چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

جایگاه زندگی در برابر کاراته


پس از پایان جنگ و اشغال ژاپن توسط متفقین، یک مسابقه رقص به میزبانی ژاپن در هتل سانوی توکیو که اقامتگاهی موقت برای افسران آمریکائی بود، اجرا شد. صدا دلنواز موزیک، صداهای بلند خنده و کف زدن‌ها و هلهله‌های پیاپی، فضای با نشاطی را به وجود آورده بود. ناگهان حسی از تنش و کشمکش به فضای سالن هجوم آورد. کمی پس از پایان مسابقه، دو مرد در وسط سالن شروع به جر و بحث کردند. مرد ژاپنی که قدی بلند و اندامی لاغر داشت، خشمگین و برافروخته بود، اما رقیبش، یک کره‌ای چهارشانه، تقریباً بی‌هیچ نگرانی می‌خندید.
در گرماگرم بحث، مرد ژاپنی کمربندش را به آرامی از کمر به عقب لغزاند و برق چاقویش را نمایان ساخت و همان‌طور که به سمت حریف پیش می‌رفت چندین‌بار با انجام حرکات نمایشی با چاقو خودنمائی کرد.
مرد ژاپنی نزدیک شد، ناگهان به قصد حمله به سمت مرد کره‌ای خیز برداشت. در یک آن، مرد کره‌ای، حمله را با سمت چپش دفع کرد و در یک ضدحمله، با مشت صورت حریفش را در هم کوبید. صدای مشمئز کننده و ناخوشایند خرد شدن استخوان‌های مرد ژاپنی پس از برخورد با کف خیابان ـ چون قاچ شدن هندوانه‌ای رسیده ـ به گوش رسید. مرد ژاپنی به‌محض افتادن بر زمین، مُرد. او تنها با یک ضربه کشته شده بود.
● روشن‌بینی و فراست در لحظه مناسب
شاید این حادثه نقطه شروعی بود در تحول زندگی هیونگ ای Hyung yee ۲۴ ساله که بعدها نام ژاپنی ماسوتاسو (ماس) اویاما را بر خود نهاد.
او دریافت که مشت‌های چکش مانندش برای گوشت و استخوان‌های انسان بسیار قدرتمند می‌باشد، بدین‌سان به جنگیدن با گاوهای نر و حیوانات بزرگ روی آورد. او بدون بند و زنجیر به آنها ضربه می‌زد با آنان را با زدن یک مشت بر سرشان گیج می‌نمود. شاخ گاو را بدون هیچ وسیله‌ای با یک دست می‌شکست و با چرخاندن گردن‌هایشان زخمی‌شان می‌کرد و در نهایت می‌کشت. هم‌چنین درخت‌ها و سنگ‌ها، بطری‌ها، موزائیک‌ها، آجرها، تخته‌ها و هر چیز دیگری که در دست‌های قدرتمندش جای می‌گرفت را خرد می‌کرد. او رکورد شکستن حدود ۳۰ کاشی را تنها با یک ضربه مشت رو به پائین، برای خویش حفظ کرد. وی هم‌چنین یک تخته بسیار محکم را در طول یک نمایش در هم کوبید. ضربه مشت او تخته را شکست و مردی که تخته را نگاه داشته بود آسیب دید و روانه بیمارستان شد.
در سال ۱۹۶۰ اویاما برای سازماندهی مسابقات قهرمانی کاراته آمریکای شمالی در بوستان مرکزی مدیسون Madison، به نیویورک رفت، آن هنگام بود که نیویورک تایمز او را تحت عنوان قدرتمندترین انسان جهان معرفی کرد. اما به عقیده اویاما، قدرتمندترین مرد در کاراته، ضعیف‌ترین نیز هست. چراکه او در می‌یابد، قادر است انسانی را با یک ضربه به کشتن دهد، پس باید یاد بگیرد خویشتن را کنترل کرده و بر خود مسلط باشد.
● همسر گانگستر، زندگی اویاما را تغییر داد
همسر گانگستر که بالای سر همسر مرده‌اش گریه می‌کرد و به‌سوی من فریاد می‌کشید، چون کابوسی هرشب به سراغم می‌آمد، آن زمان بود که دریافتم باید زندگیم را به کل تغییر دهم. اویاما به خویش قول می‌دهد دست از جنگ و جدال‌هایش بردارد. نوشیدن و سیگار کشیدن را ترک کند. او قبول دارد که گاه‌گاهی با گانگسترها در تماس بوده و می‌گوید: ”گاهی فرصت‌هائی فراهم می‌شد که ممکن بود به آنها ملحق شوم. اما من به‌جای این‌که رهبر گانگسترها شوم، مسیر متفاوتی را در زندگی انتخاب کردم و استاد کاراته شدم.“
این استاد قدرتمند در سال ۱۹۲۳ در کیم جی Kimje کره، واقع در چند مایلی ساحل دریای زرد متولد شد. جائی‌که قرن‌ها دزدان دریائی چینی به کشتیرانی، غارت و چپاولگری در شهرهای بی‌دفاع بندری آن می‌پرداختند. ماسوتاتسو در خانواده‌ای که ۶ پسر و یک دختر داشت به دنیا آمد، او چهارمین پسرِ سان هیونگ Sun Hyung بود. در استان چولاپوک دو، ماس اویاما از بیشتر پسرهای هم‌سن و سالش خوش اقبال‌تر بود. وی در یک مزرعه بزرگ زندگی می‌کرد و پدرش، زمین‌داری خوشبخت و مشهور بود.
