یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


کنعان؛ تصویر یک شکست یا روایت واپس‌گرایی؟


کنعان؛ تصویر یک شکست یا روایت واپس‌گرایی؟
پیش از هر سخنی باید بگویم که در این یادداشت سینمایی <کنعان> را کناری خواهم گذاشت و مطابق انتظاراتم با مضمون و اندیشه سروکار خواهم داشت. دیگر اینکه هر کس بر رای و نظر خویش است و چه بسا یک نگاه، <کنعان> را فیلمی کامل و بی‌نقص بداند و نگاهی دیگر آن را کمال نیافته بنگارد و زاویه نگاهی را هم که در اینجا طرح خواهد شد بی‌بنیاد و بی‌ربط تلقی کند.اعتقادم بر این است که مساله کنعان جزو دغدغه‌های سینما و بلکه فرهنگ و جامعه ایران است و اگر برای این نوشتار از من راوی و زاویه اول‌شخص استفاده کرده‌ام تنها به این دلیل است که می‌خواهم مثل کنعان روایت خودم را داشته باشم و تحلیلم به فراتر از من بسط نیابد و همه حرف‌ها در دایره بسته ذهن نگارنده تصور شود.
فیلم مانی حقیقی را هم در خدمت و هم در خیانت به یک مفهوم مدرن در ایران می‌دانم. کنعان در زمره محصولا‌ت طبقه روشنفکری است که هم‌ردیف با فیلم‌هایی چون سگ‌کشی، کاغذ بی‌خط، چهارشنبه‌سوری، سارا، دندان مار و... توانسته تفکر هنجارشکنانه مدرن و مفاهیم مربوط به زیست انسان را در دنیای پساسنت وارد عرصه عمومی ساخته و با مخاطب عام ارتباطی شایسته برقرار کند. سینما از معدود رسانه‌های تاثیرگذار در این برهوت فرهنگی است که آغوش گشوده‌تر و ذهن مهیاتر و فرصت فزون‌تری برای تماس با مخاطب دارد. از همین رو جای شکر است که کنعان به سینماها آمد نه بازار ادبیات.
این فیلم نه فلسفه می‌بافد، نه پیچیده حرف می‌زند و نه سنت را می‌کوبد اما در عین حال بار گرانی از دوش نویسندگان و روشنفکران سیاسی که در جست‌وجوی مخاطب‌ هستند برمی‌دارد و آن گزاره انتزاعی و شکل نیافته جامعه ما را در قصه‌ای واقع‌گرا با چیره‌دستی سینمایی به عینیت می‌آورد. خدمتی که از این فیلم و درونمایه ساده و واقعی آن سر زده و با کار روشنفکری و ادبیات جدید ایران همدوشی کرده، مرا وامی‌دارد مطابق آنچه فیلم خواسته است از پرگویی و فلسفه‌بافی و پیچیده‌نمایی بیهوده بپرهیزم. در کنعان از زندگی جمعی، خرد جمعی، سود و ضرر جمعی، تجربه جمعی، دلبستگی‌های جمعی، ایدئولوژی‌ها و آرمان‌های جمعی گذشته‌ایم و با تعریفی خالص از فردیت‌خواهی روبه‌رو هستیم. فیلمساز قائل به پررنگ کردن این دست مفاهیم در اثر نبوده و از هر قسم نمادپردازی و کدگذاری دوری جسته و روایتی عریان از واقعیت یک زندگی ارائه می‌دهد. ‌
حقیقی در کنعان جامه یک فیلمساز معترض و منتقد را بر تن ندارد و تنها با اعتقاد به داستانی که روایت می‌کند، دلمشغولی‌های ناگزیر نسل نوپدید جامعه ایران را به تصویر در می‌آورد. این نسل با خود یک طبقه جدید آورده که دانشگاه و رفاه و ثروت و خلا‌قیت و حقوق فردی را از سرچشمه‌ای به نام آزادی فردی یا فردیت‌خواهی گرفته است. اراده و قوه انتخاب شرط لا‌زم برای کسب فردیت است. اگر مینا ۱۰ سال پیش با بلندپروازی‌هایش مرتضی را که حدود ۱۵ سال از او بزرگ‌تر است انتخاب کرد، حالا‌ خود مرتضی کلید سعادت را در مسیری غیر از رویاهای مینا یافته و با اعتقاد به ایده‌های سرمایه‌سالارانه حق ۸ نفر را زیر پا می‌گذارد تا حقوق ۱۲۰ کارمند شرکت پایمال نشود. حال نوبت مینا است که دست به انتخابی تازه بزند. او تصمیم می‌گیرد از حقوق طبیعی‌اش بگذرد، بچه درون رحمش را سقط کند و غرورش را با پذیرش شرط آخر مرتضی زیر پا بگذارد تا آزادی خویش را بخرد، دیگر متعلق به دیگری نباشد، مورد عشق واقع نشود و در تملک علا‌قه مرتضی نماند.
