پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

نقد سنت گرایان بر مدرنیسم


نقد سنت گرایان بر مدرنیسم
دکتر محمد لگنهاوزن، تحصیلات فلسفی خود را در امریکا گذرانده است اما اکنون در موسسه امام خمینی به تدریس و تحقیق می پردازد. بخشی از مقاله ایشان با عنوان «چرا سنت گرا نیستم؟» که در شماره ۱۵ ماهنامه خردنامه همشهری منتشر شده است در ادامه می آید.
می توان بسیاری از اشکالات محوری در نقد سنت گرایان بر مدرنیسم، نظیر علم گرایی، فردگرایی افراطی و نبود معنویت را در آثار سایر منتقدان مدرنیسم، نیز مشاهده کرد. این نکات بسیار مهم هستند و این که گنون، کوماراسوامی و دیگر سنت گرایان در اوج جاذبه مدرنیسم به بیان نکات منفی و نقاط ضعف آن پرداختند، بسیار ستودنی است.
پرسش این است که وجه متمایزکننده نقد سنت گرایان بر مدرنیته چیست؟ این نقد چیز بی سابقه ای نیست، از این رو نمی توان ویژگی متمایز آن را نوین بودنش به لحاظ تاریخی دانست. برخی از منتقدان مدرنیته بر مشکلات اجتماعی زندگی مدرن متمرکز شده اند اما برخی دیگر بیشتر به ابعاد نظری توجه کرده اند اما معمولاً منتقدان این دو بعد را در یکدیگر ادغام کرده و بر آن شده اند که مشکلات اجتماعی مدرنیته پیامد غفلت از برخی حقایق مهم است. از نظر کاتولیک ها، علت مصائب غجهانف مدرن، غفلت از تعالیم مسیحیت است. از دید رمانتیک ها، حقیقت مغفول، حقیقتی است که تنها از طریق دل یا نوعی احساس یا تجربه قابل درک است. از نظر هایدگر مشکلات جامعه مدرن، پیامد غفلت روزافزون و بلندی از مساله «هستی» است؛ غفلتی که تا عهد باستان گسترده است. از نگاه بلاوتسکی، آلکات، گنون و کوماراسوامی مشکلات مدرنیته ناشی از غفلت از حکمت جاودان است که در تعالیم باطنی ادیان بزرگ به چشم می خورد؛ البته باید اذعان کرد که گنون و کوماراسوامی از آنچه در آثار تئوسوفی ها به طور ضمنی آمده، فراتر رفته اند.
در همه این دیدگاه ها یک ادعای علی غیرموجه و مشترک وجود دارد و آن اینکه غفلت از برخی حقیقت ها است که باعث به وجود آمدن مشکلاتی درهم تنیده با مدرنیته شده است. تا آنجا که من می دانم هیچ یک از معتقدان به دیدگاه ها و گروه های پیش گفته این ادعا را اثبات نکرده اند. همه آنها این امر را روشن و بدیهی دانسته اند که چون جوامع مدرن، «حقیقت» غمورد نظر آنهاف را نادیده گرفته و دچار مشکلات اجتماعی مختلفی شده اند، این غفلت باعث به وجود آمدن مشکلات اجتماعی شده است. این بیان از دکتر سیدحسین نصر را در نظر بگیرید؛ «اما مخالفت سنت با مدرنیسم، تا آنجا که به اصول و مبادی مربوط می شود، مطلق و کامل است و از مشاهده واقعیت ها یا پدیده ها یا تشخیص علائم بیماری حاصل نشده است. سنت از آن رو با مدرنیسم مخالفت می کند که مقدمات و مبادی ای را که مدرنیسم بر آنها مبتنی است نادرست و غلط می داند.»
این امر، ساده انگاری بی پایه و غیر موجهی است. غنحوهف ارتباط اندیشه مدرن با ویژگی های جوامع سنتی بسیار پیچیده است و در آن تحولات اجتماعی بر اندیشه و نیز اندیشه بر تحولات اجتماعی تاثیرگذار است. برای فهم درست مشکلات و مسائل مدرنیته، آنچه مورد نیاز است مشاهده بیشتر واقعیت ها و پدیده ها است و نه متافیزیک. یکی دیگر از ویژگی های سوال برانگیز در نقد سنت گرایان بر مدرنیته- که ناشی از این اندیشه است که صور مختلف اجتماعی، محصول باورهای غالب است- آن است که سنت گرایان به تحسین و تجلیل از ساختارهای اجتماعی ماقبل مدرن گرایش دارند؛ چرا که آنها را ثمره باورهای سنتی درست می دانند. گنون می نویسد؛ «آنچه ما آن را تمدن بهنجار می خوانیم، تمدنی است که بر پایه اصول و مبادی، به معنای واقعی کلمه، مبتنی شده باشد و همه چیزها در پیروی از این اصول مقرر و آراسته شده باشند به گونه ای که همه چیزها به عنوان کاربرد و گسترش یک آموزه، که در گوهر خود کاملاً عقلی یا فوق طبیعی است، دانسته شود و منظور ما از تمدن «سنتی» همین معناست.»
سنت گرایان به منافع به دست آمده از مدرنیزاسیون، گسترش وسیع باسوادی و دسترسی آسان به تعلیم و تربیت، بهداشت و سلامت عمومی و رفتار انسانی تر نسبت به زندانیان و دیوانگان بی اعتنا هستند. همچنان که نباید به منافع به دست آمده از مدرنیزاسیون بی توجه بود، به همان سان نباید از نقایص و مضرات آن چشم پوشید. این امر حتی در صورتی که اساس قضاوت ما معیارهای خود مدرنیته نباشد بلکه بر طبق ارزش های سنتی باشد، نیز درست است. تلاش برای ارائه ارزیابی کلی ای که براساس آن مدرنیته را مطلقاً بهتر یا بدتر از سنت بدانیم، کاملاً بی معنی است، بلکه باید گفت مدرنیته در برخی از ابعاد بهتر و در برخی دیگر بدتر از سنت است.سنت گرایان بیشترین توجه خود را بر ابعاد مضر مدرنیته معطوف کرده اند. اما آنها درباره مضامین اصلی آثار نویسندگان مدرن تحلیل اندکی ارائه کرده اند؛ مضامینی چون تاکید بر باطن انسان ها، اهتمام به زندگی معمولی، تاکید بر منابع اخلاقی نهفته در خود (وجدان)، آرمان اصالت، آرمان های سیاسی لیبرال، طبیعت گرایی و خودمختاری. برای آنکه، به دور از هرگونه موضع گیری ارتجاعی، نقد مفیدی از مدرنیته صورت گیرد، لازم است که پایه ریزی و گسترش اینگونه مضامین در نوشته های مدرن و نیز چگونگی بازتاب تدریجی آن در فرهنگ و به طور کلی در جامعه مدرن مورد بررسی قرار گیرد. تنها پرداختن به نبرد مضرات مدرنیته با سنت مقدس، هیچ گونه کمکی به فهم مدرنیته یا جوامع سنتی یا چگونگی تاثیر و تاثر آنها نمی کند.
منبع : روزنامه شرق