● رشد، همگام با هنرهای رزمی
اویاما مجبور بود، مسیر خانه تا مدرسه‌اش ـ دبستان یونگی با حدود ۴۰۰ دانش‌آموز را که در پائین جاده‌ای خاکی و باریک و بالای یک تپه قرار داشت پیاده طی کند. ماس کوچک مدرسه را دوست نداشت چراکه اهل درس نبود. در واقع او اغلب از مدرسه فرار می‌کرد و به شنا و ماهیگیری می‌پرداخت یا با دوستانش به پیاد‌ه‌روی می‌رفت. در مدرسه، فوتبال بازی می‌کرد و در مسابقات میدانی و صحرائی شرکت فعال داشت. اما همه شوق و اشتیاق پسرانه‌اش را برای chabee ـ ترکیبی کره‌ای از جوجیتسو و کمپو، ذخیره می‌کرد. درس‌ها chabee در مدرسه آموزش داده می‌شد و این کلاسی بود که اویاما به مدت ۹ سال، هرگز متوقفش نکرد و تا به آخر آن را ادامه داد.
در این دوران، کارگری از کره‌ شمالی برای کار نزد پدر ماس اویاما آمد. این کارگر جدید در هنرهای رزمی شرقی خبره بود. او با دیدن اصرار و پافشاری ماس کوچک، سرانجام پس از روزها موافقت نمود تا chabee و بوکسینگ معبد شائولین را به او آموزش دهد. در گذر سال‌ها، از ۹ تا ۱۳ سالگی، اویاما روزانه تحت نظارت این راهنمای چیره‌دست کره‌ای، تمرین می‌کرد و وقتی مجبور شد به خاطر حضور در دبیرستان مقدماتی، با عمه‌اش در سئول زندگی کند، درس‌هایش را رها نمود.
اما اویاما همیشه با جنگیدن در برابر دیگر جوانان خشن در خیابان دردسر می‌آفرید. او معمولاً پدرش را که آدمی صبور بود را عصبانی می‌کرد و حتی پلی شهر را هم با کارهایش به خشم می‌آورد. بدین جهت اویاما سال بعد، برای حضور در دانشگاه ارتشی پسران در حوزه اداری یاماناشی Yamanashi به ژاپن فرستاده شد. تخصصش آموزش مکانیکی در موتورهای هواپیما بود.
سال ۱۹۳۷ بود و ژاپن درگیرِ جنگ با چین و اویاما به یک اردوگاه ارتشی منتقل شد. این مرد جوان کره‌ای به سرعت با زبان ژاپنی آشنا شد و نام جدیدی برای خود برگزید. زمانی‌که در یاماناشی بود، مطالعه کاراته شوتوکان Shotokan را آغاز نمود و به مدت ۲ سال در این هنر رزمی هیجان‌انگیز آموزش دید، هنری که در نزدیکی‌های پایانِ قرن، از اوکیناوا به ژاپن معرفی شده بود. با این وجود، اویاما از دانشی که کسب کرده بود احساس رضایت نمی‌کرد و همواره در این اندیشه بود تا برای مطالعات بیشتر به توکیو برود.
این جوان مشتاق کاراته، در دانشگاه تاکوشوکو Takushoku ثبت‌نام کرد. از آن‌جائی که این دانشگاه امروزه به‌عنوان یکی از سنگرهای هنرهای رزمی ـ خاصه جودو ـ نگریسته می‌شود، لذا در رشته کاراته چیز قابل ملاحظه‌ای برای اویاما نداشت. این مسئله چندان اهمیتی نداشت چراکه اویاما پیش‌تر برای تحصیل در شوتوکان در شعبه می‌ جیرو Meijiro توکیو پذیرفته شده بود، جائی‌که گیچین فوناکوشی Gichin Funakoshi، پدر کاراته ژاپنی، به همراه پسرش به تدریس مشغول بودند. اویاما به مدت ۲ سال و هر روز ۲ ساعت، کاراته را زیر نظر سن سی فوناکوشی مطالعه و تمرین کرد و به‌تدریج خویشتن را با رموز سخت مبارزه پرورش داد.
● بوتوکوکای (Butokuai) ـ هنر رزمی را در سطح ملی شکوفا کرد
در ۱۸ سالگی که ژاپن سرگرم جنگ با آمریکا و بریتانیا بود، اویاما به خدمت ارتش امپراتوری فراخوانده شد. او در توکیو ماندگار شد و برای پیوستن به بوتوکوکای وقت را تلف نکرد. بوتوکوکای، سازمانی تحت حمایت دولت بود که تمامی هنرهای اصلی رزمی را در بر می‌گرفت. بدین ترتیب اویاما توانست آموزش کاراته‌اش را از سر بگیرد. در حقیقت او عضوی از کیهو کای Kigokai شد ـ بخشی از بوتوکوکای که متخصصِ آموزش عملیات جاسوسی و چریکی ـ از تاکتیک‌های تروریسمی برای زمان جنگ بود. قرارگاه اصلی و مرکزی کیهو کای در کیوتو Kyoto بود، البته اویاما با شعبه روپونگی Roppongi در توکیو ارتباط داشت.
