دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

در فضیلت تفاهم


در فضیلت تفاهم
بعضی از عناصر عضو دولت نهم، دولت دکتر احمدی نژاد را همه موجودیت اصولگرایی به شمار می آورند. بعضی دیگر از اصولگرایان دولت کنونی را یک جزء از مجموعه اصولگرایان می دانند و ای بسا معتقد باشند، دولت دکتر احمدی نژاد از نردبان اصولگرایی بالا رفته و سپس نردبان را از کنار دیوار اصولگرایی به سمت پایین پرتاب کرده است!
بعضی از اصولگرایان - بخصوص برخی از نمایندگان فعلی مجلس- معتقدند دولت پاس «در رأس امور بودن مجلس» را نمی دارد و بعضی دیگر از نیروهای اصولگرای دولت اعتقاد دارند نمایندگان مجلس پاس دولت که «بار اصلی کشور را به دوش دارد» نمی دارند. به همین ترتیب بعضی از نیروهای دولت اعتقاد دارند احزاب و گروههای اصولگرا نوعاً درصدد نادیده گرفتن خدمات دولت هستند. کما اینکه بعضی از نیروهای احزاب و گروههای اصولگرا اعتقاد دارند دولت در پی انکار احزاب و گروههاست و اساساً نسبت به هرگونه تشکل آلرژی دارد. همین دیروز که رئیس جمهور محترم در هنگام بازدید از نمایشگاه بین المللی مطبوعات و خبرگزاری ها دیدار از روزنامه ها و خبرگزاری ها را با این استدلال که این بار نوبت رسانه های تخصصی و شهرستانی هاست، وا نهاد، این زمزمه برخاست که دولت از کارهای حزبی گریزان است! و حال آنکه سال گذشته رئیس جمهور مطبوعات شهرستان را به دلیل ضیق وقت وانهاده بود.
بعضی از نیروهای اصولگرا معتقدند دولت از سرمایه هایی هزینه می کند که حاصل دهها سال تلاش دلسوزانه نظام، رهبری آن و مؤمنین است؛ از این رو باید با جدیت تمام، همه عملکردهای دولت را زیر نظر گرفت و آنجا که با معیارها ناهمخوان است مورد نقد «آشکار» وجدی قرار داد. از آن طرف بعضی از نیروهای دولت معتقدند دولت کنونی مهمترین سرمایه و حصار اصولگرایی است و از این رو همه نیروها باید پای کار این دولت بیایند تا این دولت با سرعت شرایط ناهموار کنونی را اصلاح کند.
از این دست گزاره های متفاوت میان اصولگرایان فراوان وجود دارد و هر کدام از آنها جداگانه درست یا نزدیک به درست است؛ ولی تردیدی وجود ندارد که این گزاره ها در متن خود موجب وحدت و همگرایی اجتماعی و سیاسی نمی شود.
در این خصوص گفتنی هایی وجود دارد که به بعضی از آنها به اختصار می پردازیم:
۱) دولت دکتر محمود احمدی نژاد در «میدان اصولگرایی» و در مقایسه با ارزشهای هم عرض «ارزشمندترین» سرمایه اصولگرایان به حساب می آید ولی اطلاق همه موجودیت اصولگرایی برای دولت درست نیست. ضمن آن که همه ارزش ها نیز در دولت خلاصه نمی شود. این که دولت را نه همه موجودیت بلکه ارزشمندترین سرمایه بدانیم چیزی از اهمیت دولت نمی کاهد.
۲) مجلس شورای اسلامی بدون تردید در رأس امور است و دولت نیز بدون تردید مستوجب بالاترین حمایت است چرا که بار اصلی کشور و نظام را بر دوش دارد. اما در این میان اگر این دو گزاره را جداگانه ببینیم دچار چالش می شویم از آن طرف اگر مجلس و دولت هر کدام به صلاحیت های خود بعنوان «اختیارات حداکثری» بنگرند و به عنوان پاسداری از حیطه و حدود خود در مقام اثبات خویش برآیند، مملکت با یک چالش فراگیر و لاینحل مواجه می شود. نمایندگان مجلس شورای اسلامی در یک نگاه انفرادی می توانند «در همه امور کشور» قانون وضع کنند، رئیس جمهور و کابینه را مورد سؤال و استیضاح قرار دهند و با نظارت در ریز و درشت کارکردهای دولت مواردی را بیابند و با آن دولت را زیر سؤال ببرند، از آن طرف اعضای دولت می توانند با استفاده از هویت قانونی خود بدون توجه به نظرات دیگر ارکان نظام وارد میدان شوند و هر نوع نقد و نصیحتی را «تخریب» بخوانند و آن را محملی برای نفی دولت تلقی کنند؛ در این فضا بسیاری از امور کشور با تأخیر یا تعطیلی مواجه می گردد. واقعیت این است که نمایندگان مجلس در هنگام قانون نویسی باید توجه جدی داشته باشند که عملاً وارد حوزه «اجرا» نشوند. مجلس در عمل باید در مواجهه با دولت به «حداکثر همکاری» بیاندیشد در این فضا اختیارات نمایندگان مجلس امکان بروز و ظهور دارد.
