یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

خیمه عفاف


خیمه عفاف
● حرمت و حریم بزرگترها حفظ جایگاه
علاقه به «محبوبیّت» در وجود همه هست. هر کس دوست دارد مورد توجّه و عنایت قرار گیرد و به جایگاه او در مجموعه‏هایی که به سر می‏برد، احترام شود، چه در خانه، یا مدرسه، یا اداره و جامعه و ...
بخصوص کسانی که نسبت به دیگران خوبی کرده و زحمت کشیده‏اند، انتظار دارند زحماتشان مورد توجّه و تقدیر قرار گیرد و اگر کسانی بر سر سفره آنان نشسته‏اند و نمک خورده‏اند، نمکدان نشکنند و بی‏مهری و بی‏اعتنایی به صاحب حق و صاحب نعمت نکنند.
پدران و مادران و بزرگان فامیل و سالخوردگان یک خانه و خانواده، از همین‏رو توقّع دارند که کوچکترها، فرزندان و نوه‏ها قدر آنان را بشناسند و در حقشان کوتاهی نکنند.
حرمت نهادن به «سالمندان»، نشانه قدرشناسی است.
وقتی پدر و مادر، یا یکی از افراد فامیل به سنّ کهولت و پیری می‏رسند، هم مراقبت بیشتری لازم دارند، هم متوقّع‏اند که در آن سنین از احترام بیشتری برخوردار باشند و «جایگاه» آنان در خانواده محفوظ بماند.
به همان اندازه که یک کودک، وقتی احساس کند در یک خانواده مورد بی‏مهری است و جای خوبی ندارد و به او اعتنایی نمی‏شود، گرفتار «عقده حقارت» می‏شود، سالمندانی هم که احساس کنند اهل خانه، وجود آنان را برای خود مایه «زحمت» می‏دانند و او را «اضافی» می‏شمارند، دچار افسردگی و اندوه و زندگانی تلخ و مأیوسانه می‏سازد.
پیران گاهی حساسیتهای بیش از حدّ و زودرنجی‏های سریع دارند. در این سنّ و سال، باید بیشتر به آنان «محبت» نشان داد، تا احساس زیادی بودن یا سربار بودن نکنند.
● حیات عاطفی
ارج نهادن به والدین و بزرگترها، نشانه «حیات عاطفی» و «رشد عقلی» و
وقتی پدر و مادر، یا یکی از افراد فامیل به سنّ کهولت و پیری می‏رسند، هم مراقبت بیشتری لازم دارند، هم متوقّع‏اند که در آن سنین از احترام بیشتری برخوردار باشند و «جایگاه» آنان در خانواده محفوظ بماند.
وظیفه‏شناسی در قبال یک عمر، زحمت و جانفشانی و رنج کشیدنهای بی‏توقع و بدون چشمداشت آنان است.
بی‏مهری و بی‏اعتنایی، آنان را «دل شکسته» می‏سازد و آدمی را «عاق والدین» می‏سازد. «عقوق» و دل‏آزرده کردن پدر و مادر، آثار منفی و جبران‏ناپذیر برای فرزندان و موجب سلب توفیق و نیک‏فرجامی آنان می‏شود. از سوی دیگر نیز شکستن پر و بال عواطف و احساس شادابی سالمندان و اندوهگین و رنجیده ساختن آنان است و این از انصاف و اخلاق انسانی دور است.
امام علی(ع) فرمود:
«مَنْ اَحْزَنَ والِدَیْهِ فَقَدْ عَقَّهُما»؛۱
هر کس پدر و مادر خویش را اندوهگین و آزرده سازد، نسبت به آنان «عاق» شده است.
حتی نگاه به آنان، باید همراه با مهر و عاطفه باشد. نگاههای مهرآمیز، همه را از جمله بزرگسالان را خوشحال می‏کند و از زندگی در کنار این گونه فرزندان احساس لذت و خوشبختی می‏کنند. امام صادق(ع) در مورد نوع رفتار با والدین می‏فرماید:
«لا تَمْلاَء عَینکَ مِنَ النّظَر اِلَیها الاّ بِرَحمةٍ و رِقَّةٍ وَ لا ترفَعْ صَوْتک فَوْقَ اَصواتِها وَ لاْ یَدَکَ فوقَ اَیدْیهما وَ لا تَتَقَّدمْ قُدامَهُما»؛۲
به پدر و مادرتان نگاه پرمهر داشته باشید و صدایتان را بر سرشان بلند نکنید و بر سرشان داد نزنید، دست روی آنان بلند نکنید و در راه رفتن از آنان جلو نیفتید.
اینها تعلیمات مکتب است که خیمه عفاف را بر سر پا و چراغ خانواده را روشن نگه می‏دارد.
رسول خدا(ص) نیز فرموده است:
«النّظرُ اِلَی الوالدینِ برأفةٍ و رَحمةٍ عبادةٌ»؛۳
«عقوق» و دل‏آزرده کردن پدر و مادر، آثار منفی و جبران‏ناپذیر برای فرزندان و موجب سلب توفیق و نیک‏فرجامی آنان می‏شود.
نگاه فرزند به چهره پدر و مادر از روی محبت و شفقت نسبت به آنان، «عبادت» است.
آری، عبادت! نگاه هم گاهی عبادت خدا می‏شود، تا با چه انگیزه و برای چه هدفی باشد و چه دلهایی را شاد سازد و آثار خوبی در پی داشته باشد.
شیوه زندگی غربی، ترک پدر و مادر سالخورده و رها کردن سالمندان ناتوان و سپردن آنان به مراکز ویژه نگهداری سالمندان است، تا چیزی مانع و مزاحم رفاه و لذّت و آزادی آنان نشود، هر چند در این راه، عواطف بشری و ارزشهای انسانی قربانی شود.
اما آیین محمّدی، به نگهداری، احترام، محبت، مراقبت، خدمت، پرستاری، برّ و احسان نسبت به والدین و سالمندان دستور می‏دهد.
جایگاه سالمندان را در خانواده‏ها از یاد نبریم و قدر این چراغهای خانه را بدانیم.
● حقّ بزرگترها
تنها کودکان و جوانان نیستند که نسبت به «والدین» خویش، وظیفه دارند، بلکه خود آنان که پدر و مادر شده‏اند و سنّی هم از آنان گذشته است، نسبت به پدر و مادر خودشان وظیفه‏مندند، چه در حال حیاتشان، چه پس از فوتشان.
چنان نیست که اگر زن و مردی خودشان صاحب فرزند شدند و به مقام مادری و پدری رسیدند، دیگر تکلیفی نسبت به والدین خود ندارند.
سرکشی کردن به پدر و مادر، جویا شدن از حالشان، رفع نیازهایشان، همکاری در کارها، همدردی در مشکلات، کمک به معیشت و درمان و پرستاری، همه و همه از وظایفی است که تا واپسین لحظات
حیاتشان بر دوش انسان است. و این هرگز نمی‏تواند ادای حقّ بزرگ آنان باشد که عمری به پای فرزندانشان چون شمع سوخته‏اند و این نهالها را برومند و رشید ساخته‏اند.