کیهو کای تمامی هنرهای رزمی را با تأکید داشتن بر تکنیک بالا و روحیه قوی، به هم پیوند می‌داد. باند ۱۵ نفری هنرجویانِ کیهو کای، به شدت مخالف نخست‌وزیر، هیدکی توجو Hideki Tojo بودند و برای ترور او نقشه می‌کشیدند؛ اما اویاما از این موضوع آگاهی نداشت. نخست‌وزیر نقشه آنها را کشف، و در نتیجه کیهو کای را سرکوب نمود. ۱۵ تن از رهبران شورشی اقدام به هاراگیری Haragiri (خودکشی به شیوه سامورائی‌ها) نمودند، اما بقیه اعضا از جمله اویاما دستگیر و به زندان افتادند و دست آخر، این سازمان منحل گشت. اویاما دو هفته بعد آزاد شد. گرچه این تجربه سخت، تا ندازه‌ای او را دگرگون ساخته بود.
● چو هیونگ جو So Nei Chu) Cho Hyung Ju)
در این شرایط بود که اویاما با چوهیونگ جو، متخصص کره‌ای گوجو کای goju-kai ملاقات کرد. آنها پس از چندی دوستان خوبی برای یکدیگر شدند و به مدت دو سال پس از آن، اویاما تحت نظر او به مطالعه و تمرین پرداخت. در این میان اویاما به سِمَت سرجوخه کارکنان هواپیما نائل گشت و فرمان حرکت به‌سوی اقیانوس آرام جنوبی را دریافت نمود، اما جنگ همان روز قبل از این‌که مجبور به رفتن شوند، پایان یافت.
● راه‌های جدید ـ اهداف نوین
در سال ۱۹۴۵ اویاما ازدواج کرد و در همین سال بود که دان چهار را از سن سی گیچین فوناکوشی دریافت نمود.
در روزهای آشفته‌ٔ پس از جنگ، اویاما بار دیگر با چوهیونگ جو دیدار نمود و دوباره هنرجوی وی شد، البته این‌بار در یک دوجود در شعبهٔ کوانجی Koenji توکیو.
اما بعد از یک سال آموزش فشرده، استادش او را به کنار کشید و گفت: ”من همه آن چیزی را که می‌دانستم به تو آموختم، اکنون تو قوی‌تر از من هستی. به راستی تو در برابر بسیاری از افراد، قوی‌ترین هستی. اما اگر به این شیوه از زندگی‌ات یعنی، نوشیدن، جنگ و جدال، و هم‌نشینی و گذرانِ مداوم با گانگسترها، ادامه دهی، تنها چیزی که نصیبت می‌شود جنگ‌های بیشتر و کشته‌های بیشتر خواهد بود. در این صورت بی‌شک سرانجامی جز زندان نخواهی داشت. از تو می‌خواهم به معبدی بروی و در مورد راه و هدف زندگی‌ات بیاندیشی ـ می‌خواهی آن را به بطالت بگذرانی یا در جهت مثبت هدایتش کنی“
● سوپرمن اویاما
در کنار تمام این مسائل، اویاما با پذیرش نقش یک سوپرمن شرقی ”مدافع حق“، خود را به دردسری جدی انداخته بود.
در جریان اشغال متفقین، سربازان و ملوانان آمریکائی به دنبال زنان در خیابان‌ها پرسه می‌زدند، هر چند بسیاری از زنان اعتراضی نداشتند اما عده‌ای از این وضع ناراضی بودند.
اگر زونی مورد آزار و مزاحمت قرار می‌گرفت و اویاما نیز در محل حضور داشت، همواره چون یک محافظ شیردل به یاری او می‌شتافت. بسیاری از سربازان آمریکائی بعداً متوجه شدند که در افتادن با این مرد شرقی، کار بسیار دشواری است. معمولاً هنگام درگیری، در جائی که او فقط با دو مشت پولادین خود، حریفانش را در هم می‌کوبید، این فقط MPs یا پلیس ژاپنی بود که می‌توانست جلوی این ارتش یک نفره را بگیرد.
● آشوبگر سابقه‌دار
پلیس ژاپن و MPs، اویاما را آشوبگری سابقه‌دار می‌دانست و هر بار که پیش چشمانشان ظاهر می‌شد، به وی سخت می‌گرفتند. او هم‌چنین مردی شناخته شده بود تا جائی که بسیاری از نظامیان قدرتمند را نگران می‌ساخت. در حقیقت برخی از دوستانش از او خواستند اگر می‌خواهد زنده بماند بایستی شهر را ترک کند.
دقیقاً در لحظه‌ای که در فکر پنهان نمودن خویش بود و می‌خواست به حوزه‌ اداری یاماناشی ـ حدود ۶۰ مایلی غرب توکیو، برگردد، نصیحت چو هیونگ جو برای رفتن به معبد بودائی و مراقبه کردن، به یادش آمد. در این معبد بودائی که بر روی کوه مینوبو Minobu قرار داشت، کاری برایش ترتیب داده شد. بدین ترتیب که به مدت سه ماه هر روز از طلوع آفتاب تا نزدیکی‌های نیمه‌شب به بریدن چوب می‌پرداخت، سطل‌های آب را حمل کرد و کارهای سخت و طاقت‌فرسای دیگر را انجام می‌داد.
