سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


کودکانی محکوم به حبس ابد


کودکانی محکوم به حبس ابد
«زمانی که نوجوان بودم و در کرمانشاه زندگی می کردم در محله ما دختری به نام «آدا» بود که همه او را مسخره می کردند. اگر حرفی می زد، که از پاکی و سادگی اش بود، همه به او می خندیدند. همیشه فکر می کردم در دنیای او چه می گذرد و چه فکری نسبت به ما دارد تا اینکه فرصت ساخت بچه های ابدی فراهم شد. »
این، شاید مهم ترین دلیلی باشد که پوران درخشنده را وادار کرده است فیلمی درباره بچه های سندرم داون بسازد؛ بچه هایی که به گفته او به خاطر نگاه نادرست جامعه در خانه ها محبوس شده اند و سرنوشتی جز فراموشی ندارند.
پوران درخشنده برای سومین بار و پس از آنکه در دو فیلم «رابطه» و «پرنده کوچک خوشبختی» به موضوع کودکان معلول پرداخت این بار هم سراغ کودکان سندرم داون رفته است تا راوی دردهایشان باشد. هر چند خود معتقد است بازگشتی در کار نبوده است؛ « خیلی فکر نکردم بازگشتی دوباره داشته باشم. البته شاید در ناخودآگاه این اتفاق افتاده باشد، چون موضوع و سوژه این نوع نگاه را طلب می کرد که باز همان شیوه رعایت شود.»
او پیش از هر چیز خود را فیلمسازی اجتماعی می داند؛ فیلمسازی که به مسائل جامعه اش توجه می کند و سعی دارد آینه یی را در برابر مخاطبش قرار دهد تا بازتاب مسائل اجتماعی را در آن ببیند.
او برای انتخاب موضوع فیلم هایش معیارهایی دارد که درباره اش می گوید؛ «این معیارها از میان خود جامعه شکل می گیرند و گمان می کنم بعضی وقت ها این آینه باید در زاویه یی قرار بگیرد که خیلی چیزها را هم بازتاب ندهد، چون خیلی از موضوعات تابو هستند و نباید به آنها نزدیک شد زیرا ممکن است سوال ها و مسائل دیگری را مطرح کند که پاسخ دادن به آنها کار آسانی نیست.»
اشاره این کارگردان به خط قرمزها و باید ها و نبایدهایی است که تاثیر زیادی روی انتخاب های او و ساخت فیلم هایش می گذارد، هر چند او سعی می کند از کنار آنها به آرامی عبور کند؛ «من تلاش دارم به واقعیت های موجود و شرایط انسانی نگاه کنم تا اینکه بخواهم به خط قرمزها فکر کنم چون به عنوان فیلمسازی که با دغدغه فرهنگی وارد سینما شده نمی توانم ببینم که مثلاً نسل جوان در یک شرایط بحرانی سن بلوغ را طی می کند و خانواده و جامعه درگیر این مساله هستند و ما به دلیل وجود خط قرمزها نباید به آن بپردازیم. من وقتی به این نتیجه می رسم تلاش می کنم که به دنبال آن بروم. گرچه این تابوها بازدارنده اند ولی این را وظیفه فیلمساز می دانم که در پی دغدغه هایش باشد. اگر خط قرمزی وجود دارد، این دیگران هستند که باید از آن کنار بکشند و کمی به خود وسعت دید بدهند تا فضای بازتری به وجود بیاید و بشود به مسائل اجتماعی راحت تر پرداخت. این، شاید به کمک مسوولان هم بیاید تا بتوانند بهتر به این معضلات نگاه کنند و برنامه ریزی صحیح تری داشته باشند. هر چند به شخصه می بینم که این اتفاق نمی افتد. من ریسک می کنم و وارد این میدان می شوم، سرمایه گذاری می کنم آن هم با شخصی ترین سرمایه یی که طی سال ها توانسته ام جمع کنم و بعد می بینم که تمام ثمره تلاش هایم با شکست تجاری مواجه می شود و در نتیجه فیلم آن تاثیرگذاری لازم را ندارد. »
«شما فکر می کنید بچه های عقب مانده ذهنی، در جامعه ما معضلند؟» این سوالی است که درخشنده به آن پاسخ غیرمنتظره یی می دهد؛ «آدم های عادی در جامعه ما معضلند دیگر وای به حال بچه هایی از این دست. این بچه ها، عقب نگه داشته شده هستند، آن هم از سوی اجتماعی که باید بستر مناسبی برای رشد آنها باشد. این بچه ها، کم توانان ذهنی هستند که همیشه کودک می مانند حتی اگر چهل ساله باشند. در واقع به نظر من اینها معضل نیستند بلکه نگاه جامعه و فرهنگی که اینها را طرد می کند معضل اصلی است. آنها انسان هایی هستند که به هرحال به دنیا آمده اند و حق زندگی کردن و داشتن یک زندگی اجتماعی را دارند پس باید شرایطی را فراهم کرد که بتوانند این زندگی انسانی را در کنار دیگران داشته باشند، نه اینکه در خانه ها زندانی شوند و جرات ورود به فضای بیرون را نداشته باشند چون جامعه به شدت برخورد بدی با اینها می کند و به همین خاطر آنها خیلی زود ویران می شوند.»
