چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا


یاران نرسیدند به داد سخن من‌


یاران نرسیدند به داد سخن من‌
یکی از علت‌های مهم ضعف یا ناتوانی برخی شاعران و منتقدان برای فهم و درک برخی شعرهای بیدل، اشتباهات ناشی از بی‌دقتی نسخه‌خوان‌ها و ثبت سهل‌انگارانه‌این شعرهاست.
البته ‌این آفت به اضافه آفت «تایپیست»‌های تازه کار و نمونه خوان‌های بی‌دقت، گریبانگیر اغلب متون کهن شده و کار را برای پژوهشگران دشوار کرده،‌ اما نه به دشواری کار آنانی که با دیوان بیدل سر و کار دارند، زیرا شعرهای پُر غلط دیوان بیدل در انبوه تعابیر و ترکیب‌های نامأنوس شعرهای صحیح او گم شده‌اند و اهل شعر نیز وقتی در بررسی شعرهای بیدل با ابیاتی روبه‌رو می‌شوند که توان درک روابط و نسبت‌های لفظی و معنوی اجزا و عناصر آن ابیات را ندارند، غالبا با این اندیشه خود را آرام می‌کنند که حتما مشکل از نارسایی و ناتوانی ادراک آنها و عمیق و پیچیده بودن شعرهای بیدل است و بی‌آن‌که ‌این دو فرضیه را هم در نظر بگیرند که یا این شعرها اشتباها ثبت شده و یا حاصل بی‌دقتی حروفچین و نمونه‌خوان است، از آنها عبور می‌کنند و به سراغ شعرهای دیگر بیدل می‌روند.
▪ تفسیر یک بیت غلط‌
در دیوان بیدل بیتی وجود دارد به‌این شکل:
غبار هر ذرّه می‌فروشد به حیرت آیینه تپیدن‌
رم غزالان این بیابان، پی نگاه که می‌خرامد؟
واژه‌های مصراع نخست بیت مزبور، حتی به لحاظ صوری و لفظی با یکدیگر نسبتی ندارند و نه فقط‌ هارمونی بر این مصراع حاکم نیست که هیچ معنایی هم ندارد. من یقین دارم که ابوالمعانی میرزا عبدالقادر بیدل دهلوی پرت نمی‌گوید، «اما غبار هر ذره» و فروختن حیرت به ‌آیینه تپیدن حرف پرتی است! غبار همان ذره است و بیدل بارها این دو واژه مترادف را جای یکدیگر به کاربرده. پس غبار هر ذره صددرصد بی‌معناست. دیگر این‌که در هیچکدام از آثار بیدل، تعبیری حتی نزدیک به فروختن آیینه تپیدن به حیرت یافت نمی‌شود. چون اصلا چنین تعبیری معنا ندارد.
ساعت‌ها فکر کردم تا شکل درست این مصراع را پیدا کنم اما به نتیجه‌ای نرسیدم. به ۲ نسخه‌ای که از کلیات بیدل داشتم رجوع کردم؛ بیت مورد نظر در هر دو نسخه به همین شکل ثبت شده بود. به سراغ لوح فشرده غزلیات بیدل رفتم و به غزل مزبور که هزار وصد و بیست و پنجمین غزل این لوح است با صدای زنده یاد دکتر حسن حسینی گوش سپردم . ایشان نیز مصراع مورد نظر را این گونه قرائت کرده‌اند:
غبارِ هر ذره، می‌فروشد، به حیرت، آیینه تپیدن‌
همچنان با این یقین که مصراع مزبور غلط است، کل ماجرا را ظاهرا فراموش کردم و درگیر مشغله‌های روزمره شدم تا ذهنم منفجر نشود تا این که پس از گذشت چند ساعت و بدون هیچ مقدمه‌ای، شکل صحیح شعر، مثل چشمه‌ای که در پرتو ماه، درخشش وهم آلودی دارد، در ذهنم جان گرفت و بلافاصله قلم و کاغذ همسفر شدند و نتیجه ‌این سفر، رهاوردی شد که هم اکنون پیش روی شماست. صورت صحیح شعر بیدل این است:
غبار گر هرزه می‌خروشد به حیرت آیینه تپیدن‌
رم غزالان این بیابان، پی نگاه که می‌خرامد؟!
احتمالا شباهت صوری میان گر و هر، هرزه و ذره، می‌خروشد و می‌فروشد، باعث بروز چنین اشتباه دردسرسازی شده است. مصدر مرکب هرزه خروشی و هرزه تازی در شعرهای بیدل، بی‌سابقه نیست.اکنون باید بپرسیم که میان واژه‌های کشف شده و ترکیب‌های پیچیده‌ این بیت چه نسبتی نهفته و بیدل از چه معمایی سخن می‌گوید.
ذره یا غبار درشعرهای بیدل، هم نماد عالم هستی است هم نماد خود بیدل و هم نماد سالکانی که چون بیدل،‌ آزادند و اسیر وحشت.
نخستین معنای خروش، فریاد از روی خشم و قهر است و دومین معنای آن شور و غوغاست که با فضای باطنی شعرهای بیدل سازگارتر است. در بیت مورد نظر، غبار، بدلِ بیدل است و شعرهای او نیز همان هرزه خروشی‌های اوست. بیدل، شعرها و حرف‌های خود را بی مخاطب می‌داند زیرا خروش غبار، سکوت و خاموشی است و با گوش سر شنیده نمی‌شود.
حیرت آیینه تپیدن، دو ترکیب اضافی در یک ترکیب اضافی استعاری است و چون درشعرهای بیدل، تعداد واژه‌های ترکیبی معمولا از دو کلمه تجاوز نمی‌کند، ترکیب حیرت آیینه تپیدن، غریب به نظر نمی‌رسد، اما چنین نیست که ترکیبات سه واژه‌ای در شعرهای بیدل یافت‌ نشود، مثل موج گوهر طنینان.حیرت آیینه تپیدن، کنایه از زندگی و جهان هستی است، آیینه در شعرهای بیدل، معمولا اسم مکان است و حیرت آیینه، ترکیب اضافی مقلوب است یعنی آیینه حیرت که وحدت و یگانگی را متکثر نشان می‌دهد و بیدل نیز به همین علت، هستی را آیینه حیرت می‌بیند زیرا تصور وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت، تصوری جنون آمیز و شگفت و درنیافتنی است.
خیره نگاهان، آدمیان مغرور و خود محوری هستند که فقط به «من» خیره شده‌اند. خودبین، خود پسند و خودشیفته و خود پرستند و در نتیجه سکون دارند.
▪ نقش «اگر» در این بیت چیست؟
«اگر» در این بیت (غبار اگر هرزه می‌خروشد به ...) نقش اصلی خود را که شرطی کردن جمله است ایفا نمی‌کند و نقش دیگری دارد. «اگر» در این بیت، بیانگر پذیرش همراه با تسامح و تساهل است که صحت و صدق موضوع بعدی آن را باطل می‌کند. کلمه «اگر» در بافت زبان روزمره، بعضا جایگزین «گیرم که» می‌شود.
بیدل نیز می‌گوید: گیرم که من ناچیز، در حیرت­ آیینه تپیدن ، هرزه می‌خروشم و حیران آن نگاه در آیینه‌ام. در این صورت، رمه ‌غزالان این بیابان در جستجوی نگاه کیست؟ نتیجه ‌این‌که بیدل هرزه خروش نیست و این ماییم که نمی‌شنویم و نمی‌بینیم.
سعید یوسف‌نیا
منبع: سایت بیدل دهلوی با تلخیص‌
منبع : روزنامه جام‌جم


همچنین مشاهده کنید