اما اویامای بی‌قرار و ناآرام از این زندگی رهبانی، و از این‌که از او به سختی کار کشیده می‌شد ناراضی و معترض بود؛ چراکه دیگر فرصتی برای تمرین کاراته‌اش باقی نماند.
اویاما، چندی بعد به پایتخت بازگشت، و با تنشی چیرو اُزاوا Tenshichiro Ozawa، یک سیاستمدار و زمامدار برجسته، آشنا شد و این مقدمه‌ای بود بر آن‌چه که کاراته‌کای کره‌ای آن را ”آموزش باطنی و ذهنی“ نامید.
● زمان مراقبه درونی
اُزاوا، سرانجام اویاما را متقاعد ساخت که باید بار دیگر به کوهستان‌ها بازگردد و این‌بار دست کم یک سال در آن‌جا بماند؛ تنها باشد و زندگی ساده‌ای را برگزیند، پیوسته کاراته تمرین کند و نیروی خویش را افزایش دهد.
بدین‌سان، ماس اویاما به سمت کوه کیوسومی Kiyosumi در همسایگی حوزه اداری چیبا Chiba، راهی شد؛ جائی که قرن‌ها پیش سنت نی چیر St. Nichire اصول مسلمی را درک کرده بود که پایه و زیربنای فرقه جدید بودیست افراطی او را شکل داد. اویاما به سمت یک کلبه کوچک روستائی مشرف به اقیانوس آرام در رأس شبه جزیره بوسو Boso به راه افتاد. و هزینه‌های زندگی‌اش توسط اُوزاوا که هر ماه مبلغ ۵۰ دلار برایش می‌فرستاد، فراهم می‌شد.
روزها و ماه‌ها از پی هم می‌گذشتند و اویاما برنامه سخت روزانه‌اش را به شکلِ تمرین کاراته به مدت ۷ ساعت در روز، ۸ ساعت خواب شبانه، خوردن غذا در سه وعده، و استراحت و مراقبه کردن در بقیه ساعات روز، دنبال می‌نمود. در این‌جا بود که اویاما تکنیک‌های اصلی شکستن را که اکنون در نمایش‌های تورنمنت‌ها کاملاً مشخص است، ابداع کرد. او تلاش کرد تا چوب‌ها و شاخه‌ها را از تنه درختان جدا کند، تخته‌سنگ‌ها را خرد، و الوارها و هر چیز دیگر را که در دست‌هایش جای می‌گرفت را بشکند. به زودی دست‌هایش بسیار زبر و خشن گردیدند؛ و کف دست‌های پینه‌ بسته‌اش به‌مانند کاردی برّان و سنگین و مشت‌هایش چون پتک شدند.
یک سال گذشت و اویاما در کیوسومی ماندگار شد. در آن‌جا زندگی کرد و مانند یامابوشی yamabushi (راهبی مبارز در ژاپن قدیم) آموزش دید. اما بعد از ۱۸ ماه، چک‌هائی که از سوی اُزاوا برایش ارسال می‌شد، متوقف شد؛ شایع شده بود که او در فساد غرق شده و مقامات قضائی زندانی‌اش کرده‌اند. اویاما ناگزیر از کوه کیوسومی به سمت یک ساحل که شهر تاته یاما Tateyama را جدا می‌کرد، فرود آمد.
● مبارزه با گاو نر
اویاما برای نخستین بار که به کوه آمد سرش را تراشیده بود، اما اکنون موهایش تقریباً تا شانه‌هایش می‌رسید و در اثر انجام کارهای سخت و طاقت‌فرسا، لاغر و استخوانی‌ شده بود، اما سخت و محکم چون آهن بود. گاوچران‌های ژاپنی با مشاهدهٔ این مرد موبلند و لاغراندام که به مزرعه آنها آمده بود و از آنها می‌خواست تا اجازه دهند با دست خالی با یکی از گاوها بجنگد، شگفت‌زده شدند. البته وقتی او با اطمینان فریاد زد که می‌تواند یک گاو را با یک مشت کاراته به زمین بکوبد، هیچ‌کس باور نکرد.
آنها همه فکر می‌کردند که او دیوانه است. اویاما می‌گوید: ”اما منم برای دفاع از خودم از آنها خواستم تا به من فرصتی بدهند.“ سرانجام مردی مسن که یک کشتارگاه را اداره می‌کرد، نرم شد و به او اجازه داد تا درست در همان کشتارگاه، قدرتش را در مقابل یک گاو بزرگ و وحشی نشان دهد. برای جلوگیری از فرار، گاو نر را از دو طرف با زنجیر بستند. کشتارگاه مملو از تماشاچیان کنجکاوی شد که می‌خواستند شاهد این رویداد بی‌سابقه باشند. برخی دیگر نیز اطراف درها و پنجره‌ها اجتماع کرده بودند تا این مرد کره‌ای را که قصد داشت با دستان خالی یک گاو را بکشد، نظاره کنند.