درخشنده می گوید در تمام فیلم هایی که ساخته است یک مساله همیشه برایش اهمیت داشته و آن نگاه کردن به همدیگر و رابطه داشتن آدم ها با یکدیگر است. به همین دلیل او «بچه های ابدی» را هم جدا از فیلم های دیگرش مثل «رابطه»، «شمعی در باد» و «رویای خیس» نمی داند؛ « این فیلم ها آد م هایی را نشان می دهند که از نظر روانی دچار معضل شده اند و در پی ایجاد رابطه یی هستند که بتوانند در پس آن این روحیه شکننده را ترمیم کنند. من تلاش کردم این ترمیم را در رویارویی با جامعه به تصویر بکشم، یعنی آنها در ارتباط با جامعه آن اعتماد به نفس لازم را به دست بیاورند و امیدوارم به نتیجه مورد نظرم رسیده باشم.من سعی نکردم به بچه های سندرم داون ترحم کنم چون حس کردم اینها نیازمند ترحم نیستند.» درخشنده این را یکی از اساسی ترین نکات فیلم بچه های ابدی می داند و اضافه می کند؛ «آنها هم مثل بقیه شاید خیلی بالاتر از آدم های دیگر دارای عواطفی هستند که بسیار پاک و منزه است. آنها از تمام زد و بندها و حقه هایی که ما آدم های معمولی دچارش هستیم دورند و خودشانند. با همه عشق و دوست داشتنی که می تواند در ذات یک انسان وجود داشته باشد. اگر چیزی را نخواهند عکس العملی نشان نمی دهند و اگر چیزی را دوست داشته باشند به شدت عکس العمل نشان می دهند و این خصلتی است که فقط در کودکان وجود دارد. به همین خاطر تلاش کردم آنها را به جامعه معرفی کنم آن هم نه با ترحم، چون آنها نیازی به ترحم ندارند. واقعیت اش را بخواهید این ما هستیم که قابل ترحمیم؛ ما که حق زندگی کردن را از چنین موجودات پاکی می گیریم و با مسخره کردن و بازیچه قرار دادن شان ضربات جبران ناپذیری به روح و جسم شان وارد می کنیم. من سعی کردم به جامعه بگویم که این آد م ها دوست دارند وارد زندگی اجتماعی شوند و باید بهشان فرصت این حضور را داد.»