او البته در راه آزادی‌اش استوار نمی‌ماند و با مشاهده شرایط موجود و تغییراتی که در روابط اطرافیانش می‌بیند، خود را می‌بازد و محافظه‌کارانه به شرایط سابق بازمی‌گردد.
او حالا‌ این اختیار را به مرتضی می‌دهد تا در پذیرش او به زندگی سابق تصمیم بگیرد. در پایان این مرتضی است که مخیر است. مینا در این فیلم زنی در جست‌وجوی فردیت از دست رفته و مقاوم در برابر موانع بلندپروازی‌های فردی است اما از سوی دیگر زنی متعلق به عصر تهی‌شدگی و هیچ آباد است و همین مساله فردیت او را به شکست می‌کشاند. او نمی‌داند چه می‌خواهد و تنها این را می‌داند که چه نمی‌خواهد. فردیت‌جویی در چنین مذهبی ناتمام و ابتر می‌ماند. مینا به طبقه‌ای تعلق دارد که درد کشیدن در آن ظاهرا بی‌معنی است اما در این بی‌دردی، دردهایی پنهان است که انسان را از درون می‌خورد. در قاموس انسان نیم‌مدرن بعد از دستیابی به هر آرزو و خواسته‌ای، خواهشی دیگر نهفته است. این سیل خواهش‌ها تا کجا می‌تواند ادامه پیدا کند؟ کدام خلا‌ها و شکاف‌ها روح آدمی را می‌خورند؟ در راه کسب فردیت و رسیدن به حقوق فردی هر نقطه چالش زا و متوقف‌کننده‌ای با خود پوچی دهشتناکی همراه می‌آورد که شاید رجعت به سنت و افتادن به ورطه نهیلیسم دو فرجام و چاره نهایی آن باشد. مقصودم از بازگشت به سنت، ارجاع به فصل نذر در فیلم و سنت‌گرایی به معنای پایبندی به سنت‌ها نیست بلکه توقف در روند مقاومت فردی، اختیار کردن محافظه‌کاری و دست شستن از کسب فردیت است که مصداقی از عقبگرد یا واپس‌گرایی می‌شود و بر شکست و نهیلیسم ارجحیت می‌یابد.
آنچه هم در ابتدا از آن به عنوان خیانت فیلم یاد کردم - جدا از بحث درباره وجوه سینمایی اثر - نمایش سیمایی مضمحل و هرهری مذهب از قهرمان فیلم است که او را به ضد قهرمان بدل می‌سازد. او سیمای فردیتی ناقص‌الخلقه است که شاید نازایی‌اش بهتر از زایش نیم بندش باشد. درواقع از منظری که تنها به سویه فردگرایی فیلم می‌پردازد، شکست خوردن مینا می‌توانست قابل تحمل‌تر از چرخش بی‌پایه و اساس‌اش باشد؛ همان‌گونه که مرتضی نیز در فصل آخر به مینا می‌گوید: این راهش نیست
سقوطی از این سنخ در معدود فیلم‌هایی که از از آنها نام برده شد نظیر ندارد. پیش از این پافشاری بر حق فردی (حتی به بهای مرگ)، گذشت از خود برای برقراری عدالت و استیفای حق و هجرت از اقلیم نابرابری‌ها و فردیت‌کشی‌ها، قامتی افراشته‌تر از قهرمان فردگرا به دست می‌داد اما مانی حقیقی و کنعان، حتی مدرن‌تر و لگام گسیخته‌تر از آن قهرمانان نشان می‌دهند و نوعی بی‌پرده‌گویی و خودانتقادی را در همان دایره اختیار کرده‌اند
جواد ماهزاده
منبع : روزنامه اعتماد ملی


همچنین مشاهده کنید