● اولین شکست
اویاما رو در روی گاو چشم بسته، قرار گرفت. او ایستاد و مشت خویش را با قدرت هرچه تمام‌تر به سمت حیوان نشانه رفت و ضربه‌ای محکم چون میله‌ای پولادین میان دو چشم گاو وارد نمود. لحظه‌ای سکوت برقرار شد، سپس گاو عظیم‌الجثه با غرشی وحشتناک سرش را با سرعت از طرفی به طرف دیگر تکان داد، آن‌گاه زنجیرهایش را پاره و خود را رها کرد. همه‌چیز به هم ریخت و غوغائی به پا شد، تماشاگران پیش از آن‌که گاو وحشی به آنها حمله کند، وحشت‌زده به هر سوئی می‌گریختند. صندلی‌ها و میزها همانند هیزم، خرد و پنجره‌ها شکسته می‌شد. هیچ‌چیز و هیچ‌کس نمی‌توانست گاو وحشی را متوقف کند. حتی اویاما هم پا به فرار گذاشت.
پیش از آن‌که مردم شجاعت کافی برای برگشتن و گرفتن گاو ـ در کشتارگاهی که نیمی از آن از بین رفته بود ـ را به‌دست آورند، برای دقایقی اوضاع خوب بود. سرانجام وقتی دگر بار گاو تحت کنترل درآمد، اویامای تاحدی ترسیده بود و به خاطر شکست ملالت‌انگیزش بسیار پوزش خواست. مردم دلجویانه خاطر نشان ساختند که در حقیقت هیچ‌کس از او انتظار نداشته تا با دستان خالی و بدون سلاح بر گاو غلبه کند. آنها تصور می‌کردند اویاما که شانس خود را از دست داده به دلیل این‌ شکست هم‌اکنون آن‌جا را ترک خواهد کرد. اما آنها سماجت این کره‌ای سرسخت و لجوج و شکست‌ناپذیر را حساب نکرده بودند. دگرباره او هر روز به مراتع رفته، و گاوهائی را که با یک تبر کشته می‌شدند، با دقت مشاهده کرد. یک تبر می‌توانست یک گاو را بکشد، پس چرا اویاما نتواند.
● موفقیت!
بعد از چند روز فرصت دیگری برای رام کردن و به سلطه درآوردن یک گاو به اویاما داده شد. این نمایش در همان مرتع اجرا می‌شد و باز هم جمعیت بسیاری برای تماشای آن‌چه مرد کره‌ای قصد انجامش را داشت، اجتماع کرد. اولین ضربه اویاما سر گاو را شکافت و حیوان را به زانو درآورد. صدای ضربه در سرتاسر دشت طنین‌انداز شد و با فریادهای جمعیت درآمیخت. اویاما پیروزمندانه، گاو را بلند کرد و برای بار دوم مشت محکمی میان دو چشم او کوبید. اما گاو روی پاهایش ایستاد. یکی از کشاورزان به او پیشنهاد کرد تا سعی کند یکی از شاخ‌های گاو را بشکند. تلاش‌های اویاما از روبه‌رو بی‌نتیجه بود، از این‌رو از پشت سر برای شکستن شاخ گاو اقدام کرد که مؤثر افتاد. شاخ گاو کنده شد و بر خاک افتاد.
اویاما تاکنون چهل بار کوشیده تا شاخ گاو را بشکند. گرچه گزارش‌هائی وجود دارد که بر کشته شدن بیش از ۵۰ گاو توسط اویاما دلالت می‌کند، اما در حقیقت او فقط ۳ گاو و همگی را نیز با چرخاندن و شکستن گردن‌هایشان کشته است. شرکت سینمائی شوچیکی Shochiki یکی از کارکنانش را به منظور تهیه یک فیلم ۲۰ دقیقه‌ای براساس مبارزه بدون سلاح اویاما با گاو، به نزد او فرستاد. طبق معمول شماری از تماشاگران کنجکاو به محل برگزاری نمایش آمدند، در ضمن تعداد ۵۰ پلیس با حکمی که اویاما را از کشتن گاو باز می‌داشت در محل حضور داشتند. اویاما با یک ضربه مشت به زانوهای گاو حمله‌ور شد و با لبه خنجرمانند دستش شاخ گاو را از جا کند. اویاما برای احترام به تمامی افراد SPCA و دیگر دوستدارانِ حامی حیوانات، همواره این نکته را در نظر داشت که گاوی که برای مبارزه انتخاب می‌کند از قبل برای کشتارگاه کنار گذاشته شده بود و پیش از فرستادن آن به کشتارگاه، او به‌طور موقت اجازه داشته باشد گاو را مورد ضربت قرار دهد.
آوازهٔ نبرد ماس اویاما با گاوها در همه‌جا منعکس شد، که دست‌آوردش پرتاب او به صحنه کاراته بود. این کاراته‌کای کره‌ای که حال به اوج شهرت رسیده بود، دوجوی کوچکی را در تاتیاما Tateyama افتتاح کرد. اما این اقدام ریسک‌آمیز، سود چندانی برایش نداشت او بعد از یک سال ناگزیر به توکیو بازگشت. این زمان، کره در جنگ شکست خورده بود و هیئت کره جنوبی در پایتخت ژاپنی در جستجوی یک بادی‌گارد بود. شهرت اویاما در تاتیاما، او را در ردیف اول فهرست انتخاب‌شدگان قرار داد، و او موفق شد این شغل را با حقوق نسبتاً مناسب ـ ۱۵۰ دلار در ماه ـ از آن خود کند. وی هم‌چنین توانست هر روز پس از کار، آموزش کاراته را از سر بگیرد.● پیشرفت
اوضاع برای این کره‌ای سرگردان خوب پیش می‌رفت. شغل خوبی به وی پیشنهاد شده بود و برای نخستین‌بار پول نسبتاً مناسبی به‌دست می‌آورد. حال، او با درآمد زیادی که کسب می‌کرد می‌توانست زندگی همسرش چیاکو Chyako (که در پایان جنگ ازدواج کرده بودند) و دختر کوچکش که هر دو خارج از توکیو نزد مادر همسرش زندگی می‌کردند، را تأمین کند.