درخشنده در فیلم «بچه های ابدی» به طور غیر مستقیم به کمبود نهادها و مراکزی اشاره می کند که برای نگهداری صحیح این بچه ها کاربرد دارند. مراکزی که می توانند با فرهنگ سازی و تربیت کودکان سندرم داون آنها را وارد فضای جامعه کنند و باری از دوش خانواده های این بچه ها بردارند. این کارگردان در این باره می گوید؛ « بله، من این تلاش را کردم و همچنین سعی کردم تلاش خانواده هایی را نشان دهم که برای تربیت این بچه ها چقدر سختی می کشند، چقدر زحمت می کشند تا این بچه ها را از آن حالت بدویت اولیه بیرون بیاورند و اجتماعی شان کنند و بعد، پس از این همه تلاش وقتی که آنها وارد جامعه می شوند، جامعه به شدت آنها را پس می زند و خانواده ها را دچار یأس می کند. به همین خاطر خانواده ها ترجیح می دهند که این بچه ها برای ضربه نخوردن و صدمه ندیدن در خانه ها بمانند و بیرون نروند. این چیزی است که من درباره اش احساس خطر می کنم و فکر می کنم ما نیازمند همین نهادها هستیم که به واسطه اش بتوانیم این بچه ها را وارد جامعه کنیم.» او تاکنون بازتاب های بسیار مثبتی از سوی خانواده های این بچه ها پس از اکران فیلم دیده است اما به قول خودش همانطور که در واقعیت بچه های سندرم داون مظلوم هستند، فیلم بچه های ابدی هم در اکران مظلوم واقع شده است؛ «من اصلاً از شرایط اکران این فیلم راضی نیستم. تعداد محدود سینماها اصلاً اجازه نمی دهد که این آدم ها دیده شوند و باز هم آنها دچار مظلومیت شدند. متاسفانه جو اکران سینمای ایران همین است و کار دیگری نمی شود کرد.»
حس مادرانه چیزی است که در فیلم های پوران درخشنده بیش از حس زنانه حضور دارد. اما در فیلم «بچه های ابدی» این حس در ظاهر اندکی کمرنگ شده است. او در این باره می گوید؛ « شاید بیشترین ضربه را این بچه زمانی می خورد که مادرش مریض می شود. این نگرانی تمام مادران این بچه ها است که اگر مریض شوند یا خدای نکرده از دنیا بروند چه کسی مراقبت از این بچه ها را بر عهده خواهد گرفت؟ تنها تکیه گاه بچه های کم توان ذهنی در درجه اول مادران هستند و بعد پدرها. آنها با تمام وجودشان از این بچه ها نگهداری می کنند و نگران شان هستند و به نظر من جامعه باید فکری برای این نگرانی بکند و شرایطی را ایجاد کند که آنها دوباره بتوانند اعتماد به نفس پیدا کنند و حتی مشغول به کاری شوند. چون توانایی اش را دارند و می توانند روی پای خود بایستند. تنها در این صورت است که مادران می توانند کمی از این نگرانی ویرانگر فاصله بگیرند.» او کیفیت کار کردن با یک کودک سندرم داون را بسیار سخت می داند؛ « او حتی تصوری از خیلی واژه ها نداشت ولی من چون هدفم نشان دادن این بچه ها بود این سختی را به جان خریدم چون می خواستم نقش اصلی را خود اینها بازی کنند. حتی یکی از بازیگران سینما بعد از خواندن این فیلمنامه به من پیشنهاد داد که این نقش را بازی کند ولی من می خواستم که یکی از خود این بچه ها در این نقش ظاهر شود به همین خاطر گرچه سخت بود ولی این کار را انجام دادم و حالا از نتیجه اش بسیار راضی هستم.»
وی به ارتباطی اشاره می کند که حالا بعد از تمام شدن فیلم هنوز با علی احمدی فر دارد و می گوید؛ « در مرحله اول سعی کردیم به علی احمدی فر اعتماد به نفس بدهیم. به همین دلیل به خانواده اش گفتم او را به ورزش کردن وادار کنند تا از کندی در بیاید. خیلی تلاش کردم تا به آنچه می خواستم نزدیک شود. الان مهم ترین چیز برای من این است که او با سینما درمان شده و این بچه به آدمی تبدیل شده که اعتماد به نفس دارد و به راحتی شاید پنج دقیقه صحبت می کند در حالی که قبلاً فقط یک بله یا نه می گفت.» درخشنده در مورد پایان بندی این فیلم هم می گوید؛ « می خواستم این فیلم را در صحنه تونل و مرگ علی تمام کنم اما چند شب نتوانستم بخوابم چون خانواده هایی به ذهنم می آمد که در انتظار روزنه امیدی برای بچه هایشان هستند. به همین خاطر تصمیم گرفتم فیلم را با یک روزنه امید به پایان برسانم. همیشه فکر می کنم امید چیز خوبی است. همه ما در هر شرایطی که باشیم همیشه به امید نیاز داریم.»
الهه خسروی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید