جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

نیشابور توقفگاه فرهنگی ثامن الحجج(ع)


نیشابور توقفگاه فرهنگی ثامن الحجج(ع)
«هجرت»، جایگاه مهمی در اندیشه و تاریخ سیاسی اسلام دارد. مهمترین رویداد پس از مبعث پیامبر(ص) هجرت تاریخ ساز و انسان پرور آن حضرت از مکه به مدینه و تأسیس حکومت نبوی و آغاز رشد و فراگیر شدن اسلام در جامعه جهانی بود.
این رویداد تنها منحصر به شخص پیامبر نبوده و بسیاری از معصومین برای دستیابی به اهداف دراز مدت خود به این مهم اقدام نموده اند که می توان به هجرت تاریخی امام حسین(ع) که باعث تحولی عظیم در جریان اسلام محمدی و تفکیک سیر حرکت آن از اسلام اموی شد اشاره نمود.یکی از سرنوشت سازترین هجرتهای تاریخ اسلام، هجرت امام رضا(ع) به ایران و استقرار آن حضرت در خراسان بوده است که به اذعان بسیاری از تحلیلگران تاریخ، این هجرت مایه خیر و برکت بسیاری برای جامعه شیعه شد. جامعه شیعه تا آن روز یک جامعه پراکنده و در انزوا بود که به برکت هجرت امام رضا(ع) به ایران و قرار گرفتن در کانون قدرت وقت، به یک جریان مهم سیاسی و فرهنگی تبدیل شد و توانست در دراز مدت به یک مذهب فراگیر تبدیل شود.
هجرت امام رضا(ع) گرچه به اجبار مأمون عباسی و بر اساس اهداف از پیش تعیین شده صورت گرفت اما با تدبیر امام هشتم(ع) به فرصتی سرنوشت ساز برای گسترش فرهنگ شیعی مبدل شد.
مسیر حرکت امام(ع) نیز از جمله مسایلی است که در این سفر تاریخی باید به صورت عمیق مورد بررسی قرار گیرد زیرا در این مورد نیز اختلافهای بسیاری وجود دارد.
بنا به فرمان مأمون، مسیر امام از مدینه تا خراسان، به گونه ای تعیین گردید که مردم شهرهای شیعه نشین از دیدار امام محروم شوند، زیرا اگر شیعیان موفق می شدند از نزدیک امام خود را زیارت کنند و با ایشان دیدار نمایند و از سخنان آن حضرت بهره مند شوند، بیش از پیش به وی ارادت می یافتند و این خود خطر بزرگی برای حکومت مأمون به شمار می آمد. بنابراین، شهرهای کوفه و قم از مسیر سفر امام حذف گردید. ...
اما در این که امام از کدام مسیر به خراسان و شهر مرو رسیده است، میان تاریخ نویسان اختلاف است. مسیرهایی که برای این سفر نقل شده از این قرار است:
۱) مدینه، بصره، اهواز، فارس (شیراز)، اصفهان، ری، سمنان، دامغان، نیشابور، توس، سرخس، مرو.
۲) مدینه، بصره، اهواز، اصفهان، کوه آهوان، سمنان، نیشابور، توس، سرخس، مرو.
۳) مدینه، بصره، اهواز، اصفهان، یزد، طبس، نیشابور، توس، سرخس، مرو.
۴) مدینه، بصره، اهواز، فارس (شیراز)، کرمان، طبس، نیشابور، توس، سرخس، مرو.
اما حضور ایشان در نیشابور، شهری که از دیرباز مهد تمدن و فرهنگ ایرانی بوده، مورد اتفاق است.
● نیشابور، سرزمین فرهنگ ساز
«کهن شهر و کهندژ شرق، شهری آراسته به مساجد، خانقاه ها، مدارس، دیرها، بازارها و سراچه های ارباب حرف گوناگون که هر کدام در راسته ای و تیمچه ای آهنگ زندگی می نواختند، شهری که از آن دهها وزیر برخاسته و هزاران عالم و دانشمند به عالم علم تقدیم کرده و خاکش چون کهربا، عقول اهل علم و عرفان، فلاسفه، فقها و جهانگردان زیادی را مجذوب خویش ساخته ...»
