سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا
برگه هایی از یک بازی بزرگ
همگی آن خطابه جنجالی بوش را پس از نمایشنامه ۱۱ سپتامبر به یاد می آوریم: "هر کسی با ما نیست بر علیه ماست"؛ دیپلماسی تهاجمی بوش با ابزار نظامی ایالات متحده ادغام شد و دو جبهه چپ و راست ایران به اشغال ایالات متحده درآمد. جبهه هایی که سالها مورد حمایت مستقیم و غیرمستقیم ایلات متحده و متحدین منطقه ای اش بود.
جبهه افغانستان با حمایت تقریبا مطلقه بازیگران عمده منطقه ای و بین المللی علیه کسانی گشوده شد که به گفته برژینسکی اهمیت سقوط شوروی مهمتر از رشد و تکثیر این سندرم سلفی بود.
بنیادگرایی طالبان با هسته القاعده، طی سالهای ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۰ که اوج قدرت آنها در افغانستان بود همواره تهدیدی امنیتی برای جمهوری اسلامی ایران بود.
آلترناتیوهای پس از سقوط طالبان در افغانستان که به طور طبیعی عمدتا از متحدین تهران بودند قدرت را به دست گرفتند. با این حال طالبان که دارای پشتوانه ای تئوریک شناخته شده و مورد حمایت بخش هایی از قبایل مرزی پاکستان- افغانستان است هنوز به حیات سیاسی و نظامی خویش ادامه می دهد و آمریکا با حمایت ناتو تاکنون نتوانسته است این سندرم خودساخته را نابود کند چه اینکه زمزمه هایی از به رسمیت شناخته شدن طالبان، مذاکره و مشارکت در حکومت افغانستان به گوش می رسد هر چند سلفی های طالبان آن را رد می کنند.
با این حال حیات و نابودی طالبان تا حدود زیادی به اوضاع سیاسی نابسامان پاکستان بستگی دارد جبهه ای که ثبات آن به نقش بازیگران به حاشیه رانده شده مسلم لیگ شاخه نواز شریف دارد. آیا ایران می تواند متحدین قابل اتکایی در صحنه بازی پاکستان بیابد؟ پرسشی که پاسخ به آن اندکی دشوار به نظر می رسد.
نتیجه جمع و تفریق محورها هر چه که باشد یک فرضیه برای جمهوری اسلامی ایران روشن است؛ هر اندازه ایالات متحده و متحدینش در افغانستان به جمع بندی نرسیده باشند در کوتاه مدت منافع تهران بیشتر تضمین خواهد شد مگر اینکه صحنه پاکستان از وضعیت بی ثبات فعلی رها و به یک ثبات نسبی برسد.
آیا ایران و آمریکا می توانند در تثبیت صحنه بازی افغانستان با یکدیگر به تفاهم و همکاری برسند؟ پاسخ این پرسش تا حل پرونده هسته ای ایران و گذار از وضعیت ژلاتینی که منطقه فعلا با آن درگیر است چندان نمی تواند مثبت باشد چه اینکه جدا از همه این گمانه زنی ها، تهران، چندان نسبت به این همکاری ها، سابقه ذهنی مثبتی ندارد!
اما یک پرسش جدی که می توان طرح کرد این است که: آیا باید منتظر بود تا اوراق بازی در جبهه شرقی رو شود تا تصمیمات بعدی گرفته شود؟
بی تردید هر بازیگر حرفه ای می داند که نباید منتظر رو شدن برگه های برنده بود حتی اگر برگه های باارزش کمتری در اختیار داشته باشید.
جبهه چپ یعنی عراق که رژیم دیکتاتور حاکم بر آن، سالهای سال مورد حمایت ایالات متحده و متحدین دشداشه پوش بود، پس از تهاجم به کویت و پس از یک دهه بازی موش و گربه بازی های ضد سلاح های ممنوعه در سال ۲۰۰۳ به اشغال آمریکا درآمد که این بار چندان حمایت جهانی را در پشت سر خود نمی دید.
ایرانی ها می دانستند صدام سالها به عنوان یک تهدید بالقوه و بالذات برای آنها به شمار می رود و بی تردید نابودی رژیم بعث عراق، یکی از آرزوهای بزرگ آنها بود. با این حال، اینکه پس از پایان دوره اشغال و گذار از خونریزی های طایفه ای و فتنه های مذهبی از یک سو و حل پارادوکس مقاومت مشروع ضد اشغالگری فرآیند تثبیت سیاسی، چه معادله ای بر این کشور حاکم خواهد شد بسته به بازی مدبرانه تهران و حمایت همزمان دو جریان مقاومت و تثبیت دارد.
