماشاگران را برانگیخت كه تمام ان از وجود پرتناقض بازیگرش بر می‌آمد . هاپیكنز قادر بود خشكی و سردی این قاتل را با تواضع ومهربانی در هم بیامیزد و با چشم‌های نافذ و لحن ملایم خود این تصور را به وجود آورد كه با فردی مهربان و موقر روبرو هستیم . هنوز هم وقتی نامی از هاپیكنزبه گوشمان می‌آید ، شخصیت فراموش نشدنی هانیبال لكتر درذهن ها نقش می‌بندد. او درهمان سال بعنی سال ۱۹۹۱جایزه اسكار را دریافت كرد.
درسال ۱۹۹۵، هاپیكنزتحسین‌های بسیار و در كنار آن نامزدی اسكار را برای نقش تأثیر گذار رئیس جمهور در فیلم " نیكسون" ساخته " الیور استون " بدست آورد .
آنتونی هاپیكنز اولین كارگردانی‌اش را با فیلم "آگوست " تجربه كرد كه اقتباسی از شاهكار آنتون چخوف به نام نمایشنامه " عمو وانیا" است . این فیلم كه هاپیكنز درآن بازی نیز می‌كرد ،چندان نتوانست نظر مساعد عموم را بدست آورد و منتقدان هم معتقد بودند كه این فیلم فاقد مقصود كمدی چخوف و بیش از حد خشك و جدی است." آمیستاد " نام فیلمی از " استیون اسپیلبرگ " است كه هاپیكنز در سال ۱۹۹۷برای بازی درآن جایزه " گلدن گلاب " را دریافت كرد و همواره به همكاری با كارگردان آن افتخار می‌كند . درسال ۱۹۹۸او در فیلم " نقاب زورو" با " انتونیو باندراس " ( Antonio Bandras) و " كاترین زتا جونز"( Katrin Zeta Jones) ودر فیلم بعدی‌ اش " جو بلاك را ملاقات كن " همراه " براد پیت " ( Brad Pitt) بازی كرد كه درهردو فیلم در نقش پدرظاهر شد و سال بعد از آن نیز هاپیكنز درفیلم " غریزه " دوباره یك پدررا به تصویر ‌كشید. اگر چه این نقش كاملاً با پدرهای فیلم‌های قبلی متفاوت است . دراین فیلم هاپیكنز انسان شناسی است كه مدتی درباره گوریل های تحقیق می‌كند و این امر سبب می‌شود به غرایز حیوانی‌اش باز گردد وهمراه دخترش چندین نفر را به قتل برساند .
درسال ۲۰۰۱ كمی بعداز حضور هاپكینز درقسمت دوم " سكوت بره ها " به نام " هانیبال " درفیلم غیر جذاب و غم انگیز " قلب‌ها در آتلانتیس "كه اقتباسی از رمان نویسنده معروف " استفان كینگ" ( Stephen Kikg) است ، بازی كرد كه كمتراز آن‌چه انتظار می‌رفت به شهرت و اعتبار او بین منتقدان ویا تماشاگران افزود . اودرسال ۲۰۰۲باردیگر نقش هانیبال لكتر را در " اژدهای سرخ " می‌آزماید كه مانند سكوت بره ها براساس رمانی از تامس هریس ساخته شد و " برت رنتر" آن را ساخته و " تد تالی " فیلمنامه آن را نوشته است كه قبل از آن فیلم دیگری به نام"شكارچی انسان " ازهمان كتاب به كارگردانی " مایكل مان " ( Micheal Man) ساخته شده بود . درواقع اژدهای سرخ رامی توان سكوت بره های ۳ نامید . داستان این فیلم درباره‌ی قاتلی زنجیره ای و بیمار روانی است كه هنگام قرص كامل ماه قربانیانش را تكه تكه می‌كند وقطعه‌هایی از آینه به جای چشم هایشان قرار می‌دهد و كارآگاهی كه پیگیر این قتل‌هاست در گفتگو با هاپكینز درزندان می‌خواهد به راز این قاتل روانی دست یابد . در"بازمانده روز" نیز هاپیكنز اگرچه كار جنایتكارانه ای را مرتكب نمی‌شود و مثل هانیبال انسانی خبیث وبی‌رحم نیست اما همان سردی و بی‌تفاوتی را دارد كه هر كسی را دلسرد می‌كند وبه نظر می‌رسد كه محبت درچشم های این بازیگر خشك شده و امری پوچ و بی‌معنی است . این ویژگی‌های هایكنز گاهی درهیبت پیشخدمتی عصا قورت داده در "باز مانده روز" ظهور می‌كند و گاهی هم درنقشی كه جانی خطرناك در " هانیبال ".
هاپكینز تصمیم داشت تا‌ درسال ۲۰۰۳بار دیگر موفقیتی را كه در" نیكسون " (۱۹۹۵) بدست آورد با فیلم "ننگ بشری " تكرار كند .او در این فیلم كمدی با كارگردانی رابرت نبتون ( Rabert Benton) و همچنین بازی نیكول یكدمن ( Nichole Kidman) كه با دریافت اسكار برای فیلم " ساعتها " تازه نفس و با انگیزه بود ، امید زیادی برای كسب موفقیت داشت اما اكثر منتقدان نمی‌توانستند با موضوع وكلیت داستان و همچنین نقش هاپكینزكنار بیایند و این فیلم خیلی زود دردنیای تجاری هالیوود مرد و بدون قدردانی كنار گذاشته شد.هاپكینز قرار است در «سریع‌ترین سرخ پوست دنیا» بازی كند كه «راجر دانلدسن»‌كارگران آن است. او نقش سرخ پوستی را دارد كه در دهه ۱۹۲۰ موتور سواری می‌كند. جدا از شیفتگی مفرط‌ هاپكنیز به بازیگری، او معروف بوده است كه در اوقات فراغت رانندگی می‌كند. به نظر می‌رسد كه او از بازیگرانی است كه با نقش‌اش زندگی می‌كند و سرزندگی غیرعادی شخصیت‌هایی كه او به تصویر می‌كشد از پرده خیز بر می‌دارد، ما را ناراحت می‌كند و شاید به رؤیاهایمان پا می‌گذارد. اگر چه هاپكینز از ملكه الیزابت بریتانیا نشان افتخار دریافت كرد اما در سال ۲۰۰۰ شهروند آمریكایی شد (ولی هنوز در كشور بومی‌اش او را یك انگلیسی می‌دانند.)
● آكادمی اسكار
▪ سال عنوان فیلم نامزد
۱۹۹۷ بهترین بازیگر مرد نقش دوم آمیستاد (۱۹۹۷) نامزد
۱۹۹۵ بهترین بازیگر مرد نیكسون (۱۹۹۷) نامزد
۱۹۹۳ بهترین بازیگر مرد بازمانده روز (۱۹۹۳) نامزد
۱۹۹۱ بهترین بازیگر مرد سكوت بره‌ها (۱۹۹۱) نامزده
● آكادمی انگلستان
▪ سال عنوان فیلم نامزد
۱۹۹۴ بهترین بازیگر مرد بازمانده روز (۱۹۹۳) برنده
۱۹۹۳ بهترین بازیگر مرد بازمانده روز(۱۹۹۳) نامزد
۱۹۹۳ بهترین بازیگر مرد سرزمین سایه‌ها(۱۹۹۳) نامزد
۱۹۹۱ بهترین بازیگر مرد سكوت بره‌ها(۱۹۹۱) برنده
انجمن منتقدان فیلم لس آنجلس سال عنوان فیلم برنده / نامزد
۱۹۹۲ بهترین بازیگر مرد بازمانده روز(۱۹۹۳) برنده
۱۹۹۳ بهترین بازیگر مرد سرزمین‌ سایه‌ها(۱۹۹۳) برنده
● گلدان گلاب
▪ سال عنوان فیلم برنده / نامزد
۱۹۹۷ بهترین بازیگر دوم مرد آمیستاد(۱۹۹۷) نامزد
۱۹۹۵ بهترین بازیگر مرد نیكسون(۱۹۹۵) نامزد
۱۹۹۳ بهترین بازیگر مرد بازمانده روز (۱۹۹۳) نامزد
۱۹۹۱ بهترین بازیگر مرد سكوت بره‌ها (۱۹۹۱) نامزد
۱۹۷۸ بهترین بازیگر مرد جادو (۱۹۷۸)نامزد
انجمن منتقدان فیلم نیویورك
سال عنوان فیلم برنده/ نامزد
۱۹۹۲ بهترین بازیگر مرد بازمانده روز (۱۹۹۳) نامزد