نوشاپور، نیوشاپور، نیوشاه پوهر، دندی شاپور، نیسافور، نسافور، نشاور، نشابور، نشایا، نیسایا، نیسه فور، نیکه فور، ابرشهر، اپر شهر، بر شهر، ابه شهر، شادکاخ، شادیاخ و سمن جورو در زبان عربی، سمنگور نامیده می شده، امروز در گستره جغرافیایی به نام «نیشابور» خودنمایی می کند.
«نام نیشابور به گونه گون صوری در تاریخ آمده است. به شهادت نامه پهلوی شهرستانهای ایرانشهر (شترستان های ایران) در اسناد جغرافیایی ایران کهن شاهپور اول زاده اردشیر در خراسان پادشاهی تورانی بنام (پهلیزک، پالزهاک، پالچیهاک) را شکست داد و کشت و در همان آوردگاه نیوه شاهپور (کار نیکِ شاهپور) را بنیان نهاد که قله فرمانروایی ولایت ابرشهر یا سرزمین اپرنها که طایفه ای کوه نشین و چادرزی از سلاله داهه بودند، گردید.
فراچنگ آمدن سکه هایی که از روزگار ساسانیان در کاوشها و پژوهشهای علمی در خاک نیشابور به دست آمده، نمایانگر آنست که این شهر در آن دوران ارج و اعتبار ویژه ای داشته است. گفته اند شکل دیرین واژه نیشابور (نیوشاه پوهر) به مفهوم کار نیک یا جای نیک شاهپور بوده است. به پاسِ بستگی به شاهپور دوم ساسانی که آن را در قرن چهارم میلادی دوباره بنا کرد از آن پس به نام او خوانده شد. گرچه بنای اصلی آن را به شاهپور اول پسر اردشیر بابکان نسبت داده اند و نیشابور را شاهپور بنا کرد و در آغاز «بنا شاهپور» بود پس «با» و «الف» بیفکندند و الف به «یا» بدل کردند و نیشابور شد.
فرزند هرمزد پادشاه استخر (شاپور دوم) که از ملوک بلند همت و با تدبیر و آگاه دل بود و سایه همای دولتش بر تارک شرق و غرب گسترده بود، شهر نیشابور را در کران مرز کهن دژ (قهندز) بنا نمود و به اطراف شهر خندقی حفر کرد و این شهر را با قهندز به هم پیوند کرد.
نیشابورِ زمان او را چهار دروازه به گونه ای بود که خورشید از هر چهار به بامدادان درون می شد و در شامگاه بیرون می رفت. هنگام حفر خندق گنجی پیدا شد که هشتاد خروار زر بود بر عامه تفقد کردند. از این جاست که می توان پذیرفت شهری در این دیار پیش از هرمزد هم وجود داشته است. چه گنج بازمانده تمدن و فرهنگ کهن تری است. و باز آمده است که شاهپور به آن سامان گذشت نیزاری وسیع دید، در خاطرش گذشت که این دیار شایان ساختن شهری بزرگ است، فرمان داد آن نیزار را تراشیدند و بر جای آن شهری بنیاد کردند.
اختر شماران شاپور را گفتند: در سلطنت بشکوه او زوالی پدید خواهد شد. در هنگام تولد مصیبت و بلا از مردم و مملکت گریخت، بزرگان و نجبا به جستجوی او بر آمدند. چون به خطه نیشابور رسیدند از بنیانگذارِ شهر پرسیدند و مردم از شاهپور نشان دادند. پس نام این شهر را «شاپور خواست» نامیدند. و پس از شاهپور دندی شاپور خوانده شد. (فریدون گرایلی (۱۳۲۱-۱۳۷۹ه.ش)، نیشابور؛ شهر فیروزه)
در تاریخ این شهر، آن را مادر شهرهای خراسان و آبادترین و پر نعمت ترین شهر این دیار نامیده اند و بسیاری از بزرگان شعر و ادب پارسی و اندیشمندان ایرانی و اسلامی در این دیار زیسته اند که هر یک تأثیر فراوانی در رشد و تعالی فرهنگ این مرز و بوم داشته اند.