از آن طرف اگر دولت فضای همکاری را دچار مضایقه کند و مجلس را در آن طرف ماجرا به حساب آورد علاوه بر آنکه خود را از کمک مجلس بی بهره نموده با موانع قانونی و نظارتی نمایندگان نیز مواجه شده و مقصود دولت تأمین نمی گردد.
۳) دولت کنونی بدون تردید نه محصول تصادف و حادثه است و نه محصول هنرمندی و هنرنمایی یک یا چند نفر. این دولت محصول دو دهه تلاش پیگیرانه عدالت گرایان و معنویت خواهان- که امروز به اختصار اصولگرا نامیده می شوند- می باشد و بدون تعارف باید گفت برای پیدایی دولتی با این مختصات بیش از همه رهبر معظم انقلاب اسلامی تلاش کرده اند. بنابراین اگر عناصر اصلی دولت با این تحلیل که «این دولت حزبی نیست» و «به هیچکس به جز مردم بدهکار نیست» به همه نیروهایی که در این دو دهه برای حاکم کردن اندیشه عدالت خواهی تلاش کرده اند، پشت کند، در واقع خود را از عقبه ای عظیم محروم کرده و به مصداق «سرشاخه بنشسته بن می برید» حیات خود را در معرض خطر قرار داده است.
اما در عین حال این نکته را نیز باید در نظر داشت که هیچکدام از گروهها، طیف ها، احزاب و شخصیت های اصولگرا نیز به تنهایی به وجود آورنده دولت نیستند بلکه جبهه اصولگرایان حاصل جمع همه آنهاست. از این روی برخی دلخوری های متقابل- چه موجهه و چه غیرموجه- نباید این مجموعه را مخدوش کند و همگان باید دولت کنونی را که نزدیکترین مصداق به «نسخه اصل» است، پاس بدارند.
۴) بسیاری از مخالفان اصولگرا تلاش می کنند تا دولت کنونی دائماً «درگیر حاشیه ها» باشد. تردیدی نیست که عناصری از دولت نیز در این حاشیه سازی ها نقش دارند ولی برای مخالفان اصولگرایی می کوشند از این حاشیه سازی به عنوان اهرمی بازدارنده بهره گیری کنند. اصولگرایان اگر هم به حاشیه ای ایراد دارند نباید آنقدر وجه این حاشیه یا آن حاشیه را پررنگ کنند که اصل حرکت اصولی دولت به حاشیه رانده شود.
۵) اگر نیک بنگریم می بینیم برخی از افراد و جریان ها که در ابتدای عمر دولت کنونی وعده داده بودند که این دولت بیش از شش ماه دوام نمی آورد و پس از آن هر روز به طرح موضوعی علیه دولت رو می آورده و به ابهام آفرینی در تریبون ها و حتی مکان های مقدس رو می آوردند در تلاش دائمی اند تا مخالفان اصولگرایی را به نام مخالفان دولت در زیر یک خیمه گرد آورند و کمر اصولگرایی را با نفی عدالتخواهی و دولت عدالتخواه بشکنند از این رو بسیار ساده لوحی است اگر بعضی از اصولگرایان آنقدر بر مدار ضعف های دولت بچرخند که بازیگران از این پدیده برای مبارزه با اصولگرایی و در نهایت مبارزه با اصل نظام سوءاستفاده کنند.
۶) اصولگرایی در سالهای اخیر اگرچه با موضوعاتی هم مواجه بوده ولی در نهایت امروز بعنوان نزدیکترین راه به مسیر انقلاب ۱۳۵۷ شناخته شده است و لذا می توان گفت اصولگرایی عدالت خواهان، راه انقلاب اسلامی را در دهه چهارم هموار می کند. یادمان باشد این دهه که دو، سه ماه دیگر آغاز می شود دهه جهانی شدن اقتدار ایران اسلامی است.
سعدالله زارعی
منبع : روزنامه کیهان