۱۹۹۱ بهترین بازیگر مرد سكوت بره‌ها(۱۹۹۱) برنده
● فیلم‌ها :
به عنوان بازیگر: الكساندر (۲۰۰۴) – مدرك (۲۰۰۴) – ننگ بشری (۲۰۰۳) – مردمی كه می‌شناسم (۲۰۰۳) – گروه بد (۲۰۰۲) – اژده‌های سرخ (۲۰۰۲) – هانیبان (۲۰۰۱) – قلبها در آتلانتیس(۲۰۰۱) – مأموریت غیرممكن(۲) (۲۰۰۰) – محاكمه (۲۰۰۰) – غریزه (۱۹۹۹) – زیگفرید وری : جعبه‌های جادویی (۱۹۹۹) – تیتاس (۱۹۹۹) – نقاب زورو (۱۹۹۸) – جوبلاك را ملاقات كن (۱۹۹۸) – آمیستاد (۱۹۹۷) – زاویه (۱۹۹۷) – پیكاسوی جاودان (۱۹۹۶) – جنگ و صلح (۱۹۹۶) – آگوست (۱۹۹۵) – بی‌گناه (۱۹۹۵) – نیكسون (۱۹۹۵) – افسانه‌های پاییز (۱۹۹۴) – جادهٔ ولویل (۱۹۹۴) – بازمانده روز (۱۹۹۳) – سرزمین سایه‌ها (۱۹۹۳) – چاپلین (۱۹۹۲) – كارشناس ماهر (۱۹۹۲) – پایان هاوراد (۱۹۹۲) – سكوت بره‌ها (۱۹۹۱) – ساعت‌های سخت (۱۹۹۰) – جنگ یك مرد (۱۹۹۰) – هم سوایی بی‌رضایتی (۱۹۸۹) – سپیده صبح (۱۹۸۸) – مرد دهم (۱۹۸۸) – پدر خوب (۱۹۸۷) – وجدان گناهكار (۱۹۸۵) – بی‌پرده (مرد چهارم) (۱۹۸۴) – سخاوت (۱۹۸۴) – بیگانگان و برادران (۱۹۸۴) – مرد متأهل(۱۹۸۳) – گوژپشت (۱۹۸۲) – پناهگاه (۱۹۸۱) – پیتروپل (۱۹۸۱) – تغییر فصول (۱۹۸۰) – مرد فیلی (۱۹۸۰) – جادو (۱۹۸۷)-آدری رز (۱۹۷۷) – پلی در دور دست (۱۹۷۷) – سرگذشت بچه دزدی لیدنبرگ (۱۹۷۶) – تمام موجودات كوچك و بزرگ (۱۹۷۴) – دختر از پتروكا (۱۹۷۴) – قضاوت (۱۹۷۴) – خانه عروسكی (۱۹۷۳) – هملت (۱۹۶۹) – جنگ شیشه‌ای (۱۹۶۹) شیر در زمستان (۱۹۶۸)
● به عنوان كارگردان :
آگوست (۱۹۹۵) - «ایلین توماس – سفر بازگشت».
● گفتگویی كوتاه با آنتونی هاپكینز
-خیلی‌ها می‌دانند كه شما برای آماده شدن برای فیلمی بسیار وسواسی هستید و تمام فیلم‌نامه‌ را حفظ می‌كنید. تا به حال با مشكلی در این مورد روبرو شدید؟
بله، مسلماً چنین مشكلاتی داشتم. در حال بازی در صفحه «خانه سفید» بودم و با بازیگران آمریكایی مثل «جیمی وودز» و خیلی‌های دیگر محاصره شده بودم كه یكدفعه حس كردم هیچ چیزی نمی‌فهمم. فقط حس می‌كردم چیزی را نمی‌دانم كه بقیه بازیگرها می‌دانند.به الیور گفتم كه مطمئن نیستم از عهده نقش بر بیایم. او از من خواست چند لحظه صبر كنم. همین كار را كردم. نیم ساعت بیرون رفتم و بعد «دیوید هاید» (David Hyde) به طرفم آمد و گفت «به نظر من، تو واقعاً سر صحنه عالی بودی، فقط می‌خواستم این را بدانی» حالا فكر می‌كنم كه «الیور» این صحنه‌سازی را كرده بود اما فرقی نمی‌كرد. این همان چیزی بود كه لازم داشتم بشنوم.