آنها در انتظار بودند تا اویاما در کاراته پیشرفت کرده و شهرتش همه‌گیر شود. او در سال ۱۹۴۷ در مسابقات قهرمانی کاراته ژاپن در کیوتو Kyoto پیروز شد. طبق نوشته‌های برخی این دوره از مسابقات قهرمانی در میان مورخانِ هنرهای رزمی بسیار بحث‌ برانگیر است. نیروهای اشغالی از تمامی فعالیت‌های هنرهای رزمی ممانعت به عمل می‌آوردند. تنها در سال ۱۹۴۸ ممنوعیت آموزش هنر رزمی برداشته شد. مجوز این نوع مسابقات بار دیگر از سال ۱۹۴۹ آغاز شد. آوازه نبرد اویاما با گاوها به زودی در ژاپن و سایر کشورها بازتاب یافت. او در سایهٔ آموزش و تمرین در سبک‌های شوتوکان و گوجوکای برای خویش شهرتی به‌دست آورد و تکنیک‌های منحصربه‌فرد شکستن‌اش را پرورش و توسعه داد.
● دعوت به شیکاگو
پس از چندی کار در حرفه بادی‌گاردی در هیئت کره‌ای، اویاما اولین سفر از مسافرت‌های بسیارش به ایالات متحده را ترتیب داد. او در مارس ۱۹۵۲ از سوی انجمن کُشتی حرفه‌ای آمریکا برای مصاف با جودوکار کوکیچی اندو Kokichi Endo و یک کشتی‌گیر باسابقه با نام ”توگوی بزرگ“ از کالیفرنیا، به شیکاگو دعوت شد. پس از برگزاری یک مسابقه بزرگ در شیکاگو، این سه تن به آمریکا راهی شدند تا در ماه نوامبر با سایر بوکسورها و کشتی‌گیران باسابقه رقابت کنند. اویاما در هر مسابقه با یک ناک‌اوت (ضربه فنی) بر حریفانش پیروز می‌شد.
در سال ۱۹۵۳ اویاما اولین آموزشگاه خود را افتتاح کرد. او در دوجوی خود، سخت‌ترین شکل مبارزه بدون سلاح، یعنی Jis Sen Kumite، را تمرین می‌داد. اجرای هر فرم از تکنیک‌ها، قطع نظر از سیستم رزمی که از آن نشئت می‌گرفت، مجاز بود. گه‌گاه رزمی‌کارانی از دیگر سیستم‌ها می‌آمدند و با این‌که تکنیک‌هایشان موفقیت‌آمیز جلوه می‌نمود، بی‌درنگ توسط اویاما مغلوب می‌شدند.
تابستانِ سال بعد او دگر بار برای ارائه یکی دیگر از نمایش‌های معروفش یعنی مبارزه بی‌سلاح با گاو، به شیکاگو رفت. وقتی فیلمبرداران تلویزیونی در آن‌جا مستقر شدند، اویاما گاو را با اولین مشت خود گیج کرد، سپس یکی از شاخ‌هایش را شکست. او برای آموزش کاراته به مدت یک هفته به نیویورک رفت و سپس به ژاپن بازگشت.
● دوئل
در سال ۱۹۵۴ اویاما تصمیم گرفت برای یک تور سه ماهه کاراته به جنوب شرقی آسیا برود، این سفر تا حدودی بدین سبب بود تا احساس حقارت ناشی از شکست یک کاراته‌کای ژاپنی در مبارزه با کیک‌ بوکسورهای تایلندی را جبران کند. و نیز بر آن بود تا تکنیک‌های کاراته را در آن‌جا آموزش و نمایش دهد.
شبی گرم و شرجی بود و میدان مسابقات بوکسینگ مملو از مشتاقانِ به کیک بوکسینگ بود که برای دیدن قهرمانشان، همان که پیش‌تر یک کاراته‌کای ژاپنی را شکست داده بود، گرد آمده بودند. حریفِ اویاما، ”بلک کوپرا Black Copra“، بوکسوری بالای ۶۷ کیلوگرم بود که مهارت و تجربه‌اش در آمریکا برای همه مسلم بود. هنگامی که اویاما وارد رینگ شد، جمعیت برای تضعیف روحیه وی، شروع به خندیدن و هو کردن او نمودند.
راند اول با صدای زنگ آغاز شد و اویاما از جایگاه خود بیرون آمد. او نمی‌دانست چه ‌چیز در انتظارش است. همان‌طور که با حتیاط اطراف ”بلک کوپرا“ می‌چرخید، ناگاه رزمی‌کار تایلندی ضربه پای هولناکی به‌سوی او پرتاب کرد و کاراته‌کای کره‌ای نقش بر زمین شد. غریو شادی مردم در تأیید این پیروزی به هوا برخاست. در آن حال داور شروع به شمارش کرد تا مرد کره‌ای از روی زمین بلند شود. اما او در کمال حیرت و شگفتی جمعیت، پیش از پایان شمارش دوباره بر پا ایستاد. به راستی تاکنون تعداد کمی از حریفان در مقابل ضربات کشنده این کشتی‌گیر تایلندی جان سالم ‌به‌در برده بودند.