با این حال تهران باید توجه داشته باشد که هر چقدر که عراق به پایان اشغال یعنی ۲۰۱۱ نزدیک می شود به همان میزان می بایست نیروهای طرفدار فرآیند تثبیت سیاسی تقویت گشته و جریان مقاومت مشروع در آن ادغام گردد. احترام به نقش مرجعیت دینی در عراق و به رسمیت شناختن استقلال آن نکته ای است که دیپلماسی ایرانی باید به آن توجه کند. احترام به استقلال مرجعیت دینی، پذیرفتن این مثل است که: آب مسیر خود را خواهد یافت.
عراق دروازه شرقی خاورمیانه جدید است. خاورمیانه ای که تصویر شرقی آن در طی چند سال آتی تکمیل خواهد شد و بی تردید وضوح آن به حل تدریجی پرونده های فی مابین ایران و آمریکا و رو شدن سایر برگه ها طی این دو سال بستگی دارد.
کمی دورتر، لبنان، که در ابتدا صرفا برگه ای محدود از بازی به نظر می رسد با این حال با کمی دقت متوجه خواهیم شد که این برگه، کلید گشوده شدن بازی است.
انتخابات ۱۷ خردادماه در لبنان و آرایش قوای ۸ مارس- ۱۴ مارس در واقع بیانگر آغاز نسبی آرایش نیروهای سیاسی و حتی امنیتی منطقه پس از طی دوره گذار است.
اینکه نتیجه این انتخابات چه خواهد شد می بایست اندکی صبر کرد اما نویسنده معتقد است اگر بخواهیم نتیجه را پیش بینی کنیم می بایست به سراغ یکی از رهبران طایفه دروزی لبنان و جهت گیری قبل از انتخابات او کرد. این قطب نما، کسی نیست جز ولید بیگ (ولید جنبلاط) رهبر حزب تقدمی اشتراکی لبنان.
جهت گیری های ولید بیگ در این روزها، از قبیل عذرخواهی از مارونی ها، انتقادهای پیدا و پنهان به ۱۴ مارسی ها و نزدیکی به مواضع حزب الله در مواردی نظیر حمایت از حماس و ... همگی بیانگر این واقعیت است که به احتمال زیاد، معارضه انتخابات را از موالات خواهد برد. شاید این پیروزی مطلق نباشد اما نباید از یاد ببریم لبنان دروازه غربی خاورمیانه جدید است و فتح این دروازه پس از ماندگاری حماس در غزه، برای ایران و متحدین منطقه ای اش، می تواند به حل پرونده های متعدد با ایالات متحده و متحدین اش، تکمیل تصویر نهایی عراق و همچنین آرایش مجدد گفت و گوهای حماس- فتح منجر شود.
با این حال، این بازی بسیار پیچیده تر از آن است که بتوان با خوش بینی و یا بدبینی آن را پیش بینی نمود. فراموش نکنیم که یک اشتباه تاکتیکی برای طرفین می تواند منجر به تحمیل تغییرات استراتژیک شود.
حمیدرضا مهاجر
منبع : پایگاه اطلاعرسانی فرهنگ توسعه
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
سید ابراهیم رئیسی سیدابراهیم رئیسی رئیس جمهور رئیسی سقوط بالگرد رئیسی ایران شهادت بالگرد تبریز حسین امیرعبداللهیان دولت سیزدهم شهادت رئیسی
تهران کنکور آیت الله رئیسی هواشناسی شهرداری تهران شورای شهر تهران هلال احمر قوه قضاییه پلیس سیل بارش باران آموزش و پرورش
قیمت خودرو قیمت دلار قیمت طلا بورس یارانه خودرو دلار بازار خودرو سایپا حقوق بازنشستگان ایران خودرو بازنشستگان
شهادت رئیس جمهور پیام تسلیت سینمای ایران تلویزیون لیلا حاتمی سریال آیت الله سید ابراهیم رئیسی سینما شعر رسانه ملی نمایشگاه کتاب زری خوشکام
کنکور ۱۴۰۳ دانش بنیان تلسکوپ فضایی هابل باتری
رژیم صهیونیستی جنگ غزه ترکیه اسرائیل امیرعبداللهیان غزه روسیه آمریکا فلسطین چین حماس اوکراین
فوتبال پرسپولیس استقلال لیگ برتر باشگاه پرسپولیس لیورپول لیگ برتر انگلیس لیگ برتر ایران فدراسیون فوتبال بازی رئال مادرید منچسترسیتی
هوش مصنوعی مایکروسافت تبلیغات گوگل سامسونگ اپل ناسا موبایل نمایشگاه ایران هلث آیفون
سزارین زایمان رژیم غذایی آلزایمر طول عمر افسردگی فشار خون کاهش وزن مغز انسان سلامت روان