یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


قهوه و سیگار


قهوه و سیگار
● چرا این اسم رو برای فیلم انتخاب كردی؟
▪ موضوع و مضمون فیلم، قهوه و یا سیگار نیست. این دو مقدمه و بهانه ای برای نمایش بخشهایی غم انگیز و غیر دراماتیك از زندگی روزمره همه ماست. فیلم درباره زمانیه كه ما از چیزی دلگیر و دل شكسته میشیم و به سراغ مصرف این دو میریم. این دو بهانه ای هستند تا ما شخصیت های فیلم را در كنار هم بشونیم و گوشه هایی از زندگی روزانه را به نمایش بذاریم.
● چه چیزی تو این فیلم هست كه ممكنه باعث جذب تماشاگر بشه؟
▪ خب، من فكر می كنم زندگی ما رو لحظه هایی كوچك خلق كرده كه ضرورتاً لحظاتی دراماتیك (ماجرایی) نیستند. من به دلایل خاصی مجذوب این لحظاتم . مثلاً تو فیلم «شب روی زمین» من به لحظاتی پرداختم كه در یك فیلم متعارف به عنوان لحظات دورانداختنی قلمداد میشدند، لحظاتی به ظاهر بی اهمیت كه در اصل، زندگی ما را شكل می ده. یاسوجیرو ازو یكی از فیلمسازهای موردعلاقه منه. هنگام دیدارم از ژاپن سر خاك اون رفتم. روی سنگ مزارش یك دست نوشته چینی بود كه نوشته بود: «فضایی در لابه لای چیزها وجود دارد.» من عاشق این فاصله و فضا هستم.
● قهوه و سیگار از چند اپیزود تشكیل شده كه ظاهراً هیچ ارتباطی با هم ندارند. می خوام ببینم كه در ذهن تو، چه عاملی این قسمتها رو به هم مرتبط می كرد؟
▪ همونطور كه گفتم همه این اپیزودها به لحظات غیر دراماتیك زندگی افراد میپردازه، افرادی كه به یك كافه آمده اند تا قهوه ای بخورند، سیگاری بكشند و استراحتی بكنند، ناتوانی در ارتباط برقرار كردن، كه از تم های موردعلاقه و همیشگی منه و دلخوری های كوچیكی كه بین آدم ها پیش می آد و اینكه افراد چگونه به گفته های همدیگه واكنش نشون می دن، فكر می كنم این چیزها حلقه های ارتباطی هستند كه این اپیزودها را به هم پیوند میدند.
● فكر می كنم یك چیز دیگه هم در همه اپیزودهای فیلم وجودداره، نوعی تكرار كه تقریباً به شكل یك ترجیع بند دراومده.
▪ آره. بعضی دیالوگ ها هست كه در همه اپیزودها تكرار میشه. موقعیت ها و مكان هم در همه اپیزودها ثابت و تكراریه. همین طور طرز فیلمبرداری و نوع نماها. من در همه اپیزودها یك نمای مستر داشتم، یك نمای دو نفره، یك نمای یك نفره و یك نما از بالا، از میز. موقع ساخت فیلم های بلند، من خیلی نسبت به مكان دوربین و اندازه نماها حساس ام ولی در اپیزودهای قهوه و سیگار اینطور نبود، یعنی این چیزها از قبل معلوم بود و من مجبور نبودم برای میزانسن بندی و دكوپاژ وقت صرف كنم. این باعث می شد تا سر صحنه آزادی عمل بیشتری داشته باشم، فرصت كافی داشتم تا درباره گفت وگوها، جزئیات و ریزه كاری های رفتاری كاراكترها و چگونگی كنش ها و واكنش های آنها فكر كنم. در واقع این اپیزودها برای من حكم كارتونو داشتند، خیلی مسخره و خیلی با مزه بودند.
● به نظر می آد كه این اپیزودا به صورت بداهه ساخته شده. اصلاً فیلمنامه برای این اپیزودها نوشته بودی؟
▪ آره، برای همشون فیلمنامه نوشته بودم ولی بعضی از اپیزودها خیلی از فیلمنامه اصلی منحرف شدند، مثل صحنه ای كه از بنینی و استیو گرفتیم ، این یكی از آن صحنه هاییه كه خیلی خوب فی البداهه كار شده. اما بقیه صحنه ها حول وحوش فیلمنامه کارشده. مثلا اون قسمتی رو که با تام ویتس و ایگی پاپ ساختم، وقت زیادی برای تمرین تداشتیم. تام خسته بود و تازه یه روز از ضبط ویدیویی آهنگ I don’t want to grow up نگذشته بود و مصاحبه های زیادی انجام داده بود و واقعا خسته بود و تو فیلم ما خیلی عبوس ظاهر شده.
کمی تو مود عبوسی و ترشرویی بود. اون روز صبح سرحال نبود. شب فیلمنامه رو بهش داده بودم و تام کمی دیرتر از من و ایگی سر صحنه اومد و فیلمنامه رو انداخت رو میز و گفت: «خب، میدونی، شاید این شوخیها برای تو خنده دار باشن ولی بهتره دورشونو خط بکشی، چون من بهشون نگاه نمیکنم.» و بعدش یه نگاهی به ایگی بیچاره انداخت و گفت «تو چی میگی؟» و ایگی گفت: « به نظرم بهتره برم یه قهوه بیارم و بذارم تا شما یه گپی باهم بزنین.» بعدش من تام رو آروم کردم و فهمیدم صبح به اون زودی تو مودش نیست. بعدش به تدریج حال و هواش عوض شد و تمام روز رو بخوبی کار کرد و همه چیز به خوبی پیش رفت. اگه اون روز تام تو حال و هوای خوبی بود فکر نمیکنم فیلممون این قدر خنده دار میشد.
● این اپیزودا حالت وقایع نگاری و شرح حال دارند، یا براساس یك طراحی متفاوت بنا شده ند؟
▪ ما اولین قسمت فیلمو با بازی روبرتو بنینی بلافاصله بعد از پایان كار «مغلوب قانون» شروع كردیم. به همین دلیل سه قصه اول ما حالت وقایع نگاری دارند. بعد كم كم این حال و هوا عوض میشه و به سمت یك كار غریزی میره. وقتی این قصه ها رو كنار هم قرار دادم، چندین بار جاشونو را با هم عوض كردم تا ببینم نتیجه كار چی میشه و ما شاهد چه نوع تغییرات احتمالی خواهیم بود؟، میخواستم ببینم در چه شكل و صورتی اونا بهترین كاركرد خودشونو خواهند داشت. این كار مثل جدولی بود كه تلاش می كردم تا به اشكال مختلف آنو حل كنم.
● در كل این فیلمو یه فیلم رئالیستی می دونی؟
▪ نه، این فیلم یك فیلم واقعاً رئالیستی نیست و شخصیت ها هم شخصیت های رئال نیستند ولی هدف من از ساخت این فیلم، رسیدن به نوعی واقعیت درباره انسانها و كنش ها و واكنش های آنها بود.
گزیده ای از گفتگوهای جیم جارموش در مورد فیلم قهوه و سیگار
منبع : وب سایت سینمائی هنر هفتم


همچنین مشاهده کنید