تأثیر این شهر به عنوان پایتخت فرهنگی ایران در دوره ای طولانی بر فرهنگ ایرانی و حتی اسلامی بر کسی پوشیده نیست. دکتر شفیعی کدکنی در ترجمه کتاب تاریخ نیشابور از ابوعبدا... حاکم نیشابوری در این باره آورده است که نام نیشابور حتی در کلام خلفای راشدین و تجلیل از آن موجود است.
● امام رضا(ع) در نیشابور
همان گونه که عنوان شد، در سفر تاریخی امام هشتم(ع) به خراسان، حضور ایشان در نیشابور مورد اتفاق است. اما آنچه مهم است اینکه تنها حضور ایشان در این شهر و یا عبور از آن، این همه توجه را بر نمی انگیزد، بلکه آنچه اهمیت دارد توجه خاص آن حضرت به فرهنگ پروری مردم این دیار و بیان حدیث معروف سلسلة الذهب در میان جمعیت انبوه و مشتاق آن سرزمین است.
سید جعفر شهیدی در صفحه ۹۴ کتاب زندگی سیاسی امام هشتم(ع)، این ماجرا را این گونه نقل می کند: هنگام ورود به نیشابور دو حافظ قرآن به نامهای «ابوزرعه رازی » و «محمد بن اسلم طوسی » همراه با تعداد بی شماری از دانشجویان سر راهش را گرفتند تا چشمشان به جمال رویش روشنی گیرد. مردم بسیاری به استقبال آمده بودند، برخی فریاد می زدند، برخی دیگر از خوشحالی جامه خود را بر تن می دریدند، عده ای روی زمین در می غلتیدند، عده ای هم سم استر امام را در آغوش می کشیدند و بالاخره جمعی نیز گردنها را به سوی سایبان محملش کشیده، هر کس به نحوی احساسات خود را ابراز می کرد. روز به نیمه رسید و از چشمان مردم همچنان سیل اشک سرازیر بود. بالاخره چند تن از راهنمایان فریاد برآوردند که: «ای مردم، همه سکوت اختیار کرده گوش فرا دهید. پیغمبر اسلام(ص) را با ازدحام بر گرد فرزندش آزار مدهید...»
در آن هنگام امام(ع) حدیثی را با ذکر سلسله سند طلائیش که مشهور است، برای مردم چنین بازگو کرد: خدا می فرماید: «کلمه توحید یعنی لااله الاا... دژ من است، هر کس وارد این دژ شود، از عذاب ایمن است ». امام این را بگفت و مرکبش از جا حرکت کرد، آنگاه دوباره سر از سایبان مرکب بیرون آورده افزود: «اما با رعایت شروط آن که من خود از جمله شروط آن هستم ».
در آن روز تعدادی بالغ بر بیست هزار نفر قلم و دوات به دست داشتند که حدیث امام را می نوشتند. آری، و بدینگونه مورخان رویداد معروف نیشابور را یادداشت کرده اند.
صاحب تاریخ نیشابور، درباره ورود امام رضا(ع) به نیشابور می نویسد: در سال ۲۰۰هجری، شهر نیشابور با قدوم مبارک امام علی بن موسی الرضا(ع)، قرین مباهات و افتخار شد. مردم نیشابور مقدم مقدس آن حضرت را گرامی داشتند و شادیها کردند و به اتفاق قطب الانام شیخ ابویعقوب اسحاق بن راهویه مروزی که شیخ شهر و مقدم ارباب ولایت بود، برای استقبال آن حضرت، از شهر نیشابور بیرون شدند و تا قریه «مؤیدیه» که از قریه های نیشابور است، به پیشواز وی رفتند. شیخ با وجود سن بالا، مهار ناقه آن حضرت را به دوش گرفت و تا شهر نیشابور پیاده راه پیمود و شیخ محمد بن اسلم طوسی نیز در التزام رکاب مبارک بود و چون به نیشابور وارد شدند، در محله «قز» کوچه «بلاس آباد» نزول فرموده و مقام اختیار کردند.