سزا نیست که در برابر عمری سوختن و ساختن، بی‏مهری و جفا ببینند و سخن درشت بشنوند. احادیث متعددی در ذیل آیه‏ای که می‏فرماید به پدر و مادر خود اُف نگویید (وَ لا تقل لهما اُفٍّ) آمده است که اگر خداوند چیزی کمتر و ناچیزتر از «اُف» هم می‏دانست، از آن نهی می‏کرد و این کمترین مرتبه عقوق است و از جمله رفتار مربوط به عاق شدن، آن است که کسی به پدر و مادر خویش بنگرد و نگاهش را تند و تیز بنماید.۴
این کجا و پرخاشگری و تندی و بدزبانی و هتّاکی کجا؟
سعدی می‏گوید:
«روزی به غرور جوانی بانگ بر مادر زدم، دل‏آزرده به کنجی نشست و گریان همی گفت: مگر خُردی فراموش کردی که درشتی می‏کنی؟
چه خوش گفت زالی به فرزند خویش
چو دیدش پلنگ‏افکن و پیل‏تن
گر از عهد خردیت یاد آمدی
که بیچاره بودی در آغوش من
نکردی در این روز بر من جفا
که تو شیرمردی و من پیرزن»۵
پس نباید فراموش کنیم که چه بودیم و چه هستیم.
اگر جوان و رشید و توانمندیم، روزی هم پدر و مادرمان همچون ما بوده‏اند که امروز پیر و ضعیف و ناتوان شده‏اند. همین ضعف و پیری در انتظار ما نیز هست. اگر طالب آنیم که در دوران کهولت و عجز و از کارافتادگی، فرزندانمان عصای دستمان و بازوی پرتوانمان باشند، باید خود ما نسبت به والدین خویش چنین باشیم. با این عمل، شیوه انسانی و اسلامی رفتار با پدر و مادر را به آنان بیاموزیم. کسی که حق بزرگترها را نشناسد و مراعات نکند، چگونه انتظار دارد که دیگران حق‏شناس او باشند و حرمتشان را پاس بدارند؟
سعدی چه خوب سروده است:
سالها بر تو بگذرد که گذار
نکنی سوی تربت پدرت
تو به جای پدر چه کردی خیر
تا همان چشم داری از پسرت؟۶
حق‏شناسی و حق‏گزاری
آنچه انسان را در مقامِ این «شناخت حق» و «ادای وظیفه» می‏نشاند، توجه به خدمات و زحمات اولیاء است. امام زین‏العابدین(ع) در «رسالة الحقوق»، آنجا که حق پدر و مادر و وظیفه فرزندان را نسبت به آنان بیان می‏کند، از جمله بر همین آگاهی‏بخشی و معرفت‏آموزی تأکید می‏فرماید. نسبت به مادر می‏فرماید:
«و اما حق مادرت آن است که بدانی او تو را در جایی حمل کرده که هیچ کس، دیگری را آنجا و آن گونه حمل نمی‏کند، از میوه جانش تو را غذا داده که کسی چنین نمی‏کند. تو را با گوش و چشم و دست و پا و پوست و موی خود و با همه اعضا و اندامش نگهداری و محافظت کرده است و آنچه در این راه، رنج و ناملایمات دیده، همه را با روی خوش و آغوش باز پذیرفته و غم و سنگینی آن را بر دوش کشیده است. راضی شده که خود، گرسنه بماند و تو سیر شوی، خود عریان بماند و تو را بپوشاند، خودش تشنه باشد و تو سیراب باشی، خود در آفتاب بماند و تو سایه‏نشین باشی، با زحمت و رنجی که می‏کشد، تو را به نعمت و برخورداری برساند، در راه تو سرما و گرمای دنیا را به جان بخرد. حق او بر تو آن است که اینها را بدانی و بر این همه رنج، سپاسگزارش باشی، که البته جز با توفیق و یاری خدا، نخواهی توانست حقش را ادا کنی.»۷
تو تا یک مختصر جانی بگیری
کند جان مختصر، بیچاره مادر
به مکتب چون روی تا بازگردی
بود چشمش به در، بیچاره مادر
نبیند هیچ کس زحمت به دنیا
ز مادر بیشتر، بیچاره مادر
تمام حاصلش از زحمت این است
که دارد یک پسر، بیچاره مادر
نیکی به پدر و مادر، آثار و نتایج ارزنده‏ای در دنیا و آخرت دارد. در حدیثی از پیامبر اکرم صلی‏اللّه‏ علیه و آله آمده است که فرمود:
آیین محمّدی، به نگهداری، احترام، محبت، مراقبت، خدمت، پرستاری، برّ و احسان نسبت به والدین و سالمندان دستور می‏دهد.