-پس یك بازیگر بزرگ هم ممكن است در كارش مطمئن نباشد؟
حتماً، بازیگرها افراد خیلی متزلزلی هستند و فكر نمی‌كنم مردم بدانند كه ما چقدر نیاز داریم كه ما را حمایت كنند.
-شما گفته بودید كه هانیبال را كاملاً درك می‌كردید و آن نقش مشكلی برایتان نداشت چرا؟
وقتی فیلمنامه اولیه را سال‌ها قبل خواندم فهمیدم كه این از آن دسته نقش‌هایی است كه می‌توانم به آن نزدیك شوم. فكر می‌كنم كه او تا حدی شبیه من است. او فردی تنها و منزوی است و من هم كمی منزوی هستم و بیشتر دوست دارم با خودم خلوت كنم. من هم مثل او روابط و دوستی‌های خیلی پیچیده ندارم. خیلی جالب است. مثل این است كه من اصلاً به او تعلق ندارم و طوری در موردش صحبت می‌كنم كه انگار او وجود دارد و یك شخصیت واقعی است و شاید این یك پیشامد روانی باشد.
- و در كتاب‌ هانیبال جراحی پلاستیك كرده است چرا در فیلم اینطور نیست؟
من هم مثل بقیه افراد این فیلم موافق بودم كه صورتش تغییری نكند. در این صورت به نظر می‌رسد كه او می‌گوید اگر می‌توانید مرا بگیرید.»‌او با كلاهش كه خیلی بزرگ است آنقدر مشهور و معمولی است كه هیچ كس به ذهنش نمی‌رسد او همان هانیبال لكتر جنایتكار است.
- چه شد كه بازی در قسمت سوم هاینبال را قبول كردید چون قبلاُ گفته بودید كه آن را نمی‌پذیرید؟
از اول هم نگفته بودم كه آن را بازی نمی‌كنم فقط گاهی به خودم می‌گفتم چرا در یكی دیگر بازی كنم. ولی این فیلم, فیلمنامه، بازیگران و كلاً‌ عواملی خوبی داشت و از اینكه این نقش را بازی كردم، راضی هستم.
-می‌دانید كه هانیبال یكی از منفورترین و در عین حال جذاب‌ترین شخصیت‌های سینمایی بوده است كه حتی از فیلم «دراكولا» و «كوسه» هم معروفتر است فكر می‌كنید چه چیز این شخصیت تا این اندازه برای مردم جالب است؟
دقیقاً نمی‌‌دانم ولی فكر می‌كنم مردم كاركترهای منفی را بیشتر می‌پسندند. آن را شخصیتهای باهوش را كه خطرناك هستند دوست دارند. به نظر من روانشناسان باید به این سؤال جواب بدهند. مطمئناً برای این مسئله یك دلیل منطقی وجود دارد.
-كار با اسپلبرگ را چطور دیدید؟
من او را دوست دارم او فیلم هایی می‌سازد كه دلش می‌خواهد دیده شوند نه مثل بعضی كارگردان‌هایی كه برای دوستانشان فیلم می‌سازند و هیچكس هم غیر از آن‌ها، آن را نمی‌پسندند، او شور و اشتیاق بزرگی برای مجموعه می‌آورد و خیلی سریع كار می‌كند و از وقت تلف كردن هم متنفر است.
-رانندگی در جاده‌های آمریكا چه جذابیتی برایتان دارد؟
من عاشق سفر هستم چون دلم می‌خواهد همیشه در حركت باشم و چیزی در درون من وجود دارد كه همیشه دلم می‌خواهد جای دیگری باشم. رانندگی طولانی كمك می‌كند تا مدتی هیالیوود و بازیگری را فراموش كنم. به همین دلیل این كار را تا این حد دوست دارم؟
-در فیلم‌هایی كه بر اساس كتابی ساخته می‌شوند مثل «قلبها در آتلانتیس» چقدر برایتان اهمیت دارد كه خود كتاب را بخوانید؟
لزومی ندارد كه كتاب حتماً خوانده شود اما من كتاب «قلبها در آتلانتیس» را خواندم چون دلم می‌خواست. این كتاب، یك رمان تقریباً هفتصد صفحه‌ای است و فیلم‌نامه‌ی آن تنها بخش كوچكی از این كتاب است.
نسترن میرجلالی
منابع :
www.movies.yahoo.com
www.filmmonthly.com
www.filmbuy.com
www.star pluse. com
منبع : ماهنامه ماندگار


همچنین مشاهده کنید