جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

آیا حجاب با مقتضیات زمان سازگار است؟


آیا حجاب با مقتضیات زمان سازگار است؟
اگر ما ضرورت کنترل روابط مردان و زنان را بپذیریم مشکل فکری چندانی با امر حجاب نخواهیم داشت. هر چند مسئله عفت و رعایت حریم یک مسئله طرفینی میان زنان و مردان است و قطعاً کسانی که فساد را به زنان فقط و به مردان به تنهایی نسبت می‌دهند خطای بزرگی مرتکب می‌شوند. اگر زنان عشوه‌گری می‌کنند از آن جهت است که مردان طلب خود را بیشتر نمایان می‌کنند. و اگر مردان بیشتر تحریک شده و تظاهر به گناه می‌کنند و میل آنها تشدید می‌شود از آن جهت است که زنان بی‌پروا خود را در معرض قرار می‌دهند. کشش و طلب هم در هر دو امر خدادادی است و مناسب‌ترین راه ممکن برای حیات انسانی است. ولی مهم آن است که برای گرفتن بیشترین فایده از این شکل حیات مردان و زنان و از بین بردن یا کم کردن تبعات منفی آن باید قانون‌های محدود کننده (شریعت و عقل) را پذیرفت و طبعاً چون این زنان هستند که پیکره آنان از جاذبیت و لطافت بشری برخوردار است باید امر حجاب و پوشش در مورد آنان جدی‌تر لحاظ شود و مردان که می‌نگرند، دل می‌بندند و... می‌بایست هر چه در توان دارند در حفظ نظر و کمیت مراودات خود با زنان بکوشند و حجابی بر روح خود بکشند. در اثبات اینکه مردان همواره در طلب پیکر زنان‌اند و پیکر زنان برای مردان از جاذبه قوی‌تری برخوردار است همین بس که عمل تلافی جویانه عده‌ای از زنان فمینیست آمریکایی در بوجود آمدن نشریات Play boy، ناکام ماند. نشریاتی که عکس مستهجن از مردان برهنه را چاپ می‌کرد چرا که زنان فطرتاً علاقه‌ای به دیدن این تصاویر نداشتند ولی سالیان دراز است که نشریات Play girl در خصوص عکس‌های برهنه زنان در میان مردان آلوده و هوسباز رایج است.(۲)
با توجه به آنچه گذشت چون حجاب ۱. سطح روابط را کنترل می‌کند، ۲. زنان را از اینکه موضوع جنسی باشد خارج می‌کند یعنی زیبایی‌های زنانه آنها را می‌پوشاند تا به عنوان انسان دیده شوند و صاحب کمالات مختلف نه فقط زن و صاحب زیبایی‌های زنانه ۳. امکان حضور انسانی موفق و ایمن زنان را در جامعه فراهم می‌کند و به حضور آنان صیانت می‌بخشد امری کاملاً معقول است.
پس از ذکر مقدمه فوق لازم است که جهت رسیدن به پاسخی مناسب، ابتدا مقتضی زمانه را معنا کرده و میزان نقش آن را در تحول احکام یا سایر آموزه‌های دینی بدانیم.
قطعاً خاتمیت دین یک سکهٔ دو رو است که هم از یک سو وجود گزاره‌های ثابت دینی را به عنوان احکام ابدی بیان می‌دارد و از سوی دیگر انطباق دین با زندگی رو به تحول بشر را دربردارد.
آنچه مهم است این است که باید دانست که این تغییر و تحول چه دامنه‌ای دارد و کدام تغییرات در احکام دین اثر می‌گذارد. کلمه مقتضی که در سوال آمده همانطور که از معنای لغوی آن برمی‌آید می‌تواند به یکی از سه معنای زیر باشد:
۱. هر امر نو که پدیده زمان باشد یعنی بوجود آمدن یک امر در گذر زمان؛
۲. آنچه که مورد پسند مردم است و در گذر زمان قابل تغییر باشد؛
۳. تغییر احتیاجات واقعی انسان در طول زمان.
بدیهی است که هر از گاهی اموری چند به عنوان پدپده‌ها، توجه آدمیان را به خود جلب می‌کند. در هر قرنی ممکن است یک پدیده وجود داشته باشد اما معلوم است که این پدیده‌های در حال گذر نمی‌تواند همواره دین را به دنبال خود بکشاند. امروزه برهنگی، تضییع فرهنگ عفاف و غیرت، اوج اختلاط زن و مرد و هرزه‌ پیشه‌گی پدیده‌های قرن معاصر هستند ولی نمی‌توان پذیرفت که این امور می‌توانند در دین تغییر ایجاد کنند.
امور مورد پسند هم همواره دارای منشأهای عقلایی نیستند بلکه در موارد فراوانی این عرف‌ها یا خوشایند‌های عرفی زاییده میل‌های غریزی و هواهای نفسانی است. این مطلب در زمان حاضر بسیار مهم است که صنعت رسانه و ارتباطات می‌توانند ذائقه‌های مصنوعی و تحمیلی را با قدرت خارق‌العادهٔ خود بسازند که تکرار و تلقین آنهم از طریق به کارگیری همه حواس، بن مایه نهادینگی آن را تشکیل می‌دهند. بنابراین اگر امروزه جوانانی باشند که می‌پسندند به دنبال سیل تصاویر ماهواره‌ای جاری شوند و هر لحظه خود را به شکلی بیارایند که با ماهیت حجاب منافات داشته باشد به حکم تاثیر مقتضی زمانه در دین نباید تسلیم آنان شد.
فرو کاستن از دین بدلیل ناهماهنگی با چنین پسندهایی همان نهضت اصلاح دینی است که قرن‌ها پیش، پیکره کنونی آیین مسیح را تراشید. به عبارت دیگر به دنبال هواها و نفسانیات رفتن با التزام به دستورات و قوانین دینی تناسبی ندارد و این مطلب که شریعت از جمله رعایت حجاب را باید به کناری نهاد تا پسندها و هواهای نفسانی بشر بدون ممانعت راضی گردند از اساس باطل است.از قضا همین امر در غرب رخ داد و رواج فرهنگ برهنگی به بهانه آزادی و سایر مقوله‌های ظاهر فریب آن سامان را در نور دید که نتیجه آن افسارگسیختگی قوای شهوانی بشر، تضییع کرامت زنان و حتی اعلام بی‌نیازی مردان به زنان و زنان به مردان در روابط جنسی گردید. با نهایت تاسف ما شاهدیم که آنچنان آستانه لذت بشر بالا رفته که آدمیان به انواع انحرافات در این باره تن داده‌اند. در حالی که حفظ حجاب و کنترل روابط به وسیله آن و سایر شاخص‌ها آستانه لذت را در حداقل ممکن قرارداده و همواره مردان را طالب و خریدار زنانگی زنان باقی می‌نهد.
البته تغییر در احتیاجات واقعی بشر که معنای سوم مقتضی بوده از جهاتی جهت قابل ملاحظه است اگر قرار باشد تعاملی بین مقتضیات و دین صورت گیرد در همین بخش است که این امر هم نیاز به توضیح دارد:
اولاً باید روشن باشد که احتیاجات و نیازهای بشر همواره در حال تغییر نیستند. انسان آمیزه‌ای از روح و جسم است که حقیقت ثابت روح با نیازهای ثابت از تاراج تغییر در امان است.
ثانیاً اخلاق که جهت ساماندهی و نظم بخشی به غرایز بشر است مربوط به روح آدمی است یعنی صاحب ملکات اخلاقی روح است نه جسم.(۳)
حجاب نیز یک دستور فقهی است که ارتباط تنگاتنگی با سلامت اخلاقی فرد و جامعه دارد. پس اگر انسان و بخصوص زن نیاز به سلامت اخلاقی، امنیت و کرامت دارد تا مادامی که این نیازها هست ضرورت حجاب نیز هست، و مادامی که برهنگی زنان ابزار سود و لذت‌ برای صاحبان سرمایه می‌سازد، و زنان را تا حد یک آبژه جنسی تنزل می‌دهد و از کرامت آنها فرو می‌کاهد، به حجاب نیز نیاز هست.
ثالثاً ابزارها و وسایل رفع این نیازها در معرض تغییر قرار می‌گیرند.(۴) به عنوان مثال آدمی نیاز به غذا دارد ولی تنوع غذایی در اثر تفاوت‌های زمانی و مکانی ممکن و موجود است. همان طور که انسانها این نیاز خود را بوسیله شکار حیوانات و نظایر آن را در قدیم استفاده از مایکرویو و یا غذاهای بسته‌بندی شده در حال حاضر برطرف می‌کنند. زنان نیز نوع پوشش خود را در طول زمان تغییر می‌دهند و یا در اقالیم جغرافیایی مختلف انواع پوشش را برای خود برمی‌گزینند.
نکته مهم این است که تغییر در ابزارها که همان مقتضیات زمانه هستند اگر تحت تدبیر برخی اصول و قواعد انسانی نباشند دین هیچ انگیزه‌ای برای انطباق خود با آنها ندارد.
پوشش نیز می‌تواند تا به آنجا تنوع پذیرد که از اصول الهی و دینی حاکم بر آن تخطی نکند چنانکه نباید از اصل عدم تبرج در هیچ زمانی تخطی شود. مثلاً اگر یکی از احتیاجات ثابت بشر حفظ سلامتی است و یک ابزار آن ورزش است زنان در مسیر تأمین آن احتیاج و استفاده از این ابزار حق دارند و نیز مکلفند که در صورت نیاز از پوشش استفاده کنند، پوششی که اصول اساسی عفاف دینی در آن رعایت شده باشد یعنی، هویت زنانه پوشانندگی در آن حفظ شده و از تبرج بدور باشد.
بنابراین نتیجه می‌گیریم که ۱. در مقتضیات زمانه امری رخ نداده و مقتضی‌ای خاصی بوجود نیامده است که زنان بر آن اساس از پوشش بی‌نیاز باشند؟
۲. نیاز جنسی بشر تعطیل نگردیده. ۳. سطح امنیت زنان و تقوای مردان به حدی نرسیده که دیگر زیبایی‌های زنانه از موضوع تلذذ خارج شده باشد. ۴. سوء استفاده‌های مختلف تجاری و سیاسی از زنان به عنوان بردگان جنسی پایان نیافته است.
البته تغییراتی در ابزار و وسایل حیات بشر بوجود آمده لیکن نه تنها ضرورت حجاب را منتفی نساخته بلکه امروزه با بالارفتن سطح «خود آگاهی زنان» مبنی بر اینکه زن انسان دیده شود قبل از این که زن باشد قاعدتاً، بر ضرورت حجاب تاکید بیشتری وجود دارد. یکی از شواهد ما بر این ادعا این است که برخی زنان فیمینیست غیر ایرانی باور دارند که لباس اجتماعی زنان باید ساده و بدون هرگونه آرایش باشد گرچه فیمینیسم داخلی می‌کوشد که رهایی از حجاب را نماد رهایی زنان و آزادی آنها معرفی کند. در هر حال قرآن کریم رمز حجاب و رعایت بیشتر و بهتر آن را این می‌داند که زنان هر چه بیشتر پوشش خود را حفظ کنند بیشتر به پاکی و حیا شناخته خواهند شد و به فرموده قرآن زنی که به پاکی شهره گردد کمتر مورد اذیت و تعرض قرار خواهد گرفت. چرا که مردان وسواس به دنبال کالای مفت و در دسترسند.

پی نوشت:
۱. یین این موضوع در پاسخی از نگارنده به سوال از فلسفه کنترل و تحدید روابط زن و مرد در اسلام صورت پذیرفته است. ر.ک: کانون اندیشه جوان، حلقه نقد نظامها (آرشیو)
۲. : فمینیسم در آمریکا، به نقل از کتاب نابودی عفاف ارمغان فمینیسم از خانم وفدی شلیت، ص ۳۶.
۳. ری، مرتضی، اسلام و مقتضیات زمان، ج ۱، صفحات ۱۸۳ ـ ۱۹۷، انتشارات صدرا برای بیان معنای مقتضی استفاده شد.
۴. مه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرمایند تغییراتی که در جوامع انسانی رخ می‌دهد در صورت ]و شکل و ظاهر[ ۱۵۹۲حیات بشر است و به هیچ وجه تمام وجوه زندگی بشر را در بر نمی‌گیرد. یعنی جوامع بشری در تمام جهات و از همه حیث در طول زمان و تحول نسل‌ها با یکدیگر اختلافات جوهری آنچنانه پیدا نمی‌کنند که امور قابل توجه مشترک بین آنها وجود نداشته باشد. جهت اطلاع بیشتر ر.ک: تفسیر المیزان، ج ۴، ص ۱۲۰.