اویاما چشم‌هایش را تنگ کرد تا روی حرکت ضربه حریف متمرکز شود. در نیمه راند، بلک کوپرا بار دیگر قصد داشت تا با ضربه‌ای قوی، فک اویاما را نشانه بگیرد. اما پیش از وارد نمودن ضربه، اویاما در یک لحظه مناسب پای او را گرفت. سپس قبل از آن‌که حریف تایلندی فرصتی برای جبران داشته باشد، کاراته‌کای کره‌ای تعادل او را برهم زد و با یک ضربه وحشتناک او را به کف رینگ انداخت.
جمعیت از حیرت در سکوت فرو رفت؛ وقتی بلک کوپرا بار دیگر در حالتی گیج روی پاهایش ایستاد، اویاما ضربه مشتی به فک او وارد نمود، مشتی چنان سهمگین که پاهای کوپرا را از زمین بلند کرد و او را در وسط رینگ بر زمین سرنگون کرد. وقتی تایلندی بی‌هوش را به رختکن بردند، متوجه شدند فکش بدجوری شکسته است. در همان ۲دقیقه‌ ابتدای راند، پایان مسابقه اعلام شد. پس از آن، اویاما در یکایک مسابقاتش مقابل کیک بوکسورها پیروز شد و حیثیت و آبروی از دست رفته کاراته‌کاهای ژاپنی را مقتدرانه به ایشان بازگرداند.
● پستی و بلندی‌های زندگی
سال ۱۹۵۴ برای اویاما مملو از فراز و نشیبی بود. او به مدت یک ماه به هاوائی رفت و به بابی لو Bobby Lowe، که یک آمریکائی چینی‌تبار بود، کمک کرد تا اولین دوجوی کره‌ای، یعنی مدرسه اویاما، را در کشورهای بیگانه افتتاح کند. وقتی به ژاپن بازگشت، بر آن شد تا شاگردانش را در یک پارک عمومی در بخش مجیروی Mejiro توکیو آموزش دهد. این اقدام بسیار موفقیت‌آمیز بود و به مدت ۴ سال به درازا کشید. در سال ۱۹۵۵ اویاما از گوجن یاماگوچی Gogen Yamaguchi دان شش را دریافت نمود.
او در سال ۱۹۵۷ به شمالی‌ترین جزیره ژاپن یعنی هوکایدو سفر کرد و شش ماه را در آن‌جا گذراند. حتی در طول اقامتش با یک خرس مبارزه کرد، اما ثابت شد که نمایش باید از بالاتنه و سینه اجرا شود چراکه خرس به‌قدری بلند بود که مشت اویاما به فکش نمی‌رسید.
سال بعد شکست دیگری برای او رقم خورد. ماس اویاما گاو بازی بزرگی را در استادیوم بین‌المللی توکیو به راه انداخته بود که مخالفت انجمن حمایت از حیوانات را برانگیخت و رقیبان تنگ‌نظر کاراته را بر آن داشت تا با نفوذی که در دستگاه پلیس داشتند، از این نمایش ممانعت به عمل آورند. بارش باران در شب نمایش، اوضاع را وخیم‌تر کرد و برگزارکنندگان نمایش نیز صحنه را ترک کردند. به هر حال مسابقه می‌بایست انجام می‌شد.
اویاما با بی‌میلی به میدان رفت. او گاو را شکست داد، اما در کندن شاخ گاو ناکام ماند.
هم‌چنین در این سال، اویاما اولین کتاب کاراته‌اش با نام ”کاراته چیست؟“ را به پایان رساند. و گوجن یاما گوچی، رئیس مدرسه کاراته گوجی ـ کای Goju - Kai، از اویاما درخواست نمود تا معاونت مدرسه‌اش را بپذیرد. گرچه اویاما این پیشنهاد را رد کرد، اما پذیرفت تا سِمت مشاور و راهنما را داشته باشد.
در مدت ۳ سال تصدی‌اش در این پُست، گوجوریو به سرعت از یک مدرسه بسیار کوچک کاراته به یکی از بهترین مدارس ژاپن مبدل شد.
اما بی‌قراری اویاما دگرباره به سراغش آمد. او از این‌که به‌عنوان یک حرفه به کاراته توجه شود و از سوی دیگر از نزاع دائمی جناح‌ها در سازمان کاراته ژاپن بیزار بود، لذا از سازمان کناره‌گیری نمود.
● جان بلومینگ Jon Bluming
در سال ۱۹۵۹ جان بلومینگ هلندی به سازمان اویاما پیوست و همراه با کِنجی کوروساکی Kenji Kurosaki کره‌ای، اکنون سه شخصیتی را تشکیل می‌دادند که باطناً هدایت و رهبری گروه را برعهده داشتند. ماس اویاما در همان سال به ایالات متحده برگشت و مسابقه‌هائی را ارائه داد و افزون بر آن، مدرسه اویاما در شیکاگو، لس‌آنجلس و سان‌فرانسیسکو را افتتاح کرد. او هم‌چنین نمایش‌های کاراته را برای FBI در شعبه‌های اصلی‌اش در واشنگتن دی.سی. و نیویورک به اجرا گذاشت. دونالد باک Donald Buck، مأمور پیشینِ آژانس FBI و عضو بازنشسته پلیس سان‌فرانسیسکو، دوجوی سان‌فرانسیسکو را تحت هدایت اویاما دایر نمود.