پیامبر اکرم فرمود: هر کس دوست دارد و خرسند می‏گردد که عمرش طولانی و رزق و روزی‏اش فراوان گردد، پس به پدر و مادر خویش نیکی کند، چرا که نیکی و پیوند به آن دو، از طاعت الهی است.
«مَنْ سَرَّهُ اَن یُمَدَّ لَهُ فی عُمرِهِ و یُبْسَطَ لَهُ فی رِزْقِهِ، فَلْیَصِل اَبَوَیْهِ فاِنَّ صِلَتَهُما مِنْ طاعَةِ اللّه‏»؛۸
هر کس دوست دارد و خرسند می‏گردد که عمرش طولانی و رزق و روزی‏اش فراوان گردد، پس به پدر و مادر خویش نیکی کند، چرا که نیکی و پیوند به آن دو، از طاعت الهی است.
● زمینه کسب بهشت
وقتی بهشت، زیر پای مادران است، وقتی نگاه محبت‏آمیز به والدین، عبادت خداست، وقتی احسان به آنان، عمر و روزی را زیاد می‏کند، پس چرا از این زمینه‏های «کسب بهشت» غافل شویم؟
سعید بن‏مسیّب (یکی از یاران پیامبر اکرم(ص)) نقل می‏کند: همراه رسول خدا(ص) بودیم. بر فراز کوهی رفتیم. از آنجا درّه‏ای در چشم‏انداز ما قرار داشت. آنجا نگاهم به جوانی افتاد که به چراندن گوسفندان و به شبانی مشغول بود. از جوانی‏اش خوشم آمد. به پیامبر(ص) گفتم: یا رسول‏اللّه‏(ص)، چه جوانی! کاش جوانیِ این فرد، در راه خدا صرف می‏شد. رسول خدا(ص) فرمود: چه می‏دانی؟ شاید در راه خدا صرف می‏کند و تو نمی‏دانی؟ پیامبر(ص) آن جوان را صدا کرد و از وی پرسید:
ای جوان! آیا کسی را داری که به او رسیدگی کنی و خرجش را بدهی و تحت تکفّل تو باشد؟
گفت: آری. حضرت پرسید: او کیست؟ گفت: مادرم.
رسول خدا(ص) فرمود: خوب است. برو مواظب او باش، که بهشت زیر پای مادر است.۹
عبادت دانستنِ این خدمت، منّت نگذاشتن، آن را وظیفه دانستن، سبب می‏شود که چنین عملی انسان را به خدا و بهشت برساند. تا می‏توان راه بهشت در پیش گرفت و با جلب رضای والدین، رضایت خدا را خرید، چرا روی‏آوردن به بی‏مهری نسبت به آنان و رنجاندنشان، که عذاب خدا و سلب توفیق را در پی دارد و دلها را می‏میراند، یأس می‏آفریند و حرمت بزرگان و حریم سالمندان شکسته می‏شود و خیمه عفاف، تیره و بی‏فروغ می‏شود.
جـواد محدّثـی
۱ ـ بحارالانوار، ج۷۱، ص۷۲.
۲ ـ همان، ص۷۹.
۳ ـ همان، ص۷۳.
۴ ـ همان، ص۶۴.
۵ ـ گلستان سعدی، باب ششم (در ضعف و پیری).
۶ ـ همان.
۷ ـ مکارم الاخلاق، طبرسی، ص۴۲۱.
۸ ـ بحارالانوار، ج۷۱، ص۸۵.
۹ ـ میزان الحکمه، ج۱۰، ص۷۱۲.
منبع : طوبی


همچنین مشاهده کنید