در السنه و افواه مشهور است که آن حضرت در نیشابور بر منبر آمد و این حدیث را از خواجه کاینات روایت فرمود: «التعظیم لامرا... و الشفقه علی خلق ا...» و نیز نقل است که حضرت رضا(ع) حدیث سلسلة الذهب را هنگام حرکت و عزیمت به سوی طوس در بازار نیشابور روایت فرمود.
علی بن عیسی اربلی در «کشف الغمه فی معرفة الائمه»، نیز می نویسد: «در یکی از کتابها که اینک نام آن را به خاطر ندارم نوشته بود، عمادالدین محمد بن هوازن در محرم سال ۵۹۶ از حاکم ابوعبدا... نیشابوری در تاریخ نیشابور روایت کرده که علی بن موسی الرضا(ع) با کجاوه ای وارد نیشابور شد که ساز و برگ آن از طلا و نقره بود.
در این هنگام ابوزرعه و محمد بن اسلم طوسی که از جمله حافظان بزرگ حدیث و رجال علم بودند، در وسط بازار، جلوی مرکب آن حضرت را گرفته و گفتند: تو را به حق پدران و دودمان بزرگوارت، چهره مبارکت را باز کن و از پدرانت برای ما حدیثی نقل فرما. در این هنگام، مرکب آن حضرت متوقف شد و سایبان به کنار رفت و دیدگان مسلمانان از جمال مبارک و طلعت روشن او منور شد.
مردم همگان از جای خود برخاسته و به احترام آن حضرت ایستادند. گروهی از مردم گریه می کردند و جماعتی فریاد هلهله و شادی برآورده و گروهی نیز جامه های خود را پاره نمودند. عده ای خود را به خاک افکنده و بعضی افسار استرش را می بوسیدند و تعدادی سرهای خود را بلند کرده و به جایگاه ایشان می نگریستند. این ازدحام و غوغا تا هنگام ظهر به طول انجامید و اشک از دیدگان مردم جاری بود. وقتی فریادها خاموش شد و سکوت همه جا را فرا گرفت، علما و اهل فضل فریاد برآوردند که ای گروه مردم، بشنوید و گوش فرا دهید و فرزند رسول خدا(ص) را اذیت نکنید.
سپس حضرت رضا(ع) حدیثی را املا فرمود و حدود بیست و چهار هزار قلم به دست، این حدیث را نوشتند که از جمله آنها ابوزرعه رازی و محمد بن اسلم بودند.»
آنچه در این روایت تاریخی نباید از آن غفلت کرد حضور پر شور مردم نیشابور و استقبال آنان از امام رضا(ع) و نیز نحوه استقبال که به روایت تاریخ، حاکی از عشق و دلدادگی مردم آن دیار به زاده رسول ا...(ص) است.
نکته دیگر حضور بیست هزار نفر دانشمند و راوی حدیث در بین مستقبلین است که نشان از تجمع اهالی فرهنگ و اندیشه در نیشابور آن ایام است و شاید به همین دلیل است که عالم آل محمد(ع) با درایتی مثال زدنی و با نگاهی مردم شناسانه آنجا را برای بیان حدیث معروف و مشهور سلسلةالذهب که در بردارنده اصل توحید و امامت (که از اصول عقاید شیعه است) و بیان کننده رابطه مهم این دو اصل مهم است را برگزید. حضرت رضا(ع) با بیان این حدیث توجه همگان را به مسأله توحید جلب نمودند، زیرا توحید و مسایل پیرامون آن پایه هر فضیلتی است و طرح مسأله امامت پس از توحید بیانگر این مطلب است که ولایت و توحید همبستگی عمیقی با هم دارند.
مروت
منبع : روزنامه قدس