در سال ۱۹۶۰، اویاما کتاب ”کاراته چیست؟“ را با تیراژ بالاتری منتشر ساخت. او در این مورد می‌گوید، ”وقتی برای اولین‌بار کتابم را می‌نوشتم انتظار داشتم تنها حدود ۳۰۰۰ نسخه از کتاب‌ها به فروش رود، اما تاکنون بیش از ۱۷۰۰۰۰ نسخه از آن فروخته شده.“ که به‌طور حتم، رکورد بی‌نظیری در تعداد فروش کتابی از هنرهای رزمی می‌باشد. هم‌چنین در آن سال‌ اویاما به نیویورک رفت و مسابقات قهرمانی کاراته آمریکای شمالی را در بوستان میدان به راه انداخت که از اولین مسابقات باشکوه و سحرانگیز قهرمانی کاراته در آمریکا به شمار می‌رود.
اویاما به تمام معنا، مردی پر از شور و احساس بود. او به مدت ۴ ماه در نیویورک ماند و در کنار آموزش و برگزاری مسابقات، شعبه‌های مدرسه اویاما را در شهر راه‌اندازی نمود و هر دو سال یک بار برای انجام بسیاری از اقدامات مشابه به آمریکا می‌رفت، و شبکه‌های کاراته خود را در کشورهای خارجی به‌طور مرتب توسعه می‌داد.
● دوجو ـ هونبو Honbu
اگرچه اویاما در سال ۱۹۶۱ نام مدرسه‌اش را به کیوکوشین کای تغییر داد اما این امر تا سال ۱۹۶۳ عملی نشد، دوجوی ۴ طبقه هونبو ساخته شد. این دوجو که فقط یک بلوک از ایستگاه اصلی پلیس فاصله داشت در نزدیکی یک ساختمان قدیمی در آیکی بوکورو Ikebukuro، درست پشت بیمارستان هیراتسوکا Hiratsuka قرار داشت. ساخت این آموزشگاه ۲ سال به طول انجامید و ۱۵۰۰۰۰ دلار هزینه در بر داشت. دوجوی اصلی در طبقه دوم و دوجوهای کوچک‌تر در طبقات اصلی و زیرین قرار دارند.
حدود ۱۵۰ کاراته‌کا هر روز، به‌جز یکشنبه‌ها، در این مکان به تمرین می‌پرداختند. سه دوره آموزشی جداگانه ـ روزانه دو ساعت ـ در هر سه دوجو وجود دارد. مبتدیان در طبقه اصلی، خانم‌ها و بچه‌ها در طبقه زیرین، و هنرجویان پیشرفته در دوجوی اصلی قرار می‌گیرند.
در سال ۱۹۶۹، اویاما اولین مسابقات آزاد قهرمانی ژاپن را با دعوتنامه‌هائی که به هر مدرسه و نیز به کیک بوکسورها، جودوکارها، دیگر رزمی‌کاران و ورزشکاران رزمی سبکِ غربی می‌فرستاد، برگزار نمود. این مسابقات قهرمانی حساب نشده و خارج از کنترل بود، تا جائی‌که حتی امکان داشت داور هنگام درگیری در یک مسابقه، مورد ضرب و شتم قرار بگیرد. یک سال بعد، او در صحنه مسابقات بین‌المللی قهرمانی آزاد کاراته در ورزشگاه سنداگایا sendagaya، در توکیو حضور یافت.
در سال ۱۹۷۴ اویاما با دریافت دان ۹ و سپس دان ۱۰ در مدت کوتاهی پس از آن ـ از سوی نمایندگان بین‌المللی کشور مورد تقدیر و احترام قرار گرفت.
● صحنه کیوکوشین پس از مرگ اویاما
اویاما نه‌تنها یک سیستم رزمی خاص را رشد و گسترش داد، بلکه فلسفهٔ او احساس و زندگی میلیون‌ها انسان را معنا بخشید. او خود را در کسوتِ یکی از بهترین اساتید کاراته جهان به منصه ظهور گذاشت و آموزگاران و استادان برجسته بسیاری را پرورش و تحویل جامعه کاراته داد و به ارتقاء کیوکوشین کاراته ـ در سایه شهرتی که سزاوارش بود ـ کمک شایانی نمود.
● او یک سیستم رزمی درست را خلق کرد!
هم‌چون دیگر چیزها، کاراتهٔ اویاما (کیوکوشین کای) نیز، با ستارگانش به‌تدریج موجبات توسعه و پیشرفت خود را فراهم نمود. بسیاری از شاخه‌ها و دستورالعمل‌های سبک‌های جدید، براساس پایه و اصول کیوکوشین کاراته، شکوفا شد. شماری از سبک‌ها فقط برای ارضاء غرور و خودبینی ابداع شد و برخی دیگر نیز در حقیقت در پی رشد و اعتلای یک سیستم راکد ایجاد گردید.
منبع : ماهنامه دنیای کاراته


همچنین مشاهده کنید